معصومه فاضلی
فرق بین فضل با واژگان رحمت، احسان، طول و رافت
دیدگاه مفسران در مفهوم «فضل» در برخی از آیات
«فضل» از جمله صفاتی است که در قرآن کریم به خداوند نسبت داده شده و اموری به عنوان «فضل» خداوند بر بندگان شمرده شده است. در این نوشتار پس از بررسی مفهومی و کاربردی واژه «فضل» در آیاتی که این واژه در آنها به کار رفته است، مصادیقی فضل الهی در قرآن بررسی شده است و آنگاه در ادامه به اختلافی که بین واژه فضل با دیگر اوصاف همچون احسان، رحمت و رأفت وجود دارد، پرداخته شده است. در پایان نیز دیدگاه مفسران در مورد مفهوم و مصداق «فضل» در برخی از آیات آمده است؛ چرا که در برخی آیات به دلیل اختلاف آرای بین مفسران، تفاوت در تفاسیر نیز دیده می شود.
خداوند دارای اوصاف و اسماء بسیاری است که همگی برخاسته از کنه ذات وی است. خدا عادل است و بر اساس معیار دقیق عدل خویش اندازهگیری میکند و به حساب و کتاب رسیدگی می کند و بر آن معیار میبخشد و اعطاء میکند و یا برای اهل خسران عذاب قرار می دهد، اما در مقابل عدل الهی، فضل او قرار داشته و فضل و رحمت او بر عدلش پیشی دارد و در واقع اصل بر فضل است. ذات اقدس اله، خدای مهر و محبت و گذشت است و تا آن که جا ممکن است میبخشاید و خود خواستار نجات بشر از ظلمت است. در قرآن بالغ بر 104 بار این واژه را به کار رفته است. خداوند به صراحت می فرماید فضل من بر شما زیاد است، ولی شکرگزار نیستید و این یعنی در تمام زندگی هر انسانی فضل و رحمت الهی جاری است و بر اثر غفلت زدگی انسان، آدمی غافل میشود و دچار روزمرگی شده و فراموش میکند بخششی که در حق او شده، حقی از جانب او بر خدا نبوده بلکه فضل الهی است که مشمول حال او شده است. نظر به اهمیت این صفت الهی و جایگاه آن در قرآن کریم، این تحقیق به بررسی مفهومی و مصداقی این واژه در قرآن کریم پرداخته است.
الف: «فضل» در لغت:
در لغت «فضل» به معنای زیاده از حد اقتصاد و میانه است و به هر عطیهای که دادن آن واجب نیست، «فضل» گفته میشود[1] و به این لحاظ، واژگانی همچون «خیر»، «بقاء»، «احسان»، «شرف«، و «ترک شی بعد از طعام» که در حقیقت لوازم معنایی «فضل» هستند در معنای این واژه ذکر شده است. [2] در یک بیان کلی میتوان گفت «فضل» به معنای معروف یعنی امر پسندیده است[3] که به نظر میرسد «فضل» در معنای فوق الذکر از مصادیق آن است. بر این اساس میتوان گفت «فضل» همان فزونی، مقدار زائد بر حد وسط است که بیشتر در چیزهای محمود و پسندیده استعمال می شود، چنانکه فضول بر چیزهای مذموم اطلاق می گردد.[4]
ب) «فضل» در قرآن کریم:
در قرآن کریم از فضل خداوند زیاد سخن به میان آمده است و بالغ بر 90 آیه در قرآن به فضل و رحمت الهی اختصاص یافته است.
برخی از مهمترین کاربردهای واژهی «فضل» در قرآن کریم عبارت است از: [5]
1. خدا بر همه مردم صاحب فضل است ولی اکثر مردم سپاسگزار نیستند: «ِانَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُون»[6]
2. خدا صاحب فضل بزرگی است: «يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيم»[7]
3. خداوند فضل خود را به هر که بخواهد میدهد: « ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلِيم»[8]
4. اگر فضل و رحمت خدا نبود جز اندکی از انسانها از شیطان پیروی میکردند: «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ لاتَّبَعْتُمُ الشَّيْطانَ إِلاَّ قَلِيلا»[9]
5. در روز جمعه پس از نماز جمعه در زمین پخش شوید و از فضل خدا طلب کنید: «فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً»[10]
6. برخی فضل خدا را کتمان می کنند: «وَ يَكْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ»[11]
7. برخی به خاطر فضل خدا بر دیگران به آنان حسادت می ورزند: «أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلى ما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ..»[12]
همانطور که مشاهده میشود، واژه «فضل» در آیات فوق معانی متعدّدی دارد و با توجه به قرائن در هر آیه و با سبک و سیاق آیه، معنای خاصی مییابد. با این وجود و با نظر و دقّت در آیات مشخّص میشود واژهی «فضل» در دو معنى اصلی بكار رفته است: الف) برترى و ب) عطيّه و احسان و رحمت که البته این دو معنا با یکدیگر مرتبط بود ه و معنای دوّم از مصاديق معناى اولى است.
امّا «فضل» به معنای برتری ممكن است معنوى باشد و یا مادّی؛ فضل معنوی مثل «ما كانَ لَكُمْ عَلَيْنا مِنْ فَضْلٍ ...»[13] شما را بر ما بر ترى و فضيلتى ندارید و یا «وَ لَقَدْ آتَيْنا داوُدَ مِنَّا فَضْلًا»[14]. و فضل مادّی نیز مانند این آیه «وَ اللَّهُ فَضَّلَ بَعْضَكُمْ عَلى بَعْضٍ فِي الرِّزْقِ»[15]
امّا فضل در معنای دوم در این آیه به کار رفته است: « لكِنَّ اللَّهَ ذُو فَضْلٍ عَلَى الْعالَمِينَ»[16] (ليكن خدا صاحب احسان و رحمت است بر مردمان.) يعنى احسان و رحمت و عطائيكه خدا بر بندگان ميكند بر خداوند لازم نيست بلكه از روى لطف و كرم ميكند لذا به آن «فضل» گوئيم چراكه نوعی زيادت است و گرنه بندگان حقى در نزد خدا ندارند.[17]
وجوه و مصادیق فضل در قرآن کریم
با توجه به معنای «فضل» در قرآن کریم که در قسمت قبل به آن اشاره، شده در قرآن کریم موارد و مصادیقی از فضل الهی آمده و اموری را خداوند به عنوان فضل خویش بر مردم معرّفی کرده است. در ادامه به برخی از این موارد اشاره میکنیم: [18]
1- منت: «ثُمَّ تَوَلَّيْتُمْ مِنْ بَعْدِ ذلِكَ فَلَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُم..»[19] . این نکته در اینجا لازم به ذکر است که برخی مفسرین مانند طبرسی منظور از واژهی «فضل» در این آیه را «ایمان» میداند.[20]
2- تجارت: « لَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَبْتَغُوا فَضْلاً مِنْ رَبِّكُم..»[21]
3- اسلام: «ما أُوتِيتُمْ أَوْ يُحاجُّوكُمْ عِنْدَ رَبِّكُمْ قُلْ إِنَّ الْفَضْلَ بِيَدِ اللَّهِ..».[22] در مجمعالبیان «فضل» در این آیه به معنای «نبوت» آمده است.
4- رزق در بهشت: «فَرِحِينَ بِما آتاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ يَسْتَبْشِرُونَ بِالَّذِينَ لَمْ يَلْحَقُوا بِهِم..»[23]
5- غنیمت «وَ لَئِنْ أَصابَكُمْ فَضْلٌ مِنَ اللَّهِ لَيَقُولَنَّ كَأَنْ لَمْ تَكُنْ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَهُ مَوَدَّة..»[24]
6- نبوت: «إِلَّا رَحْمَةً مِنْ رَبِّكَ إِنَّ فَضْلَهُ كانَ عَلَيْكَ كَبِيرا»[25]
7- قرآن: «قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُون»[26] علامه منظور از «فضل خدا» را رحمت رحمانيه او و عطائى باشد كه بر عامه خلق خود دارد می داند [27]
8- عطیه و بخشش: «إِنْ يُرِدْكَ بِخَيْرٍ فَلا رَادَّ لِفَضْلِهِ يُصِيبُ بِهِ مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيم»[28]
9- طاعت: «وَ أَنِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا إِلَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى وَ يُؤْتِ كُلَّ ذِي فَضْلٍ فَضْلَه..»[29] علامه می فرماید: منظور از فضل در آیه آن مزايايى است كه خداى تعالى به بعضى افراد در مقابل فضيلتى كه دارند مىدهد و همان اجر اخروی است.[30] طبرسی هم به نقل برخی می گوید: فضل در اينجا به معناى تفضيل و اعطاء است.[31]
10- درجات بهشت: (آیه قبل)
11- بهشت: «وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ بِأَنَّ لَهُمْ مِنَ اللَّهِ فَضْلاً كَبِيراً»[32] مرحوم علامه در مورد مفاد این آیه معتقد است که «فضل» بیان شده منحصر در آخرت نیست.[33]
12- رزق در دنیا: « فَإِذا قُضِيَتِ الصَّلاةُ فَانْتَشِرُوا فِي الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ وَ اذْكُرُوا اللَّهَ كَثِيراً"[34] با این وجود مرحوم طبرسی به نقل از سعید بن جبیر منظور از «فضل» را طلب علم و تحصيل معرفت و دانش دانسته است.[35]
در اینجا ذکر این نکته نیز ضروری است که برخی مفسرین مصادیق «فضل» در قرآن را هفت مورد دانسته است که عبارت است از: 1- اسلام 2- پیامبری[36] 3-بدل در مال 4- سپاس نهادن[37] 5- روزی در دنیا 6- روزی در بهشت 7- بهشت [38]
همچنین آیت الله جوادی آملی در تفسیر تسنیم خویش مصادیق فضل و رحمت الهی را در چهار مورد خلاصه میکند: 1- قرآن 2- رسالت 3- نبوت پیامبر 4- ولایت اهل بیت، عالمان عادل و نائبان اولیای الهی[39]
در تفسیر عیاشی روایتی به نقل از زراره از امام جعفر صادق(علیهالسلام) در ذیل آیه 83 نساء چنین آمده است که «فضل» پیامبر و رحمت، ولایت ائمه اطهار است.[40]
الف) تفاوت فضل و رحمت:
«رحمت» در لغت از ماده «رحم» میباشد و به معنای رقت قلب و عطوفت و مغفرت است[41] و در رحمت دو معنی رقت و احسان محفوظ است[42] و لذا در اصطلاح زمانی اطلاق میشود که شخص احسانی را به سوی دیگری انجام میدهد[43] به این معنا که ابتدا رقت قلب در انسان ایجاد میشود و پس از آن این رقّت قلب تبدیل به لطف و بعد عطوفت و بعد محبت و در ادامه موجب احسان میگردد. بنابراین پیدایش حالت رحمت در انسان مقدمهای برای احسان و بخشش و عفو است، اما در فضل تنها عنصر اعطا و بخشش نهفته است و اصطلاحاً فضل به اعطای چیزی بیش از حق مفضول است، اطلاق میگردد و رقت قلب و عطوفت در آن نهفته نیست.
ب) فرق فضل و رأفت:
با توجه به معنای لغوی «رأفت» دیده می شود که در رأفت نوعی عطوفت و مهربانی و دلسوزی وجود دارد و لذا رأفت خاص و محدود است، اما فضل محدود نمی باشد و در واقع خدا در اثر فضل خویش بیشتر از مقدار معین و تعیین شده به بنده می بخشد و این هم در امور مادی است و هم در امور روحانی.
ج) فرق بین فضل و احسان:
احسان گاهی واجب و گاهی غیر واجب است اما فضل برکسی واجب نیست و آن همانا تفضلی است که به غیر سببی که موجب واجب شدنش بشود، صورت گرفته است.[44]
د) فرق بین فضل و طول:
یکی از واژگان قرآنی که به معنای وفور نعمت و بخشش آمده، واژهی «طول» است. خداوند در قرآن کریم میفرماید: غَافِرِ الذَّنبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَـٰهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ[45] (خدایی که بخشنده گناه و پذیرنده توبه و منتقم سخت و صاحب رحمت و نعمت است، جز او هیچ خدایی نیست، بازگشت همه به سوی اوست).
«طول» در معاجم لغت به معنای بخشش و زیادت، فزونی و سعهی مال است[46] راغب این واژه را با «فضل» و «منت» مربوط دانسته است.[47] لذا میتوان نتیجه گرفت در واقع در «طول» نوعی همراه بودن با منت مطرح است ولی در «فضل» اخلاص وجود دارد و بخششی بدون منت، مد نظر است که مرتبه والاتری از مراتب بخشش و اعطا است.
1- «يا بَنِي إِسْرائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَ أَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعالَمِينَ»[48] (اى فرزندان اسرائيل، از نعمتهايم كه بر شما ارزانى داشتم، و [از] اينكه من شما را بر جهانيان برترى دادم، ياد كنيد.)
در این آیه «فضّلتكم» از ماده «فضل» و به معنای برترى دادن و افزايش در خير است. معنای ظاهری این آیه آن است که خداوند قوم بنی اسرائیل را بر جهانیان برتری داده است. امّا سؤال این است که این برتری آنها بر چه کسانی و از چه جهاتی بوده است؟ طبرسی در این زمینه دو قول را بیان میکند: اول آنکه برتری آنان فقط بر مردمان زمان خویش بوده است؛ چرا که بی شک امّت اسلام بالاترين امتها هستند و دوم برترى آنان در برخی امتیازاتی بوده که مختص این قوم بوده است؛ مانند فرود آمدن منّ و سلوى، داشتن رسولان و كتابها، غرق كردن فرعون و وجود نشانهها و پيش آمدهايى كه با آنها استدلال بر وجود خدا راحتتر صورت میگیرد و تحمل مشكلات و تكاليف و وظيفهها آسانتر ميگردد و تفضیل آنها در این آیه به معنای برترى بطور مطلق و كلى نیست.[49] در تفسیر قمی به نکته دوم مرحوم مجلسی اشاره شده است[50] و در تفسیر نمونه نیز برتری بنی اسرائیل تنها بر مردم زمان خویش پذیرفته شده است[51].
2- «تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ...»[52] (پيامبران را بعضى بر بعضى ديگر برترى داديم.)
بیان این مطلب که پیامبران برخی بر بعض دیگر برتری دارند به چند دلیل است:
الف) كسى به غلط فكر نكند كه پيامبران يكسان بودهاند در درجه و مقام نیز همانند اصل پيامبرى يكسانند.
ب) بيان اين مطلب كه برترى پيامبر اسلام مانند برترى برخى از پيامبران گذشته است بر بعض ديگر است.
ج) فضيلت و برترى واقعی پس از انجام دادن تكليف و امتثال و فرمانبردارى از حق مشخّص میگردد.
ذکر این نکته ضروری است که همه پيامبران الهى با اينكه از نظر نبوت و رسالت، همانند بودند از جهت مقام يكسان نبودند؛ زيرا هم شعاع ماموريت آنان متفاوت بوده، و هم ميزان فداكاريهاى آنان با هم تفاوت داشته است.[53]
مرحوم طبرسی مقصود از برتری برخی انبیاء بر برخی دیگر را از دو جهت میداند اول برترىهايى كه در آخرت براى پيامبران حاصل ميشود و به حسب صدمات و زحماتى است كه در دنيا از مردم در راه تبليغ دین متحمل شدند و دوم برترى از نظر شرايع و احكام آنها که باعث میشود بعضى از پيامبران داراى شريعت خاص بودند و بعضى نبودند. [54]
مرحوم طبرسی در ابتدا برخوردار نمودن بعضى از مردم از مزايا و دادن برترى را به دو صورت می داند:1- به جهت وجود مصلحت و به تبع استعدادها و قابلیّتها که این همان تفضّل است؛ 2- بخشش دلبخواهی و به تبع خواست و ميل شخصی. ایشان پس از این مطلب بیان میکند که دلیل اینکه خداوند بعضى از پيامبران را بر بعضى ديگر برترى داده بديهى است كه روى ايجاب مصالح و تدبير امور است نه دلبخواه و بدون حساب و مصلحت.[55]
3- «وَلَا تَتَمَنَّوْا مَا فَضَّلَ اللَّـهُ بِهِ بَعْضَكُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ لِّلرِّجَالِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبُوا وَلِلنِّسَاءِ نَصِيبٌ مِّمَّا اكْتَسَبْنَ وَاسْأَلُوا اللَّـهَ مِن فَضْلِهِ إِنَّ اللَّـهَ كَانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمًا»[56] (نسبت به آنچه شما نداريد و خدا به ديگران مرحمت فرموده تمنا نكنيد.)
«فضل» در این آیه اشاره به وجود تفاوتهای است که بین مرد و زن است که باعث وجود امتیازاتی در آنها میشود، البته در ادامه آیه گفته میشود که این امتیازات اکتسابی است و فرد آن را کسب میکند یا با موقعیت اجتماعی و یا با فعالیت تجاری و .. است.
غالباَ انعام و احسانى كه شخص منعم به ديگرى مىكند از چيزهايى است كه در زندگى او زيادى است و به همين جهت از انعام به فضل- زيادى تعبير مىشود و از آنجايى كه در جملات قبل خداى تعالى مردم را از اين كه چشم به فضل و زيادىهايى كه ديگران دارند بدوزند نهى فرمود و از سوى ديگر از آنجايى كه زيادهطلبى و داشتن مزاياى زندگى و بلكه يگانه بودن در داشتن آن، و بیشترخواهی و تقدم بر سايرين يكى از فطريات بشر است، و هيچ لحظهاى از آن منصرف نيست، بدين جهت در جمله «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّ اللَّهَ كانَ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيما» مردم را متوجه فضل خود كرده و دستور داده، از آنچه در دست مردم است، بدان چه در درگاه او است روى بگردانند، و از فضل او درخواست كنند، چون همه فضلها به دست او است آن افرادى هم كه فضلى و يا فضلهايى دارند، خدا به آنان داده، پس اوست که مىتواند به شما نيز بدهد، و شما نيز از ديگران و حتى از آنهايى كه آرزوى برترىهايشان را داشتيد برتر شويد.[57]
طبرسی در مجمع البیان در باره جمله «وَ سْئَلُوا اللَّهَ مِنْ فَضْلِهِ» می گوید: اگر به آنچه ديگران دارند، احتياج پيدا كرديد و خواستيد كه شما هم مثل ايشان باشيد، از خداوند مسألت كنيد تا بشما بدهد، بشرطى كه فسادى براى خود شما يا براى ديگرى در بر نداشته باشد. و در روایتی به نقل از ابن مسعود می گوید: «از فضل خداوند مسألت كنيد زيرا سؤال از خدا واجب است و بهترين عبادتها انتظار گشايش است»[58]
در تفسیر عیاشی در ذیل آیه روایتی را آورده است که وجود مقدّس پیامبر اکرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در مورد فضل الهی سؤال شده است. حضرت در جواب فرمودند: خداوند مخلوقات را خلق کرد و برای آنان ارزاقشان را از حلال تقسیم نمود و حرام را بر آنان عرضه کرد و کسی که به حرام تحدی کند از حلالش به اندازهای که در حرام تحدی کرده است کم میشود و برای او حساب می شود. [59]
4- « قُلْ بِفَضْلِ اللَّهِ وَ بِرَحْمَتِهِ فَبِذلِكَ فَلْيَفْرَحُوا هُوَ خَيْرٌ مِمَّا يَجْمَعُونَ»[60] (بگو که باید منحصرا به فضل و رحمت خدا شادمان شوند (و به نزول قرآن مسرور باشند) که آن بهتر و مفیدتر از ثروتی است که میاندوزند)
«فضل» همان طور که بیان شد به معنای عطیه و بخششی است که مورد نیاز فضل کننده نیست. در آیه فوق نیز فیوضاتی كه خداى تعالى بر بندگانش افاضه فرموده، فضل خوانده شده از این جهت که خداى تعالى بى نياز است، نه احتياج دارد به اينكه چيزى را به خلق افاضه كند و نه به آن خلقى كه مورد افاضه اوست نيازمند است.
علامه طباطبایی در بیان منظور فضل و رحمت در آیه فوق می فرماید که بعید نیست «فضل» همان رحمت عام الهی بر جمیع خلائق و «رحمت» همان رحمت خصوصی بر مؤمنين از خلقش باشد. پس منظور آیه از فضل و رحمت دو چیز است و مجموع هر دو منفعت بیشتری (منافع مادى و دنيايى) عاید شخص مؤمن میکند و باعث فرح و خوشنودی وی میگردد. این احتمال نیز وجود دارد كه منظور از «فضل» در آیه غير از «رحمت» باشد و شامل منافع مادى دنيايى نشود، بلكه شامل اموری که در آيه قبلى ذكر شده بود، يعنى «موعظه» و «شفاء ما فى الصدور» و «هدى» گردد، و منظور از «رحمت»، رحمت اخروى خاص به مؤمنين نباشد، بلكه مراد همان معنايى باشد كه در آيه قبلى داشت، و آن عبارت بود از عطيه خاصه الهى به مؤمنين يعنى سعادت دنيايى و آخرتى آنان.[61]
در روایاتی منظور از «فضل» و «رحمت» با تعابیر مختلف بیان شده است. مثلا از ابى سعيد خدرى و حسن روايت شده كه گفتهاند: منظور از «فضل خدا» در اين آيه قرآن است، ولى منظور از «رحمت» دين اسلام مي باشد و از قتاده و مجاهد و ديگران نقل شده كه گفتهاند: «فضل خدا» اسلام است، و «رحمت او» قرآن. در روایتی از وجود مقدّس امام باقر (عليه السلام) نیز وارد شده است: «فضل خدا» رسول خدا (صلى اللَّه عليه و آله) است، و «رحمت» او على بن ابى طالب(علیهالسلام) .[62]
5- «ذلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشاءُ وَ اللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ»[63] اين فضل خدا است كه به هر كس بخواهد و لايق ببيند مىبخشد، و خداوند صاحب فضل عظيم است.
آیتالله مکارم شیرازی در مقام تفسیر آیه فوق دو احتمال را برای فضل الهی مطرح میکنند: 1- رهبرى پيامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) براى امت که فضل الهى است و 2- مقام نبوت براى شخص پيامبر( ص). اما قول اول را ارجح می دانند.[64]
این نکته را نیز مد نظر قرار داد که خداوند اگرچه در ادامه آیه می فرماید این فضل را به هر کس که بخواهد می دهد امّا این عمل خدا بی حساب و کتاب نیست، بلکه با توجه به خود آیات قرآنی[65] افعال الهی حکیمانه و از روی حساب است.
6- «يَسْتَبْشِرُونَ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَ فَضْلٍ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِين»[66] (بر نعمت و فضل خدا و اينكه خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمىگرداند، شادى مىكنند.)
در آیه فوق دو واژه فضل و نعمت وجود دارد که در بیان معنای آنها نظراتی وجود دارد.
طبرسی می گوید: فضل و نعمت دو كلمهاند كه داری معناى واحد میباشند و درباره علت تكرار این واژه دو قول مطرح شده است: الف) نعمت آن چيزهايى است كه بواسطه طاعت مستحق آنها گشتهاند و فضل اضافاتى است كه به طور مضاعف به آنها داده مي شود؛ ب) براى تأكيد و استوار ساختن معنا است در ذهن و براى مبالغه است.[67]
اما علامه طباطبایی معتقد هستند که اگر احتمال فوق را بپذیریم آنگاه این احتمال با جمله: « وَ أَنَّ اللَّهَ لا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ» سازگار نیست؛ چراکه در يك آيه فضل را أجر هم خوانده، و أجر تنها در مورد استحقاق است، پس مؤمنين مستحق فضل هم هستند، پس فرق گذاشتن بین فضل و نعمت در این آیه درست نیست[68]
برخی مفسرین دیگر هم معتقدند که شهیدان بعد از شهادت نه تنها نعمتهاى خدا، بلكه فضل او كه همان افزايش و تكرار نعمت است نيز شامل حال آنها مىشود.[69]
7- «وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكَ وَرَحْمَتُهُ لَهَمَّت طَّائِفَةٌ مِّنْهُمْ أَن يُضِلُّوكَ وَمَا يُضِلُّونَ إِلَّا أَنفُسَهُمْ ۖ وَمَا يَضُرُّونَكَ مِن شَيْءٍ ۚ وَأَنزَلَ اللَّـهُ عَلَيْكَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَعَلَّمَكَ مَا لَمْ تَكُن تَعْلَمُ ۚ وَكَانَ فَضْلُ اللَّـهِ عَلَيْكَ عَظِيمًا » [70] (و اگر فضل و رحمت خدا شامل حال تو نبود گروهی از آنان (دشمنان اسلام) همت بر آن گماشته بودند که تو را از راه صواب دور سازند، حال آنکه آنها خود را از راه حق و صواب دور ساخته و به تو هیچ زیانی نتوانند رسانید و خدا به تو این کتاب (قرآن مجید) و (مقام) حکمت (و نبوت) را عطا کرده و آنچه را که نمیدانستی به تو بیاموخت، و خدا را با تو لطف عظیم و عنایت بیاندازه است)
طبرسی در ذیل این آیه در مورد معنای فضل خداوند به پیامبر اقوالی را ذکر میکنند که عبارت است از: الف) فضل خداوند نبوت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و رحمت خداوند يارى اوست؛
ب) فضل خداوند تاييد پيامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به الطاف خود و رحمت خداوند، نعمت اوست.
ج) فضل خداوند، نبوت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و رحمت خداوند عصمت پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اوست.[71]
در قرآن کریم «فضل» در دو معنای برتری دادن و اعطا و بخشش به کار رفته است، البته معنای «فضل» با توجه به سیاق آیات متفاوت است و قرار گرفتن در متن آیه موجب انتزاع معنایی خاص از این واژه میشود. بنابراین نمیتوان معنای اصطلاحی دقیقی را ارائه داد. در مورد واژهی «فضل» میتوان گفت که یکی از اوصاف الهی است و نهایت رحمت و رافت و لطف الهی را میرساند. خداوند در مقابل عمل آدمی بیشتر از آن چه که باید بدهد، میدهد. این واژه در مقابله با دیگر کلمات همچون رحمت و احسان و رافت پیشی دارد و دایرهی گستردهتری را از بخشش و لطف الهی میرساند. در مواجه با آیات کریمه که مشتمل بر بیان این لفظ هستند در بین تفاسیر دیدگاه بعضاَ متفاوت و بعضاً مشابه دیده می شود و همچنین فضل الهی در قرآن دارای مصادیق متعددی است که از جملهی آنها اسلام، قرآن، نبوت، رزق، بهشت، پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میباشد.
1. قرآن کریم ترجمه فولادوند
2. ابن منظور محمد بن مكرم، لسان العرب، دار صادر، بيروت، چ سوم، 1414 ق .
3. تفلیسی،ابولفضل حبش، بن ابراهیم(مهدی محقق)،وجوه قرآن،بنیاد قرآن، تهران،1360
4. جوادی آملی،عبدالله، تفسیر تسنیم(سعید بنا علی-عباس رحیمیان)، اسراء ، قم، 1389
5. حیری نیشابوری،اسماعیل بن احمد،وجوه القرآن،مجمع البحوث الاسلامیة،مشهد،1422
6. خرمشاهی،بهاءالدین،دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی،دوستان،تهران،1377
7. راغب اصفهانى حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، دارالعلم‘ الدار الشامية - دمشق‘بيروت، چاپ اول، 1412 ق
8. عسکری،حسن بن عبدالله،معجم الفروق اللغویه، موسسه نشر اسلامی، قم،چ3 ، 1426
9. عياشى، محمد بن مسعود، كتاب التفسير، چاپخانه علميه - تهران، 1380 ق
10. قرشى سيد على اكبر، قاموس قرآن، دار الكتب الإسلامية - تهران، چ ششم، 1371 ش
11. قریب، محمد، فرهنگ لغات قرآن، بنیاد، تهران،1366
12. قمى على بن ابراهيم، تفسير قمى، دار الكتاب - قم، چاپ چهارم، 1367 ش،
13. مترجمان، ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، انتشارات فراهانى - تهران، چ اول، 1360 ش
14. مصطفوى حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، بنگاه ترجمه و نشر كتاب - تهران، 1360 ش
15. مكارم شيرازى ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية - تهران، چ اول، 1374 ش.
16. موسوى همدانى سيد محمد باقر، ترجمه تفسير الميزان، دفتر انتشارات اسلامى جامعهى مدرسين حوزه علميه قم - قم، چ پنجم، 1374 ش.
[1] راغب اصفهانى حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، دارالعلم‘ الدار الشامية - دمشق‘بيروت، چاپ اول، 1412 ق.،ص639
[2] "هو الزيادة على ما هو اللازم المقرّر، لا مطلقا. و بهذا اللحاظ يطلق على الخير و الباقي و الإحسان و الشرف و ترك شيء بعد الطعام و فواضل المال"مصطفوى حسن، التحقيق في كلمات القرآن الكريم، بنگاه ترجمه و نشر كتاب - تهران، 1360 ش، ج9، ص: 105
[3]ابن منظور محمد بن مكرم، لسان العرب، دار صادر - بيروت، چاپ سوم، 1414 ق ،ج11ص 524 -كتاب العين، ج7، ص: 43
[4] قریب،محمد،فرهنگ لغات قرآن،بنیادفتهران،1366،ج2،ص246
[5] خرمشاهی،بهاءالدین،دانشنامه قرآن و قرآن پژوهی،دوستان،تهران،1377،ص1589
[6] بقره/243
[7] آل عمران/74
[8] مائده/54
[9] نساء/83
[10] جمعه/10
[11] نساء/37
[12] نساء/54
[13] اعراف: 39.
[14] سباء/10
[15] نحل/ 71.
[16] بقره/ 251
[17] قرشى سيد على اكبر، قاموس قرآن، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ ششم، 1371 ش.ج5،ص186
[18] حیری نیشابوری،اسماعیل بن احمد،وجوه القرآن،مجمع البحوث الاسلامیة،مشهد،1422 ،ص445
[19] بقره /64
[20] مترجمان، ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن، انتشارات فراهانى - تهران، چاپ اول، 1360 ش،ج1،ص203
[21] بقره/198
[22] آل عمران/73
[23] آل عمران/170
[24] نساأ/73
[25] اسراء/87
[26] یونس/58
[27] ترجمه الميزان، ج10، ص: 119
[28] یونس/107
[29] هود/3
[30] ترجمه الميزان، ج10، ص 212
[31] ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن،ج12ص7
[32] احزاب/47
[33] ترجمه الميزان، ج16، ص 495
[34] جمعه/10
[35] ترجمه مجمع البيان فى تفسير القرآن،ج20ص26
[36] «وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكَ وَ رَحْمَتُهُ لَهَمَّتْ طائِفَةٌ مِنْهُمْ أَنْ يُضِلُّوكَ..»نساء/113
[37] «مَنْ يَتَّبِعْ خُطُواتِ الشَّيْطانِ فَإِنَّهُ يَأْمُرُ بِالْفَحْشاءِ وَ الْمُنْكَرِ وَ لَوْ لا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ رَحْمَتُهُ ما زَكى مِنْكُم...»نور/21
[38] تفلیسی،ابولفضل حبش، بن ابراهیم(مهدی محقق)،وجوه قرآن،بنیاد قرآن،تهران،1360،ص225-227
[39] جوادی آملی،عبدالله(سعید بنا علی-عباس رحیمیان)،اسراء،قم،1389،ج19،ص645
[40] عياشى، محمد بن مسعود، كتاب التفسير، چاپخانه علميه - تهران، 1380 ق،ج1،ص260
[41] لسان العرب،ج12 ص 231
[42] التحقيق في كلمات القرآن الكريم،ج4 ص92
[43] المفردات في غريب القرآن،ص347
[44] عسکری،حسن بن عبدالله،معجم الفروق اللغویه،موسسه نشر اسلامی،قم،چ3،1426،ص24
[45] - غافر/3
[46] لسان العرب ،ج11،ص414-مجمع البحرین،ج5،ص413
[47] المفردات في غريب القرآن،ج1ص 335
[48] بقره/47
[49] ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج1، ص، 163
[50] قمى على بن ابراهيم، تفسير قمى، دار الكتاب - قم، چاپ چهارم، 1367 ش، ج1 ص46
[51] مكارم شيرازى ناصر، تفسير نمونه، دار الكتب الإسلامية - تهران، چاپ اول، 1374 ش. ج1، ص، 221
[52] بقره/253
[53] همان،ج2ص252
[54] ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج3، ص،101
[55] همان
[56] نساء/32
[57] ترجمه الميزان، ج4، ص: 535
[58] ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج5، ص126
[59] کتاب التفسیر،ج1 ص 239
[60] یونس/58
[61] ترجمه الميزان، ج10، ص 120
[62] ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج11، ص 316
[63] جمعه /10
[64] تفسير نمونه، ج24، ص110
[65] آل عمران/164
[66] آل عمران/171
[67] ترجمه مجمع البيان في تفسير القرآن، ج4، ص 360
[68] ترجمه المیزان ج4 ص 96
[69] نمونه،ج3،ص171
[70] نساء/113
[71] مجمع البیان،ج 6 ص 44