صلحه سعید
الف) انجام گناه از روی نادانی:
اقسام گناه و كيفيت توبه از آنها
از جمله شرائط مهم توبه آن است که توبهی نصوح باشد. «نصوح» در لغت به
معنای خالص است و در اصطلاحِ، توبهی نصوح توبهایست که شخص گنهکار،
مجدّداً به انجام گناه بازنگردد. این توبه باید قبل از فرارسیدن نشانههای مرگ
صورت گیرد و شخص عاصی نباید گناه را از روی لجالت و عناد با ذات پروردگار انجام
داده باشد. نوشتار حاضر نگاهی است به توبه و اقسام و شرائط توبه و شرائط توبهی
نصوح از دیدگاه آیات و روایات و نیز کلمات مفسّرین.
خداوند در قرآن کریم مؤمنین را به انجام توبه و بازگشت به سمت پروردگار امر
کرده است و این کار را مایهی سعادت و رستگاری آنها دانسته است: «وَتُوبُوا إِلَى
اللَّهِ جَمِيعًا أَيُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ»[1]
با این حال در آیهی دیگر از قرآن کریم مؤمنین به انجام توبهی نصوح امر شدهاند و انجام این توبه است
که در کلام الهی مایهی تکفیر گناهان و از بین رفتن گناهان و سیّئات است. خداوند
میفرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّهِ تَوْبَةً
نَصُوحًا عَسَى رَبُّكُمْ أَنْ يُكَفِّرَ عَنْكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ »[2]
اینکه توبهی نصوح چه توبه ایست و چه
شرائطی دارد، موضوع بحث این نوشتار است. ضمن اینکه موضوعاتی پیرامون توبه از جمله
اقسام توبه و درجات و ثمرات آن مورد بحث قرار گرفته است.
1- توبه: «توبه» از مادهی تاب/يتوب میباشد و به معنای «حیاء کردن»
است.[3]
همچنین بعضی لغت شناسان این واژه را به معنای مراجعت و بازگشت دانستهاند.[4]
لذا از اقوال لغويون به دست ميآيد كه توبه بر دو معنى دلالت دارد، يكى حیاء و
خجالت کشیدن و ديگري به رُجوع و برگشت. از حیث اصطلاح نیز توبه به معنای شرمندگی از
انجام گناه و بازگشت به سمت پروردگار است. در حقیقت انسان قبل از هر چیزی پس از
ارتکاب گناه بايد خجالتزده شود و آنگاه از گناهش برگردد و لذا هر دو معنای
«استحیاء» و «رجوع» در معنای اصطلاحی توبه اخذ شده است و اگر انسان حياء نكند و
خجالت نکشد، مي توان گفت محال است برگردد و از گناهش توبه كند.[5]
به عبارت ديگر «توبه» پاك ساختن دل از گناه و بازگشت از دوري از درگاه الهي
است، و ترك گناهان كنوني و عزم بر ترك آنها در آينده و تلافي و تدارك تقصير گذشته
است.[6]
ج) نصوح: «نصوح» در لغت از ماده «نُصح» بر وزن «صُلح» در اصل به
معنى نصيحتكردن و خيرخواهى خالصانه است.[7]
براي «نصوح» معنى ديگري هم ذكر كردند و آن عبارت است از سازگاري بين دو شيء و اصلاح
كردن و محکم کردن آن و از آنجا كه خيرخواهى واقعى بايد تواءم با محكمكارى
باشد، واژه «نصح» گاه به اين معنى نيز آمده است، به همين جهت به نماى محكم «نِصاح»
نیز گفته مىشود. با توجّه به این معنای لغوی «توبهی نصوح» توبه ایست که شخص به آنچه انجام داده
و از آن توبه کرده مجدّداً بر نگردد.[8]
بر این اساس هر دو معنى لغوی «نصح» یعنی «خالص بودن» و «محكم بودن»، در توبه نصوح
به کار رفته است[9]
و لذا توبه نصوح مىتواند عبارت باشد از توبهاى كه صاحبش را از برگشتن به
طرف گناه باز میدارد، و يا توبهاى كه بنده را براى رجوع از گـناه خالص
سازد، و در نتيجه ، ديگر به آن عملى كه از آن توبه كرده بر نگردد.[10]
توبهی نصوح در روايات
از امام صادق(عليه السلام) در مورد آيه شريفه «يا ايها الذين امنوا توبوا
الى اللّه توبة نصوحا» سؤال شد. حضرت فرمودند: به اينكه بندهی خدا از گناهى که
مرتکب شده توبه كند، و ديگر آن گناه را مرتكب نشود
بيهقي در كتاب شعب الايمان از نعمانبنبشير روايت كرده است
كه عمر بن خطاب درباره توبه نصوح سؤال كرد و پيامبر(ص) فرمود: «مردي از عمل زشتی
توبه ميكند و سپس هرگز به آن برنمي گردد.»[11]
در روايت
ديگر احمد و ابن مردويه وبيهقي از ابن مسعود از رسول خدا(ص) نقل میکنند که
حضرت فرمودند: «التوبة من الذنب لا تعود إليه أبدا».[12]
و در
كافى به سند خود از ابىالصباح كنانى روايت كرده كه گفت: از امام صادق(عليه
السلام) پـرسيدم آيه شريفه «يا أيها الذين امنوا توبوا الى اللّه توبه نصوحاً» به
چـه معنا است؟ ایشان فرمودند: اينكه بنده خدا از گناهى توبه كند و ديگر آن گناه را
مرتكب نشود.
در اينكه توبه نصوح چـيست؟ مفسّرین تفسيرهاى زيادى براى آن ذكر
كردهاند که در تفسیر نمونه[13]
به برخی از آنها اشاره شده است از جمله:
الف) «توبه نصوح» آن است كه واجد چهار شرط باشد: پشيمانى قلبى، استغفار
زبانى، ترك گناه و تصميم بر ترك آن در آينده.
ب) «توبه
نصوح» آن است كه واجد سه شرط باشد: ترس از اينكه پذيرفته نشود، اميد به اينكه
پذيرفته شود، و ادامه اطاعت خدا.
ج) «توبه
نصوح» آن است كه شخص گناهکار گـناه خود را همواره در مقابل چشم خود ببيند و از
آن شرمنده باشد.
د) «توبه
نصوح» آن است كه مظالم را به صاحبانش بازگرداند، و از مظلومين حلاليت بطلبد، و بر
اطاعت خدا اصرار ورزد.
ه) «توبه نصوح»
آن است كه در آن سه شرط باشد: كم سخن گفتن كم خوردن و كم
خوابيدن.
و) «توبه نصوح» آن است كه
تواءم با چشمى گريان و قلبى بيزار از گـناه باشد.
مرحوم نراقی در جامع السعادات در مورد فضیلت توبه مینویسد: «بدان كه
توبه نخستين مقام از مقامات دين، و سرمايه سالكان راه و كليد استقامت خواستاران
ايمان و سرآغاز تقرب به پروردگار عالميان است. و فضيلت آن بسيار است»[14] و آنگاه به برخی آیات و روایات در این
زمینه اشاره میکنند، که از آنها میتوان استفاده کرد که خداوند توبه
کنندگان را دوست دارد؛[15]
توبه کننده مانند كسي است كه اصلا گناه نكرده است، خداوند مشتاق توبهی بندگان خویش است[16]؛
فرشتگان حاملان عرش و فرشتگاني كه در حول عرشند برای توبه کنندگان، طلب آمرزش مي
كنند.[17]
وقتي بندهای علم يقیني پيدا كرد كه گناهاني كه از او سر زده بين او و
محبوبش حائل و مانع است، حزن و اندوهي در دل ایجاد میشود که باعث میگردد
شخص مؤمن از گناهاني كه کرده یا طاعتی که ترک کرده متأسف و اندوهگين گردد و این
همان پشیمانی است که از جمله شروط توبهی حقیقی است.[18] بر همین اساس است که
توبه در شرع مقدّس اسلام بر چهار اصل استوار است که عبارتند از: 1 – ترك كردن گناه
بخاطر زشتي آن؛ 2 – پشيماني از انجام آن؛ 3 – عزم و اراده بر عدم بازگشت به گناه؛
4- تدارك نمودن زمينه ممكن براي جلوگيري از اعادهی آن؛[19]
براي تشوق نفس به توبه راههایی توصیه شده است که از آن جمله
روشهای زیر میباشند:
1- انسان به آيات و اخباري كه به گناهكاران هشدار داده و ايشان را به عذاب
شديد تهديد كرده نظر كرده و آنها را مورد مطالعه قرار دهد و عقوبت و کیفر اخروی
تكتك گناهان مثل شرب خمر، زنا، قتل، غيبت، كبر و حسد را به خاطر داشته باشد و
بداند كه اين عقوبتها آنقدر زيادند كه در شمار نیایند.
2- حكايت گناهكارانى را كه
توبه كرده و مصيبتهايى را كه به سبب گناهان خود كشيدهاند از نظر
بگذارند.
3- به خاطر داشته باشد كه
ممكن است کیفر گناهان او به آخر موکول نشود و عقوبت گناهش در دنيا داده شود، و
بداند كه تمام مصيبتهايى كه در دنيا دامنگير انسان مى شود، ثمره گناهانى است كه از
او صادر مى شوند.[20]
علماء و دانشمندان اسلام، توبه عبد را به سه قسم تقسيم كردند كه عبارتند
از:
توبه عوام، توبهاي است كه براي عموم مردم است و آن توبه اين است كه دل
انسان از اينكه گناه كرده خاضع
ميشود و ياد مخالفتهاي خود در محضر خدا مي افتد؛ از گذشته پشيمان
ميشود. ديگر به دنبال آن نمیرود و خود را اصلاح ميكند.[21]
دسته دوم توبه خواص است يعني بعضي از بندگان خدا كه معرفت بيشتري دارند.
این افراد در مقابل مكروهات نیز سرافكنده ميشوند و دلشان خاضع و خاشع
ميشود.
درباره
حضرت آدم ميخوانيم كه وقتي از بهشت بیرون شد، پیوسته سربهزير و
خجالتزده بود، در حالي كه گناه به معنای اصطلاحی و رایج آن نكرده بود. بلکه
مخالفت امر ارشادی پروردگار را کرده بود ولی بخاطر اين كار شرمزده بود تا
اینکه جبرئيل نازل شد و فرمود: اي آدم! خدا ميفرمايد: به اهلبيت پیامبر
آخرالزمان توسّل بجو و سر خود را بالا بگیر چراکه ترا بخشيدم. «فَتَلَقَّى
آدَمُ مِنْ رَبِّهِ كَلِمَاتٍ فَتَابَ عَلَيْهِ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ
الرَّحِيمُ»[22]
حضرت يونس(عليه السلام) نیز بخاطر ترك اولى ایکه انجام داد و بدون اجازهی
خداوند دست از موعظه و ارشاد قوم خود کشید و از ميان آنها بيرون رفت، وقتی در شكم
ماهي قرار گرفت از این کردهی خود نادم و پشیمان شد و به درگاه الهی توبه کرد و با
حالت تذلّل و ندامت خطاب به پروردگار فرمود: «لَا إِلَهَ إِلَّا أَنْتَ
سُبْحَانَكَ إِنِّي كُنْتُ مِنَ الظَّالِمِينَ[23]»[24]
بالاترين درجه توبه، توبه اخص الخواص است كه مربوط به مقرّبین درگاه الهی
است؛ همچنانکه پیامبر اکرم(صل الله عليه و آله) فرمودند: « بخاطر توجه به غير خدا
دل مرا كدورت و زنگار فرا ميگيرد و براي پاكي دلم روزي هفتاد مرتبه استغفار
ميكنم».[25]
رسول خدا (صلی الله عليه و آله) و ائمه اطهار(عليهم السلام) نیز گاهی به جهت اشتغال
به امور دنیوی که لازمهی زندگی است، امّا خود مانعی بر سر توجّه تامّ به ذات باری
تعالی است، به درگاه الهی توبه و استغفار میکردند و این امور را این جهت در حق
خود، گناه تلقّی میکردند.[26]
در پایان این قسمت به حدیثی از
امام صادق (عليه السلام) اشاره میکنیم که در ارتباط با اقسام چندگانهی
توبه است. ایشان فرمودهاند:
«توبه ريسمان خدا و وسيله لطف و عنايت اوست و بنده باید نسبت به توبه در همه
حالات مواظبت و مداومت داشته باشد. هر دسته از بندگان را توبه اي است مخصوص؛ توبهی
پیامبران از اضطراب نفس و توبه
اولياء از انديشهها و خيالاتي است كه به خاطر ايشان خطور ميكند. و توبه
اصفياء از فراموشي غم غفلت است و توبه خواص و علما از اشتغال به غير خدا است، و
توبه عوام از گناهان است.»[27]
يكي از شرائط پذيرش توبه آن است كه انجام گناه از روی نادانی صورت گرفته
باشد. خداوند در قرآن کریم مىفرمايد: «إِنَّمَا التَّوْبَةُ عَلَى
اللَّهِ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السُّوءَ بِجَهَالَةٍ ثُمَّ يَتُوبُونَ مِنْ
قَرِيبٍ فَأُولَئِكَ يَتُوبُ اللَّهُ عَلَيْهِمْ وَكَانَ اللَّهُ عَلِيماً
حَكِيماً»[28]؛
(پذيرش توبه از سوي خدا تنها براى كساني است كه كار بد را از روى جهالت انجام
مىدهند سپس زود توبه ميكنند، خداوند توبه چنين اشخاصي را ميپذرید و
خدا دانا و حكيم است.)
در مورد
معنای «جهالت و ناآگاهي» مورد اشارهی آیه، ديدگاههاي متفاوتی مطرح شده است که
به چند مورد از آنها اشاره میکنیم:
1- برخی از مفسّرین همچون جبائی، منظور جهالت در آیه را این میداند که
شخص گناهکار از معصیت بودن كار خود ناآگاه است و لذا گناه را ندانسته مرتكب
ميشود. به همین جهت است که به پندار باطل خود، برای کردار و عمل گناه خود
توجیهاتی به عمل میآورد و بافتههايي ميبافند تا كارش را نيك جلوه
دهد، يا از ميزان زشتي آن بكاهد. این دیدگاه توسّط برخی دیگر از مفسرین همچون رمانی
نقد شده است.[29]
2 – برخي دیگر از مفسرین انجام گناه از روی جهالت را به معنای جهل نسبت به
عواقب آن دانسته و بیان کردهاند که فرد گناهکار به عمق و ماهيت كيفري كه
در ارتكاب گناه و معصیتشان است بخوبي پي نبرده
است.
3- گروهي از مفسرّین بر این باورند که این شرط یعنی انجام از روی نادانی
شرط عامی است که شامل همهی گناهان میشود؛ چراکه هر گناهي كه از انسان
سرميزند، درحقيقت از روي ناداني است؛ چرا كه اين آفت جهل است كه انسان را از
حق دور نگه ميدارد، گناه و زشتي را در نظرش ميآرايد و او را جهت ارتكاب
آن وسوسه ميكند. در روايتی از أبى عمرو زبيرى از امام صادق(عليه السلام)
دربارهی معنای جهل در این آیه سؤال شد. حضرت در پاسخ فرمودند: «هر گناهي كه انسان
مرتكب مي شود، اگرچه عالم باشد، هنگامي كه خداوند را معصيت مي كند، نادان است و
دچار آفت و غفلت است» [30]
همچنین خداوند در مورد گناه برادران يوسف از زبان آن پيامبر بزرگوار الهی
نقل ميكند كه «
قَالَ هَلْ عَلِمْتُم مَّا فَعَلْتُم بِيُوسُفَ وَأَخِيهِ إِذْ أَنتُمْ
جَاهِلُون»[31]؛
(و گفت آيا دانستيد آنگاه كه نادان بوديد با يوسف و برادرش چه كرديد؟)[32]
4- برخی دیگر از مفسّرین «بجهاله» در اين آيه را به معنای انجام گناهان در
اثر طغيان غرايز و تسلط هوسهاى سركش و چيره شدن آنها بر نيروى عقل و ايمان
دانستهاند؛ چراکه در اين حالت اگرچه علم و دانش انسان آلوده به گناه از بين
نمىرود، اما تحت تأثير آن غرائز سركش قرار گرفته و عملاً بى اثر مىگردد،
و هنگامى كه علم اثر خود را از دست داد، عملاً با جهل و نادانى برابر خواهد بود.
پس هر كس از روی هواى نفس و در نتیجهی شهوت و غضب مرتكب اين گناهان و اعمال
زشت شود، در حقيقت، واقعيت امر بر او پوشيده مانده و از این جهت در جهل به سر
میبرد. ولى اگر گناه بر اثر چنين جهالتى نباشد، بلكه از روى انكار حكم
پروردگار و عناد و دشمنى انجام گيرد، چنين گناهى حكايت از كفر مىكند و به همين
جهت توبه آن شخص قبول نيست مگر اين كه از اين حالت بازگردد و دست از عناد و انكار
بشويد.[33]
در تأیید این
دیدگاه میتوان به کلام امام سجاد(عليه السلام) اشاره کرده که خطاب به پروردگار
فرموده است: «اِلهى لم اَعْصِكَ حِينَ عَصَيتُكَ و اَنَا بِرُبُوبِيَّتِكَ جاحٍدٌ و
لا بأمرك مُسْتَخِفٌ و لا لِعُقُوبَتِكَ مُتعَرِّضٌ و لا لِوَعِيدِكَ مُتهاوِنٌ
لَكِنْ خَطِيئةٌ عَرَضَتْ و سَوَّلَتْ لى نفسى و غَلَبَنِى هَوَاىَ»[34]؛
(خداى من! هنگامى كه به معصيت تو پرداختم، نه از روي انكار ربوبيت تو به گناه اقدام
كردم و نه به خاطر خفيف شمردن امر تو و نه از آن جهت که مجازات تو را كم اهميت
گرفتم و نسبت به آن بى اعتنا بودم و نه وعده كيفرت را سبك شمردم، بلكه خطايى بود كه
در برابر من قرار گرفت و نفس اماره، حق را بر من مشتبه كرد و هوى و هوس بر من چيره
شد.)
يكى ديگر از اموری که راه پذیرش توبه را هموار میسازد، زمان مناسب
برای توبه است. خداوند در ادامهی آیهایکه که در بالا به آن اشاره شد
ميفرمايد: «ثم يتوبون من قريب»؛ یعنی اشخاص گناهکاریکه پس از انجام گناه
سریعاً توبه میکنند.
درباره معناى
قريب (زمان نزديك)، در ميان مفسران دیدگاههای متفاوتی مطرح شده است که
میتوان آنها را در دو دسته جای داد:
1) بعضي از مفسرّین زمان قریب را پیش از مرگ میدانند و معتقدند توبه
پيش از مرگ باید باشد.[35]
در تأیید این دیدگاه میتوان به آیه اشاره کرد. خداوند در سورهی نساء
میفرماید: «وَلَيْسَتِ التَّوْبَةُ لِلَّذِينَ يَعْمَلُونَ السَّيِّئَاتِ
حَتَّى إِذَا حَضَرَ أَحَدَهُمُ الْمَوْتُ قَالَ إِنِّي تُبْتُ الْآنَ»[36]؛
(توبه براي كساني نیست كه كار بدی را انجام ميدهند [وتوبه نمیکنند] تا
اینکه وقتی مرگ یکی از آنها فرارسید ميگويد الآن توبه كردم)
طبرسي نیز در مجمع البيان مینویسد: جملهی «ثم يتوبون من قريب» نشانگر
آن است كه گناهكار باید پيش از مرگ توبه كند؛ چراکه از ديدگاه قرآن، مرگ هميشه
به انسان نزديك است. لذا زمان انجام توبه در حال صحت و سلامت و پيش از بيماري و مرگ
است.[37]
مرحوم علامه طباطبایی نیز با پذیرش این قول، زمان مرگ را به ظهور نشانههای آن
دانسته است و «یتوبون من قریب» را به معناى توبه کردن قبل از آشكارشدن
نشانههاى مرگ مىگيرند و آيهی بعد یعنی «وليست التوبه للذین ... قال انّى
تبت الان» را بعنوان شاهد این مطلب ميدانند.[38]
همچنین
از پيامبر گرامي اسلام روايت شده است كه آن حضرت فرمودند: كسي كه يك سال پيش
از مرگ توبه كند، خداوند او را مي آمرزد، آنگاه فرمود: يك سال زياد است كسي كه يك
ماه پيش از فرارسيدن مرگ توبه كند، خدا او را مي آمرزد. سپس فرمود: يك ماه هم زياد
است، اگر كسي يك روز پيش از مرگ توبه كند، خدا توبه اش را مي پذيرد. و او در پي آن
فرمود: يك روز نيز زياد است، اگر كسي يك ساعت پيش از مرگ توبه كند، توبهاش
پذيرفته ميشود و سرانجام فرمود: آن هم زياد است، اگر كسي در آخرين نفس،
خالصانه روي توبه به بارگاه خدا آورد و با همه وجود و اخلاص آمرزش بخواهد، خداي
مهربان او را مي بخشد.[39]
در
روایتی دیگر از وجود مقدّس آنحضرت نقل شد است که وقتي شيطان از آسمان رانده شد،
گفت: پروردگارا به شكوه و شكست ناپذيريات سوگند كه تا روح در بدن فرزندان آدم
است، از آنان دست برنخواهم داشت. در برابر اين سخن شيطان ندا آمد: به اقتدار و شكوه
و بزرگي ام سوگند كه در توبه را به روي آنان نميبندم و تا دم مرگ توبه آنان را
مي پذیرم.[40]
2) بعضى ديگر
از مفسرّین «یتوبون من قریب» را به معناى زمان نزديك به گناه گرفتهاند، يعنى
شخص گنهکار باید به زودى از كار خود پشيمان شده و به سوى خدا بازگردد، زيرا
توبهی كامل آن است كه آثار و رسوبات
گناه را به طور كلى از روح و جان انسان بشويد و كمترين اثرى از آن در دل باقى نماند
و اين در صورتى ممكن است كه در فاصله نزديكى قبل از آنكه گناه در وجود انسان ريشه
دار شود و به شكل طبيعت ثانوى در آيد از آن پشيمان شود، در غير اين صورت غالبا
اثرات گناه در زواياى قلب و جان انسان باقى خواهد ماند، پس توبه كامل توبهاى
است كه به زودى انجام پذيرد و كلمه (قريب ) از نظر لغت و فهم عرف ، نيز با اين معنى
مناسبتر است.[41]
برخی علماي اخلاق نیز
توصیه میکنند که بهتر است وقت توبه نزديك زمان خطا باشد، به طوري كه پس از
انجام گناه سریعاً پيشمان شود و سعی در محور آثار آن کند، پيش از آنكه زنگار گناه
بردل بنشيند و انباشته گردد و ديگر محوپذير نباشد.[42]
آنچه در قسمت قبل گذشت، در مجموع شرائط قبولي توبه بود كه بدون آنها توبه
قبول نيست. امّا برای توبه شرائط کمالی نیز وجود دارد که باعث از بین رفتن تمامی
آثار گناه میشود.
روايت
شده شخصي در خدمت حضرت امير مؤمنان(عليه السلام) گفت: «استغفرالله» آن حضرت
فرمودند: «مادرت بر تو بگريد. آيا ميداني حقيقت استغفار چيست؟ به درستي كه
استغفار درجه علّيين است و بر مجموع شش معنا واقع شده است:
اول:
پشيماني از گذشته؛ دوم: عزم بر ترك گناه در طول عمر؛ سوم: ادا كردن حقوق مردم؛
چهارم: قضا كردن هر واجبي كه فوت شده؛ پنجم: گداختن هر گوشتي كه از حرام روييده به
حزن و الم، تا پوست به استخوان چسبیده و گوشت تازه برويد؛ ششم: الم و زحمت طاعت و
عبادت به بدن چشانيدن به ازاي آنچه از شيريني معصيت چشيده. چون كسي اين شش امر را
به جا آورد بگويد: «استغفرالله».
مشخّص
است که مراد حضرت از استغفار، استغفار كامل است. و مراد اين نيست كه استغفار كردن
بدون مجموع اين شش امر، لغو و بي فايده است؛ زيرا شكي نيست كه تلفظ كلمه
«استغفرالله» از روي اخلاص، با فهميدن معناى آن نيز موجب تحفيف عذاب است؛ بلكه گفتن
آن از روي ثواب اگرچه معناي آن ر انیز نفهمد، خالي از ثواب نيست.[43]
همچنین
از جمله شرائط كمال توبه آن است كه سعي نمايد آثار كدورت و ظلمت را كه از گناهان بر
دل او تجمع كرده، به نور طاعت محو كند، زيرا هر گناه و معصيتي كه از انسان صادر
ميشود از آن ظلمت و تيرگي بر دل مينشيند و برای محو آنها باید به طاعت و
عبادات روی آورد. کما اینکه اگر شخصی عادت کرده در مجامع لهو و لعب شرکت کرده و
آهنگ غنا بشنود، باید كفاره آن را از طریق شنيدن قرآن و مواعظ و احاديث و نشستن در
مساجد و امثال آن بپردازد.[44]
گناه بر چهار قسم است و توبه اين چهار قسم هم متفاوت است كه عبارت است[45]:
الف) تضییع حق الله که شامل محرمّات الهی از قبیل دروغگفتن یا
شرابخواری میشود. توبهی این گناهان آن است که از انجام آنها دست
کشیده و نسبت به گذشته پشيمان بوده و در جهت اصلاح خود کوشا
باشد.
ب) دستهی دیگر از گناهانی که باز به حقّ الله بر میگردد و به انجام
ندادن عبادت شرعی برمیگردد و لذا لازم است شخص هنگام توبه قضای آنها را به جا
آورد. همانند نماز و روزه. كسي كه نماز نميخواند، مسلمان حقيقي نيست و در
روز قيامت در صف كفار و يهود و نصارى قرار میگیرد. حتى انسانی كه نسبت به نماز
خود بیمبالات است نیز این حق الهی را ضایع کرده است؛ همچنانکه خداوند نسبت به
این افراد میفرماید: «فَوَيْلٌ لِلْمُصَلِّينَ * الَّذِينَ هُمْ عَنْ
صَلَاتِهِمْ سَاهُونَ»[46]
( واي بر نمازگزاراني كه در نماز خود سهلانگاري
ميكنند)
ج) دستهی سوّم گناهانی است که به حقالناس مربوط میشود و
جبرانپذیر نیست؛ مثل غيبت و تهمت که گناهان بزرگی است. در روایت است که در روز
قيامت غيبت كننده و تهمت زننده را پنجاه هزار سال روي تلّ چرك و خون نگاه مي دارند
تا مردم از حساب فارغ بشوند؛ بعد او را به جهنم مي برند. با این حال اگر این اشخاص
از این کار خود توبه كنند، به این شکل که دیگر غيبت نكنند و از اين كار زشتش شرمنده
شوند، خدا آنها را ميآمرزد و اگر بتوانند آن تهمتي را كه زدهاند رفع کرده
و آبروي طرف مقابل را بازگردانند و یا رضایت شخصی که غیبت او را کردهاند، جلب
کنند كارها خوب است ولي عمده جبران
آنها همان پشيماني است.
د) دسته چهارم حق الناسي كه بايد جبران شود؛ مثل خوردن مال مردم ولو يك
ذره. یا ندادن خمس و زکات و یا خوردن مال يتيم که گناهان بزرگی است و اگر اهل دل
نگاه كند ميبيند آتش از دهانش بيرون مي آيد مثل بيرون آمدن آتش از تنور. اما
با این حال خداوند راه توبه برای این گناهان نیز قرار داده است به این نحو که از
گذشته شرمنده شود و به حقوق و مال دیگران تجاوز نکن و در ضمن بايد مال مردم را رد
كند و اگر ندارد بايد تصميم داشته باشد هر وقت دارد رد كند و در مورد اموال شرعی
مثل خمس و زكات، نیز حساب الآن و گذشته را پرداخت کند و در اين صورت است که توبه او
قبول ميشود.[47]
ثمرات توبه نصوح
در آخر به برخی آثار و ثمرات توبه نصوح كه در آیهی 8 سورهی تحریم به آن
اشاره شده، میپردازیم.
1- بخشودگى سيئات و گناهان. خداوند فرموده است: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا تُوبُوا إِلَى اللَّـهِ تَوْبَةً
نَّصُوحًا عَسَىٰ رَبُّكُمْ أَن يُكَفِّرَ عَنكُمْ
سَيِّئَاتِكُمْ»[48]
(اميد است با اين كار پروردگار شما گناهانتان را ببخشد و
بپوشاند.)
2- ورود به بهشتِ پر از نعمتهای الهى: «وَيُدْخِلَكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا
الْأَنْهَارُ»؛ (و شما را در باغهائى از بهشت وارد كند كه نهرها از زير درختانش جارى
است).
3- عدم رسوائى در آن روز كه پردهها كنار مىرود، و حقايق آشكار
مىگردد، و دروغگويان تبهكار خوار و رسوا مى شوند، آرى در آن روز پيامبر(صلى
الله عليه و آله) و مؤمنان آبرومند خواهند بود، چرا كه آنچه گفتند به واقعيت مى
پيوندد. خداوند مي فرمايد: «يَوْمَ لَا يُخْزِي اللَّـهُ النَّبِيَّ وَالَّذِينَ آمَنُوا
مَعَهُ»؛ (اين كار در روزى خواهد بود كه خداوند پيامبر و كسانى را كه با او ايمان
آوردند خوار و موهون نمى كند).
4- از دیگر ثمرات توبهی نصوح آن است که نور ايمان و عمل
انسانهای توبهکار از پيشاپيش و سمت راست آنها حركت مىكند و مسير
آنها را به سوى بهشت روشن مى سازد چراکه در قرآن کریم آمده است:
«نُورُهُمْ يَسْعَىٰ بَيْنَ أَيْدِيهِمْ
وَبِأَيْمَانِهِمْ»؛ (نور آنها (ايمان و عمل صالح آنها) از پيشاپيش و از سوى راستشان در حركت
است) و عرصهی محشر را روشن مىسازد، و راه آنها را به سوى بهشت
مىگشايد).
5- انسانی که توبهی نصوح
انجام داده است، توجهش به خدا بيشتر مىگردد، لذا رو به سوى درگاه خدا
مىآورد و از او تكميل نور و آمرزش کامل گناه خويش تقاضا مىكند. خداوند در
قرآن از لسان انسانهای توبهکار فرموده است: «يَقُولُونَ رَبَّنَا أَتْمِمْ لَنَا نُورَنَا وَاغْفِرْ
لَنَا إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِیر»؛ (آنها رو به درگاه خداوند آورده، مى گويند: پروردگارا! نور ما را كامل كن
، و ما را ببخش كه بر هر كار قادرى).[49]
خداوند در قرآن کریم شرط قبولی توبه را آن دانسته که «نصوح» باشد. از مجموع
کلمات مفسّرین میتوان استفاده کرده که توبهی نصوح توبهایست که اوّلاً معصيت از روي
جهل و نه از روی عناد انجام شده باشد؛ ثانیاً شخص گنهکار سریعاً پس از انجام
گناه توبه کند هرچند تا رسيدن نشانه مرگ امکان توبه وجود دارد؛ ثالثاً شخص
معصیتکار در نهایت با حالت ایمان از دنیا برود؛ رابعاً پشيماني و تصميم بر ترك
گناه در آينده وجود داشته باشد و خامساً شخصی گنهکار بايد خود را اصلاح كند و
گناهان گذشته را جبران نمايد.
1-
قرآن كريم
2-
ابن فارس، معجم القائیس اللغة، مکتبة الأعلام الاسلامی،
1404ق .
3-
ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارصادر، بیتا.
4-
جلال الدين سيوطي، عبد الرحمان، بن ابو بكر، درالمنثور، ناشر: مكتبة آية
الله العظمى مرعشى نجفی، بیتا.
5-
فراهیدی، خلیل بن احمد، ترتیب العین،
ابراهیم سامرائی (محقق)، اسعد طیب (مصحح)، مهدی
مخزومی (محقق)، قم: نشر اسوه، چاپ اول، 1414ق.
6-
راغب اصفهانى، مفردات غريب القرآن، مترجم: حسين خداپرست.
7-
شبر، سيد عبد الله، اخلاق، مترجم: محمد رضا جباران، ناشر: مؤسسه انتشارات
هجرت، قم، چاپ دوازدهم، سال 1386.
8-
صدوق، ابي جعفر محمد بن علي بن حسين بن بابويه القمي، من لا يحضره
الفقيه.
9-
طباطبايي، سيد محمد حسين، تفسير الميزان، مترجم: سيد محمد موسوى همدانى،
ناشر: بنياد علمى و فكري علامه طباطبايى، 1363.
10-
طبرسي، ابي علي الفضل بن الحسين، مجمع البيان، مترجم: على كرمى، ناشر:
وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، 1380.
11-
عباس
قمى، مفاتيح الجنان.
12-
عروسي حويزي، نور الثقلين، ناشر: مؤسسه تاريخ عربى- بيروت لبنان، چاپ اول،
سال 1422.
13-
عياشي، محمد بن مسعود بن عياش السلمي السمرقندي، تفسير العياشی، ناشر:
المكتبة العلمية، تهران سوق الشيرازي.
14-
مظاهرى، حسين، اخلاق در خانه، ناشر: انتشارات اخلاق، قم ، چاپ پنجم، سال
1377.
15-
مكارم شيرازى، ناصر، تفسير نمونه، ناشر: دار الكتب الاسلاميه، تهران، چاپ
سي و هشتم، 1379.
16-
نراقي، محمد مهدي، جامع السعادات (علم اخلاق اسلامى)، مترجم: سيد دكتر جلال
الدين مجتبوى، ناشر: دار المجتبى، قم، 1385.
17-
نوري ، ميرزاحسين، مستدرك الوسائل، ناشر: مؤسسه آل البيت (عليهم السلام)،
بيروت، 1408ق.
[1]- سوره نور / 31
[2]- سوره تحريم / 8
[3] - الخليل بن احمد عمر، العين.
[4] -ابن فارس بن زكريا، معجم مقاييس اللغه.
[5] - «التَّوْبةُ الرُّجُوعُ من الذَّنْبِ وقال الأَخفش
التَّوْبُ جمع تَوْبةٍ وتابَ إِلى اللّهِ يَتُوبُ تَوْباً وتَوْبةً ومَتاباً،
أَنابَ ورَجَعَ عن المَعْصيةِ إِلى الطاعةِ» ابن منظور، لسان العرب.
[6]- النراقي، محمدمهدي، جامع السعادات(علم اخلاق
اسلامي)، مترجم: دكتر سيد جلال الدين مجتبوي، ج 2، ص 275 .
[7] - الخليل بن احمد عمر، العين، ذيل واژه
«نصح».
[8]- «التوبة النصوح: أن لا يعود إلى ما تاب عنه الخليل
بن احمد عمر»، العين.
[9]- ابن فارس بن زكريا، معجم مقاييس اللغه.
[10]- راغب اصفهاني، المفردات غريب القرآن، «ذيل واژه
نصح».
[11]- جلال
الدين سيوطي، عبد الرحمان بن ابو بكر، درالمنثور، ج 10، ص 60 .
[12]-
همان.
[13]-
مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، ج 24 ص 290 .
[14]-
النراقي، محمد مهدي، جامع السعادات(علم اخلاق اسلامي )، ج 2 ، ص
290.
[15]-
«إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ التَّوَّابِينَ وَيُحِبُّ الْمُتَطَهِّرِينَ»، بقره
/ 222 .
[16] - امام باقر فرمود: «ان الله تعالى أشد فرحا بتوبة
عبده من رجل اضل راحلته و زاده في ليلة ظلماء فوجدها، فالله اشد فرحا بتوبة عبده من
ذلك الرجل براحلته حين وجده»، كافی، ج2، ص435.
[17] - غافر/9-7
[18]-
النراقي، محمد مهدي، جامع السعادات(علم اخلاق اسلامي)، ج2، ص
275.
[19]- راغب اصفهاني، المفردات الغريب القرآن، مترجم: حسين
خدا پرست، ذيل واژه «توب»
[20]- شبّر، سيدعبد الله، اخلاق، مترجم: محمد رضا جباران،
ص352 .
[21]- مظاهري، حسين، اخلاق در خانه، ج 2، ص 199
.
[22] سوره بقره/ 37 .
[23]- سوره انبياء / 87.
[24]- مظاهري، حسين، اخلاق در خانه، ج2، ص
200.
[25]-
مستدرك الوسائل، ج 5، ص220.
[26]- مظاهري، حسين، اخلاق در خانه، ج 2، ص 202 .
[27]-
نراقي، محمدمهدي، جامع السعادات، ج 2، ص 277.
[28] - نساء/ 17.
[29]- طبرسي، مجمع البيان، مترجم: علي كرمي ، ج 2،
ص761.
[30]- عياشي، محمد بن مسعود بن عياش السلمي السمرقندي،
تفسير العياشي، ج 1، ص 243 ، ح 62 .
[31] - یوسف/89.
[32]- طبرسي، مجمع البيان، مترجم: علي كرمي ، ج 2، ص761
.
[33]-
طباطبائي، سيد محمد حسین ، الميزان، مترجم: سيد محمد باقر موسوي همداني ج4،
ص 382 / مكارم شيرازي، ناصر، تفسير
نمونه ج 3، ص312 .
[34]- عباس قمي، مفاتيح الجنان، دعاي ابو حمزه
ثمالي.
[36] - نساء/18
[37]- طبرسي، مجمع البيان، مترجم: علي كرمي، ج 2،
ص761.
[38]-
طباطبايي، سيد محمد حسين، الميزان مترجم: سيد محمد باقر موسوي همداني
ج4، ص383.
[39]- صدوق، ابي جعفر محمد بن علي بن حسين بن بابويه
القمي، من لا يحضره الفقيه، ج 1، ص133، ح 351 + طبرسي، مجمع البيان، مترجم: علي
كرمي، ج 2، ص 762+ عروسي حويزي، نور الثقلين، ح 1، ص 457، ح 130
[40]- «و عزتي و عظمتي و جلالي لا احجب التوبة عن عبدي
حتى يغرغربها» طبرسي، مجمع البيان، مترجم: علي كرمي، ج 2، ص763.
[41]- مكارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه ج3،
ص312.
[42]- مولى مهدي نراقي، جامع السعادات، ج3 ، ص83
.
[43]- نراقي، احمد، معراج السعاده، ص560 .
[44] همان.
[45]- مظاهري، حسين، اخلاق در خانه، ج 2، ص
206.
[46]- سوره
ماعون / 4و5 .
[47]- همان، ص 207.
[48] - تحریم/8
[49]- مكارم شيرازي، تفسير نمونه، ج 24، ص
291.