کنوانسيون رفع تبعيض عليه زن و ملاحظات دینی

فاطمه ترکاشوند


چکیده

مقدمه

فمنيسم در یک نگاه

کنوانسيون رفع کليه‌ي اشکال تبعيض عليه زنان

محور کنوانسیون

نقد و بررسی کنوانسیون

زن در قرآن کریم

زن در سیره

زن در احادیث

الف: بعد معنوی و عاطفی

ب: بعد روانی

نتیجه گیری

منابع

 

چکیده:

کنوانسيون رفع همه‌ي اشکال تبعيض عليه زنان در دسامبر سال 1979 از تصويب مجمع عمومي سازمان ملل متحد گذشت و از سپتامبر 1981 لازم‌الاجرا گرديد. این کنوانسیون که حاصل دوران های مختلف نهضت دفاع از حقوق زنان (فمنیسم) می­باشد با محور قرار دادن «تساوی زنان و مردان در تمامی شؤون»، اصلاح وضع ناعادلانه و اسف بار زنان در جوامع مختلف و خاتمه دادن به احجافات که علیه آنان در طول تاریخ روا داشته شده را دنبال می کرد. با این حال بی توجّهی به شأن و جایگاه حقیقی زن و توانمندی های ذاتی وی و تفاوت­های روحی و شخصیّتی وی با مردان، الزامات حقوقی را برای جوامع به همراه آورده که خود می­تواند احجافاتی نوینی بر علیه زنان را دامن زند. در جهان اسلام و در بین مراجع معظّم تقلید نیز به علّت مغایرت برخی از بندهای این کنوانسیون با معیارها و جهان بینی اسلامی مخالفت­هایی با آن صورت گرفته است.

مقدمه

اگر تاريخ زندگي زن را بنگريم، مسلّماً اين واقعيت را خواهيم يافت که زن همواره از آزادي محروم بوده و حتي از آزادي، عليه زن استفاده‌ي سوء شده است. از عوامل عديده اعمال تبعيض و بي‌عدالتي عليه زنان، تحديد آزاديهاي مشروع آنان و در موارد بسياري استثمار و ناديده انگاشتن حقوق آنان از سوي مردان است.

امروزه در بسياري از کشورهاي عقب مانده و توسعه نيافته با تحديد آزاد‌هاي زنان و ممانعت از فعاليت‌هاي اجتماعي و محروم کردن آنان از ابتدايي‌ترين حقوق خود، به نوعي به نظام برده‌داري قرون وسطايي دامن زده‌اند و تعجّب است که ممالک به اصطلاح مترقي و توسعه نيافته نیز همان روال را در شکل و شيوه‌اي پيچيده و مدرن بر جوامع خود حاکم نموده‌اند. در اين گونه ممالک بسياري از زنان از همان دوران نوجواني و جواني مي‌آموزند که خود را براي بهره‌مند شدن مردان و رونق بخشيدن به بازار مصرف و داغ کردن تنور سرمايه‌داران و توليد کنندگان کالاهاي لوکس و غيرضروري و تقويت بنياد اقتصادي بزرگ که اغلب تحت مالکيت و مديريت سرمايه‌دارها اداره مي‌شوند، آماده کنند.

در گروه اول, به بهانه مقابله با فساد با آزادي زن­ها مخالفت مي‌شود و در گروه دوم به بهانه مقابله با تحديد آزادي، تباهي را ترويج و در نتيجه زنان را از آزادي مشروع محروم مي‌کنند.

از سوي ديگر با مطالعه‌ي منابع ديني در مي‌يابيم که اسلام نه تنها نسبت به زنان نگرشي توأم با اکرام و احترام دارد، بلکه در برابر آراء و عقايد تحقير آميز نسبت به سرشت و خلقت زن و کلاً امور مربوط به زنان ساکت نمانده است.

در اين مقاله با فمنيسم و اصول آن و کنوانسيون رفع تبعيض عليه زنان آشنا خواهيم شد و در نهايت هم به نقد و بررسی این کنوانسيون از منظر اسلام خواهیم پرداخت.

فمنيسم[1] در یک نگاه

فمنيسم واژه‌اي فرانسوي است و تاکنون در فرهنگ ما معادل‌هايي چون زن گرايي، زن‌محوري، زن اصالي، براي آن آمده است و آغاز پيدايش آن به اوائل قرن نوزدهم به عنوان جنبش استيفاي حقوق زنان برمي‌گردد، زيرا اين جنبش پاسخ و واکنشي بود در برابر تبعض‌هاي غيرانساني در غرب که کمتر از صد سال است مورد توجه قرار گرفته است که انگيزه‌ي مظلوميت زن در تاريخ معاصر غرب از جايگاه صنفي و افکار زن‌گرايانه عدول و در چارچوب نهضت سياسي و سازمان حزبي نمودار گشته است و از اين پس فمنيسم جديد نقاب از چهره برگرفت و در گونه‌ي افراطي به جاي دفاع از حقوق زنان و طرح تشابه سازي به ساديسم مبارزه با جنس مذکر و حتي مردکشي انجاميد و اين ميراث دهه‌ي شصت ميلادي از جنبه‌ي اصلاح، خارج و با روشي مستبدانه و تحکّم و با تحميل فرضيه فرسوده قرون وسطايي (توطئه مردان بر عليه زنان) همه‌ي بدبختي‌ها و سرخوردگي‌هاي زنان را در برتري‌جويي جنس مذکّر ترويج نمود که از اين افسون دو موج برخاست. دو دهه اوّل قرن بيستم، سال خيزش موج اوّل فمنيسم ناميده شد که جنگ جهاني اول نيز به دليل حضور مردان در جنگ و همراهي آن با خشونت، زمينه‌ساز طرح برابري حقوق زنان با مردان بوده و موج دوم فمنيسم را بايد از ده شصت تا اوايل دهه‌ي هشتاد جستجو کرد که به انقلابي کامل در همه زمينه‌هاي حقوقي، به برابري زنان و مردان انجاميد.[2]

فمنيسم در حقيقت يک نهضت با خط مشي فلسفي و فکري با اغراض سياسي و اجتماعي خاص با اصول ويژه‌‌اي بود. اين اصول عبارتند از:

1. اصالت دادن به انسانيت افراد و انکار نقش جنس.

2. استقلال زنان و عدم وابستگي و تابعيت از مردان

3. نفي هر گونه نقشي از زنان و انکار وجود جنسي به عنوان جنس دوم.

4. انکار هر گونه تفسير مردانه از مسائل زنان و ارائه ديدگاه‌هاي جديد بر اساس بينش برابري زن و مرد.

5. شخصيت‌گرايي و اعتقاد به کرامت و شخصيت فردي بر اساس تفسير جديد خودشان.

با توجه به اين اصول مي‌توان گفت دو زاويه‌ي ديد در نظريه‌ي فمنيستي نسبت به مسائل زنان وجود دارد.

1. نگرش آسيب‌شناسانه به مسائل زنان در طول تاريخ. ضمن اين آسيب‌شناسي، بسياري از نظريه‌هاي فمنيستي شکل مي‌گيرد که مهمترين آن نظريات تفاوت، نابرابري و ستمگري است که در روند آن فمنيست‌هاي مارکسيست و فمنيست‌هاي ليبرال نگرش آسيب‌شناسانه خود را از زنان بيان مي‌کنند. هسته‌ي مرکزي اين آسيب‌شناسي نظام پدرشاهي و موارد حاصل از آن است.

2. نگرش راه حل طلبانه که مبتني بر ارائه طريق فمنيست‌هاي مارکسيست و ليبرال و راديکال و سوسياليست براي رهايي زن از قيود پدر شاهي است.[3]

نهضت فمنیسیم پيامدهاي را با خود به همراه داشته است که مهمترین آنها عبارتند از :

1.    به خاطر رواج تفکر تساوي طلبي و بهره‌مندي از حقوق برابر، بسياري از زنان و مردان به زندگي مشترک به صورت نامشروع و غيرقانوني سوق داده شدند و در پي آن کودکان نامشروع فراوان متولد شد.

2.          آمار خودکشي فوق‌العاده افزون يافت.

3.    در بسياري مواقع به نام آزادي‌خواهي کنترل و نظارت در خانواده‌ها از بين رفت و قانون ازدواج، رفته رفته در حال از بين رفتن بود.

4.    هم جنس‌بازي رواج فراوان يافت و زنان و مردان رسماً مي‌توانستند زندگي مشترک داشته باشند و اين مسأله به عنوان يک مسأله کاملاً طبيعي جلوه مي‌کرد و کاملاً قانونمند بود.

5.    حذف خانواده به عنوان اصلي‌ترين نهاد اجتماعي، چرا که خانواده از نظر آنان دو جنش مشابه بود و هر وقت هم که مي‌خواستند مي‌توانستند جدا شوند.

6.          طبيعي جلوه دادن امور نامشروعي مثل زنا در مقابل مشروع و طبيعي دانستن طلاق و جدايي.

قابل توجه اين که اين حرکت يا جنبش، تنها يک نظريه‌ي فلسفي نبود بلکه به زودي چهره‌ي سياسي به خود گرفته و منزلت اجتماعي پيدا کرد و مورد حمايت انديشمندان و سياستمداران قرار گرفت.[4]

کنوانسيون رفع کليه‌ي اشکال تبعيض عليه زنان

کنوانسيون رفع همه‌ي اشکال تبعيض عليه زنان نتيجه و حاصل امروزين دوران‌هاي مختلف فمنيسم مي‌باشد که در دسامبر سال 1979 از تصويب مجمع عمومي سازمان ملل متحد گذشت و لازم‌الاجرا گرديد. اين کنوانسيون در زاويه اعتقادات مذهبي و قوانين ملي با ديگر ملل و مکاتب در تعارض و تعاند است و لذا بسياري از کشورها زير بار تصويب و تأييد آن نرفتند، که از جمله آنها کشور ايالات متحده آمريکا با اين ادعا که قوانين داخلي خودش برتر از اين معاهده هست، آنرا نپذیرفت. همچنين کشور آلمان به خاطر عدم تعهد به تساوي بين زن و مرد که از جمله آنها عدم اجازه به زنان جهت استفاده از يونيفورم نظامي مي‌باشد از اين معاهده سرباز زده آن هم به خاطر تجربه تلخ تاريخي از جنگ جهاني دوم مي‌باشد که زنان در جبهه‌هاي جنگ مورد سوءاستفاده‌ي سربازان قرار مي‌گرفتند يا بسياري از کشورهاي اسلامي مانند الجزايز، مصر، ليبي، مالزي و لبنان به خاطر زير سؤال رفتن ازدواج‌هاي شرعي، تفاوت ارث زن و مرد و در مجموع با انتقاد به تساوي کامل زن و مرد با کنوانسيون به تعارض برخاستند. روح و گوهر آن ضرورت تساوي و برابري زنان و مردان در همه‌ي شئون است که نبايد اين تفاوت‌ها در امر قانونگذاري مورد توجه قرار گيرد، بلکه در همه شئون براي مردان و زنان، بايد قوانين مساوي و برابري، وضع شود که اين تساوي مطلق تنها راه رفاه، آسايش، امنيت، عدالت و آزادي در سايه‌ي عزت و کرامت انساني برای زنان است. در عین اینکه معتقدند زنان و مردان تقاضای طبیعی و جنسیتی انکار ناپذیری دارند.

از این رو مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای تضمین رعایت حقوق زنان و دستیابی به ابزار قوی‌تر، مقررات روشن‌تر و سندهای تعهدآورتر و محکم‌تر، در 7 نوامبر سال 1967 «اعلامیه رفع تبعیض علیه زنان» را در یک مقدمه و 11 ماده به تصویب رساند و بعداً در 18 دسامبر 1979 طرح مذکور با عنوان «کنوانسیون رفع همه اشکال تبعیض علیه زنان»[5] از تصویب مجمع عمومی سازمان ملل گذشت. این کنوانسیون طبق بند1 ماده 27 از سپتامبر 1981 لازم الاجراء شده است.

محور کنوانسیون

وضع ناعادلانه و اسف بار زنان در طول تاریخ و در همه جوامع و احجافات مختلفی که علیه آنان روا شده، نقطه شروع کنوانسیون رفع تبعیض است. کنوانسیون برای خروج از این بحران، برنامه و شعار محوری خود را برابری و تساوی زن و مرد در همه شئون معرفی می‌کند. نظریه‌ی «تساوی و برابری زنان و مردان در همه شئون» قاعدتاً می‌بایست بر پذیرش یکی از دو گزاره ذیل مبتنی باشد:

الف: زنان و مردان هیچ تفاوت زیستی و جنسیتی با هم ندارند.

ب: تفاوت‌های زیستی و طبیعی موجود است، ولی این تفاوت موجب تفاوت حقوق و قوانین نیست. برای زنان است. در عین اینکه معتقدند زنان و مردان تقاضای طبیعی جنسیتی انکار ناپذیری دارند.

نقد و بررسی کنوانسیون

به طور کلی می­توان بیان کرد در قوانین بشری، اگر شرایط زمانی، مکانی و توانایی افراد لحاظ نگردد، قانون، به بایگانی تاریخ سپرده می‌شود. اگر از منظری کلی بخواهیم نقدی بر کنوانسیون داشته یاشیم باید گفت نه تنها پیامدهای سوء فمنیسم همچنان باقی است بلکه انتقادات جدّی بر خود این معاهده وارد است، از جمله ترویج و ترغیب به روش­های بارداری خارج از رحم، حضور در محل کار، هنگام بارداری و زایمان و عدم شیردهی، نادیده انگاشتن تفاوت­های جسمی و روحی، خلط بین تساوی و عدالت. توضیح اینکه تساوی و برابری ملاک عدالت نیست، چنانکه نابرابری معیار تبعیض و بی‌عدالتی نیست. بنابراین برابری در شرایط نامتساوی به همان اندازه ظلم محسوب می‌شود که نابرابری در شرایط مساوی و برابر.[6]

همان طور که ملاحظه شد، مفاد کنواسیون رفع تبعیض بر محور ضرورت تساوی و برابری زنان و مردان در همه شئون، استوار است ضرورتی که بر مبنای لزوم نایده انگاری تفاوتهای طبیعی و جنسیتی در مقام قانونگذاری پایه‌ریز شده است. اما دو سؤال در اینجا قابل طرح است.

آیا می‌توان تفاوتهای جنسیّتی و طبیعی حتی اجتماع و اکتسابی را در مقام قانونگذاری نادیده گرفت؟و به فرض نادیده انگاری تفاوتها و وضع قوانین برابر و مساوی آیا این برابری می‌تواند ضامن عدالت، آزادی و کرامت انسانی باشد؟

بعضی از مراجع عظام تقلید هم پیرامون این معاهده انتقاداتی داشتند از جمله آیت الله مکارم شیرازی در پاسخ استفتائاتی که در این زمینه با اشاره به مخالفت صریح برخی از بندهای کنوانسیون با ضروریّات اسلام فرموده‌اند: «بی‌شک این معاهده مخالف تعالیم اسلام است.»[7]

آیت الله میرزا جواد تبریزی نیز در این باره بیان داشتند:

«هر قانون و قراردادی که مخالف احکام شرع مقدس اسلام باشد، یا مطابقت با مصالح مسلمین نداشته باشد یا عزت مسلمین را به خطر بیاندازد شرعاً اعتبار نداشته و اطاعت از آن جایز نیست و خود به خود ملغی است. بدون شک، لازمه‌ی پذیرش این عهدنامه تساوی‌گرا، نادیده انگاشتن بسیاری از اصول اسلامی و احکام دینی خواهد بود. از جمله این اصول: وجوب حجاب، حرمت سقط جنین، حرمت ازدواج با محارم می­باشد»[8]

به نظر می رسد برای بررسی دقیق این کنوانسیون و سازگاری یا عدم انطباق آن با موازین و جهان بینی اسلام باید به جایگاه زن در اسلام نظری دوباره بیافکنیم و تفاوت­های و شباهت­های زن و مرد را از حیث آیات و روایات مورد بررسی قرار دهیم. در همین راستا در ادامه اشاره‌ی مختصری به نگرش دین مبین اسلام به زن و شأن انسانی خواهیم داشت.

زن در قرآن کریم

قرآن کریم، مسائل مربوط به زن را در سه محور زندگی فردی، خانواده و جامعه در آیات متعدد (حدود 200آیه) طرح کرده است.

در قرآن کریم تفاوتی در ماهیت زن و مرد وجود ندارد، هر دو در سرشت و سیرت انسانی مشترکند، یعنی چنین نیست که یکی به علت مرد بودن، پست‌تر باشند، بلکه انسانیت وجه مشترک این دو است.

نتیجه‌ی اشتراک زن و مرد در ماهیت انسانی این است که هر آنچه برای انسان بدون در نظر گرفتن ویژگی دیگری ثابت است برای این دو صنف ـ زن و مرد ـ که در انسانیت مشترکند ثابت می‌باشد؛ از این رو هر آنچه در مباحث انسان شناسی اسلامی گفته شده، بدون هیچ تفاوتی بر هر دو صنف تطبیق می‌کند.[9]

از جمله در داستان آفرینش انسان، زن و مرد یکسان دانسته شده است.[10]قرآن کریم درباره‌ی استعدادها و امکانات مربوط به زن و مرد هم نگرش واحدی دارد.[11]هدف آفرینش انسان هم به صورت عام در قرآن مطرح شده است.[12]و مسیر تکامل و راه سعادت هم برای همه همان «صراط مستقیم» است.[13]شیطان دشمن مشترک همه‌ی انسان‌ها معرفی شده است.[14] ولذا نتیجه گرفت از دیدگاه قرآن کریم زن و مرد دو صنف از یک نوع‌اند و اختلاف ماهوی با یکدیگر ندارند و تفاوت آنها در اعراض و صفات و ویژگی­های بیرون از ذات است.

گاهی اوقات به برخی از آیات برای اثبات تفاوت جنس زن و مرد استفاده می­شود که از آنها نوعی مذمّت و سرزنش نسبت به مردان استشمام می­شود. به طور مثال در جریان حضرت یوسف و خدعه‌ی زلیخا نسبت به او خداوند زنان را دارای کید عظیم معرّفی کرده است.[15] یا از زبان یوسف در امان ماندن از کید زنان را تقاضا کرده است[16]. امّا باید توجّه داشت که در این دو مورد، کید و مکر برگشت به همه‌ی زنان ندارد چرا که اصل قضیه، مربوط به یک فرد و شخص خاص است و در حقیقت خطاب عزیز مصر به همسر خود می­باشد و ارتباطی به همه‌ی زنان عالم ندارد. و در آیه‌ی دوم هم روی سخن حضرت یوسف به آن جمع خاص زنان است که مشغول توطئه بودند.

زن در سیره

برداشت از زن، همیشه با جمع‌بندی مجموع اعتقادات و فرهنگ در ارتباط بوده است. اکثریت فرهنگ‌ها و مکاتب، به طرقی زن را از ماهیت خود خارج ساخته و از او موجودی شبیه انسان یا انسانی ضعیف ساخته است. و شاید این موضوع زمینه ضرب المثل‌ها و تمثیل‌هایی است در مورد تحقییر زن که در ادبیات اقوام گوناگون به چشم می‌خورد.

پیش از ظهور اسلام، جز سفارش حضرت عیسی (علیه‌السلام) در مورد رعایت زنان و اندکی در دین حضرت موسی (علیه‌السلام) چیزی دیگر یافت نمی‌شد، مکاتب یونان، زن را عنصری پلید می‌دانستند که شیطان او را به وجود آورده است. در این میان، عربستان از لحاظ تفکر و وضعیت اجتماعی اقتصادی نسبت به زن، بدترین وضع را داشت، زیرا کشاورزی و صنعت نبود، بازرگانی مخصوص عده قلیلی از مردان بود، لذا زن موجودی وابسته، بدون هنر و حرفه بود که از جمله محرومین اجتماع به شمار می‌رفت. از لحاظ فکری نیز زندگی طفیلی گونه خود را می‌گذارند و استقلالی نداشت و در راه پیشبرد مقاصد مادی و یا رفع نیازمندی‌های مردان از او استفاده می‌شد، حال چه به صورت بیگاری و یا استخدام. با ظهور اسلام زن جلوه جدید از زندگی را یافت، دست‌های یخ‌زده اش را که در طول تاریخ در انجماد فکر بشر شلاق خورده بود با محبت اسلام گرم کرد، پیامبر (صلی‌الله‌وعلیه‌و  آله‌وسلم) کوشید توجه عموم را به سوی او معطوف دارد و به غیر از تحلیل قرآن در مورد زن و اثبات ماهیت انسانی او طرح دقیق‌ترین عواطف را در مورد نقش مادر و دختر کشید، دختر را گلی خشبو که باقیات صالحات است معرفی نموده و زن را ناموس جامعه نامید که زمینه گشت نسل آینده را در بر دارد.

مادر را مهمترین حیطه رحمت پروردگاری بیان داشت که باید رضایت او را جلب نمود، پیامبر زن را به صورت عملی در متن زندگی وارد نمود و خود را در راه اعتلای آن به کوشش واداشت، روزی را برای پاسخ به سؤالات اختصاصی آنان قرار داد، از شرکت اجتماعی آنان در امور مسلمین، نه تنها مخالف ننمود بلکه مشوّق آنان بود، و هدایت و سرپرستی این طفل نوپای تاریخ استقلال را بر خود بر عهده گرفت. و از دقایق ظریف پرورشی او غافل نماند، و از طرفی دیگر فاطمه سلام الله علیها، دختر خویش را در اوج مقام انسانیت مطرح ساخت و در میان جمع دست او را بوسید و در جای خود می‌نشاند. ایشان پس از نماز صبح، با فرد فرد زنان خود ملاقات می‌فرمود و از آنان دلجویی می‌کرد.

زن در احادیث

احادیثی که در مورد زنان آمده است، محورهایی را در شناخت جایگاه آنان ارائه می‌دهد، که در سازماندهی و تشکّل اجتماعی آنان بسیار مؤثر است، احادیث در دو بعد مادی و معنوی به زن نظر داشته است، که به آنها اشاره­ای خواهیم داشت.

الف: بعد معنوی و عاطفی

اسلام افکار سوء گذشتگان را مورد نکوهش قرار داده و در احادیث مختلف زدودن غبار جهل و کج فهمی از اذهان بشر در مورد شأن انسانی و قابلیّت های معنوی و عاطفی او پرداخته شده است. به همین جهت است که در کتب فقهی و حدیثی بخشی به «فضل البنات»  اختصاص یافته و توجه خاصی را به وجود دختر در خانواده معطوف داشته است.

در برخی روایات به سرمایه‌ی های ارزشمند عاطفی زن و چشمه­های جوشان عاطفه که در وجود او جریان دارد اشاره کرده و آنرا به عنوان یک امتیاز ویژه برای زنان برشمرده است. به طور مثال از رسول خدا (صلی‌الله‌وعلیه‌و  آله‌وسلم) روایت شده است: «بهترین فرزندان دختران هستند، با عاطفه، آماده به خدمت، انس گیرنده، پر برکت و نظافتگرند.»[17] همچنین امام صادق (علیه‌السلام) می­فرمایند: «همانا پدرم ابراهیم از پروردگارش می‌خواست که دختر روزیش کند که پس از مرگ برای او گریه و ندبه کند.»[18]

از حیث قابلیّت­های معنوی نیز خداوند متعال حب زنان را در مسیر ایمان قرار داد و محبّت به زنان را از سویی نشانه‌ی ایمان و از سوی دیگر باعث ازدیاد ایمان برشمرد. از امام صادق روایت شده است که «هر چه بنده محبت خود را به زن افزون گرداند برتری ایمان در او زیاد می‌شود.»[19]

در خصوص جایگاه اجتماعی زن از دیدگاه اسلام باید گفت جامعه حقیقی مورد پسند خداوند آن اجتماعی است که هر فردی منزلت واقعی خود را بیابد و تمامی مردم از جمله زنان به حقوق واجبه خود برسند. در این جامعه‌ی ایده­ای همه‌ی آحاد اجتماع و ازجمله قاطبه‌ی زنان از منزلت و جایگاه و شأن لایق خود برخورداند و هیچ عضوی از اعضای آن به دید حقارت و به عنوان موجودی ابرازی و درجه‌ی دو نگریسته نمی­شود. از جمله اقداماتی که رسول خدا برای بازگرداندن شأن و منزلت زنان به عمل آورد آن بود که آنها را به عنوان میزانی برای تعیین شأن و فضیلت مردان مطرح کرد و حسن معاشرت با زنان را ملاکت برتری دانست. رسول خدا (صلی‌الله‌وعلیه‌و  آله‌وسلم) در روایتی می‌فرمایند: «بهترین شما، بهترین برای زنان خود است، و من بهترین شما برای زنانم هستم.»[20]

ب: بعد روانی

اگرچه معمولاً توانایی فیزیکی و قدرت بازو را به عنوان یکی از ملاکات برتری مردان بر زنان می­دانند امّا باید توجّه داشت که اگر ما توانایی جسمانی را اعمّ از توانمندی های جسمی و روانی بدانیم آنگاه می­توان گفت که از حیث نیز نمی­توان حکم به برتری مردان بر زنان کرد. جدا از میزان هوش و قابلیّت­های فکری و ذهنی، از حیث شاخصه­های روانی نیز بعضاً زنان نسبت به مردان از درجات بالاتری برخوردارند. به طور مثال در برخی روایات به صبر و بردباری زنان اشاره شده و از آن به عنوان یکی از ملاکات برتری زنان بر مردان یاد شده است. چنانچه علی (علیه‌السلام) در نهج البلاغه می‌فرمایند: «همانا خداوند تبارک و تعالی در یک زن، بردباری ده مرد را قرار داده، چون باردار شود نیروی بردباری ده مرد دیگر را بر او می‌افزاید.»[21]

نتیجه گیری

در مجموع آنچه از تبعات و پیامدهای منفی فمنیسم و کنوانسیون به دست می‌آید بهتر است گفته شود این نه تنها لطفی در حق زنان نبوده بلکه خیانت و ظلمی مضاعف، از نوع مدرن آن می‌باشد که با شعار دفاع از برابری و تساوی زنان و مردان به وجود آمد. این کنوانسون با نادیده انگاشتن تفاوت­ها و قابلیّت­های وجودی زن و مرد، عدالت را مفهومی همسنگ با مساوات دانسته و برداشتن تمامی مرزها و محدودیّت­ها را لازمه‌ی پاسداشت عدالت در مورد زنان دانسته است. امّا از دیدگاه اسلام اگرچه زن و مرد از حیث انسانیّت و قابلیّت رسیدن به کمالات انسان برابرند امّا تفاوت­های جسمی و روحی آنها را در معرض حقوق متفاوتی قرار داده است و نباید به بهانه‌ی عدالت، حقوقی یکسان نیز برای آنها وضع کرد بلکه باید با شناختی درست از قابلیّت­های وجود حقوق متناسب با آن را برای ایشان تعریف کرد و این عمل به بهترین شکل به وسیله‌ی خالق آنها قابل انجام است.

منابع

1-   قرآن کریم

2-   نهج البلاغه، ترجمه سید علی نقی فیض، انتشارات فقیه، 1387

3-   حسین نوری، مستدرک الوسایل

4-   محمد بن یعقوب کلینی، فروع کافی

5-   شیخ صدوق، من لا یحضره الفقه

6-   تقوي دهاقاني، سيد حسين، آسيب شناسي فمنيسم، انتشارات منهاج، چاپ اول، تهران: تابستان 1381

7-   حقوق جهانی زنان، جمعی از نویسندگان، شورای فرهنگی اجتماعی زنان، 1382

8-  مجموعه مقالات دفاع از حقوق زنان، ما و نظام بين الملل، دفتر مطالعات و تحقيقات زنان، قم، مؤسسه فرهنگى طه، چاپ اول، 1380،،

9-    جمعی از نویسندگان، جستاری در هستی شناسی زن، مرکز انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره) چاپ دوم، 1385

10-   ماهنامه‌ی حقوق زنان، شماره‌ي 11

11-  مجله‌ی مسجد دانشگاه، پیش شماره دهم، نهاد رهبری در دانشگاه‌ها،

 



[1] - Femenism

[2] .  تقوي دهاقاني، سيد حسين، آسيب شناسي فمنيسم، انتشارات منهاج، چاپ اول، تابستان 1381، تهران، صص 15 و 17.

[3] . مجله‌ي حقوق زنان، شماره‌ي 11، صص 24 و 25.

[4] . دهاقاني، سيد حسين تقوي، آسيب‌شناسي ديني فمنيسم، انتشارات فرهنگ منهاج، سال 1381، چاپ نهضت تهران، صفحات 22-20.

[5] - (Convention on the Elimination of All From of Discrimination Against Women)

 

[6] حقوق جهانی زنان، جمعی از نویسندگان، ص21.

[7] دفاع از حقوق زنان ، دفتر مطالعات زنان، ص10-12.

[8]. مجله‌ی مسجد دانشگاه، پیش شماره دهم، نهاد رهبری در دانشگاه‌ها، ص102.

[9]. جمعی از نویسندگان، جستاری در هستی شناسی زن، مرکز انتشارات مؤسسه امام خمینی (ره) ، چاپ دوم، 1385، ص38.

[10]. بقره:30-38

[11]. نساء:1.

[12]. بقره:185. ملک:2. طلاق:12. نساء:95-96.

[13]. حمد:5. یس:61.

[14]. بقره:187.

[15] - فَلَمَّا رَءَا قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ  إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيم‏ یوسف/28‏

[16] - قَالَ رَبّ‏ِ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلىَ‏َّ مِمَّا يَدْعُونَنىِ إِلَيْهِ  وَ إِلَّا تَصْرِفْ عَنىّ‏ِ كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيهِْنَّ وَ أَكُن مِّنَ الجَْاهِلِين‏ یوسف/33

 

[17]. مستدرک الوسایل، ج4، ص75.

[18].فروع کافی، ج6، ص35، حدیث 3.

[19]. من لا یحضره الفقه، ج3، حدیث 4693.

[20]. همان، حدیث 4538.

[21]. نهج البلاغه، ترجمه سید علی نقی فیض، ص1191، حکمت226.