ب) مفهوم فعل اخلاقی در فلسفهی غرب
2- تفاوت فعل طبیعی و فعل اخلاقی
فصل دوّم:
بررسی و نقد مکاتب اخلاقی غرب در موردملاک ارزشگذاری
افعال
الف) نظریههای فاقد ملاک قانونمند
ب) نظریّه هایی واجد ملاک قانونمند
فصل سوّم:
معیار فعل اخلاقی از دیدگاه دانشمندان مسلمان
الف)تاثیر
انگیزه و نیّت در ارزش عمل از نظر اسلام
ب) نقش نتایج عمل، در ارزش اخلاقی آن
ج) توجه به پیکره و شکل عمل در اخلاقی بودن
آن
نحوهی احراز ملاکات ارزش اخلاقی از دیدگاه
قرآن
الف) رجوع به خویشتن و استمداد از شهود
اخلاقی
ب) عمل صالح؛ فعل حائز ملاکات اخلاقی
این مقاله در سه فصل تدوین یافته است. در فصل اوّل به کلیّاتی پیرامون
مفهوم شناسی فعل اخلاقی و تاریخچه موضوع پرداخته شده و در فصل دوم، مهمترین
دیدگاههای رایج در مورد ملاک فعل اخلاقی و از جمله شهودگرایی، احساس گرائی، حس
گرائی مورد بررسی و نقد قرار گرفته است. می توان گفت فلاسفهی غرب اگر چه دربارهی
معیار فعل اخلاقی دیدگاههای گوناگون و متفاوتی را ارائه کردهاند امّا در جمعبندی
کلّی این دیدگاهها به سه بخش انگیزهگرائی، وظیفهگرائی و نتیجهگرائی، تقسیم
شدهاند. در فصل سوم این مقاله به بررسی دیدگاه قرآن دربارهی افعال اخلاقی و ارزشی
پرداخته شده و بیان گردیده از منظر
قرآن، معیار فعل اخلاقی یک معیار جامع است که حسن ذاتی، حسن فاعلی و حسن غائی را
شامل میشود و در پایان به این نتیجه میرسیم که زیر بنائی افعال اخلاقی و ارزش در
اسلام «عدل» است.
از دیرباز و شاید از چندین هزار سال پیش، این مسأله همواره بین
دانشمندان مختلف وادیان و مذاهب گوناگون مطرح بوده است که ملاک و میزان ارزشگذاری
افعال چیست؟ یعنی ما به چه ملاکی، یک فعل را اخلاقی مینامیم و فعل دیگری را غیر
اخلاقی بر می شمریم؟ در یونان باستان و در غرب معاصر، نظامهای اخلاقی متعددی
پیریزی شده و به وسیلهی پایهگذاران آنها معرّفی گردیده است، بیشتر این
نظامها مربوط به دوران پس از رنسانس است که در آن دوره، شیوهی بحث و بررسی
موضوعات دچار تحوّل گشت و یکی از پیامدهای این رویکرد، پدیدهای به نام «سکولاریسم»
و تفیک دین از جوانب و شؤون مختلف حیات دنیوی بشر بود. در چنین شرایطی برخی از
دانشمندان ندای جدایی دین و اخلاق را سردادند و بر آن شدند تا نظامی اخلاقی مستقل
از دین ارائه دهند. اما بایددر نظر داشت که تبیین هر نوع نظام اخلاقی در گرو شناخت
انسان است و تا پایهگذار یک سیستم اخلاقی، شناخت درستی از انسان نداشته باشد
نمیتواند ارزش را از ضد ارزش تمیز دهد و گزارههای سعادت آفرین را از گزارههای
بدبختیزا جداسازد، زیرا هدف از نظامات اخلاقی تبیین راه سعادت و خوشبختی او است.
تا خود انسان شناخته نشود ملاک سعادت و شقاوت او شناخته نمیگردد. اگر در این بررسی
موضوع ملاک ارزش اخلاقی افعال، با یک رشته سیستم های اخلاقی روبرو می شویم که با
یکدیگر اختلاف جوهری دارند، این به
خاطر اختلاف پایهگذاران آنان در شناخت انسان است، و اختلاف دیدگاهها در شناخت،
مایهی اختلاف در امور مربوط به ارزشهای اخلاقی شده است.
در عصر کنونی پرداختن به موضوع مورد بحث از اهمیّت ویژه ای برخوردار است
چراکه قدرتهای بزرگ با توسّل به زور به کشورها حمله می کنند و عدهی زیاری را
به خاک و خون می کشند و هدف خود را نیز تلاش در جهت بسط اخلاق و استقرار مفاهیمی
همچون آزادی و دفاع از حقوق بشر معرّفی می کنند لذا لازم به نظر میرسد، برای دفاع
از اخلاق و و محکوم کردن جنایاتی که به نام اخلاق در جهان معاصر صورت می گیرد، باید
ملاک ارزش حقیقی افعال اخلاقی را به وضوح تبیین کرد تا از سویی اندیشه و عمل کسانی
که به نام اخلاق شنیع ترین اعمال را انجام میدهند محکوم شود و از سوی دیگر بطلان
نسبیّت اخلاق و نسبی نبودن ارزش های
اخلاقی مشخّص گردد.
پیش از پرداختن به اصل موضوع و تبیین ملاک و ارزش گذاری فعل اخلاقی از
دیدگاه مکاتب گوناگون اخلاقی به نظر لازم میرسد که ابتدا معنای واژه اخلاق و
بحثهای مقدّماتی دیگر روشن شود، تا با نگاه باز و آگاهی لازم وارد بحث
شویم.
اخلاق واژهی عربی و صیغهی جمع است، مفرد آن خُلق است، خلق در لغت عربی
به معنای خوی، سرشت و ملکه نفسانی آمده است، جوهری در صحاح اللغه آورده است «خَلق و
خُلق یعنی سجیه و سرشت.»[1]
اخلاق در اصطلاح از دو منظر اسلامی و غربی می توان مورد لحاظ قرار
داد:
علمای اخلاق مسلمان، اخلاق عبارت است از
ملکهی نفسانی که بر اثر تکرار یک عمل بوجود میآید، اگر آن ملکه به دنبال تکرار
فعل نیک، حاصل آمده شود، «خُلق حسن» نامیده میشود و اگر برآمده از عادت و عمل بد
باشد «خلق، رذیل» است.
فارابی در توضیح اخلاق گفته است:
اخلاق، محصول عادت است و
دلیل آن این است که اصحاب سیاسات، کسی را از نیکان به حساب میآورند که عادت بر
کارهای خوب را فراگیرد و کارهائی خوب را عادت خود قرار دهد.[2]
خواجه طوسی مینویسد:
«خلق، ملکهای است که باعث
میشود به آسانی فعلی از نفس صارد شود، بیاحتیاج تفکری و رویتی، و در حکمت نظری
روشن شده است که از کیفیات نفسانی آنچه سریع الزوال باشد حال خوانند.»[3]
فخر رازی در تفسیر کبیر، خلق را این گونه تعریف کرده
است:
«خلق ملکهای نفسانی است که
بر اثر آن انجام کارهائی نیک آسان میگردد، باید دانست که انجام فعل خیر چیزی و
سهولت انجام آن چیز دیگر است، پس آن حالتی که بر اثر آن، کار خیر به آسانی انجام
میگیرد خلق نامیده میشود.»[4]
استاد شهید با در نظر داشتن همین مفهوم اخلاقی ( که وی آن را دیدگاه
علمای قدیم اخلاق مینامد) انسان اخلاقی را چنین تعریف
میکند:
«از نظر علمای قدیم، آدم
تربیت شده آدمی است که آنچه فضیلت نامیده میشود در او به صورت خوی و ملکه درآمده
باشد... و مادامی که یک فضیلت به صورت ملکه در نیامده باشد یا به طبیعت ثانوی
انسان، بدل نشده باشد، حال است نه فضیلت... مثل اینکه در بین قدمای علمای اخلاق
تردیدی در این جهت نبوده که صفات و ملکات فاضله را باید به صورت نوعی عادت
درآورد.»[5]
در فلسفهی کهن غرب که در یونان باستان ریشه دارد، اخلاق، مفهومی مشابه
تعریف علمای مسلمان از آن دارد و ملکه نفسانی شمرده شده است، چنانکه ارسطو بر این
باور بود که فضائل اخلاقی نتیجهی عادتها یا ملکات نفس است، ما استعدادهایی را به
ارث میبریم که به خودی خود خنثی و بیطرف است و تربیت و عادت است که شخصیت ما را
میسازد پس هر فضیلتی یک عادت شکل یافته است.[6] امّا اخلاق در اصطلاح فلاسفهی جدید غرب،
غیر از مفهومی است که فیلسوفان و عالمان اخلاقی مسلمان و یا فلاسفهی یونان آن را
اراده کردهاند، در عرف و اصطلاح فیلسوفان کنونی غرب، اخلاق، یعنی افعالی که از
انسان صادر میشود و شایستهی مدح و تحسین است و یا به دیگر سخن، خوب و درست است،
از دیدگاه فیلسوفان غرب فعل اخلاقی فعلی است که پس از تفکر و اندیشه و با اختیار
انسان انجام میشود و در معرض قضاوت و داوری اخلاقی قرار میگیرد و ستایش یا نکوهش
میشود، چنانچه عملی ارزشمند شناخته شد عمل اخلاق و اگر عاری از ارزش بود غیر
اخلاقی گفته میشود.
با این توضیح مشخّص می شود که فعل اخلاقی در فلسفهی معاصر غرب، تنها
نظر به شکل و صورت افعال دارد و به خاستگاه آن و نیّت نهفته در ورای آن و ملکه بودن
فعل، کمتر توجّه میشود.
افعال طبیعی، افعال عادی است و انسان به موجب این افعال مورد ستایش و
سرزنش واقع نمیشود، مثلاً انسان گرسنه میشود و غذا میخورد، تشنه میشود و آب
میآشامد، کسل میشود و میخوابد، یک کسی به او اهانت میکند یا میخواهد حقش را
برباید و از حق خودش دفاع میکند، اینها را فعل طبیعی یا کارهای عادی و طبیعی
میگویند که حیوانها هم در این کارها با انسان شریکند، ولی بعضی کارهای دیگر هست که
مافوق کار طبیعی است و فراتر از فعل حیوانی قلمداد می شوند؛ مثل شکر و سپاس گزاری،
اگر انسان از شخص در یک موقعی احسان دیده است در یک فرصت مناسب به نوعی در مقابل
احسان او سپاسگزاری کند، حال یا سپاسگذاری لفظی و یا عملی، مثلاً هدیهای برای او
فرستد، بدون آنکه هیچگونه اجبار و الزامی به این کار داشته باشد، این را یک عمل
اخلاقی میگویند و به طور کلی فعل اخلاقی را می توان خدمتهایی دانست که انسان صرفاً
با انگیزهی احسان و نوع دوستی به بشر انجام می دهد بدون آنکه چشم داشتی از آن
داشته باشد.
پس از آشنائی اجمالی با مفهوم اخلاق در دو بستر اسلامی و غربی آن، در
ادامه به بررسی برخی نظرات در مورد ملاک ارزشمندی فعل اخلاقی خواهیم پرداخت. اگرچه
هدف اصلی این تحقیق بررسی ارزشگذاری افعال از دیدگاه اسلام است اما لازم است تا
ابتدا دیگر دیدگاهها را تبیین کنیم و با نقد و بررسی آنها، به کنه دیدگاه اسلام در
این زمینه بیشتر و بهتر آشنا شویم.
از جمله پرسشهای مهم در فلسفهی اخلاق، این است که ملاک خوبی و بدی
افعال چیست و بر چه اساس کاری زشت و ناپسند و کاری دیگر، خوب و پسندیده است؟ به
بیان دیگر، همهی انسانها دربارهی رفتار و اعمال خود و دیگران داوری میکنند
پارهای از افعال را نیک و پارهی دیگر را بد مینامند، چنان که انسانها را گاه نیک
و گاه بد میشمارند، آنچه در این نوشتار مورد ارزیابی قرار خواهد گرفت، این است که
بدانیم انسانها با چه میزانی و معیاری دست به این قضاوتها میزنند و خوب و بد انسان
و یا انسانهای اخلاقی و غیراخلاقی را از یکدیگر باز میشناسند؟ آیا افراد و جوامع
گوناگون، معیار و ملاک یگانهای برای ارزیابی افعال خوب و بد دارند و یا این که
معیار و ملاک یگانهای را نمیتوان جست به چند دلیل؛ یا بدان دلیل که خوب و بد
اخلاقی افعال، در حوزهی معیار نمیگنجد و تابع خواستهها، میلها و عواطف افراد
است (احساس گرائی) و یا به جهت اینکه ارزشها برآیند خواست و پذیرش جوامع گوناگون و
عرف عامه است (اخلاق پوزیتویستی) و یا بدان روی که ارزشهای اخلاقی دریافت کردنی
هستند نه توصیفی (شهود گرائی). به هر حال این پرسش، نظریههای گوناگون را به وجود
آورده است که هر یک به گونهای درصدد تبیین و پاسخگوئی
برآمدهاند.
یکی از عوامل مهم تنوع دیدگاهها در این بحث، پیش فرضها و باورهای هستی
شناسانهی فلاسفه ی اخلاق است که پرداختن به آنها از مجال این نوشته خارج است، از
اینرو همت خویش را به طرح مهمترین آنها و بررسی آنها بر اساس آیات قرآن، معطوف
خواهیم داشت.
مکاتب مختلف اخلاقی در غرب را از حیث تعیین ارزش و ملاک اخلاقی افعال می
توان به دو دستهی کلی تقسیم کرد: 1- نظریههای فاقد ملاک که طیفی از نظریهیه های
شهودگرائی؛ حس گرائی؛ احساس گرائی؛ وظیفه گرائی عمل نگر؛ 2- ملاک رفتار اخلاقی در
فلسفهی غرب که شامل انگیزه گرایان؛ وظیفه (عمل) گرایان؛ نتیجه (غایت) گریان؛
میشود. در ابتداء عطف توجه به دیدگاه هایی است که فاقد ملاک قانونمنداند و در
ادامه به دیدگاههایی خواهیم پرداخت که برای ارزشهائی اخلاق و خوب و بد افعال ملاک و
معیار قائل هستند و آنها را مورد ارزیابی قرار میدهیم.
بخشی از آراء و نظریهها درباره مفاهیم اخلاقی مبتنی بر تعریف ناپذیر
بودن نیک و بد در قلمرو اخلاق هستند که در نتیجه از دیدگاه آنان، معیاری قانونمند
برای ارزیابی افعال اخلاقی وجود ندارد. زیرا اگر مفهومی قابل تعریف نباشد، نمیتوان
معیار و میزانی برای آن جست و جو کرد. این نظریهها عبارتاند
از:
برخی از فلاسفه اخلاق معتقدند خصوصیّات اخلاقی اگر چنانچه شایسته است،
لحاظ شوند بدیهی و بینیاز از توضیح خواهند بود.[7]
جی، ای، مور که از جمله بزرگترین فلاسفهی شهودگرا است و رویکرد به
شهودگرای در قرن حاضر از اثر او با نام بنای اخلاق آغاز میگردد، بر این
عقیده است که «خوب»، تعریف ناپذیر، شهودی و بدیهی است.[8]
برخی از فلاسفه اخلاق، معتقد به وجود حسّ اخلاقی در انسان هستند و
میگویند آدمی همان گونه که حس بینایی، چشائی، شنوائی و... دارد و به وسیلهی آنها
اعراض را درک میکند، حس باطنی و اخلاقی نیز دارد که به وسیلهی آن خصوصیت اخلاقی
افعال را احساس میکند. این دسته از فیلسوفان به طرفداران حسّ اخلاقی (moral sense ) شناخته میشوند. صاحبان این دیدگاه حس اخلاقی
را در انسان، غریزی میدانند و نه اکتسابی و به همین علت حس اخلاقی را مخصوص گروه
ویژهای نمیدانند، بلکه معتقدند در هر انسانی چنین حسی وجود دارد، هرچند حس اخلاقی
همچون دیگر حواس، مانند بینائی، شنوائی و... و نیز ملکات نفس انسانی، دارائی شدّت و
ضعف است.[9]
البته در تبیین اوصاف و خصوصیات حسّ اخلاقی، میان طرفداران این نظریه
اختلاف است بعضی آن را نیروی شعور مخصوص، پارهای آن را نیروی عقل و دسته دیگر آن
را با نام وجدان یاد میکنند. براساس این نظریه نیز خوبی و بدی دریافتی درونی و
محدودیت ناپذیر است و هر کس آن را
تشخیص میدهد و برای خود او ادراکش معتبر است، افلاطون و رواقیون از جمله طرفداران
این نظریه شمرده شدهاند.
احساس گرایی به نظریهای گفته میشود که منکر وجود حقیقتی ورای
گزاره ها و احکام اخلاقی است و کارکرد احکام و مفاهیم اخلاقی را تنها نشان
دادن تأثر و یا گرایش و یا ابراز تمایل گوینده برای ایجاد انگیزهای همانند در
مخاطب میدانند؛ مثلاً وقتی انسان با حادثهی دلخراشی روبرو میشود متأثر میشود،
این حالت تأثر خود را به یکی از دو صورت میتواند بروز دهد، یکی با گفتن «وای» و
دیگری با گفتن جمله «چه حادثه بدی» و یا اگر شاهد لطف و جوانمردی کسی باشد، دچار
نوعی گشادگی و سرور میشود و این حالت خوشحالی را به صورت «به به» و یا گفتن جمله
«چه رفتار خوبی» ابراز مینماید.
4-
وظیفهگرای عملنگر: یکی دیگر از نظریههای فاقد معیار قانونمند، نظریهای است که
از آن به عنوان وظیفه گرائی عمل نگر یاد میشود، این نظریه هیچ معیاری برای درستی و
یا نادرستی افعال ارائه نمیدهد و میگوید در هر موقعیتی، خود شخص باید درست را از
نادرست بازشناسد و این کار را با دقت در اوضاع و احوال پیرامون خود و شناخت
واقعیتهای که در آن به سر میبرد، میتواند انجام دهد. بنابر این نظریه، از آنجا
که موقعیتها و شرایط همواره متغیرند نمیتوان برای خوبی و بدی کارها، قانون عام و
فراگیر ارائه داد.
در
این قسمت به توصیف دیدگاههایی می پردازیم که به بیان ملاکاتی برای فعل اخلاقی
پرداخته و هر یک، ملاک و معیاری را برای بازشناسی فعل اخلاقی از غیر آن ارائه داده
اند.
نظریههای انگیزهگرا و یا معتقد به اصالت انگیزه، درستی و نادرستی،
خوبی و بدی یک فعل را وابسته به انگیزه و نیّتی می دانند که انجام دهنده عمل مدّ
نظر داشته است.
در
میان فلاسفه انگیزهگرای غرب، نظریهی اخلاقی کانت را می توان نام برد و این نظریّه
در میان مکاتب اخلاقی غرب از آن جهت که بر اراده و انگیزه تأکید ورزیده است همسویی
بیشتری با تفکر اخلاقی اسلامی دارد، این تقارب و همسوئی با در نظر گرفتن دو نکته
برجستهتر میگردد. نخست تأکید بر نقش و جایگاه مهم نیّت در هر دو بینش اخلاقی است
و دیگری تأکید بر بُعد عقلانی عمل در کنار ارادی بودن آن است. پافشاری کانت بر
ارادی بودن عمل به مفهوم رعایت عقلانیت در عمل اخلاقی است، از همین رو برخی از
پژوهشگران، نظریهی اخلاقی او را در زمره عقلگرایان قرار
دادهاند.
بررسی و نقد
گذشته از جنبههای مثبت نظریهی کانت، دو کاستی مهم در این دیدگاه وجود
دارد که قابل چشم پوشی نیست:
1-
عمل براساس وظیفه و به حکم تکلیف گاه آدمی را دچار تحیّر میکند و آن زمانی است که
انسان با دو تکلیف ناهمساز روبهرو میشود.
2-
کاستی دیگر و مهمتر، یک جانبه نگری نظریهی کانت است، چراکه منحصر کردن ارزش فعل
اخلاقی در انگیزه و ارادهی فاعل و نادیده گرفتن نتایج و آثار آن برخلاف عرف زندگی
بشری و عقلانیت زندگی است، عقل آدمی حکم میکند که در انجام یک عمل، آثار و پیامدها
را نیز از نظر دور نداشته باشد. شاید از همین رو با تمام اصرار کانت بر جایگاه
انحصاری انگیزه در ارزش افعال، گاه به طور غیر مستقیم و از روی ناگریزی نتایج اعمال
را در برآورد ارزش کارها دخالت داده است مانند آنجایی که
میگوید:
«... پس به زودی آگاه میشوم
که در حالی که میتوانم دروغگوی را بخواهم، به هیچ وجه نمیتوانم بخواهم که دروغگوی
یک قانون کلی باشد، زیرا با چنین قانونی هیچ وعدهای هرگز وجود نخواهد داشت، چون
بیهوده خواهد بود که درباره کارهای آینده خود به کسانی نیست خویش را اظهار نمایم که
این ادعا را باور نخواهند کرد، یا اگر عجولانه آن را باور کنند با من معامله به مثل
خواهند کرد.»[10]
کانت «در جملهی با من معامله به مثل خواهند کرد.» آشکارا به نتایج عمل
توجه نشان داده و این با تأکید وی بر انگیزهگرایی انحصاری سازگار نیست.[11]
وظیفهگرای به نظریهای گفته میشود که براساس آن، درستی و نادرستی،
ارزشی و غیرارزشی بودن افعال نه به انگیزه و نیّت فاعل و نه به نتیجه و آثار آن
بلکه به خود عمل بستگی دارد.
کسانی چون و.د.راس
(W.D.ROSS) و
ا.س. اوینگ (A.C.EWING) و
هر. پریچارد (H.PRICHARD) و
برخی دیگر از فلاسفهی غرب بر این باورند که خوبی و بدی و درستی و نادرستی عمل به
این است که عمل از چه نوع بوده باشد، مانند اینکه وفای به عهد درست است و صواب،
دستگیری از بینوایان خوب و درست است و نیز راستگوئی ارزش اخلاقی دارد، نه از جهت
انگیره فاعل و یا آثارش و نتایج هر یک، بلکه از آن جهت که نفس این کارها درست و خوب
است، چه این که فاعل و انجام دهنده کارهای یاد شده انگیزه و ارادهی خیر داشته باشد
یا نه و نیز بدون نظر به آثار و پیامدهای راستگوئی و وفای به عهد، این امور مستحسن
است.[12]
نقد و بررسی
اوّلاً: اساس مشکلات نظریه اصالت وظیفه این است که در تعریف «خوب» و «بد»
دچار شده است و اساساً ملاکی را برای تعیین ارزش افعال ارائه نداده است چراکه عملاً
می گوید: عمل خوب آن است که خوب باشد. برای رهائی از این مشکل است که عملنگرها در
جست و جوی معیار خوبی و بدی افعال گفتهاند: معیار وجود دارد، ولی نه یک قاعده و
دستور معین، بلکه آن معیار، مرکب از مجموعه قواعدی است مانند راستگوی، وفای به عهد
و... که آن قواعد راهنمای عمل انسان در موقعیتهای ویژه
هستند.
ثانیاً: لازمهی این نظریه این است که همهی افعال دارای ارزشی ثابت و
لایتغیر باشند و لذا اصول و قوانین اخلاقی همیشه ثابت بوده و هیچگاه استثناء برنمی
تابتند. در حالیکه نمی توان قاعده مشخصی را سراغ گرفت که هیچ استثنا نداشته باشد و
با قواعد دیگر هرگز در تعارض نباشد.
ثالثاً: مشکل دیگر وظیفهگرایی نادیده انگاشتن پیامدهای عمل و نیز
انگیزههای فاعل در انجام دادن کار است. بیگمان نمیتوان کار کسی را که از روی عهد
و قصد به کسی شلیک کرده و او را کشته است، با کسی که از روی خطا تیری را رها کرده و
از باب اتفاق به انسانی اصابت کرده و موجب مرگ او شده است مساوی دانست و هر دو را
به یک اندازه سرزنش و نکوهش کرد و یا این که اگر راست گفتن سبب شود که بر اثر آن
جان انسان بیگناهی به خطر افتد، نمیتوان گفت، بدون ملاحظه عواقب و آثار آن، چون
نفس عمل راستگوی خوب است، پس باید راست گفت، هر چند آثار بدی بر آن مترتب
گردد.
از
جمله دیدگاهها و نظریات اخلاقی، نظریه نتیجهگرایی است، نظریهای که درستی و یا
نادرستی همه کارها را وابسته به آثار و نتایج آنها میداند، صاحبان این دیدگاه از
حیث نوع پیامدی که آنرا ارزش دانستهاند به دو دسته تقسیم میشوند: گروهی
نتیجه ارزشی را «لذت» دانستهاند و گروهی دیگر نتیجه ارزشی را «خیر» معرفی
کردهاند.
بنابر نظریهی نخست، درستی یا نادرستی یک عمل، بسته به این است که نتیجهی
عمل، خوش آیند و لذت بخش باشد، یا نتیجهی آزاردهنده و دردآور. امّا براساس نظریهی
دوم خوبی نباید با «لذت» یگانه پنداشته شود و بدی با «الم» بلکه هر کدام امری
جداگانه ای هستند. این نظریه را جی. ای. مور باور داشت و میگفت درستی یا نادرستی
یک عمل به میزان خوبی یا بدی ایکه آن عمل حاصل میکند، بستگی دارد.[13]
گروهی از فیلسوفان اخلاق، معیار خوبی و بدی افعال را میزان لذت آوری و
المزائی افعال قرار دادهاند. لذتگرایان بر این نکته توافق دارند که لذت فاعل در
حسن و قبح و خوبی و بدی عمل تأثیر دارد، امّا این که لذت و رنج دیگران هم ملاک خوبی
و بدی افعال باشد مورد اختلاف آنان واقع شده است، آنانکه لذت فاعل را تمام ملاک
ارزشمندی و خوبی فعل قلمداد کردهاند «خودگرا» نام گرفتهاند. اپیکور (342، 307
ق،م) فیلسوف یونانی از بزرگترین منادیان نظریهی خودگرایی اخلاقی است او میگفت:
«لذت آغاز و انجام زندگی سعادتمندانه است»[14]
و کسانی که جامعه انسانی را ملاک
خوبی یک عمل دانستهاند، «سودگرا» نام گرفتهاند و دسته سوم نیز لذت فاعل و گروهی
از انسانها را معیار ارزش عمل برشمردهاند، در تعیین این گروه که لذت آنها در میزان
ارزش عمل دخالت دارد، نیز اختلافی است که به اختلاف در پیش فرضها، گرایشهای سیاسی،
فلسفی، مذهبی و... برمیگردد.
نقد
و بررسی خودگرایی
1-
اگر
تمایل افراد و لذت آنها معیار خوب و بد باشد در حقیقت نمیتوان معیاری برای خوب و
بد پیدا کرد، زیرا هر کسی برای خود معیار و ملاک خاصی دارد که در خور تعمیم به
دیگران نیست.
2-
نظریهی خودگرایی و لذت جویی فردی، جامعه انسانی را به ناهمسازی و
ناسازگاری بیپایان وا میدارد، چه اینکه هر فرد بیتوجه به منافع دیگران، تنها
درصدد تأمین لذت خویش است.
3-
جانمایه نظریهی خود محوری، ترغیب انسانها به خودخواهی و نفی نوع دوستی و
ایثار است.
4-
بر
پایهی این نظریه کسانی که به دفاع از مصالح و منافع مردم فداکاری میکنند، کاری
اخلاقی و ارزشی نکردهاند، ولی کسانی که مصالح اجتماع و دیگران را فدای منافع خود
میکنند مردمان بافضیلت و اخلاقی شمرده میشوند.
برخی
از فیلسوفان لذتگرا معتقدند که ملاک خوبی و بدی کارها، لذت شخصی نیست بلکه عمل خوب
آن است که نه تنها بیشترین لذت را برای بیشترین افراد انسانی به بارآورد بلکه
باید تمام موجوداتی که به نوعی دارای احساس و لذت و رنج و الم هستند و در ارتباط با
عمل، قرار دارند سنجیده شوند، اصولی که این نظریه بر آن استوار است عبارتند
از:
1-
بیشترین لذت از نظر زمان
2-
بیشترین لذت از نظر فراگیری نسبت به افراد
3-
بهترین لذت از نظر کیفیت
از
جمله فیلسوفان که این نظریه اخلاقی را تبیین کرده می توان از این سه نفر نام
برد:
جرمی
بنتام (Jeremy Bentham) انگلیسی 1748-1834م و جان استوارت میل(John Stuart Mill) انگلیسی 1806-1873م . یکی از صاحبین این نظریه
میگوید:
لذت تنها چیزی است که ارزش
ذاتی دارد، هرگاه مابین دستهای افعال مخیر شویم ملاک انتخاب ما لذت آوری هر یک از
آنها خواهد بود، عقل، فرمان میدهد که از میان آن افعال، همان را که لذت بزرگتری
میآورد انتخاب کنیم... و نیز هنگام انتخاب افعال، آینده را نیز در نظر بگیریم،
همان گونه که لذت فعلی را در نظر میگیریم و باید لذت دیگر مردمان را از آن عمل نیز
در چشم انداز خود داشته باشیم.[15]
نظریهی سوداگریی هر چند نسبت به «خودگرایی» بهرهی بیشتری از اخلاق و
فضیلت را دارا است ولی دچار خلأهای جبران ناپذیری است.
1-
بر مبنای این دیدگاه، یک عمل زمانی نیک است که نسبت به همهی اعمال و شرایط دیگر
لذت بخش باشد و این مقایسه اگر به طور کامل بخواهد صورت گیرد، کاری است مشکل و یا
ناممکن.
2-
توجه به منافع اکثریت همیشه کاری ممکن نیست، زیرا بسیاری از اعمال انسان میتواند
برای نسلهای بعد زیانآور به حساب آید، مثلاً بهرهوری از معادن هر چند به نفع و
سود نسل یا نسلهای فعلی است و آنها از این کار لذت میبرند اما همین کار به طور
قطع به ضرر نسلهای آینده است.
3-
اگر میزان نیک و بد رفتار و کردارها لذت و رنج عمومی باشد در بسیاری از موارد
نمیتوان عمل را خوب یا بد گفت، زیرا سلیقهها و طبیعتهای مردم، مختلف و ناهمگون
است.
4-
نگاه سودگرایی، منحصر ساختن ارزشها در لذتجوئی است و این مایهی حقیر شمردن منزلت
انسانی است.
در
نگرش اسلامی هیچ یک از معیارهایی که در قسمت قبل به آن اشاره شد، به تنهائی
نمیتواند پایهی ارزش افعال آدمی و حسن اخلاقی قرار گیرد و عمل اخلاقی را از غیر
اخلاقی بازشناسد، ارزشگذاری رفتار و
اعمال انسان در نگاه دین بر سه پایه استوار است. انگیزهی عمل (جنبهی فاعلی)
ذاتِ عمل (جنبهی فعلی) و آثار و پیامدهای عمل (جنبهی غائی). با در نظر داشتن این
سه عامل است که گاه فعلی از زاویه نیّت و انگیزه و ارتباط آن با نفس و روح انجام
دهنده کاری متّصف به خوبی میشود ولی از ناحیهی آثار فردی یا اجتماعی و یا از جهت
این که اصل عمل شایسته اتصاف به حسن نیست «ناپسند» شمرده میشود و نیز در مواردی که
حسن فعلی و غائی هر دو یا یکی موجود باشد ولی حسن فاعلی وجود نداشته باشد و با
انگیزهی خیر صورت نگرفته باشد، عمل متّصف به «نیکی» نمیشود. از اینرو در بررسی
دیدگاه اسلام نوع جامع نگری مشاهده می شود و ارزش اخلاق به امور سه گانهای
ارتباط پیدا می کند که به آنها اشاره می کنیم:
اسلام به انگیزه و نیت انسان در کارها چنان ارج نهاده است که ممکن است گمان
رود تنها شرط ارزش و درستی و نادرستی عمل، چگونگی نیت است در حدیثی از رسول اکرم
(ص) آمده است:
«انما الاعمال بالنیات»
بیگمان کردار انسانها در گرو نیت آنها است.[16]
در
حدیث دیگر از آن حضرت نقل شده است:
«...لکل امرءٍمانوی...»
«برای هرکس همان است که قصد کرده است.»[17]
حدیث
دیگری بود و نبود عمل را در گرو نیت و انگیزه عمل دانسته است: «لا عمل اِلاّ
بنيِّةٍ» «هیچ عملی بدون نیت پذیرفته نیست.»[18]
در
سورهی مبارکه بقره خداوند دو گروه از مردمان را نام میبرد که بخشی از مال خود را
به مستمندان میبخشد، انگیزه و نیست یکی از آن دو گروه از این بخشش جلب رضایت مردم
و خوشایند انسانها است و انگیزه گروه دیگر رضایت وخوشنودی پروردگار است، سپس به
ارزیابی کار این دو گروه میپردازد و انفاق گروه نخستین را به توده ای از خاک،
همانند میکند که بر روی سنگ صافی قرار گرفته باشد و با بارش باران فرو میلغزد و
چون بنگری بر سنگ چیزی نمانده است، اما کار گروه دوم را به بوستانی تشبیه می کند که
بر پشتهای از خاک غرس شده و بر اثر باران اندک یا فزون، محصول دو چندان
میدهد
ای همان ایمان! صدقه خود را
با منت و آزار، بیثمر نسازید، مانند آن کسی که مال خویش را به خاطر مردم انفاق
میکند و به خدا و روز واپسین باور ندارد، مثل او مثل کوه خارا است که بروی آن قشری
از خاک را به صورت بوستان پرورده باشد که اگر باران دانه درشتی بر آن ببارد قشر خاک
را فرو بلغزاند و غیر تخت سنگ صاف باقی نگذارد و از آنچه هزینه کرده است چیزی بدست
نیاورند، خداوند ناسپاسان را هدایت نمیکند، و امّا مثل آنان که مال خویش را در راه
رضای خداوند میبخشند مثل بوستانی است بر سر پشتههای خاکی در صحرا که باران دانه
درشتی بر آن ببارد و حاصل خود را دو برابر بپردازد... .[19]
چنانکه پیداست در این دو آیه شریفه یک کار از سوی دو شخصیت، مورد بررسی
قرار گرفته است که تنها در یک جهت با هم تفاوت داشته است و آن انگیزه فاعل فعل است.
همان تفاوت سبب ارزشمندی یکی و بیارزش بودن دیگری شده است.
قرآن، علاوه بر تأثیر نیت در ارزشگذاری کردار، برای نتایج عمل نیز نقش
ویژه قائل است به گونهای که هرگاه عملی در بردارنده مصالح شخصی و عمومی باشد، خوب
و پسندیده است. و هر گاه زیانهای فردی و اجتماعی در پی داشته باشد، نکوهیده است، هر
چند انگیزهی فاعلی در انجام آن کار، خیر باشد و یا ذاتِ عمل نیک باشد، چنانکه اگر
راستگوئی مفسده ای را به همراه بیاورد، قبیح است.
قرآن کریم در آیه 108 سورهی انعام، مسلمانان را از ناسزا گفتن به
بتهای مشرکان نهی میکند و میگوید «وَ لَا تَسُبُّواْ الَّذِينَ يَدْعُونَ مِن
دُونِ اللَّهِ فَيَسُبُّواْ اللَّهَ عَدْوَا بِغَيرِْ عِلْم...» «به معبود
کسانی که غیر خدا را میخوانند، دشمنام ندهید، مبادا آنها (نیز) از روی (ظلم و) جهل
خدا را دشنام دهند...
دشنام گفتن به بتان بیهیچ تردیدی میتواند انگیزهی صحیح داشته باشد،
چون بت یک دروغ گمراه کننده است، شکستن ارج دروغین آن نیزخوب است، با این همه
خداوند متعال، مسلمانان را از دشنام دادن به مقدمات دشمنان برحذر داشته است، چیزی
که سبب نهی خدا ازین عمل گردیده، نتیجه عمل است.
در آیه 104 سوره بقره، خداوند به مؤمنان میفرماید پیامبر را با کلمهی
«راعنا» مورد خطاب قرار ندهید بلکه از تعبیر «انظرنا» استفاده کنید[20].
این در حالی است که مسلمانان در زمان رسول خدا(ص) از واژهی «راعنا» قصد بدی
نداشتند و به کارگیری این کلمه نیز هیچ قبح و زشتی نداشت امّا وقتی یهودیان آن را
دستاویز برای دشنام و تمسخر پیامبر (ص) قرار میدادند، این پیامد نکوهیده سبب گردید
تا خداوند مؤمنان را از این گفتار باز دارد.
دهها نمونه دیگر از آیات و روایات و سیره پیامبر و ائمه معصومین (ع)
نشان میدهد که آثار اجتماعی و فردی افعال در برآورد ارزش آنها دارای نقش است،
نمیتوان کاری را بدون در نظر گرفتن فرایندهای آن، نیک و خوب
پنداشت.
اهتمام به نقش نیت و غایت در حسن و قبح افعال آدمیان در نگاه قرآن به
معنای نادیده گرفتن حسن ذات فعل (حسن فعلی) نیست؛ قرآن علاوه بر حسن فاعلی و غائی
به حسن فعلی افعال انسان نیز توجه کرده و آن را شرط توصیف فعل به حسن اخلاقی دانسته
است. ازین رو، رفتارهایی که از دو جنبهی فاعلی و غایی نیک باشد، بدون حسن فعلی،
فعل اخلاقی شمرده نمیشود، مانند «سرقت» که اگر به انگیزهی دستگیری از مستمندان
انجام شود و به مصرف فقیران نیز برسد، عملی ارزشی و اخلاقی نیست، چون اصل عمل از آن
سبب که تجاوز و ستم به حق دیگران میباشد نکوهیده و ضداخلاقی است، این در حالی است
که اگر فعلی مانند راستگوئی دارائی حسن فعل باشد، ولی به انگیزهای ناروا مورد
استفاده قرار گیرد و یا در نتیجه راستگوئی جان انسان بیگناهی به خطر افتد عملی غیر
اخلاقی خواهد بود.
کوتاه سخن اینکه در نگرش قرآنی، افعالی ارزشی به حساب میآید که هر سه
شرط یاد شده را دارا باشد، با نبود هر یک از سه خصوصیت یاد شده، عمل غیراخلاقی و یا
ضداخلاقی قلمداد میشود.
پس از روشن شدن عناصر دخیل در اخلاقی شدن یک فعل از دیدگاه اسلام سؤالی
مطرح می شود که چه ملاکاتی در اسلام و قرآن برای تشخیص این که فعلی خاص حائز این سه
عنصر و سه شرط می باشد یا خیر وجود دارد تا به وسیلهی آن بتوان حسن سه جانبهی
فعل را کشف کرد و آن را فعل اخلاقی و غیر آن را فعل غیراخلاقی و یا ضداخلاقی دانست؟
تبیین ملاک ارزشیابی اخلاقی از نظر قرآن با یادآوری چند مطلب ممکن است.
براساس آموزههای و حیانی قرآن، هر انسانی با فطرت و سرشت نخستین خویش،
میتواند خوب و بد افعال را از یکدیگر بازشناسد، در سورهی مبارکه شمس آمده
است:
«و نفسٍ و ما سوّاها،
فألهمها فجورها و تقواها» سوگند به جان آدمی و آنچه او را سامان بخشید و فجور و
پرهیزگاری را بدو شناساند.
مفسران، الهام فجور و تقوا را معرفت فطری خوب و بد افعال تفسیر
کردهاند. شیخ طوسی (385-460هـ) به نقل از ابن عباس، مجاهد، قتان، ضحاک و سفیان
مینویسد «عرّفتها طریق الفجور و التقوی...» یعنی راه فجور و تقوا را به نفس انسان
آموخت و در پایان خود نیز همین معنی را برمیگزیند.[21]
همچنین در روایتی که از امام محمد باقر (ع) و امام جعفر صادق (ع) در تفسیر این آیه
وارد شده است فرمودهاند: «بیّن لها ما تأتی و ما تترک»[22]«رفتارهای
بایسته و نبایسته را برای انسان تبیین کرد.»
قرآن با این که تشخیص خوب و بد افعال را فطری انسانها میداند، ولی هرگز
به این مقدار بسنده نکرده و معیارهای بیرونی نیز برای ارزشیابی اخلاقی افعال آدمیان
ارائه کرده است که اگر چنین نمیکرد چه بسا ممکن بود نظریهی اخلاقی قرآن نیز به
شمار نظریههای فاقد معیار همچون، حس گرای، احساس گرائی و... قرار
میگرفت.
قرآن تمامی انسان را به دو گروه تقسیم کرده است به این نحو که گروهی
اعمالشان «صالح» است و گروه دیگر اعمالشان «فاسد» میباشد. از جملهی این آیات
عبارتند از:
«...الَّذِينَ يُفْسِدُونَ فىِ الْأَرْضِ وَ لَا يُصْلِحُون...»[23]«...وَ
اللَّهُ يَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِح...»[24] «و أصلح ولا تتّبع سبيل المفسدين» «ان الله لا
يٌصلح عمل المفسدين»
در همه این آیهها «صلاح» عنوانی فراگیر برای همه رفتارهای اخلاقی و
عنوان «فاسد»، عنوان کلی برای همه رفتارهای غیر ارزشی است، شاهد این مدّعا آیهی
دیگر از قرآن است که در آن کسانی که عمل صالح انجام میدهند، برترین مردمان به حساب
آمدهاند «إِنَّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ وَ عَمِلُواْ الصَّالِحَاتِ أُوْلَئكَ
هُمْ خَيرُْ الْبرَِيَّة»[25]
پیداست که اگر عملی ارزشی وجود میداشت که زیر عنوان «عمل صالح» نمیتوانست
قرار بگیرد، خداوند صفت «برترین» مردمان را به این گروه
نمیداد.
بدین طریق تبیین مفهوم عمل صالح نقش کلیدی در فهم و معرفت ارزش اخلاقی
دارد که با شناخت آن، ملاک ارزشیابی افعال اخلاقی در نظرگاه قرآن و به دست
میآید.
رفتارهای ستوده و اخلاقی انسانها در قرآن همواره با پسوند «صالح» یاد
شده است. بیشتر اهل لغت در تفسیر و معنی شناسی دو واژه «صلاح» و «فساد»، دچار تعریف
دوری شدهاند یعنی در تعریف «صلاح» گفتهاند، آنچه که ضد «فساد» است و در تعریف
«فساد» گفتهاند، «فساد» یعنی ضد «صلاح». در این میان، راغب در مفردات معنائی واضح
و در خور فهم از «فساد» ارائه کرده است:
«فساد، خروج شیء از مرز
اعتدال است خواه این خروج زیاد باشد یا اندک و ضد فساد، صلاح است، براساس این
تعریف، عمل فاسد یعنی عمل خارج از مرز اعتدال و عمل صالح یعنی عمل متعادل.»[26]
بر این اساس می توان گفت
«عمل صالح» یعنی رفتار متعادل که با فطرت معتدل سازگار است به این معنا که عمل صالح
عملی است که هر گونه افراط و تفریطی مبرّا بوده و از عدالت حاکم بر نفس شخص برخاسته
است. در مقابل افعال غیراخلاقی ناشی از نفوس می باشند که پیروی از شهوات و هواس نفس
آنها را از حالت اعتدال خارج کرده و به افراط و تفریط کشانده است از اینرو مفهوم
«عمل صالح» و نیز عمل عادلانه در عرف، رابطه این همانی دارد.
حکما و اندیشمندان اسلامی برای استوار ساختن بنای ارزشهای دینی و اخلاقی
تلاشی پیگیر داشته اند تا بتوانند افعال اخلاقی را از نظر دین و بر مسلک عقل
گرایان، نظام و ساز و کاری منطقی ببخشند و در این راستا «عدل» را تنها مفهومی
یافتهاند که میتواند سنگ زیرین این بنا را تشکیل دهد و معیاری جامع برای افعال
اخلاقی به شمار آید، چنانکه ظلم را به عنوان نقطه مقابل عدل معیار ضدّ ارزشها تشخیص
دادهاند.
جست و جو در نصوص و متون دینی نیز بیانگر آن است که عدل، نقش بنیادین و
محوری در ارزشیابی افعال انسانها دارد، آفریدگاه هستی عادل است و به عدالت فرمان
میدهد، هستی بر پایهی عدل استوار است، نظام روابط انسانی از درون خانواده تا عرصه
اجتماع با معیار عدل سنجش و ارزشگذاری میشود، زیرا که رفتار با خویشان و بستگان،
طلاق، نکاح و پرداخت نفقه و مهریه همسران باید با میزان عدل سازگارباشد چنان که
رهبری دینی و سیاسی، قضاوت و داوری، شهادت و گواهی در امور اجتماعی، اگر از عنصر
عدل به دور باشند فاقد ارزشاند و داد و ستدهای اقتصادی افراد جامعه اگر بر پایهی
عدل استوار نباشند نکوهیده و غیراخلاقی هستند.
1- در عرف و اصطلاح فیلسوفان کنونی غرب، اخلاق یعنی افعالی که از انسان
صادر میشود و شایسته مدح و تحسین است. دربارهی ملاک ارزشگذاری افعال اخلاقی انسان به طور کلی دو دیدگاه وجود دارد. 1- دیدگاههای
که فاقد ملاک قانون مندی نسبت به افعال ارزش و اخلاقی میباشند که عبارتاند از
شهودگرائی، حسگرائی، احساسگرائی. 2- دیدگاههایی که برای افعال اخلاقی ملاک
قائلاند.
2-
معیار فعل اخلاقی از منظر اسلام معیار جامع و کلی است که در آن انگیزه عمل، ذات
عمل، آثار و پیامدهای مد نظر قرار میگیرند همچنین «عمل صالح» عنوان جامعی است که می
تواند دربردارندهی تمامی افعال اخلاقی گردد و از لحاظ مفهومی می توان آنرا با «عمل
عادلانه» مطابق دانست و از این جهت باید «عدل» را امّ الفضائل دانست و «عادلانه»
بودن را ملاک اصلی اخلاقی بودن فعل قلمداد کرد.
1-
قرآن
کریم
2-
الحر
العاملی، محمد، وسائل الشیعه الی التفضیل تحصیل الشریعه، تحقیق: عبدالرحیم الربانی
الشیرازی، چاپ پنجم، بیروت: داراحیاء التراث العربی، 1403 هـ.ق
3-
جوادی، محسن، مسأله باید و هست، چاپ اول، قم، انتشارات دفتر تبلیغات
اسلامی، 1375ش.
4-
جوهری، اسماعیل، صحاح اللّغه، بیروت: دراحیاء التراث العربی،
1413ق.
5-
راسل، برتراند، تاریخ فلسفهی غرب، ترجمه نجف دریابندی، چاپ پنجم، تهران:
انتشارات پرواز، 1365ش.
6-
راغب
اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ اول، قم، انتشارات اسماعیلیان،
1365ش
7-
ریچارد پاپکین، اروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمهی سید جلال الدین مجتبوی،
چاپ سوم، تهران: انتشارات حکمت.
8-
سجادی، دکتر سید جعفر، فرهنگ اسلامی، تهران: انتشارات حکمت،
1379ش.
9-
فخر
رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر (مفاتیح الغیب)، چاپ سوم، بیجا،
بیتا.
10-
فروغی، محمد علی، سیر حکمت در اروپا، چاپ اول، تهران: انتشارات زوار،
1344ش.
11-
مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت، چاپ هشتم، تهران: انتشارات الزهراء،
1365ش.
12-
مطهری، مرتضی، فلسفهی اخلاق، قم: انتشارات صدرا.
13- طبرسی، فضل ابن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تصحیح و تحقیق سید هاشم
رسولی محلاتی، تهران، مکتبة العلمية الاسلامية، بیتا.
14-
طوسی، محمد، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ سوم، بیروت، داراحیاء التراث
العربی، 1408ق.
15-
وارنوث، جان، فلسفهی اخلاق در قرن حاضر،ترجمه صادق لاریجانی، تهران،
انتشارات علمی و فرهنگی 1362ش.
[1]. جوهری، اسماعیل، صحاح اللغه، ذیل ماده خلق.
[2]. فارابی، محمد، رسالة التنبیه، ص9، به نقل از سجادی، دکتر سید
جعفر، 3542.
[3]. طوسی، نصیر الدین، اخلاق ناصری، تصحیح: مجتبی مینوی و علی رضا
حیدری، چاپ سوم، ص143
[4]. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، (مفاتیح الغیب)، چاپ سوم،
صص30-81
[5]. مطهری، مرتضی، تعلیم و تربیت، چاپ هشتم، صص 48-50.
[6]. چند نفر از استادان فلسفهی انگلیس، فلسفه یا پژوهش حقیقت، ترجمه:
دکتر سید جلال الدین مجتبوی، چاپ سوم،، ص114.
[7]. جوادی، محسن، مسأله باید و هست، ص55.
[8]. وارتوث، جان، فلسفهی اخلاق در قرن حاضر، ترجمه صادق لاریجانی،،
ص9.
[9]. ملکیان، مصطفی، جزوه فلسفه اخلاق، ص19.
[10]. پریچارد پاپکین، آروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمه سید جلال الدین
مجتبوی، چاپ سوم، ، صص64-55.
[11]. همان، ص63.
[12]. پریچارد پاپکین، آروم استرول، کلیات فلسفه، ترجمه سید جلال الدین
مجتبوی، چاپ سوم، ص71.
[13]. ریچاردپایکین، کلیات فلسفه، ص71.
[14]. راسل، برتراند، تاریخ فلسفهی غرب، ترجمه: نجف دریابندی، چاپ
پنجم، ج1 ص353
[15]. «سجویک» سیر حکمت در اروپا(با تلخیص)، 2/111.
[16]. الحر العاملی، محمد، وسائل الشیعه الی تحصیل الشریعه، تحقیق:
عبالرحیم الربانی الشیرازی، چاپ پنجم،ج1/ص34.
[17]. همان، 1/-35-34.
[18]. سید قطب، عدالت اجتماعی در اسلام، 272.
[19]. «يَأَيُّهَا
الَّذِينَ ءَامَنُواْ لَا تُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنِّ وَ الْأَذَى
كاَلَّذِى يُنفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ
الْيَوْمِ الاَْخِرِ فَمَثَلُهُ
كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَّا يَقْدِرُونَ عَلىَ شىَْءٍ مِّمَّا
كَسَبُواْ وَ اللَّهُ لَا يَهْدِى
الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ
مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتًا مِّنْ أَنفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةِ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فََاتَتْ
أُكُلَهَا ضِعْفَينِْ فَإِن لَّمْ يُصِبهَْا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ
بَصِير»[19]
[20]
-
«يَأَيُّهَا الَّذِينَ
ءَامَنُواْ لَا تَقُولُواْ رَاعِنَا وَ قُولُواْ انظُرْنَا وَ اسْمَعُواْ وَ لِلْكَفِرِينَ عَذَابٌ
أَلِيم»
[21]. طوسی، محمد، التبیان فی فسیر القرآن، بیروت، داراحیاء التراث
العربی، 10/358.
[22]. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، تحقیق و تصحیح:
سید هاشم رسولی محلاتی، ج5، ص 496.
[23]. شعراء/152.
[24]. بقره/220.
[25]. بینه/7.
[26]. راغب اصفهانی، حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، ذیل ماده
«فساد»