جستاری در حقیقت«ذکر» و آثار و نتایج آن در زندگی

مریم توانایی رنجبر


چکیده

مقدمه

«ذکر» در لغت و اصطلاح

حقیقت ذکر

ویژگیها و شرایط ذکر

انواع ذکر

الف: ذکر لفظی

ب : ذکر قلبی

ذکر خفی و ذکر جلی

ذکر کثیر

مراتب ذکر

الف- ذکر زبانی

ب- ذکر عملی

ج- ذکر فکری

د- ذکر قلبی

اهمیت ذکر در قرآن و حدیث

ذکر درآیات

ذکر در احادیث

آثار و نتایج ذکر

1- تقید به اطاعت از خدا

2- آرامش و اطمینان

3- عشق به عبادات

4- توجه خداوند به بنده

5- محبت خدا نسبت به بنده

6- کشف مجهولات

7- پدید آمدن حالت روحانی

8- ذکر خدا پیش درآمد استغفار و توبه

9- خضوع و فروتنی

نتیجه

فهرست منابع

 

چکیده

«ذکر» در لغت به معنای یادآوردن چیزی بعد از فراموشی است و در اصطلاح به نوع خاصی از یادآوری یعنی به زبان آوردن نام خداوند و یادآوری حضور و جلال او در صحنۀ زندگی است. ذکر دارای مراتب و درجاتی است و از ذکر لفظی و زبانی شروع شده و به عالی ترین مراتب آن، یعنی مدّ نظر قرار دادن خواست و مشیّت الهی در انجام تمام کارها منتهی می­شود. در این نوشتار با نگاهی گذرا به معنا و حقیقت «ذکر» به برخی از آثار و فواید آن اشاره شده است.

مقدمه

با وجود اینکه انسان به اقتضای فطرتش همواره خواستار آرامش دل و آسایش خاطر است، در عین حال در بسیاری از اوقات دچار نگرانیها، اضطرابها و پریشان خاطری­ها می­گردد. انسان این موجود بی نهایت کوچک و ضعیف در صورتی می تواند بر نابسامانی­های روحی و روانی خویش فایق آید که پیوندی عمیق با خداوند برقرار کند و با ارتباط قلبی با سرچشمه همه خوبیها، روانش را آرامش بخشد.

یاد خداوند موجب اطمینان و آرامش درونی آدمی است و اجازه نمی دهد موجودیت انسان را نگرانیهای برخاسته از کاستی های حیات مادی به خطر اندازد. یاد خداوند دل را صفا و جلا می دهد و اجازه غرق شدن در امواج غفلتها و خود فراموشیها را نمی دهد. در این نوشتار به طور مختصر ذکر و آثار فردی و اجتماعی آن بررسی شده است.

«ذکر» در لغت و اصطلاح

هنگامیکه درباره ذکر خدا ومطلوب بودن آن سخن به میان می آید و مثلاً، در وصف دوستان خدا گفته می شود که دائم به ذکر خداوند مشغولند و هیچ کاری آنها را از ذکر خدا باز نمی دارد، در آغاز چهره افرادی به ذهن می­آید که پیوسته لب هایشان در حرکت و به ذکر خداوند گویا است و زبانشان مشغول خواندن اذکار و اورادست، یعنی در ابتدا، عرف مردم ذکر را منحصر در ذکر لفظی می دانند ، در صورتی که طبق آنچه از روایات و قرآن کریم استفاده می شود، گستره مفهومی و عمق ذکر فراتر از این است.

راغب اصفهانی دو معنا برای ذکر برمی شمارد، وی می­نویسد: گاهی ذکر به معنای توانایی انسان برای حفظ شناختی است که حفظ کرده است و گاهی به معنای حضور معنایی در قلب و یا راندن سخنی بر زبان است و تقسیم ذکر به ذکر قلبی و ذکر لسانی به معنای دوم مربوط می شود و هر یک از ذکر لسانی و قلبی خود بر دو گونه اند: ذکر پس از فراموشی؛ ذکر بدون سابقه فراموشی که درادامه توجه وهوشیاری انسان رخ می دهد[1]

مرحوم علامه مجلسی – رحمه ا...- درباره مفهوم ذکر میفرمایند: ذکر حضور معنا در نفس انسان است و گاهی نیز به علم و دانش ذکر می گویند و نیز به سخنی که معنای مورد نظر را در برداشته باشد، نیز ذکر گفته شده است.[2]

علامه طباطبایی (ره) می گوید: ذکر، حاضر کردن صورتی است که پس از غیبت از ادراک در ذهن حفظ شده، یا نگه داشتن صورت حاضر در ادراک است که پنهان نشود.[3]

لسان العرب " ذکر" به کسر حرف (ذ) و " ذکرة" به ضم حرف (ذ) را را نقیض فراموشی می داند، و بیان می کند وقتی گفته می­شود آن چیز همیشه به ذِکر و ذُکر من است، یعنی هیچ گاه آن را فراموش نمی کنم.[4]

بنابراین همه معتقدند که " ذکر" به معنای " یاد کردن" و به " یادآورن" و به " یاد داشتن" است. و درواقع " ذکر" همان یاد کردن است که از قلب می گذرد و بر زبان جاری می شود.

ذکر در اصطلاح دینی نیز به معنای ، "یاد خدا بودن و یاد خدا کردن" است. لسان العرب می گوید: "ذکر" عموما به معنای سخنی میباشد که از زبان میگذرد و اختصاصا یاد کردن زبانی و قلبی خدا به تکبیر و تسبیح و...می باشد.[5] مرحوم شیخ طوسی در تفسیر تبیان ، ذیل آیه شریفه " یا بنی اسرائیل اذکرو نعمتی التی انعمت علیکم" می گوید: تنبیه و تیقظ و ذکر ، مترادف هستند و کلمه "ذکر" نقیض غفلت می باشد.[6] المیزان، غفلت و نسیان را هر دو را مقابل ذکر دانسته و دلیل تقابل ذکر با غفلت را آیة «ولاتُطِع مَن اغفَلنا قَلبَهُ عَن ذِکرِنا»[7] گرفته است و دلیل تقابل نسیان را با ذکر آیة « واذکر ربَّکَ اِذا نسیت»[8] قرار داده است.[9]

حقیقت ذکر

حقیقت ذکر در درون انسان و در قلب او عینیت می یابد و ذکر لفظی تنها نمود خارجی همان حقیقت درونی است که می گذرد. ذکر خداوند فقط تکرار الفاظ و کلمات نیست بلکه اطلاق ذکر بر ذکر لفظی به خاطر آن است که لفظ کاشف از معنا و حکایتگر چیزی است که در دل می گذرد. ما در واقع ذکر را به دو نحو استعمال می کنیم: به معنای یادکردن قلبی و دیگری یادکردن زبانی. البته باید توجه داشت که یاد کردن زبانی بدون هیچ مرتبه ای از توجه قلبی میسور نیست. امام صادق –علیه السلام- در این باره می فرمایند :

«مَن اَشدّ ما فرَضَ الله ُ علی خَلقِهِ ذِکرُ اللهِ کثیراًَ ، ثُمَّ قال َ : لا أعنی سُبحان اللهِ و الحمدلله ِ ولا اله الا الله و الله اکبرُ وَ إن کان منهُ ولکن ذِکرُ الله ِ عندَ ما اَحَلَّ و حَرَّم ، فإن کانَ طاعةَ عَمِلَ بِها و إن کانَ معصیةً ترَکَهَا.»1

ترجمه: از زمره مهم ترین و والا ترین چیزهایی که خداوند بر بندگانش فرض کرده این است که فراوان ذکر خداکنند. سپس حضرت فرمودند: مقصود من تنها گفتن « سبحان الله ، « والحمدلله ، و « لا اله الا الله» و « الله اکبر » نیست ، اگر چه اینها نیز ذکر ند ، بلکه مقصود من یاد خدا- در رویاروی با چیزی است که خداوند حلال و یا حرام کرده است پس اگر آن کار طاعت خداوند بود ، بنده آن را انجام دهد و اگر معصیت و نافرمانی بود رهایش کند.

با توجه به اهمیت ذکر قلبی است که در قران کریم غایت و هدف برپاداشتن نماز ،ذکر و توجه به خداوند قرارداده شده است . خداوند به حضرت موسی – علیه السلام- می فرماید : وأقِمِ الصلاة َ لِذِکری[10]: (و برای یاد من نماز برپا دار).در جای دیگر امام صادق- علی السلام – می فرمایند : مَن کانَ ذاکرِ للهِ علَی الحقيقةِ فَهُوَ مطیعٌ ،وَ مَن کانَ غافِلاً عَنهُ فَهُوَ عاص ٍ.(ترجمه: کسی که به حقیقت یاد خداست بنده ایست مطیع و عبدیست فرمانبردار و انسانی است که در مدار اطاعت از حق قرارگرفته و جان و قلبش با نورهدایت روشن شده است.)

ذکر، آدمی را مؤدب به آداب دوست نموده و از انسان موجودی خدایی و عنصری الهی می سازد. باب توبه را بروی انسان می گشاید و درتمام گناهان را بروی انسان می بندد، زمینه پیدایش کرامت، شرافت، اصالت، معرفت، درستی ، راستی و سایر صفات حسنه و اخلاق الهی را در صفحه وجود آدمی فراهم می کند. و آن حقیقت ذکر است که آدمی را به وادی محبت دوست کشانده و با پس زدن پرده کدورتها ، زمینه کشف و شهود را برای انسان فراهم می کند و دراین صورت است که انسان با نور قلب به مشاهده انوار عظمت و جلال و زیبایی مطلق موفق می گردد و سرتاپای وجودش غرق در عشق آتشین یارشده و از کل عالم چشم می پوشد و وجود همین عشق و محبت برخاسته از ذکر حقیقی است که علاج تمام دردهای معنوی انسان است.[11]

ویژگی­ها و شرایط ذکر

1- ازجمله شرایط ذکر توجه به معنا و محتوای ذکر است . وجه افراطی به طرز ادای کلمات بدون توجه به معنای ذکر، خود از موانع التفات قلبی به حقیقت ذکر است. به خاطر همین است که در ذکر قلبی که عوارض لفظ و صوت دربین نیست، روح بهتر می تواند به طور مستقیم به معنای ذکر توجه نماید.

2- ادای ذکر نباید از روی عادت و تکرار باشد، بلکه باید از روی شوق و اشتیاق باشد ، زیرا در صورت عادت وتکرار ، وقوع آن ، حالتی شبیه به جبر دارد که بی اختیار انجام می شود وحتی گاهی اوقات، آگاهی روح در آنها تاثیر ندارد. ودر این صورت است که ذکر ، به پدیده ای بی خاصیت وبی اثر تبدیل می شود.

3-اعمال ورفتار باید با معنا و مقام ذکر مطابقت داشته باشد زیرا که انصراف دل از خداوند و نداشتن حضور قلب به هنگام عبادت و مناجات، بی ادبی به محضر پروردگار به شمار می آید و بدون تردید این چنین ذکرو عبادتی اگر موجب تیرگی دل و روح نگردد تاثیر چندانی در تقرب انسان به خداوند نخواهد داشت.

4- درک مقام پروردگار و عظمت بی انتهای او و نیز رعایت ادب حضور ایجاب می کند که بنده از خداوند جز او چیزی نخواهد زیرا در این صورت است که ذکر و عبادت در زمره عبادت و ذکر احراز واحباب قرار می گیرد و حاکی از معرفت و همتی بلند است.

5- ذکر خداوند نباید عاملی صرف باشد برای تسکین روان دربرابر جهالتها و یا وسیله ای برای رسیدن به خواسته های مادی ودنیوی ، بلکه باید عاملی باشد برای به فعلیت رساندن استعدادهای روح انسان و نیل به مقامات ملکوتی. برداشت غلط ما از ذکر به این صورت است که ذکر را تنها برای زدودن ملامت یکنواختی زندگی و مقابله با اضطراب و ابزاری برای رسیدن به خواسته ها تلقی می کنیم درنتیجه این تلقی ، موجب به فعلیت رسیدن استعدادهای روح ملکوتی انسان که هدف نهایی ذکر است نمی گردد.[12]

براین اساس ، درقرآن این تلقی مورد نکوهش قرار گرفته است :فَإذا رَکَبوُا فِی الفُلکِ دَعَوُاللهَ مُخلصینَ لَهُ الدّینَ نجّاهُُم إلی البَرّ إذا هم یشرکونَ[13] (ترجمه: و هنگامی که برکشتی سوار می شوند، خدا را با اخلاص میخوانند ( ولی) چون به سوی خشکی رساند و نجاتشان داد به ناگاه شرک می ورزند.)

همچنین از شرائط و آداب ذکر آن است که شخص ذاکر با طهارت و پاک باشد، درمکان های مقدس ذکر را ادا کند، به هنگام ذکر روبه قبله باشد و حتی الإمکان درمکان های خلوت ذکر گوید.[14]

انواع ذکر

 از مجموع آیات و روایات می توان استفاده کرد که ذکر به چند نوع تقسیم می شود :

 الف: ذکر لفظی

مرحوم مجلسی آن سخنی را ذکر خدا می داند که جهتی الهی داشته باشد و می فرمایند : ذکر لفظی هر سخنی است که جهتی الهی داشته باشد: مثل دعا و قرآن و بحث های فقهی وبیان اخبار و روایات و مانند آنها.[15]

با این حال در بعضی موارد ذکر لفظی به این معنا استعمال می­شود که ذکر زیانی همراه با تعمّق و تأمل نباشد و تنها حرفی بر زبان باشد. چنین ذکری خود به خود ارزش چندانی ندارد و هدف از لفظ، توجه به معنا وتاثیر دردل است . زیرا معنای ذکر که به یادآوردن است تنها هنگامی صادق است که زبان با دل هم آهنگ باشد. خداوند متعال می فرماید: واذکُرِ اسمَ رَبّکَ و تَبَّتل إلیهِ تبتیلا[16] یعنی ذکر نام خدا باتبتل همراه باشد و منظور از تبتل این است که توجه شخص منحصرا به خدا باشد.

ب : ذکر قلبی

ذکر قلبی هیچ گونه ظهور وبروز خارجی و لفظی ندارد و فرد تنها در دل به خدا توجه دارد و اگر در ظاهر نیز به کاردیگری مشغول باشد، اما دراعماق دلش روی به خدا دارد. مرحوم مجلسی ذکر قلبی را به دو نوع تقسیم می کند : الف) تفکر دردلایل احکام الهی و صفات باری تعالی و تذکر نعمت های او و تفکر درفانی بودن دنیا؛ ب) توجه به عقاب و ثوابهای اخروی و خوف از خدا زمانی که امر یا نهیی از جانب خدا متوجه شخص است و در نتیجه، عمل برطبق تکلیف الهی صورت گیرد.[17]

عنصر اصلی درذکر قلبی آن است که شخص با تمام قلب متوجه خداوند و عظمتش و علم وآگاهیش و حاضر وناظر بودنش گردد. درحدیث می خوانیم که از وصایایی که پیامبر(ص) به علی –علیه السلام- فرمودند، عبارت بود از: 1- مساوات و برادری؛ 2- انصاف و از صمیم قلب حق دادن به مردم؛ 3- ذکر خداوند درهر حالی، و مراد ذکر در اینجا اذکار لفظی تنها نیست بلکه ذکر این است که اگر کسی به حرامی از حرامهای الهی برخورد کند ، از خداوند بترسد و آن حرام را ترک کند.[18]

ذکر خفی و ذکر جلی

این دو ذکر ریشه قرآنی و حدیثی دارند و از صدر اسلام درمیان مسلمانان خصوصاً اهل سیر و سلوک و معرفت نامی آشنا بوده ودرمیان فقها و مجتهدین و اهل شرع مورد عمل بوده است. زیرا که جهر واخفات و رعایت آن در قرائت نمازهای یومیه لازم و واجب می باشد.

آیه ای برای ذکر خفی و استدلال به آن می­شود این آیه می­باشد: «واذکُر رَبکَ فی نفسک تَضرُّعاً و خيفةً و دونَ الجَهرِمِنَ القول»[19]

 پیامبر (ص) به ابوذر فرمودند : خدا را با ذکر « خامل» یاد کن. ابوذر عرض کرد ذکر خامل چیست؟ آن حضرت فرمودند : ذکر خفی.[20] همچنین خداوند عزو جل به عیسی –علیه السلام- خطاب کرد: ای عیسی در نفس خود مرا یاد کن تا تورا درنفس خویش یاد کنم ومرا درحضور مردم یاد کن، تا تو را در جمعی یاد کنم که بهتر ازجمع انسان ها باشد. ای عیسی قلبت را برای من نرم گردان ومرا زیاد در خلوت ها یاد نما.[21]

این دو ذکر بیشتر از هر فرقه ای درمیان اهل تصوف رواج دارد و مشهور است. در اصطلاح صوفیان ذکر جلی، ذکری است که صوفیان به صورت حلقه ای و گروهی و با تشریفات خاصی آن را انجام می دادند ودرمیان همه فرقه های صوفیه یکسان نیست. وذکر خفی آن است که فرد، در گوشه خاصی نشسته و به تنهایی به ذکر مشغول شود. [22]

ذکر کثیر

ظاهر بعضی احادیث ، نشان می دهد که مراد از ذکر کثیر ، ذکر به زبان است. و کثیر الذکر کسی می باشد که زیاد « ذکر » ورد زبانش باشد[23] با این حال از بعضی آیات قرآن و اخبار استفاده می شود که مراد از « ذکر کثیر» ذکر قلبی است. حضرت علی –علیه السلام- می فرماید: هرکس خدا را در سرّوقلب یاد کند او خدا را زیاد یاد کرده است. همانا منافقین خدا را به ظاهر یاد می کنند ولی در سرّ و اندرون او را ذکر نمی گویند. لذا خداوند عزوجل درباره آنها می گویدافراد منافق در برابر مردم ریا می کرده و خدا را مگر اندکی یاد نمی کنند.[24]

« با یزید بسطامی » عارف معروف ، ذکر کثیر را با حضور قلب دانسته نه دراینکه عدد آن زیاد باشد و ذکر بدون حضورقلب را غفلت نامیده است.[25]

ابن عباس نقل می کند که حضرت جبرئیل خدمت رسول خدا(ص) رسید و عرض کرد یا محمد بگو سبحان الله و الحمدلله و لااله الاالله و الله اکبر و لا حول ولا قوة الا بالله عدد ما علم و زنة ما علم و ملأ ما علم » کسی که این ذکر را بگوید : خدای عزوجل برایش شش خوبی می نویسد و نام او را ازذاکرین کثیر قرار می دهد که از ذکر او در شب وروز بهتراست.[26]

زراه از امام صادق –علیه السلام- نقل می کند که فرمود : « مَن سبّح تسبیح فاطمة الزهرا سلام الله علیها فقد ذکر الله ذکرا کثیرا» کسی که تسبیح فاطمه زهرا را قرائت کند پس خدا را به ذکر کثیر یاد کرده است. [27] در روایت دیگری حضرت فرمودند : « هر زن و مردی که شب را با تسبیح حضرت فاطمه زهرا(س) بخوابد، از ذاکرین کثیر محسوب می شود.»[28]

در مقام ارزیابی روایات فوق در بیان ذکر کثیر می­توان گفت:

اولا: تعارض و تناقضی بین روایات و جود ندارد و مصادیق بیش از این موارد نیز می تواند باشد؛

ثانیا: باید دید که با «ذکر کثیر » چه هدفی دنبال می شود اگر هدف از ذکر شکوفایی و صیقل دادن گوهر معرفت است، که مقام قرب و حضور را به همراه می آورد. پس باید ذکر با حضور قلب باشد؛

ثالثا: برای رسیدن به مقام حضور و قرب، چند بار ذکر وبه طور محدود کافی نیست. وبرای رفع نسیان و فراموشی، «ذکر» مستمر و متعدد میخواهد؛

رابعا : ذکری کثیر است که هم از نظر کمیت و هم کیفیت کامل باشد.

همچنین درکتب مختلف انواع دیگری برای ذکر آورده اند غیر از این موارد که بحث آنها در این مجال مختصر نمی­گنجد.

مراتب ذکر

« ذکر» مقامی بسیار وسیع و دارای درجات ومراتبی است که از ذکر لفظی که پایین ترین مرتبه اش است شروع می شود وتا مرتبه انقطاع کامل و شهود و فناء ادامه می یابد. مرحوم فیض کاشانی (ره) مراتب ذکر را سه مرحله می داند: 1- ذکر به زبان تنها 2- ذکر قلبی تنها 3- ذکر خدا با زبان و قلب همراه [29] علامه مجلسی (ره) نیز ذکر را به زبانی، قلبی و عملی تقسیم کرده اند. هرچند در این میان ایشان اصل ذکر را قلبی دانسته­اند. [30]

بنابراین مراتب ذکر را می­توان به چهاردسته تقسیم کرد :

الف- ذکر زبانی

دراین مرحله چون انسان قلبا به خدا توجه می کند به قصد قربت اذکار مخصوص را بر زبان جاری می سازد. و نام خدا و اوصاف جلال وجمال او و اسماء حسنایش را بر زبان جاری می­سازد، بدون اینکه توجهی به معنا و مفاهیم آنها داشته باشد.[31]

حق مطلب این است که ذکر زبانی، اگربه منظور فریب و یا ریاء نباشد لازم است، علاوه بر اینکه ادای حقی است که اعضاء و جوارح بر انسان دارند. وحق زبان برگردن انسان نسبت به خداوند این است که درحد توان آن را ازذکر و یاد خدا محروم نکند و به فیض برساند.

دردعای پرفیض کمیل ، اما م علی –علیه السلام- می فرماید : « واجعل لسانی بذکرک لهجا و... » و همه فقهاء و عرفا متفقند که نماز بدون ذکر زبانی باطل است و اصلا نماز نیست. و نماز اگر با حصول شرایط دیگر و قرائت درست برپاشود از نظر فقهی مجزی است ولو اینکه دل غافل باشد وبه مقام مقبولیت نرسد.[32]

ب- ذکر عملی

 در این مرحله شخص سعی می­کند در حالیکه اذکار را به قصد قربت می­گوید از انجام معاصی اجتناب کرده و عبادات و واجبات را به جاآورد.

قال الصادق–علیه السلام- فرمودند : «از استوارترین چیزهایی که خدا بربندگانش واجب کرده است فراوان خدا را یاد کردن است. مقصودم این نیست که سبحان الله و الحمد الله و لا اله الا الله و الله اکبر بگوید. اگر چه اینها نیز از قلمرو ذکر است. ولی مقصود یاد خداست هنگامی که حرام یا حلالی رخ مینماید . آنگاه که طاعت است باید گردن نهد و به آن عمل کند واگر معصیت است آن را ترک گفته و مرتکب نشود» [33]

ج- ذکر فکری

بوسیله این ذکر است که انسان در صنایع ، بدایع ، عجایب ، و شگفتی های آفرینش تفکر وتامل می کند و پی به عظمت و قدرت جلال و جبروت خدای متعال برده و متوجه و متذکر او می شود.

امام صادق –علیه السلام- می فرمایند: «لَیسَ العبادة َ بکثرةِ الصلاةِ و الصّوم، انما العبادةُ التّفکرُ فی امرالله ِتعالی» [34] (ترجمه: عبادت و بندگی به زیادی نمازو روزه نیست بلکه عبادت تفکر درکار خدای تعالی است.)

محکم ترین دلیل براین ذکر، دو آیه سوره آل عمران می باشد که ذکر شبانه امامان معصوم (ع)بویژه حضرت علی بوده است. « إنّ فی خلق السموات و الارض و اختلافِ اللیل و النهار لایاتٍ لِاوُلی الالبات الذینَ یذکرونَ الله قیاماً و قُعُودا و علی جُنُوبهم و یتفکرون فی خلق السموات و الارض رَبّنا ما خَلَقتَ هذا باطلاً سبحانکَ فَقِنا عذاب النّار.[35] (ترجمه: به تحقیق درآفرینش آسمانها وزمین و در به دنبال یکدیگر آمدن شب وروز برای خردمندان نشانه هایی است. همان ها که خدا را در همه احوال، ایستاده وبه پهلو آرمیده یاد می­کنند و در آفرینش آسمانها و زمین می اندیشند [می­گویند] پروردگارا اینها را بیهوده نیافریدی، منزهی تو، پس ما رااز عذاب دوزخ در امان دار.)

د- ذکر قلبی

دراین مرحله است که چون قلب به خدا توجه می کند و در باطن به معانی و مفاهیم اذکار ایمان دارد به زبان فرمان ذکر می دهد. مرحوم مجلسی (ره) می گوید: بدان که اصل ذکر تذکر قلبی است و پس از آن به ذکر زبان اطلاق گردیده است. اعم از آنکه این اطلاق حقیقی باشد یا از باب نامیدن دال بر مدلول.[36]

اهمیت ذکر در قرآن و حدیث

ازدیدگاه معارف اسلامی، تاثیر ذکر درکمال انسان امری انکارناپذیراست. از این رو در ضرورت واهمیت آن تردید نباید کرد. چون آن چیزی که باعث حیات انسان و بقای آن می شود و به تعبیر دیگر غذای روح و دل انسان است یاد و ذکر خداوند است. توصیه به یاد کردن خداوند و مخصوصا «ذکر کثیر» به کرّات در قرآن وارد شده است و دراخبار اسلامی نیز اهمیت فراوان به آن داده شده است.

ذکر درآیات

1- « لَّقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّـهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِّمَن كَانَ يَرْجُو اللَّـهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّـهَ كَثِيرًا »[37]

در این آیه حرف (مِن) بدل است از ضمیر خطاب در «لکم» می­باشد تا دلالت کند براینکه تأسی به رسول خدا (ص) صفت برجسته است که صرف اینکه هرکس مومن باشد بدان متصف نمی شود، بلکه کسانی به این صفت پسندیده متصف می شوند که متصف به حقیقت ایمان باشند. بنابراین چنین کسانی امیدشان همه به خداست و هدف وهمتشان همه و همه خانه آخرت است. چون دل در گرو خدا دارند و به زندگی آخرت اهمیت می دهند و درنتیجه عمل صالح انجام می دهند و با این حال بسیار به یاد خدا می باشند و هرگز از پروردگار خود غافل نمی مانند و نتیجه این توجه دائمی تأسی به رسول خدا (ص) است درگفتار و کردار.[38]        

2- « يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا اللَّـهَ ذِكْرًا كَثِيرًا وَسَبِّحُوهُ بُكْرَةً وَأَصِيلًا» [39]

در اینجا کلمه «ذکر» درمقابل «نسیان» به معنای به یادداشتن است به این ترتیب که قرآن همه مومنان را دراین آیه موظف می کند که در همه حال به یاد خدا باشند. به این ترتیب که یا نام او را ببرند، یا صفات او بر زبان جاری کنند، خلاصه این که چیزی به زبان بگویند که حکایت ازآن مذکور کند.[40]

خداوند در این آیه مؤمنان را به ذکر کثیر امر می­کند. خداوند از بندگان خود می­خواهد که به هنگام حضور صحنه های گناه یاد او کنید وچشم بپوشند، به هنگام نعمت یاد او کنند و شکرگزار باشند، به هنگام بلا و معصیت یاد او کنید و شکیبا باشند و خلاصه یاد اورا در همه صحنه های زندگی فراموش ننمایند.[41]

ذکر در احادیث

درحدیث قدسی آمده است که خدای تعالی می فرماید:

« انی اعطیتُ محمداً(ص) شیئین، لو أعطیتُ جمیعَ الملائکته و الانبیاء اَجزَات ُ لَهُم فی العطية ، قولی اذکرونی اذکرکم و قولی اوفوُ بعهدی اُوفِ بعَهدِکُم.[42]

« من به محمد(ص) دو چیز عطا کردم که اگر این دو چیز را به تمام فرشتگان و پیامبران داده بودم، بخشش و اعطای خود را به آنها کامل کرده بودم یکی آنجایی است که گفته ام: مرایاد کنید تا شما را یاد کنم دوم آنجایی است که گفته بودم: به عهدو پیمان من وفادار باشید تا به عهدشما وفا کنم. »

امام صادق – علیه السلام- می فرمایند :

« ما من شی إلا وَلَدُ حدُّ ینتهی إلیه إلا الذکر فَلیسَ لَهُ حَدُّ ینتهی إلیه »[43] (ترجمه: چیزی نیست مگر آنکه برای آن نهایتی است که به آن می انجامد مگر ذکر که نهایت و حدی ندارد که به آن بیانجامد.)

درکافی مرحوم کلینی از ابن قداح، از امام صادق – علیه السلام – روایت کرده که «هیچ چیز درعالم نیست مگر آنکه حد واندازه­ای دارد که وقتی بدان حد رسید تمام می شود. خدای متعال واجبات را برمردم فرض کرد ، پس کسی که آنها را انجام دهد همان مقدار حدّ و اندازه آن باشد. مثلا اگرکسی روزه ماه رمضان را بگیرد و حج واجبش را انجام دهد، او به وظیفه خو د عمل کرده است وچیزی براو نیست اما ذکر خدا چنین نیست. چون خدا به اندک آن راضی نیست وبرای آن حد و اندازه­ای قرار نداده است. سپس این آیه را تلاوت کردند:

« یا ایها الذین آمنوا اذکُروُالله ذکرا کثیرا و سُبحوهُ بکرةً و اصیلاً »[44] در این آیه برای ذکر حدی معین نفرموده است. درادامه امام صادق – علیه السلام – فرمودند: پدرم کثیرالذکر بود هنگام قدم زدن، غذا خودن و صحبت کردن با مردم می­دیدم مشغول ذکر است. و بارها می دیدم که زبانش متصل به سقف دهانش است و می گوید : لا اله الا الله»[45]

در الدر المنثور آمده که احمد، ترمزی و بیهقی از ابی سعید خدری روایت کرده اند که گفت: شخصی از رسول خدا(ص) پرسید: کدام یک از بندگان در روز قیامت بالاترین مقام را نزد خداوند دارند؟ رسول خدا(ص) فرمودند : آنهایی که خدا را بسیار یاد می کنند« الذاکرون الله کثیراً». ابوسعید می گوید : عرض کردم یا رسول الله آیا چنین کسانی حتی از جنگجویان را ه خدا والا مقام ترند؟ فرمودند : اگر با شمشیرش آنقدر بر پیکر کفار و مشرکین بزند که شمشیرش بشکند و با خون رنگین شود آنها که یاد خدا بسیار می کنند از او برترند.[46]

آثار و نتایج ذکر

ذکر یک مقام باطنی و یک استکمال واقعی معنوی و روحانی است. انسان سالک دراین مقام واقعا به یک مرتبه وجودی رسیده که قبلا نرسیده بود. ذکر خدا برای ذات اقدس اله ثمری ندارد و مثلا برای بیان منزلت او در نظام هستی یا فراموش نشدن وی از خاطره­ها نیست، زیرا اساسا یاد خدا در آغاز هستی که همه موجودات آن حتی انسان های کافر و متمرد به صورت تکوینی درحال انقیاد، تسبیح، رکوع و سجود ورجوع به سوی او هستند فراموش شدنی نیست، بلکه از آن جهت واجب شد که خود ذاکران از آن نفع ببرند و با توسعه آن برسعه وجود ی خود بیفزایند و طبعا باید آثار و علائمی داشته باشد .ما دراینجا به تعدادی از آن آثار اشاره می کنیم.

1- تقید به اطاعت از خدا

وقتی انسان به مرحله ای برسد که در باطن، جمال ذات احدیّت را مشاهده کند و خودش را در محضر او ببیند، تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا صددرصد از دستوراتش پیروی کند. اگر انسان بخواهد ببیند بدین مقام قائل شده یا نه، باید مقدارتعهدش را به اوامر و نواهی شرع مشاهده کند.[47] امام صادق- علیه السلام – درتعریف ذکر فرموده اند: «ذکر بدین معنا است که وقتی با چیزی مواجه می شوی که خداوند متعال به آن امر کرده آن را انجام دهی و اگر نهی کرده پرهیز کنی.»[48]

خداوند درقرآن می فرماید: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله[49] (ترجمه: به آنان بگو اگرواقعا خدا را دوست می دارید ازمن پیروی کنید تا خدا شما رادوست بدارد.)

امام صادق- علیه السلام – فرمودند: «هرکس که واقعا ذاکر خدا باشد مطیع او نیز خواهد بود و هرکسی که غافل باشد گناهکار است.»[50]

2- آرامش و اطمینان

ذکر موجب اطمینان و آرامش و نشاط روح انسان می شود و آن را به تعادل می رساند. ذکر از یک سو نمی گذارد اندوههای ناشی از کاستی های حیات طبیعی انسان را از پا درآورد و از سوی دیگر مانع سرمستی بیش از حد او به هنگام شادی می گردد.

 «الذین آمنوا وتطمئنُّ قلوبهم بذکراللهِ ألا بذکرِ اللهِ تطمئنُّ القلوب»[51] (همانا کسانی که ایمان آورده اند و دلهایشان به یادخدا آرام میگیرد آگاه باشند که با یاد خدا دلها آرامش می یابد. )

مرحوم علامه طباطبایی (ره) در تفسیر آیه فوق می فرمایند:

«این آیه تنبیهی است برای انسانها که به یاد خدا بیفتند و به یاد او دلهای خود را راحت سازند. انسان در زندگی خود هدفی جز رستگاری و بیمی جز از پیش آمد ناگهانی شقاوت و نقمت ندارد وخداوند متعال تنها کسی است که سعادت، شقاوت، نعمت و نقمت به دست اوست. بازگشت همه امور به دست اوست. و او ولی مومنین است و همانطوری که نوش دارو برای مارگزیده احساس نشاط و سلامتی و عافیت به همراه دارد. نفس نیز از یادخدا چنین احساسی دارد. پس هر قلبی، چنانکه جمع محلی به آن (القلوب) افاده می کند، باذکر خدا اطمینان می یابد و اضطرابش تسکین پیدا می کند. بنابراین این معنا حکمی است عمومی که هیچ قلبی از آن مستثنی نیست مگر آنکه کار قلب به جایی برسد که در اثر از دست دادن بصیرت و رشدش، دیگر نتوان آن را قلب نامید. البته چنین قلبی از ذکر خدا گریزان واز نعمت طمأنینه و سکون محروم خواهد بود. چنانکه خداوند فرمود : لَهُم قُلوُبُ لا یفقهونَ بها.»[52]

خداوند در قران می فرماید: «و من اعرض عن ذکری فان له معيشة ضنکاً» [53](هرکس از ذکر ما اعراض کرد زندگی سختی خواهد داشت.) اما بندگان خاص خدا که به سرچشمه همه کمالات و خیرات رسیده اند جمال و کمال بی نهایت را مشاهده می کنند و به ذکر وانس با او دلخوشند نگرانی و اندوه ندارد؛ زیرا که به دنیا دل نیستند تا از فقدان آن ترسی داشته باشند و به منبع کمالات و خیرات ، دل بسته اند که فاقد کمالی نیست.[54]

3- عشق به عبادات

یکی از آثار نیل به مقام شهود، علاقه شدید به عبادت و لذت بردن از آن می باشد. زیرا کسی که عظمت و قدرت پروردگار را دریافته و خود را دربرابر و درمحضر پروردگار جهان مشاهده می کند، لذت عبادت و مناجات را بر هر لذت دیگری ترجیح می دهد.

در حقیقت این انسانی که لذت های حقیقی خود را با هیچ لذتی دیگر معامله نمی کند، بنده خالص الهی می باشد که پروردگار را فقط به خاطر اینکه سزاوار پرستش است عبادت می کند نه به امید ثواب یا خوف از عذاب الهی.[55]

4- توجه خداوند به بنده

 وقتی که یک بنده ای خدا را یاد می کند، خداوند نیز متقابلا بنده اش را موردتوجه و عنایت خود قرار می دهد و این مطلب از آیات و احادیث استفاده می شود.

حضرت صادق –علیه السلام- فرمود : خداوند متعال فرموده : ای پسر آدم مرا در نفس خودت یاد کن تا ترا در نفس خودم یاد کنم. در خلوت مرا یاد کن تا درخلوت ترا یاد کنم . دراجتماع مرا یاد کن تا در اجتماعی بهتر از اجتماع خودت ترا یاد کنم و نیز فرمودند: هر بنده ای که خدا را دربین مردم یاد کند خدا اورا دربین ملائکه یاد می کند.[56]

پیامبر اکرم (ص) فرمودند : « خداوند متعال می فرمایند: وقتی بدانم که اشتغال و توجه به من بر بنده ام غالب شده، خواسته اش را در غالب مناجات با خودم قرار می دهم و هنگامیکه بنده ام چنین بود و اتفاقا سهو و غفلتی خواست بر او عارض شود. من مانع عروض سهو و غفلت می شوم. اینان اولیای حقیقی من هستند. اینها شجاعان واقعی می باشند و اینان هستند که اگر خواستم اهل زمین را به هلاکت برسانم به برکت وجود آنها عذاب را ازاهل زمین دفع می کنم.»[57]

5- محبت خدا نسبت به بنده

یکی دیگر از آثار ونتایج ذکر، محبت خدا نسبت به بنده­اش می باشد. از آیات و احادیث استفاده می شود که وقتی بنده به یاد خدا باشد خداوند نیز متقابلاً او را دوست دارد.

خداوند در قرآن می فرماید: «قل ان کنتم تحبون الله فاتبعونی یحببکم الله»[58] ( ترجمه: به مردم بگو اگر واقعا خدا را دوست می دارید از من پیروی کنید تا خدا هم شما را دوست بدارد.»

امام صادق-علیه السلام- از پیامبر(ص) نقل کرده که فرمودند: «هرکس که بسیار ذکر خدای را بگوید، مورد محبت خدا قرار خواهد گرفت و هرکس که زیاد به یاد خدا باشد دونامه برائت برایش نوشته می شود، برائت از آتش دوزخ و برائت از نفاق»[59]

درواقع محبت خدا نسبت به بنده این چنین است که نسبت به بنده اش لطف و عنایت بیشتری انجام می دهد و برای بنده اش توفیق بیشتری برای عبادت فراهم می کند. او را به سوی مدارج قرب و کمال جذب می نماید. چون بنده اش را دوست دارد و میل دارد راز و نیازش را بشنود و به اوتوفیق دعا و نماز و ذکر را می دهد. چون تقرب او را دوست دارد وسیله استکمال برایش فراهم می سازد و چون او را دوست دارد اداره قلبش را در دست می گیرد تا بهتر و سریعتر به سوی مقام قرب حرکت کند.[60]

6- کشف مجهولات

ذکر خدا علاوه بر اینکه دورن انسان را از آلودگیها و توهمات پاک می کند فعالیت های ذهنی او را تنظیم کرده و مجهولاتی را برای او کشف می کند.

« إنّ الذین اتقوا إذا مَسَّهم طائف من الشیطان تذکروا فإذا هم مُتبصرون»[61] (ترجمه: درحقیقت کسانی که تقوا دارند چون وسوسه ای برای ایشان رسد خدا را به یاد آورند و به ناگاه بینا شوند.

تعبیر طائف (طواف کننده)در این آیه حاکی از آن است که وسوسه های شیطان چون طواف کننده ای پیرامون فکر و روح انسان به حرکت درمی آیند تا راهی برای نفوذ بیابند. اگر انسان دراین هنگام به یاد خدا بیفتد و به عواقب شوم گناه توجه کند درمی یابد که درحضور خداوندی قراردارد که برپنهان ترین زوایای روح و قلب او اشراف و آگاهی دارد و چون این مطلب برایش کشف می شود آن وسوسه ها را از حریم دل خود دور می سازد.[62]

7- پدید آمدن حالت روحانی

اگر ذکر گفتن عادت نشده باشد و فقط در جنباندن زبان و تکرار کلمات خلاصه نگردد، بلکه حقایق روحانی نهفته در ذکر مورد توجه ذاکر قرار گیرد، قطعا موجب پدید آمدن حالتی روحانی خواهد شد. حالتی که با برخورداری از آن حیات انسان دیگر حیات عادی نیست و از حیات طبیعی محض به حیات انسانی معقول مبدل می گردد. همانند حضرت یوسف –علیه السلام- که خداوند او را به امتحان بسیار سختی آزمود و چون او را انسانی با تقوا و باحیا یافت او را به کمال و مکانت بزرگی رساند و در حقیقت حیات او دیگر حیات مادی نبود.[63]

8- ذکر خدا پیش درآمد استغفار و توبه

 « والذین إذا فَعَلوا فاحشةً أو ظلموا أنفسهم ذکروالله فاستغفروا لذُنوبهم و َمَن یغفروُ الذُنُوبَ الا الله ... »[64] (ترجمه: وآنان که چون کار زشتی کنند یا برخودستم روا دارند. خدا را به یاد می آورند وبرای گناهانشان آمرزش می خواهند. وچه کسی جز خدا گناهان را می آمرزد؟)

ازاین آیه استفاده می شود که انسان وقتی به یاد خداست و خود را درمحضر او می بیند گناه نمی کند و ارتکاب گناه زمانی است که خدا را فراموش کند و گرفتار غفلت گردد. و این غفلت درمورد افراد مومن و متقی زودگذر است و آنها سریع به یاد خدا می­افتند و توبه می کنند که البته همین یاد خدا آنان را متوجه خطایشان می­کند و توبه می کنند.[65]

9- خضوع و فروتنی

کسی که قدرت خداوند را مشاهده می کند قهرا دربرابر آن قدرت وعظمت خاضع می باشد و از ضعف و ناتوانی خود احساس شرمندگی و سرافکندگی می کند. امام صادق-علیه السلام – درحدیثی فرمود : «معرفت تو به اینکه مورد توجه خدا قرار گرفته ای باعث خضوع و حیاء و شرمندگی توخواهد بود.»[66]

از جمله آثار و فواید دیگر ذکر خداوند که از آیات قرآنی و کلمات معصومین می­توان برداشت کرد عبارتند از:

توان یافتن به انجام دستورهای الیه[67]، نائل شدن به فلاح ورستگاری[68]، نجات از سرگردانی[69]، رام شدن نفس سرکش[70]، عادت به قناعت[71]، انس با تنهایی[72]، شرافت یافتن[73]، گواراشدن زندگی[74]، نیکوشدن قلب[75]، حیات یافتن قلبها[76]، همنشین شدن با محبوب[77]، شفا یافتن قلبها[78]، انس یافتن با خدا[79] و در امان ماندن از خطا و اشتباه.[80]

نتیجه

مداومت بر «ذکر» خداوند که در آیات قرآن و روایات معصومین علیهم السلام تأکید فراوانی به آن شده و از نشانه­های مؤمن حقیقی شمرده شده است، دارای مراتب و درجاتی است. آنچه از مجموع روایات در باب اهمیّت ذکر استفاده می­شود آن است ک اگرچه ذکر لفظی خود مرتبه­ای از مراتب ذکر است و خود ثواب فراوانی را برای شخص ذاکر به همراه می­آورد، امّا آنچه منشأ اثر است و باعث کمال انسانی و عامل خودسازی است، ذکری است که با توجّه قلبی و با نظر به معنای آن صورت می­گیرد. چنین ذکری در عمل، کردار انسان را به سمتی که خداوند خواهان است، هدایت می­کند و انسان را به قرب الهی که نهایی ترین هدف خلقت انسان است، نزدیکتر می­سازد.

فهرست منابع

1.                 قرآن کریم

2.                 اذکار القلوب، فیض کاشانی، قم، انتشارات بقیه الله، 1377

3.                 اصول کافی، کلینی، تهران، انتشارات گلگشت، 1375

4.                 بهانه راز، محمد باقر عبداللهی، قم، آیین محمد،1386

5.                 بحارالانوار، محمد باقر مجلسی، بیروت، موسسه الوفاء، چاپ دوم- 1403 هـ ق

6.                 بحر المعارف، مولی عبدالصمد همدانی، قم، انتشارات بیدار، چاپ دوم 1366

7.                 تاریخ صوفی و صوفیگری، مبلغی آبادانی، قم، انتشارات حرّ،1376

8.                 تبیان، محمد بن حسن (شیخ طوسی) قم، موسسه نشر انتشارات، 1413 هـ ق

9.                 تذکرة الاولیاء، فریدالدین عطار، تصحیح: نیکلسون، تهران، انتشارات صفی علیشاه، چاپ دوم، 1374

10.             تفسیر نمونه، مجموعه نویسندگان زیر نظر ناصر مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ دوم، 1353

11.             تفسیر المیزان، علامه طباطبایی، سیدمحمد باقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی

12.             خودسازی یا تزکیه وتهذیب نفس، ابراهیم امینی، انتشارات شفق، 1369

13.             دايرة المعارف تشیع، مجموعه نویسندگان، تهران، نشر شهید محبی، چاپ دوم، 1380

14.             الدر المنثور، علی بن محمد جبل عاملی، چاپ اول، قم، بی نا، 1398 هـ ق

15.             صحیفه سجادیه(مجموعه دعاهای حضرت امام سجاد علیه السلام) تهران، انتشارات پیام آزادی،چاپ چهارم،1376

16.             عرفان اسلامی(شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه)، حسین انصاریان، انتشارات پیام آزادی 1368

17.     غرر الحکم و درر الکلم(گفتارهای حضرت علی علیه السلام)، عبدالواحد الآمدی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1377

18.             کنز العمال، حسام الدین هندی، بیروت، موسسه الرساله، 1049 هـ ق

19.             لسان العرب، ابن منظور، بیروت، دارصادر، بی­تا

20.             مجمع البیان، فضل بن حسن طبرسی، بیروت، دارالمعرفه، چاپ دوم، 1408 هـ.ق

21.             معانی الاخبار، شیخ صدوق، قم، منشورات مکتبه المفید، بی تا

22.             مفردات الفاظ القرآن، راغب اصفهانی، بی­جا، مکتبه المرتضویه،1392ه.ق

23.             مصباح یزدی، یاد او، قم، انتشارات موسسه آموزشی امام خمینی (ره)، 1382

24.             نهج البلاغه، دشتی،

25.             وسایل الشیعه، شیخ حرّ عاملی، بیروت، احیاء تراث العربی، چاپ ششم، 1412هـ ق



[1] - راغب اصفهانی، مفردات الفاظ قرآن، ماده ذکر

[2] - بحارالانوار، ج69، ص 37

[3] - المیزان، ترجمه سیدمحمد باقر موسوی همدانی، ج 1 ص 477 و ج 2، ص 350 و ج 11،ص 545

[4] - لسان العرب، ابن منظور، ماده ذکر،ص 387

[5] - همان، ص 389

[6] - تفسیر تبیان، شیخ طوسی، ص213

[7] - کهف/ 28

[8] کهف/24

[9] - المیزان ج 1، ص 343

[10] - طه/14

[11] - انصاریان، حسین، عرفان اسلامی: شرح جامع مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه ، ج 3، ص 97-98

[12] - مصباح یزدی، یاداو، ص 52 -54

[13] - عنکبوت/65

[14] - عبداللهی، بهانه راز ،ص72

[15] - مصباح یزدی، همان، ص 17-18

[16] - مزمل / 8

[17] - همان ، ص 18

[18] - مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج 77، باب3، روایت 2

[19] - اعراف/205

[20] - مجلسی ، بحارالانوار، ج 93، ص 342

[21] - کلینی، اصول کافی، ج 2،ص 502

[22] - مبلغی آبادانی، تاریخ صوفی و صوفیگری، ج 2، ص 82

[23] - «مَن اَحبَّ اَن یَرتَع َ فی الجنة فلیکثر ذِکرَاللهِ» شیح صدق، معانی الاخبار ، ص 321

[24] - طباطبایی، المیزان ، ج 16، ص 353

[25] - فریدالدین عطار، تذکرة الاولیاء، ص 196

[26] - طبرسی، مجمع البیان، ج 8-7، ص 568

[27] - همان، ص 568

[28] - شیخ حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 4، ص1026

 

[29] - فیض کاشانی، اذکار القلوب، ص 20

[30] - مجلسی، بحارالانوار، ج 75، ص 32

[31] - امینی، خودسازی، ص 171

[32] - عبداللهی، بهانه راز، ص 51 الی 53

[33] - مجلسی، همان، ج 78، ص 44، کلینی، کافی، ج 2، ص 4

[34] - کلینی، همان، ج 2، ص 55

 

[35] - آل عمران /190-191

[36] - دايرةالمعارف تشیع ، ماده ذکر

[37] - احزاب /21

[38] - طباطبایی، تفسیر المیزان ، ج 16 و مکارم شیرازی، تفسیرنمونه، ج 17، ص 743

[39] - احزاب/ 41، 42

[40] - طباطبایی،همان، ج 16، ص 492

 

[41] - مکارم شیرازی، تفسیر نمونه، ج 17، ص 351

[42] - عبدالصمد همدانی، بحرالمعارف ، ص 3

[43] - کلینی، اصول کافی، ج 2، ص 498

 

[44] - احزاب /41-42

[45] - طباطبایی، المیزان، ج 16،ص 495-496

[46] - علی بن محمد جبل عاملی، الدر المنثور، ج 5، ص 205

 

[47] - امینی، خودسازی، ص177

[48] - مجلسی، بحارالانوار، ج93، ص 155

[49] - آل عمران /31

[50] - مجلسی، همان، ج 93، ص158

[51] - رعد/13

[52] - طباطبایی، همان، ج 11، ص 355و356

[53] - اعراف /7

[54] - امینی، خودسازی، ص179

[55] - همان، ص178-179

[56] - حر عاملی، وسایل الشیعه، ج 4، ص1185

[57] - مجلسی، بحارالانوار، ج 93، ص162

[58] - آل عمران /31

[59] - حرعاملی، همان، ج 4، ص 1181

[60] - امینی، همان، ص181-182

[61] - اعراف/201

[62] - طباطبایی، المیزان، ج 11، ص 355-356

 

[63] - مصباح یزدی، یاد او، ص 54،

[64] - آل عمران/ 135

[65] - مصباح یزدی، همان، ص 57

[66] - مجلسی، بحارالانوار، ج 93، ص 158

[67] -«یا ایها الذین ءامنوا اذا لقیتم فئة ًفاُبتوا واذکروا الله کثیرا لعلکم تفلحون» انفال /45

[68] - « قَد اَفلحَ مَن تَزکّی * وذَکرَ اسمَ ربهِ فَصَلّی» اعلی /14-15

[69] - « أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ  وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لَا يَفْعَلُونَ  إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّـهَ كَثِيرًا وَانتَصَرُوا مِن بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنقَلَبٍ يَنقَلِبُونَ » شعراء/225-227

[70] - «اما والله إنی لیمنعنی من اللعب ذکرالموت» دشتی، نهج البلاغه، خطبه 84 ،بند4

[71] - «من اکثر من ذکر الموت رضی من الدنیا بالیسیر» همان، حکمت 349

[72] - «إن أوحشتهم الغربة آنسهم ذکرک» همان، خطبه227

[73] - «یا من ذکره شرف ُ للذاکرین» صحیفه سجادیه، دعای 11

[74] - «ومَن اَعرَضَ عَن ذکری فإنّ لهُ معشية ضنکا» طه /124

[75]- «اَصلُ صلاح القلب إشتغالُهُ بذکرالله» غرر الحکم و دررالکم، شماره257

[76] - «فی ذکر الله حیاةٌ القلب» همان ، شماره 1

[77] - «ذکر الله قوتُ النُفُوس ِ وَمجالَسةُ المحبوب» همان شماره 8

[78] - «قال رسول الله (ص): ذکرالله شفاء القلوب» کنزالعمال، حدیث 1751

[79] - «الذکرُ مفتاحُ الأنس» غررالحکم ودررالکم، شماره 594

[80] - «رسول خدا(ص)فرمودند: خدوند سبحان می فرماید وقتی دیدم دراکثرمواقع بنده من به ذکر من مشغول است او را بیشتر به خود مشغول می کنم. وقتی بنده ای چنین شد، اگر درمعرض لغزش قرار گیرد، بین او و خطایش مانع می شوم. آنها اولیای حقیقی من و قهرمانان واقعی هستند.» مجلسی، بحارالانوار، ج 93، باب1، روایت 42