قدرت اندیشه زن از منظر اسلام

صدیقه رحیمی ثابت


مفهوم عقل

جایگاه و مقام زن از دیدگاه اسلام

مشترکات تکوینی زن و مرد

الف) اشتراک در گوهر انسانی

ب) اشتراک در کمال یابی، استعداد ها و امکانات:.

بررسی برخی روایات پیرامون عقل زن

تبیین های مختلف از مدلول روایات

تبیین اول: ضعف عقل اکتسابی (تجربی)

تبیین دوم: ضعف عقل نظری

تبیین سوم: محدود بودن دلالت روایات

تبیین چهارم: نظر برگزیده

نتیجه‌ی بحث

فهرست منابع

 

مقدمه

خداوند متعال انسان را با هدف رسیدن به کمال و حقیقت بندگی آفرید و او را اشرف مخلوقات قرار داد و خود اعلام داشت که انسان اعم از زن و مرد را در احسن تقویم خلق کرده و در مسیر تکاملش، استعداد ها و امکانات یکسان به ودیعه گذاشته تا به معرفت و قربش دست یابد.

از همین رو دین مبین اسلام برای زنان جایگاه و مقام عظیمی قائل شد و او را ارج و قرب نهاد و همپای مردان، شایسته رشد و تکامل دانست. اما تاریخ بشریت همواره شاهد صدها رأی متفاوت و متناقض در باب شخصیت انسانی زن، ارزش ها و قابلیت هایش و جایگاه اجتماعی و حقوقی وی بوده است.

از جمله آرائی که همواره از مسائل جنجال برانگیز تاریخ بوده، شبهه نقصان عقل زنان است که حتی این دیدگاه به پیشوایان دین نیز نسبت داده شده است. لذا ضروری است که بررسی شود آیا حقیقتاً از دیدگاه اسلام عقل زنان و مردان یکسان نیست و اگر اینگونه نیست چگونه می توان به این شبهه یا نظریه پاسخ گفت و یا آن را تبیین کرد.

مفهوم عقل

واژه عقل در لغت به معنای درک حقیقت اشیاء است[1] و به عبارت دیگر ممیزی که انسان را از سایر حیوانات تمییز می دهد عقل است.[2] عقل به معنای دریافتن و دانستن است که نقیض جهل نیز شمرده شده و به معنای خرد و دانش، فهمیدن و تدبیر کردن است [3]. به طور کلی می­توان گفت در لغت عقل به معنای قوه درک خیر وشر وتمییز بین این دو، جلب کننده خیرات ومنافع، بازدارنده از مضار ونیروی تشخیص دهنده سود وزیان، خوب و بد به کار رفته است.

امّا در فرهنگ قرآنی و نیز روایات معصومین علیه السلام «عقل» را به چیزی تفسیر کردند که انسان به وسیله او حق را بفهمد و عمل کند. پس عقل در واقع ابزاری است که انسان به کمک آن حق را درک می کند یعنی همان قوه درک پس کسی که درک نمی کند عاقل نیست وهمچنین کسی که درک می کند و عالم است، ولی به علمش عمل نمی کند هم عاقل نیست

خداوند متعال می فرماید:

«أتامرون الناس بالبر و تنسون أنفسکم و أنتم تتلون الکتاب أفلا تعقلون[4] ؛ آيا در حالى كه كتاب را مى‏خوانيد، مردم را به نيكى فرمان مى‏دهيد و خود را فراموش مى‏كنيد؟ آيا به عقل درنمى‏يابيد؟»

قران کریم می فرماید کسی که به فکر اصلاح دیگران است و خود را فراموش می کند عاقل نیست پس عقل در نظر قرآن  مجموعه علم و عمل است و اگر کسی فاقد هر دو یا یکی از این دو باشد در فرهنگ قرآن عاقل نیست بلکه سفیه است.

آنچه از روایات نیز استفاده می شود این است که مراد از عقل همان قوه تشخیص و ادراک و وادارکننده انسان به نیکی وصلاح وبازدارنده او از شر و فساد می باشد.

در روایتی از وجود مقدّس امام صادق علیه السلام آمده است:

«العقل دلیل المؤمن»[5]عقل راهنمای مومن است

همچنین در روایات زیر عقل وسیله پرستش خدا و بدست آوردن بهشت معرفی شده است:

عن اسحاق بن عمارقال ابوعبدالله(علیه السلام) قال: من کان عاقلا له دین ومن کان له دین دخل الجنه»[6]هر که عاقل است دین دارد کسی که دین دارد به بهشت می رود »

شخصی از امام پرسید عقل چیست؟فرمود آن چیزی است که با آن خداوند عبادت می شود و بهشت با آن به دست می آید. سؤال کرد پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ حضرت جواب دادند: آن نیرنگ است، آن شیطنت است آن نمایش عقل را دارد ولی عقل نیست»[7]

در روایت دیگر توضیح داده شده که کیفر وپاداش مردم در روز جزا به مقدار عقل ایشان است

«علی بن ابراهیم عن ابیه عن النوفلی عن السکونی عن الی عبدالله(علیه السلام): قال رسول الله(صلی الله علیه و آله ) قال: «اذا بلغکم عن رجل حسن حال فانظروا فی حسن عقله فانما یجازی بعقله»[8] چون خوبی حال مردمی به شما رسید در خوبی عقلش بنگرید زیرا به میزان عقلش پاداش می یابد

امام علی(علیه السلام) نیز ضمن اینکه عقل را به دو نوع  طبیعی وتجربی تقسیم می کند ،عقل را مایه هدایت و نجات بشر معرفی می کند»[9]

جایگاه و مقام زن از دیدگاه اسلام

یکی از مظاهر و جلوه های جمال و رحمت حق در نظام خلقت زن است که در این نظام همانند هر موجود دیگری از سه جایگاه برخوردار است. جایگاه عام که معلول سنت عام خداوند است که شامل هر موجودی می شود. جایگاه خاص که معلول سنت خاص خداوند است که شامل برخی آفریده ها می شود و جایگاه اخص که معلول سنت اخص خداوند است که مرتبه ویژه ای از موجودات را در بر می گیرد. جایگاه عام او همان تسبیح و تقدیس خداوند در تمام مراتب وجودی به عنوان آفریده خداوند است که مانند همه موجودات مشمول هدایت عام خداوند نیز می شود. جایگاه خاص او همان قدرت به ظهور رساندن و شکوفا کردن قوا و استعدادهای درونی به صورت طبیعی و تکوینی است که بر اساس اراده، اختیار، آگاهی و هدف خاص صورت می پذیرد و جایگاه اخص او همان قدرت تشخیص حق و باطل و پذیرش دین و آراستن نفس به فضائل اخلاقی است. زن در تمام این جایگاه ها همتای مرد است.

بدون تردید ارزش وجودی زن از ارزش وجودی مرد جدا نیست و هر دو طبق آیه قرآن به زیباترین نحو و شایسته ترین شکل آفریده شده اند، «اعطی کلشیٍ خَلقَه ثم هدی؛ خداوند آنچه را که لازمه وجودی آفرینش هرچیزی بود به آن عطا کرده و راه کمال و حرکت را نیز به وی نشان داده است[10]». و هدف از آفرینش زن همچون مرد رسیدن به حقیقت بندگی و تقرب به درگاه خداوند متعال است. همچنین هر کدام از این دو برای رسیدن به کمال خود خلق شده اند نه اینکه اصل کمال مرد باشد و زن تنها ابزاری برای کمال یابی مرد محسوب شود بلکه زن و مرد در کمال همدیگر نقش موثری دارند و مکمل یکدیگرند.

«هن لباس لکم و انتم لباس لهن؛[11] آنان (زنان) پوشش شما هسند و شما پوشش آنهایید» و در آیه دیگر زوجیت را وسیله آرامش در هر یک از زن و مرد معرفی کرده و زن را به عنوان یک همسر، از حد بردگی برای شوهر به سطح شریک کامل زندگی ارتقاء داده می فرماید: و از نشانه های قدرت اوست که برایتان از جنس خودتان همسرانی آفرید تا به ایشان آرامش یابید و میانشان دوستی و مهربانی نهاد.[12]

اسلام زن را دارای هویت و شخصیت مستقل و والا می داند و برای او آزادی و اراده و حق زندگی قائل است با ظهور اسلام زن موجودی ارزشمند معرفی شد و با عقاید خرافی عصر جاهلیت مقابله شد و رسم زنده به گور کردن دختران ممنوع اعلام شد. مقام زن در اسلام چنان است که یک سوره قرآن «نساء» نامیده شده و در ده سوره دیگر از قرآن مسائل مربوط به حقوق و منزلت زنان آمده است و به طور کلی آیات الهی زیادی در کرامت و شأن زنان نازل شده است از جمله آیه‌ی 35 سوره‌ی احزاب.[13] در این آیه کریمه زنان و مردان با هم و در برابر یکدیگر ذکر شده به طوری که زنان مانند مردان می توانند به مقام ملکوتی و معنوی برسند و از این طریق مشمول مغفرت الهی و اجر اخروی شوند. مقاماتی چون: مقام اسلام، مقام ایمان، مقام صدق، مقام صبر و پایداری در برابر حوادث، مقام اطاعت و فرمانبرداری، مقام فروتنی و خوف از عظمت و عقاب حق و مقام ضبط نفس و مالکیت بر شهوات.[14] همچنین در راستای تأکید بر بهره مندی زن از انسانیت کامل و صلاحیت روحی و اخلاقی کامل او، احترام زن را واجب فرمود به ویژه بالاترین حد تکریم و احترام را به زن از آن جهت که مادر است اختصاص می دهد.

«ولقد وصینا الانسان بوالدیه احساناً، حملته امر کرها و وضعته کرها»[15] آدمی را به نیکی کردن به پدر و مادر خود سفارش کردیم و مادرش بار او را به دشواری برداشت و به دشواری بر زمین نهاد.

احادیث فراوانی نیز موجود است که نشان دهنده شخصیت و مقام والای زن در نزد پیشوایان دینی است. از رسول خدا نقل شده که فرمود» «انّما النساء شقایق الرجال»[16] زنان همتای مردانند.

در حدیثی دیگر از ایشان آمده است که فرمود « الجنة تحتَ اقدامِ الامَّهات[17]: بهشت زیر پای مادران است[18]» همچنین رسول خدا (ص) در خطبه حجة الوداع که آن را در حضور انبوه مسلمانان و در سال پایانی عمر خویش بیان کردند در مورد زنان فرمودند:

ای مردم، زنان بر شما حقوقی دارند چنانکه شما را بر آنان حقوقی است خدا را نسبت به زنان در نظر دارید و نسبت به آن ها به خیر و نیکی سفارش کنید. [19]

بنابر این روشن شد که از دیدگاه اسلام و در منطق وحی زن موجودی والا و منبعی از سرمایه های معنوی و الهی است به طوری که اگر از تعالیم عالیه اسلامی برای رشد و تربیت خویش بهره گیرد می تواند آنقدر به کمال برسد که خداوند متعال در کتاب آسمانی اش او را خطاب قرار دهد[20] و فرشتگان الهی و جبرئیل به محضرش حاضر شوند و با او صحبت کنند. [21]

مشترکات تکوینی زن و مرد

الف) اشتراک در گوهر انسانی

یکی از مسائل اساسی مطرح در موضوع زنان این است که آیا زن و مرد از یک حقیقت و سرشت واحد برخوردارند یا این که هر یک از گوهری متفاوت شکل گرفتند.

با استناد به قرآن کریم به خوبی می توان دریافت که تفاوتی در ماهیت زن و مرد وجود ندارد بلکه هر دو از یک ریشه و جنس آفریده شدند و در سرشت و سیرت انسانی مشترکند. این گونه نیست که یکی به علت مرد بودن برتر و دیگری به علت زن بودن پست تر باشد بلکه وجه اشتراک این دو انسانیت آن هاست.

- از جمله آیاتی که دلالت بر همسنخی زن و مرد می کند و اشتراک آن ها در حقیقت انسانی را اثبات می کند آیه یکم سوره نساء است:

«ای مردم از پروردگارتان بپرهیزید که همه شما را از یک انسان آفرید و همسر او را نیز از جنس او آفرید»[22]

از ظاهر و سیاق این آیه بر می آید که مراد از « نفس واحده» آدم (ع) و مراد از « زوجها» حوا باشد که پدر و مادر نسل انسان هستند و همه افراد نوع انسان به این دو فرد منتهی می شوند و از حیث حقیقت و ماهیت یک واقعیتند. و ظاهر جمله «و خلق منها زوجها» این است که می خواهد بیان کند که همسر آدم از نوع خود آدم بود و انسانی مثل خود او و همه افراد بشر از دو فرد انسان مثل هم و شبیه به هم نشأت گرفته اند بنابراین حرف «من» نشویه خواهد بود. و این جمله همان نکته را می رساند که آیات دیگری نیز به آن اشاره دارد از جمله :

« و مِن آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجاً لتسکنوا الیها و جعل بینکم مودةً و رحمه؛[23] و یکی از آیات او این است که از جنس خود شما همسرانی برایتان خلق کرد تا مایه سکونت و آرامش شما باشد و بین شما و همسرانتان مودت و رحمت بر قرار نمود»،

« والله جعل لکم من انفسکم أزواجاً و جعل لکم من أزواجکم بنین و حفدةً؛[24] و خدای تعالی برایتان از خودتان همسرانی خلق کرد، و از آن همسران برایتان فرزندان و نواده ها پدید آورد».

 بنابراین با توجه به آیات قرآن هر گونه ابهامی در این زمینه که همسر آدم از بدن یا دنده چپ آدم خلق شده بر طرف می شود[25].

 آیات دیگری نیز در این همین زمینه وجود دارد که بر وحدت و اشتراک ماهوی زن و مرد تاکید دارد و مرد و زن را نوعی انسان دانسته است؛ یعنی انسان را به دو دسته مردان و زنان تقسیم می کند.

«أیَحسب الانسان ان یترک سدی الم یک نطفة من منی یمنی ثم کان علقة فخلق فسوی فجعل منه الزوجین الذکر و الانثی؛ آیا انسان گمان می کند بی هدف رها می شود آیا او نطفه ای از منی که در رحم ریخته می شود نبود؟ سپس به صورت خون بسته در آمد و خداوند او را آفرید و موزون ساخت و از او دو زوج مرد و زن آفرید[26]

«والله خلقکم من تراب ثم من نطفة ثم جعلناکم أزواجا... و خدا [است که] شما را از خاکی آفرید سپس نطفه ای، آنگاه شما را جفت جفت گردانید...[27]» ،

« و خلقناکم ازواجاً: و شما را جفت آفریدیم[28]» ،

در این آیات محور تقسیم انسان است که به دو قسم زن و مرد به طور یکسان تقسیم می شود از آن جا که شرط درستی تقسیم این است که مقسم در همه اقسام وجود داشته باشد. انسانیت باید در هر دو قسم، مرد و زن موجود باشد.

- دسته دومی از آیات در قرآن کریم وجود دارد که به اشتراک زن و مرد در روح اشاره دارد:

روح اعطا شده از جانب حق، تمام حقیقت انسان ها و امتیازی برای آن ها به حساب می آید به طوری که در برخورداری از این امتیاز هیچ صحبتی نشده است. آنکه مشمول این روح شد انسان اعم از زن و مرد بدون هیچ قید دیگری است.

«... و بدأ خلق الانسان من طین. ثم جعل نسله من سلالة من ماء معین. ثم سویه و نفخ فیه من روحه و جعل لکم السمع و الابصار و الافئدة قلیلاً ما تشکرون: ... و آفرینش انسان را از گل آغاز کرد. سپس [تداوم] نسل او را از چکیده آبی پست مقرر فرمود. آنگاه او را درست اندام کرد و از روح خویش در او دمید، و برای شما گوش و دیدگان و دل ها قرار داد. چه اندک سپاس گذارید[29]»

این آیات نشان دهنده این معناست که زن و مرد هر دو دارای روح الهی اند و جنسیت هیچ دخالتی در میزان بهره مندی از روح و حقیقت انسانی ندارد. همین معنا یعنی برخورداری مشترک زن و مرد از روح الهی در آیات 12 – 14 سوره مومنون نیز آمده است.

خلاصه کلام این که طبق آیات الهی زن و مرد از گوهر همانند برخوردارند و نتیجه اشتراک این دو در ماهیت انسانی است که هر آنچه برای انسان به خودی خود ثابت است، برای زن و مرد که در انسانیت مشترکند ثابت می باشد مانند داشتن سرشت مشترک و فطرت خداشناسی، معرفت خیر و شر یا به عبارتی شناخت ارزش ها و ضد ارزش ها با این توضیح که خداوند متعال افعالی را که سبب کمال یا انحطاط انسان اعم از زن و مرد می شود به او الهام کرده است:

« و نفس ما سواها، فألهمها فجورها و تقویها[30]؛ سوگند به نفس و آن کس که آن را درست کرد، سپس پلیدکاری و پرهیزکاری اش را به آن الهام کرد.»

اشتراک دیگر زن و مرد در تکریم الهی است. طبق بیان قرآن کریم از میان همه موجودات جهان، نوع انسان مورد احترام و اکرام ویژه ای از طرف خداوند واقع شد و در این جهت تفاوتی بین زن و مرد نیست

«لقد کرمنا بنی آدم و حملناهم فی البر و البحر و رزقناهم من الطیبات و فضلناهم علی کثیر ممن خلقنا تفضیلا[31]؛ و به راستی ما فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشکی و دریا بر مرکب ها بر نشاندیم و از چیزهای پاکیزه به ایشان روزی دادیم و آن هارا بر بسیاری از آفریده های خود برتری آشکار دادیم.»

ب) اشتراک در کمال یابی، استعداد ها و امکانات:.

زن و مرد علاوه برداشتن خلقت مساوی، در ارزش ها و کسب کمالات والای انسانی، برابر هستند و در تمامی آیات قرآن هر جا که صحبت از ارزش و کمال الهی است، مرد و زن به طور یکسان خطاب شده اند. به عبارت دیگر در تفکر قرآنی زن همانند مرد، تکامل پذیر است و راه رسیدن به کمالات انسانی و تقرب به خداوند متعال، به طور مساوی برای زنان و مردان باز است لذا صلاحیت زن برای تقرب به خداوند متعال از طریق اطاعت و عبادت و دستیابی به بالاترین مراتب کمال و ارزش هایی مثل ایمان، عمل صالح، تقوی، سبقت در دین کاملاً همانند مرد است. [32] از جمله آیاتی که مشعر به این حقیقت است می­توان به موارد زیر اشاره کرد:

« من عمل صالحاً من ذکر أو انثی و هو مومن فلنحبیَنّه حیاةً طیبه[33]؛ هر که از زن و مرد عمل صالحی انجام دهند، در حالی که ایمان به خدا دارند، پس ما آن ها را به زندگانی پاک زنده خواهیم داشت و پاداششان را بهتر  از آنچه عمل می کردند خواهیم داد.»،

« ...انّ اکرمکم عند الله اتقاکم...؛[34] بدرستی که برترین شما در نزد خداوند با تقواترین شماست.»

خداوند متعال هدف از خلقت انسان را کمال قرار داده و می فرماید: « قالَ رَبُّنَا الَّذي أَعْطى‏ كُلَّ شَيْ‏ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى‏ [35]» این آیه نشانگر هدایت تکوینی هر موجود به سوی کمالش است. اگر قائل شویم به این که انسان در حرکت به سوی کمال دارای دو مظهر مرد و زن است اما یکی کامل و دیگری ناقص است و امکان دستیابی به کمال را ندارد در کنار این مطلب که گفته شد، خالق حکیم از خلقت هر دو یک هدف داشته و علت خلق یکی است. نقض عرض الهی حاص می شود چرا که در این صورت منجر به این می شود که أحسن الخالقین که انسان را در «أاحسن قوام» قرار داده نقصی در کمال او ایجاد کرده باشد.

بنابر این در قرآن کریم از استعداد ها و امکاناتی سخن به میان می آید که جنسیت در هیچ یک از آن ها دخیل نیست بلکه با تعابیر عامی چون انسان، ناس و بنی آدم بیان شده است که به نمونه هایی از آن ها اشاره می شود:

- برخورداری از ابزار درک و شناخت: « و هو الذی أنشَأ لکم السمع و الابصار و الافئدة قلیلاً ما تشکرون؛[36] او کسی است که برای شما گوش، چشم و دل ها آفرید، بسیار کم سپاس می گذارید»

- برخورداری از اراده و اختیار: دستیابی به کمال زمانی ارزشمند است که انسان با اراده و اختیار به آن دست یابد: «انّا هدیناه السبیل امّا شاکراً و امّا کفورا[37]؛ ما راه را به او نشان دادیم خواه شاکر باشد یا ناسپاس»

این آیه نشانگر این مطلب است که انسان در مسیر کمال آزاد است چرا که می تواند آن را بپذیرد یا نپذیرد.

- برخورداری از فطرت الهی که هدایت گر انسان به سوی کمال است:« فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنيفاً فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتي‏ فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْها لا تَبْديلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَ لكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَعْلَمُون‏[38]؛ ای رسول رو به سوی آئین پاک آور و از فطرت که خدا انسان را بر آن آفریده است پیروی کن، تغییری در آفرینش خدا نیست، ولی اکثر مردم نمی دانند.»

- برخورداری از امکانات تکوینی: « خَلَق الإنسان، علَّمَهُ البیان[39]»،« خلق لکم ما فی الارض جمیعا[40]»

- برخورداری از امکانات تشریعی مانند فرستادن پیامبران و نزول کتاب: « و اذکروا نعمة الله علیکم إذ جَعَلَ فیکم انبیاء[41]؛ یاد کنید نعمت خدا را بر شما، که در میان شما پیامبرانی قرار داد» این آیات نمونه هایی بود که نشانگر این مطلب است که خداوند امکانات و استعدادهای متعدد برای دستیابی به کمال را برای زن و مرد به طور یکسان قرار داده است بنابر این در مسیر حرکت به سوی حق، طی مراحل کمال و تقرب به بارگاه الهی هیچ تفاوتی بین زن ومرد نیست. هریک از آن دو که عزم و اراده داشته باشد و از این امکانات بهره برداری کند به حقیقت بندگی، قرب الهی و کمال دست می یابد.[42]

بررسی برخی روایات پیرامون عقل زن

روایاتی در زمینه عقل زنان وجود دارد که سبب شده برخی با استناد به آن ها قائل به نقصان عقل زنان شوند که به برخی از آن ها اشاره می شود:

قال رسول الله (ص):« ما رأیت من ضعیفات الدین و ناقصات العقول اسلب لذی لب منکن[43]؛ رسول خدا (ص) فرمود: هرگز نديدم يك عنصري سست ايمان و كم خرد بتواند يك انسان با شعور را بفريبد آن گونه كه برخي از زنان سست ايمان و كم خرد آنان را تحت تأثير قرار داده و به رفتاري بي خردانه وا مي دارند».

قال امیر المومنین (ع):« عقول النساء فی جمالهن و جمال الرجال فی عقولهم[44]؛ خرد زنان در زیبایی آنان است و زیبایی مردان در خرد آن هاست»

قال امیر المومنین (ع):« بعد حرب الجمل فی ذم النساء: معاشر الناس ان النساء نواقص الایمان، نواقص الحظوظ، نواقص العقول و ... [45]؛ امیر مؤمنان علیه السلام فرمود: ای مردم! ایمان زنان ناتمام است، بهره آنان ناتمام، خرد ایشان ناتمام....»

قال امیر المومنین (ع): «معاشر النساء خلقتن ناقصات العقول فاحترزن من الغلط فی الشهادات ... ؛ ای زنان! شما ناقص العقل آفریده شده اید از خطای در شهادت پروا کنید»[46]

با توجه به مطالب و آیاتی که در بخش های قبلی اشاره شد و اثبات همگونی گوهر و کمال و استعداد ها در زن و مرد، به نظر می­رسد بر فرض پذیرش سند این روایات باید دید به طور کلی منظور از نقصان عقل در زنان چه می­تواند باشد. در این راستا دیدگاه های مختلفی بیان شده است که به آنها اشاره ای خواهیم داشت و در پایان به توضیح دیدگاه مختار خواهیم پرداخت.

تبیین های مختلف از مدلول روایات

تبیین اول: ضعف عقل اکتسابی (تجربی)

یکی از رایج ترین دیدگاه ها این است که مقصود از نقص عقل زنان، نقص در عقل تجربی یا اکتسابی اجتماعی است. عقل تجربی یا اکتسابی نیرویی است که در درون انسان ها وجود دارد و معیار و ملاک آدمیت، تکلیف و مسئولیت پذیری آنهاست و برخورداری انسان ها از آن در قالب مشخصی نیست و قابل افزایش و کاهش است و عوامل خارجی در بروز و ظهور آن موثر است. لذا ضعف زنان از حیث عقل تجربی در نحوه مدیریت، در مسائل سیاسی، اقتصادی، علمی و تجربی است که این هم به اقتضای وظیفه ی اصلی زنان یعنی تولید و پرورش نسل و محدود بودن فرصت تجربه اندوزی، بین مردو زن ایجاد شده است. و این تفاوت اصلا مربوط به ذات و طبیعت نیست بلکه به دلیل تقسیم کار اولیه و تاریخی که بین زن و مرد صورت گرفت و بر اساس آن زن در خانه قرار گرفت و مرد در دایره وسیع تری در اجتماع مشغول به فعالیت شد، این تفاوت بین آن ها ایجاد شده است. پس زنان در آن عقلی که موجب تقرب الی الله است و از آن تعبیر به «ما عبد به الرحمن و اکتسب به  الجنان» می کنند ضعف و نقصی ندارند.

نقد:

اولاً: اینگونه تبیین با لحن و سیاق برخی روایات مانند « خلقتن ناقصات العقول؛ زنان ناقص العقل خلق شده اند» سازگاری ندارد به عبارت دیگر این تعبیر که می گوید زنان اینگونه خلق شدند با عقل تجربی سازگاری ندارد.

ثانیاً: با توجه به اینکه شرع تأکید فراوان بر رشد و تکامل انسان دارد و بین فعالیت های حیاتی انسان و تکامل بشر ارتباط بر قرار کرده چنین توجیهی قابل قبول نیست.

ثالثاً: بر اساس این توجیه منشأ و معیار تقسیم کار اولیه که زمینه پرورش عقل تجربی مردان را فراهم آورد نمی تواند چیزی جز طبیعت و استعدادهای ذاتی زن و مرد باشد پس ضعف عقل تجربی زنان نمی تواند صرفاً امری اکتسابی باشد که طبیعت در آن هیچ تأثیری نداشته است.

 تبیین دوم: ضعف عقل نظری

عده ای دیگر معتقدند که منظور از ضعف و نقص عقل زنان در مقایسه با مردان، عقل نظری است نه عملی و این عقل عملی است که به کمال و صعود انسان، درک حقایق حیات و اراده خیر مربوط می شود و ضعف در عقل نظری، نقص ارزشی محسوب نمی شود.

عقل نظری آن عقلی است که تنهامربوط به حوزه نظر است و ارتباطی به عمل ندارد و فعالیت های عقل نظری هرگز تکفل بیان واقعیت و ارزش هدف ها نیستند که روشن ترین مصداق عقل نظری، علم منطق است اما عقل عملی مدرک علومی است که مربوط به حوزه عمل می شود و این نوع عقل است که نیروهای درونی بشر مانند عقل نظری، وجدان ، اراده و نظر را هماهنگ می کند و از همه آن ها برای وصول به واقعیات بهره می گیرد.

نقد:

این تبیین با سایر معارف دین هماهنگ نیست. چرا که این دیدگاه با دعوت عام قرآن به هدف زندگی، صراط مستقیم و حیات طیبه سازگاری ندارد. زنی که در عقل نظری نقص داشته باشد و در نتیجه آن قدرت درک هدف و ارزش ها را نداشته باشد چطوری می تواند به طور مشترک با مرد مخاطب دعوت عام الهی قرار گیرد علاوه بر اینکه در تاریخ هستند زنانی که با برگزیدن هدف عالی به والاترین درجات راه یافتند.

تبیین سوم: محدود بودن دلالت روایات

عده ای بر این باورند که این گونه سخنان بیانگر یک قضیه حقیقیه نیست تا بر جنس زنان دلالت کند بلکه یک قضیه یا خارجیه است که ناظر به فرد خاص و عملکرد او در مقابل یک جریان است و یا بیان گر واقعیت عمومی زنان آن عصر است نه اینکه حکایت از حقیقت خلقت زنان باشد.

نقد:

این توجیه با عمومیت و اطلاق روایات به ویژه روایت امام علی (ع) « معاشر النساء ... نواقص العقول» سازگاری ندارد چرا که « ال» در واژه « النساء» الف و لام استغراق است و حتی تحلیل هایی که در ادامه روایت آمده مثل نصف بودن سهم ارث و ... در مورد عموم زنان صادق و از ویژگی های همه آنان محسوب شده و به فرد خاصی اختصاص ندارد.

تبیین چهارم: نظر برگزیده

 مقصود از نقصان عقل در زنان، نقصان در تعقل و بکارگیری آن است نه اینکه عقل به عنوان یک نیروی درونی در زنان نقصان داشته باشد و آن هم به این علت است که عواطف و احساسات در زنان از قوت بیشتری برخوردار است تا مردان. و این قوت عواطف نیز نقص محسوب نمی شود چرا که این شدت عواطف در کنار داشتن عقل کامل یک موهبتی از جانب پروردگار برای زنان به تناسب نقش های آنان در جهان هستی به ویژه نقش مادری است. به عبارتی دیگر شرط اول تعقل و تفکر کامل و درست، تسلط بر خویش و مهار عواطف و احساسات می باشد و از آن جا که حوزه ادراک انسان ها از شدت و ضعف عواطف و انفعالات انسانی تأثیر پذیر است، هرچه عواطف شدیدتر و قوی تر باشد تأثیر و تأثر ادراک و عاطفه بیشتر و از تأثر تعقل کاسته خواهد شد. یعنی در واقع عواطف و احساسات به عنوان مانعی برای تعقل کامل محسوب می شوند؛  لذا از آن جا که مردان از عواطف کمتری برخوردارند، مانع برای بروز و قوت تعقل در آن ها کمتر، در نتیجه اقتضای تعقل در آن ها بیشتر می شود. پس قوت تعقل در مردان به خاطر قوت خود آن ها نیست بلکه به خاطر ضعف عواطف (موانع تعقل) در آن هاست.

از این رو همان طور که گفته شد با آن که مرد و زن در خلقت، از یک گوهر انسانی برخوردارند و در زمینه استعدادهای مختلف از جمله استعداد عقلانی مساوی اند، شدت عاطفه در زنان زمینه ظهور و شکوفایی عقل در آن ها را محدود ساخته و در عوض ضعف عاطفه در مردان قدرت تعقل در آن ها را افزوده است[47].

نتیجه‌ی بحث

بنابر آنچه گفته شد، روشن گردید که بسیاری از آیات قرآن کریم شاهد این مطالبند که زن و مرد دو جلوه از نوع بشر هستند و در اصل خلقت یکسان آفریده شده اند و هیچ گونه امتیازی از لحاظ تکوین نسبت به یکدیگر ندارند و هر دو به واسطه استعداد ها و امکانات تشریعی و تکوینی عطا شده از جانب پروردگار می توانند در مسیر تکامل گام بردارند.

و از جمله این استعداد­ها استعداد عقلانی است که به طور یکسان زن و مرد از آن برخوردارند و آنچه که در این میان سبب تفاوت در این زمینه شده، میزان تعقل یا بکارگیری این قوه است که آن هم به دلیل شدت عواطف و احساسات در زنان است که به صورت مانع برای مقتضی تعقل محسوب شده و از میزان آن می کاهد البته این ویژگی نیز نقص محسوب نشده بلکه با وظایف تکوینی زنان تناسب دارد.

فهرست منابع

1–قرآن کریم

2-آذری قمی، احمد، سیمای زن در نظام اسلامی، قدس، قم،73

3-ابراهیم مصطفی،حامد علی النجار،معجم الوسیط،دار الدعوه،استانبول،بی تا.

4-ابن حنبل، احمد،کنز العمال،دار صادر،بیروت،بی تا.

5-ابن شعبه، حسن بن علی، ترجمه‌ی احمد جنتی،علمیه اسلامیه،تهران،54.

6-ابن منظور، لسان العرب،دار الصادر،بیروت،63م

7-امین زاده، محمد رضا،جایگاه اخص و ممتاز زن،،سازمان تبلیغات اسلامی،تهران،72.

8-جمشیدی، جستاری در هستی شناسی زن،موسسه امام خمینی،قم،85.

9-جمعی ازنویسندگان، زن ازدیدگاه ادیان و مکاتب ،انتشارات نصایح،قم،79.

10-جوادی آملی، زن در آیینه جمال و جلال،نشر فرهنگی رجا،

11-حکیمی، محمد، دفاع از حقوق زن، آستان قدس رضوی،مشهد،78.

12-حر عاملی، محمد بن حسن،وسائل الشیعه، موسسه آل البیت،قم،68.

13-خزعلی،کبری، زن عقل ایمان مشورت،سفیر صبح، تهران،80.

14-دوست محمدی، هادی، شخصیت زن از دیدگاه قرآن،سازمان تبلیغات اسلامی،قم،78.

15-دهخدا، علی اکبر،لغت نامه دهخدا،دانشکده ادبیات،تهران،1341ق.

16-راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن،دار القلم، دمشق،96م.

17-رجب نژاد، محمد،خرد زیبا،نشر عابد،تهران،80.

18-روحانی، طاهره، زنان دین گستر در تاریخ اسلام،مرکز جهانی علوم اسلامی،قم،82.

19-سبحانی، محمد تقی، درآمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام،دارالثقلین، قم،79.

20-شریف الرضی، محمد ابن حسن،نهج البلاغه،مجمع البحوث الاسلامیه، تهران،26ق.

21-شمس الدین، محمدمهدی،حدود و مشارکت سیاسی زنان در اسلام، انتشارات بعثت،بی نا،76.

22-صادق کوهستانی، عطیه، زن زیباترین گل آفرینش، نسیم حیات،قم،85..

23-طباطبائی، محمد حسین،تفسیر المیزان،نشر فرهنگی رجا63 .

24-علائی رحمانی، فاطمه، زن از دیدگاه نهج البلاغه،سازمان تبلیغات اسلامی،تهران،72.

25-فاضل بیارجمندی، احمد،نقش زنان شیعه در عصر امام علی،میثم تمار،قم،81.

26-فنائی اشکوری، محمد، منزلت زن در اندیشه اسلامی،موسسه امام خمینی،قم،78.

27-کریمی، حمید، حقوق زن، کانون اندیشه جوان،تهران،85..

28-کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، دار الکتاب الاسلامیه، تهران،75.

29-گلگیری، معصومه،زن موجودی است فرزانه یا،حوزه علمیه قم،قم،72.

30-گواهی، زهرا، سیمای زن درآیینه فقه شیعه، سازمان تبلیغات اسلامی،قم،72.

31-مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، الاسلامیه،تهران،1397ق.

32-محمدی نیا، اسد الله،آنچه که باید یک زن بداند، دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم،قم،71.

33-محمودی؛عباسعلی،پژوهشی قرآنی فقهی حقوقی درباره مرد و زن،نشر مطهر،تهران،78.

34-مرتضوی،ضیاء، درآمدی برشناخت مسایل زنان،دفتر تبلیغات حوزه،قم،77.

35-مطهری، مرتضی،نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا،تهران،69.

36-مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه،دارالکتاب الاسلامیه،تهران،بی تا.

37-معین الاسلام، مریم، روانشناسی زن در نهج البلاغه، نشر سعادت، قم،80.

38، مهریزی، مهدی زن دراندیشه اسلامی،وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی،تهران،81..

39----------،شخصیت وحقوق زن در اسلام،انتشارات علمی فرهنگی،تهران،82.

40-نقی پور، ولی الله، مدیریت در اسلام ،مرکز مطالعات وتحقیقات مدیریت اسلامی،تهران،82.

41-همایونی، علویه، زن مظهر خلاقیت الله،اصفهان،1379.

 

 

 



[1] معجم الوسیط ص666،

[2] لسان العرب ص233،

[3] لغت نامه دهدخدا ص370.

[4] بقره / 44

[5] اصول کافی ، جلد 1 ، ص25

[6] اصول کافی ، ج1 ، ص11

[7] اصول کافی ، ج1 ، ص 11

[8] اصول کافی ، ج1 ، ص 13

[9] -«العقل عقلان عقل الطبع وعقل التجربه و کلاهما یودی الی المنفعه «بالعقل یهدی وینجی اجهل یغوی و یردی حار الانوار، ج75 ،ص 6  بحار الانوار ، ج17 ، ص 116

 

1.  طه/ 50.

[11]. بقره/187

[12]. روم/21

[13] -  « إِنَّ الْمُسْلِمينَ وَ الْمُسْلِماتِ وَ الْمُؤْمِنينَ وَ الْمُؤْمِناتِ وَ الْقانِتينَ وَ الْقانِتاتِ وَ الصَّادِقينَ وَ الصَّادِقاتِ وَ الصَّابِرينَ وَ الصَّابِراتِ وَ الْخاشِعينَ وَ الْخاشِعاتِ وَ الْمُتَصَدِّقينَ وَ الْمُتَصَدِّقاتِ وَ الصَّائِمينَ وَ الصَّائِماتِ وَ الْحافِظينَ فُرُوجَهُمْ وَ الْحافِظاتِ وَ الذَّاكِرينَ اللَّهَ كَثيراً وَ الذَّاكِراتِ أَعَدَّ اللَّهُ لَهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظيماً...؛

[14] بحار، ج 57.

[15] احقاف/ 15

[16] کنز العمال، ج 16، ص 482،

[17] کنز العمال، ج 16، ص 461.

 

[19].« ایها الناس انّ لنسائکم علیکم حقاً و لکم علیهنَّ حقاً ... فاتّقوا الله فی النساء و استَوصوا بهنَّ خیر»؛ تحف العقول،ص30.

[20] . « اذ قالت الملائکةُ یا مریمُ إنّ الله یُبَشِّرکِ بکلمةٍ منهُ اسمُهُ المسیحُ عیسی ابنُ مریَمَ وجیهاً فی الدنیا و من المقربّین سوره آل عمران، آیه 45

[21] .ر.ک.شخصیت زن از دیگاه قرآن ص46،زن در آیینه فقه شیعه ص28،آنچه که باید یک زن بداند ص42-45،حدود و مشارکت سیاسی زنان از دیدگاه اسلام ص25-27،زن زیباترین گل آفرینش ص16-25،منزلت زن در اندیشه اسلامی ص17،جایگاه اخص و ممتاز زن ص14-16،مجموعه مقالات ص25،زن عمل ایمان مشورت ص69-70.سیمای زن در نظام اسلامی ص41-46.

[22] نساء / 1

[23] . روم/ 21.

[24] نحل/72

3. تفسیر المیزان، ج 4، ص 214/ تفسیر نمونه، ج3، ص 245.

4. قیامت/ 36 -39.

1.  فاطر/ 11.

2.  نبأ/ 8.

1. سجده/ 7 -9.

[30] شمس / 7-8

[31] اسرا / 70

[32] ر.ک. زن در آیینه فقه شیعه، ص 15 – 17، زن از دیدگاه نهج البلاغه، ص 31، زن عقل ایمان مشورت، ص 21، شخصیت زن از دیدگاه قرآن، ص 92 – 95، دفاع از حقوق زن، ص 17- 21، حقوق زن، ص 12 – 14، حدود و مشارکت سیاسی زنان، ص 22، مجموعه مقالات ص 20 – 23، پژوهش قرآنی فقهی، ص 13 – 19، درآمدی بر شناخت مسایل زنان، ص 61 – 62، منزلت زن در اندیشه اسلامی، ص 13.زن مظهر خلاقیت الله ص69.

[33] نحل / 97

[34] حجرات / 13

[35] طه / 50

[36] مومنون / 78

[37] انسان/ 3.

[38] روم / 30

[39] رحمن/ 3 -4.

[40] بقره / 29

[41] مائده /20

[42] ر.ک.حدود و مشارکت سیاسی زنان ص23،آنچه که باید یک زن بداند ص42،حقوق زن ص13،مجموعه مقالات ص21،سیمای زن در آیینه فقه شیعه صص17-18،زن عقل ایمان مشورت ص71،شخصیت و حقوق زن در اسلام صص54-58،جستاری در هستی شناسی زن صص81-87،در آمدی بر نظام شخصیت زن در اسلام صص60-61.

[43] وسائل الشیعه، ج 14، ص 11/فروع کافی، ج 2، ص 2.

[44] بحار الانوار، ج100، ص 224.

[45] نهج البلاغه، خطبه 80، ص 105.

[46] وسائل الشیعه، ج 18، ص 245.

1. ر.ک. سیمای زن در آیینه فقه شیعه، ص 236-231، جستاری در هستی شناسی زن، ص 31 – 35، زن از دیدگاه نهج البلاغه، ص 117 – 130، خرد زیبا، ص 73 – 84، شخصیت و حقوق زن، ص 81 -108، زن، ص 64، زن در آیینه جمال و جلال، ص 27، زن در اندیشه اسلامی، ص 45، زن عقل ایمان مشورت، ص 72 – 75.نقش زنان شیعه در عصر امام علی (ع) ص19-30.روانشناسی زن در نهج البلاغه ص80،مجوعه مباحث مدیریت در اسلام صص184-187.