زینب
پاکاری
آشنائی با
«غضب» و حالات مختلف آن
فواید اعتدلال
در غضب یا خشم عقلائی
آثار سوء عدم
کنترل و طغیان غضب
«غضب» یکی از
کیفیّات نفسانی انسان جهت تهییج وی برای دفع نیروهای مهاجم و تهدید کنندگان منافع و
مصالح اوست. امّا این قوّه نیز همانند دیگر قوای نفسانی امکان هر دو نوع استفادهی
افراطی و تفریطی را دارد. امّا هم افراط و هم تفریط در غضب در نهایت به ضرر آدمی و
به هدر دادن این نیروی خداداد منجر میشود و تنها اعتدلال در این قوّه و در پیش
گرفتن خشم عقلانی است که موجب سعادت اخلاقی میگردد. در مکتب اخلاقی اسلام،
استفاده از خشم جهت دفاع از جان، مال، ناموس و بالاتر از همه دفاع از دین و عقیده
امری پسندیده و فعلی اخلاقی شمرده شده است. عدم کنترل بر خشم ضمن اینکه صدمات جبران
ناپذیری را بر اعضا و قسمتهای مختلف بدن و از جمله دستگاه فکر و اندیشهی وی
میگذراد، زمینهساز بروز صفات مذموم و دست زدن به افعال غیر معقول و خلاف
اخلاق میگردد از اینرو کنترل
خشم و غضب وظیفهی مهمّ اخلاقی هر طالب سعادتی است. در هنگام خشم و غضب برای کنترل
موقّت آن، بهترین کار، مشغول ساختن خود به کار دیگری و به ویژهی اعمال عبادی است
امّا برای درمان اساسی طغیان غضب ابتدا باید به پیامدهای سوء آن توجّهی
ویژهای مبذول داشت و آنگاه عوامل بروز آنرا که در تمایلات پست انسان
ریشه دارد.
از
جمله راهکاریهای عملی جهت خودسازی که در اخلاق فلسفی مطرح میشود،
ایجاد تعادل در تمایلات و قوای نفس است به نحوی که راه هرگونه افراط و تفرط بر آن
بسته شود و با اتّخاذ شیوهای میانهروانه، ضمن استفادهی معقول و مشروع از
این قوا، از هرگونه تبیعیّت محض و غیرضابطه مند از آنها پرهیز
شود.
از
جملهی قوای مهمّی که علمای اخلاق بر نفس انسان بر میشمرد، قوّهی غضبیّه است.
هر چند اصل وجود این قوّهی در نهاد آدمی، خود موجب برکات زیادی برای آدمی است، ولی
عدم مهار و کنترل آن، انسان را به سراشیبی سقوط و انحطاط اخلاقی میکشاند و عقل
انسان را از تفکّر صحیح باز میدارد.
صدمات طغیان
این غریزه در وجود آدمی به حدّی است که در روایات اسلامی «غضب»، به عنوان کلید هر
بدی معرّفی شده[1]
و عدم در اختیار گرفتن و کنترل آن موجب زائل شدن عقل دانسته شده است.[2]
از
اینرو لازم است تا برای رسیدن به سعادت اخلاقی، هرچه بیشتر این قوّه نفسانی را بشناسیم و و با
راهکارهای عملی جهت استفادهی صحیح و در اختیار گرفتن معقول آن آشنا
شویم.
«غضب»
کیفیّتی نفسانی است که در انسان آشکار شده و وی را برای دفع و مقابله با تعرضّات
نیروهای مهاجم و عواملی که منافع و مصالح او را به خطر میاندازند. تهییج
میکنند.[3]حدوث
این حالت نفسانی با تغییرات فیزیولوژی که در بدن و عمدتاً در گردش خون به وجود آمد،
از طریق تغییر در رنگ چهره قابل شناسائی است. کما اینکه درروایت از وجود مقدّس نبیّ
مکرّم اسلام آمده است:
از عصبانیّت و خشم دوری کنید زیرا
خشم، اخگری است که در قلب فرزند آدم افروخته میشود؛ آیا تند شدن و برآمدگی
رگهای گردن و سرخ شدن چشمانش را ندیدهای و
ندانستهای
شاید
این روایت گویاترین تصویری باشد که از قوّهی غضب در نهاد آدمی ارائه داده است.
«غضب» همانند آتشی است که اگر مهار و کنترل شود، میتوان از گرمای آن استفاده
کرد و در کنار آن، جان خود را از
سرمای جانکاه رهانید ولی اگر این آتش به حال خود وانهاده شود، ممکن است
شعلههای آن همهجا را فراگرفته و همه چیز را به خاکستر تبدیل سازد.
قوّهی غضب
در وجود انسان نیز امکان هر دوگونهی استفادهی و بهرهبرداری فوق را دارد. هم
افراط و هم تفریط در غضب در نهایت به ضرر آدمی و به هدر دادن این نیروی خداداد است.
«تفریط در
غضب به این شکل است که این قوّه یا به طور کلیّ در نهاد آدمی سرکوب شود و یا به
اندازهای در وجودش تضعیف شده باشد که در مواردی هم که از لحاظ شرعی و هم از
لحاظ عقلی وجود آن ضرورت دارد، فرد از خود غضبی نشان ندهد که در حقیقت این نوع
مذموم و نکوهیدهی بوده و نتیجهی ترس، خفّت و فقدان غیر است»[4]
در
مقابل «افراط در غضب اینگونه است که آنچنان غالب شود که شخص از حیطهی اطاعت عقل و
شرع چنان بیرون رود که فکر و بصیرتی برایش نماند و قدرت تفکّر را از دست بدهد و
اختیار نفس از کف او خارج گردیده و از دیدن عبرتها کور و از شیندن مواعظ کر
میشود»[5]
امّا
در مقابل این افراط و تفریط راه میانهای نیز وجود دارد که در پیش گرفتن آن،
موجب اعتدال در این قوّه و زمینهساز رسیدن به سعادت اخلاقی است و حالت اعتدال
این قوّه نیز به این شکل است که «غضب شخص به جا و به موقع باشد؛ به گونهایکه
نه از چهارچوب شرع بیرون برود و نه از چهارچوب عقل خارج شود؛ بلکه تابع عقل و شرع
باشد.»[6]
نکتهی قابل
تأمّل در این زمینه آن است که هر چند حالت افراط و تفریط به عنوان دو صورت و دو سطح
از قوّهی غضبیّه مطرح شد ولی در حقیقت حالت خمودگی که این قوّه پدید میآید و
عملاً آنرا از عمل باز میدارد و ما آنرا به عنوان حالت تفریطی این قوّه بر
شمردیم، در حقیقت خود صفت دیگری است که نه تنها حالتی از غضب نیست بلکه در مقابل
غضب قرار دارد. تفریط در غضب و استفادهی صحیح نکردن از آن، در حقیقت «ترسی» است که
در نقطهی مقابل غضب قرار دارد و لذا همانگونه برخی از علماء اخلاق توجّه
دادهاند « حدّ تفریط غضب، هرچند رذیلت به شمار میآید امّا در اصل، غضب به
شمار نمیرود؛ بلکه ضدّ غضب است و مساوی با جبن و ترس است و حدّ افراط آن همان
غضب مذموم است و حدّ معتدل غضب همان فضیلت بوده و از اوصاف شجاعت شمرده
میشود«[7]
هر
موجود زندهای به زندگانی خود علاقه دارد و آنچه اساس زندگی او را تثبیت
میکند، دنبال کرده و بدست میآورد و در مقابل از هرچه زیان آور است و حیات
او را در خطر میافکند، گریزان بوده و با آن مبارزه میکند. انسان هم از
این رهگذر بیبهره نیست و از زیانها و آفات گریزان است و از حقوق حیاتی
خود دفاع میکند در مواقعی که جان و مال و ناموس خود را در خطر ببیند، آثار خشم
و غضب در او نمایان میشود و از خود دفاع میکند. از اینجا روشن میشود
که پیدایش خشم با آفرینش انسان در ارتباط است و اساس آنرا نمیتوان تخطئه کرد،
بلکه وجود آن با زندگی انسان قائم است.[8]
در
مکتب اخلاق اسلام، دفاع از خود به منظور دفع ظلم و تعدّی نه تنها روا است بلکه امر
پسندیده و فعلی اخلاقی است و حتّی در پارهای از موارد، اگر کسی جان و مال و
ناموس خود را در این راه از دست بدهد، همانند فداکاران و شهداء در راه خدا مأجور
است. کمااینکه امام صادق علیه السلام میفرماید: کسی که در راه دفاع از مال خود
کشته شود، شهید از دنیا رفت است.[9]
استفاده از
قوّهی غضبیه نه تنها در مورد دفاع از جان و مال ممدوح و پسندیده است بلکه موارد
دیگری نیز وجود دارد که « خشم عقلائی» مصداق بارزتری مییابد. یک فرد در طول
زندگی، علاوه بر خطرات جانی با تهدیداتی دیگری نیز مواجه است که چه بسا
صدمات آن کمتر از لطمات جسمی و فیزیکی نباشد و آن، خطرات و تهدیداتی است که عقاید و
باروهای دینی انسان را مورد حملهی خود قرار میدهد.
در
طول تاریخ انسانهایی بودهاند که در مقابل دعوت حق پیامبران الهی ایستادگی
کرده و ضمن اعمال فشار و آزار و اذیّت دینداران، تمام همّ خویش را در پی مقابله با
باورهای دینی آنها و مسخ هویّت دینیشان به کار میبردند. استفاده از قوّهی خشم
و غضب و ایستادگی و عدم انفعال در مقابل اقدامات این افراد از عقلائی ترین و
شایستهترین مواردی است که میتوان از کاربردهای این قوّه یاد
کرد.
خداوند در
قرآن کریم متذکّرمیشود با کافری که در برابر گسترش اسلام ایستادگی میکند،
باید با خشونت وشدّت رفتار شود و لذا خطاب به پیامبر خویش میفرماید: « واغلظ
علیهم»[10]
یعنی نسبت به کفّار غلظت و درشتی به خرج بده و یا در توصیف مؤمنین حقیقی
میفرماید: «اشدّاء علی الکفّار»[11]
یعنی ایشان نسبت به کفّار سختگیرند و با نرمی برخورد
نمیکنند.
از
اینرو میتوان نتیجه گرفت که قوّهی غضب و نیروی خشم در وجود انسان نیروی شرّی
نیست؛ بلکه اگر در دفاع از خود در مقابل خطرات جانی و اعتقادی و با معیارهایی که
بزرگان دین بیان فرمودهاند،مورد استفاده قرار گیرد، امری ممدوح و پسندیده بوده
و انسان را به سوی خیر اخلاقی هدایت میکند. از همین روست که برخی مفسّرین در
ذیل آیهی 37 سورهی شوری که
میفرماید: «إذا ما غضبوا هم
یغفرون» بیان داشتهاند:
«در این آیه نمیگوید، آنها غضب
نمیکنند؛ چراکه این جزء طییعت انسان است و در بعضی موارد یعنی برای خدا و در
راه احقاق حق مظلومان، ضرورت دارد، بلکه میگوید آنها به هنگام غضب، آلودهی
گناه نمیشوند وبه سراغ عفو میروند»[12]
افراط در خشم و غضب و عدم کنتزل بر
آن در درجهی اوّل رذیلهی اخلاقی محسوب میشود که پیامدهای مخرّبی را در خلق و
خو و نظام رفتاری فرد میگذارد و خود باعث بروز صفات زشت و عامل بسیاری از
اعمال غیراخلاقی میشود
از
اینرو نباید به بهانهی پرهیز از خمودگی و پرورش صفت شجاعت، راه افراط آن را در
پیشگرفت و در اعمال این قوّه زیادهروی کرد کمااینکه مرحوم نراقی در این زمینه
مینویسد:
«بعضی چنان میپندارند که شدّت
غضب از مردانگی است، با وجود اینکه افعالی که از غضبناک سر میزند، افعال اطفال
و دیوانگان است نه از کردار عقلا و مردان؛ زیرا شدّت غضب باعث افعال ناشایست از
دشنام و هرزهگویی و سخنانی رکیک، میشود»[13]
علاوه بر
پیامدهای سوء اخلاقی، خشم و غضب نه تنها روح را در محاصرهی غم واندوه قرار
میدهد، بلکه جسم را نیز که جایگاه سکونت و آرامش روان است از عواقب وخیم خود
درامان نمیگذارد، کمااینکه علماء روانشناس تأکید میکنند که شخص
غضبناک در درجهی اوّل سلامت خود را از دست میدهد؛ چراکه عصبانیّت و خشم بر
دستگاه مغز و قلب و سایر دستگاههای فیزیولوژیکی بدن اثر
میگذارد.
«خشم
اشتها را از بین میبرد، هضم را مشکل میسازد، موازنهی اعصاب را
ساعتها و حتّی روزههای متمادی به هم میزند وبه تمام مکانیسم جسمانی
و در نتیجهی آن به معنویّات و نیروهای دماغی لطمه وارد میسازد و حتی در صورت
عصبی شدن مادر درطول شیردهی، ممکن است شیر او بچه را مسموم کند»[14]
در
این میان، عضوی که بیش از سایر اعضاء از اثرات مخرّب خشم افراطی آسیب میبیند،
دستگاه فکر و اندیشه است. امام صادق
علیه السلام میفرماید:
«من
لم یملک غضبه لم یملک عقله»[15]
یعنی کسی بر خشم خود تسلّط ندارد، خرد و اندیشهی او نیز از اختیارش خارج
است.
همچنین امام
علی علیه السلام نیز در این زمینه فرمودهاند:
«شدّت خشم، نحوهی سخن گفتن را تغییر
میدهد و ریشهی برهان را قطع میکند و فهم را از هم میگسلد»[16]
خشم
بیحد و حساب و غیرضابطهمند، فرصت تعقّل و اندیشه را از انسان میگیرد
و چه بسا باعث بروز افعال و عکسالعملهایی میگردد که مبنای عقلانی
نداشته و پیامدهای سوءی را به همراه دارد. همچنانکه امام باقر علیه السلام
میفرماید:
«چه چیز خطرناک تر از خشم و غضب است؟
[چه بسیار]افرادی که بواسطهی خشم و عصبانیّت شدید، قتل نفس میکنند و دست به
جنایت و آدم کشی میزنند»[17]
علاوه بر
موارد فوق آثار شوم دیگری را نیز میتوان برای خشم و غضب افراطی بر شمرد که
هرکدام از روایات زیادی قابل استفاده است؛ آثاری همچون نابود کردن ایمان، از میان
بردن ادب، آشکار ساختن عیبهای آدمی، بیدار کردن کینههای خفته، ایجاد
ناراحتی و فشار روانی و...[18]
بزرگان دین و
نیز حکماء و اهل فن برای درمان خشم و غضب دستورالعملهایی را بیان
نمودهاند که اجرای آنها میتواند نقش مؤثّری در کنترل غضب و تسلّط بر آن
داشته باشد.
برای
درمان خشم و جلوگیری از بروز پیامدهای سوء آن اقداماتی را میتوان انجام داد که
بخشی از آنها اقدامات فوری و عاجل بوده و باعث فروکش کردن موقّت خشم میگردد و
برخی دیگر درمانهای ریشه و بلند مدّت است که باعث درمان دائمی و همیشگی این
صفت رذیلهی اخلاقی است.
در
مقام تشبیه، کسی که دچار سردرد است، برای رفع آن میتوان از قرص مسکّن استفاده
کند و این کار ممکن است به طور موقّت سردرد او را تسکین بخشد امّا این سردرد ممکن
است ناشی از نوعی نابسامانی در ساختار بیولوژیکی و سلوّلهای مغزی فرد باشد و
لذا برای درمان دائمی آن باید عوامل بروز آن را برطرف کرد و به طور ریشهای
آنرا درمان نمود.
در
مورد بیماری اخلاقی خشم و غضب نیز وضع به همین منوال است و از هر دو نوع اقدام عاجل
و بلند مدّت برای فروکش آن میتوان بهره برد.
شخصی
که دچار عصبانیّت است شده در قدّم اوّل باید بداند که شیطان بر او مسلّط شده و لذا
باید به خدا پنا برد[19]
و در قدم بعد باید خشم خود، را کنترل کند و به این منظور باید به هر بهانهای
خود را مشغول سازد تا ذهن وافکارش دگرگون شده و از توجّه به مسائل قبلی منصرف
شود.[20]
در
قدیم رسم بر این بود که هرگاه شخصی دچار غضب میشد، فوراً ظرف آبی به دست او
میدادند و او مجبور بود که آنرا قطره قطره سر بکشد و با این عمل تشنّجات روحی
آن فرد که در حال اشتغال بود فروکش کرده و پس از نوشیدن آب، بر اعصاب خود مسلّط
شود.
جالب
اینکه در روایات ما نیز به تأثیر این شگرد در فرونشاندن آتش خشم اشاره شده و به نقش
استفاده از آب، تأکید شده است. چنانکه در روایتی از وجود مقدّس پیامبر اعظم آمده
است:
«همانا خشم از شیطان است و شیطان از
آتش آفریده شده است و آتش با آب خاموش میشود، پس هرگاه فردی از شما خشمگین شد،
وضو بگیرد»[21]
همچنین در
روایات دیگری به برخی دیگر از این اقدامات عاجل اشاره شده است. به طور مثال امام
باقرعلیه السلام در این زمینه میفرماید:
«هر کس خشمگین شود، اگر ایستاده است
بنشیند در این صورت وسوسهی شیطان از او دور میشود و اگر نشسته است برخیزد»[22]
امّا
راه درمان ریشهای خشم و در کنترل گرفتن قوّهی غضب آن است که سعی شود، عواملی
که از نظر جسمی و روحی در پیدایش و به وجود
آمدن خشم مؤثّرند از میان برداشته شود. گاهی اوقات خشم و غضب بر اثر ضعف
جسمانی، زیاده روی در مسائل جنسی یا در اثر داشتن امیال افراطی مانند مال دوستی،
شهوترانی میباشد. بنابراین برای علاج این دو دسته باید عوامل جسمی و روحی
را از میان برد.[23]
علاوه بر
موارد فوق که بیشتر بر روی اصلاح نظام تمایلات انسان تأکید داشت، تقویت
جنبههای معرفتی و شناختاری نیز میتواند کمک مهمّی به کنترل خشم در وجود
انسان داشته باشد. مرحوم نراقی با اشاره به این نکتهی مهم، جهت درمان این نقیصهی
اخلاقی نکاتی را یادآور شدهاند که دراینجا مناسب است، اشارهای به آنها
داشته باشیم.
ایشان
مینویسد برای درمان خشم نابجا و کنترل غضب باید دستورالعملهای زیر را به
اجرا گذاشت.
1-
اخبار و آثاری که در مذمّت غضب رسیده را ملاحظه نمود. از جملهی آنها این روایت از
امام صادق علیه السلام که فرمودند: «خشم نابودکنندهی دل شخص حکیم است»[24]
و یا این فرمایش نورانی حضرت علیه السلام که فرمودند: «خشم و غضب باعث فساد و تباهی
عقل است و آدمی را از راه صلاح و صواب دور میسازد»[25]
2-
روایاتی که در مدح و ثواب فروبردن خشم و خودداری از غضب وارد شده است را ملاحظه و
به آن توجّه نمود؛ مثل این روایت از امام محمد باقرعلیه السلام که فرمودند: «کسی که خشم خود را فرو خورد درحالی که
میتواند آنرا اعمال کند، خداوند در قیامت دلش را از ایمنی و ایمان پرکند»[26]
3- با اهل علم و حلم و وقار مجالست
نمود و از مصاحبت با کسانی که درشت خوی هستند، پرهیز کرد.
4- این نکته را به یاد آورد که تسلّط
و قدرت خدا، بالاتر و قویتر از قدرت بر انسان ضعیفی است که بر او غضب میکنی.
پس باید از این ترسید که چون غضب خود را بر وی جاری سازیم، خداوند قهّار نیز در
دنیا وآخرت غضب خود را بر انسان جاری سازد.
5- باید این نکته را مدّ نظر قرار
داد که هر شخص حلیم و بردباری در نظر مردم عزیز و محترم است و هر فرد غضبناک و
مضطرب الحال، مغلوب و در دیدهها خوارمیباشد.
6- در هنگام غضب باید تصوّر کرد که
چقدر چهرهی انسان کریه و متغیّر میشود و انسان از حالت تعادل و کردار انسان از نظم طبیعی خارج و گفتار
انسان غیرمنطقی میگردد. همچنانکه امام علی علیه السلام فرمودند: «خشم شدید
چگونگی گفتار را تغییرمیدهد، اساس استدالال را بر هم میریزد، تمرکز فکررا
از میان میبرد و فهم آدمی را پراکنده میسازد»
در پایان ذکراین نکته ضروری است که
در مورد غضب، بیش از مسئلهی درمان باید به پیشگیری پرداخت یعنی به مراقبهی نفس
همّت گماشت و از انجام جدال و سخنان بیهودهای که امکان برافروختن خشم انسان در
آنها وجود دارد پرهیز کرد و نیز با سفارش نفس به حلم و بردباری از شعله ور شدن آتش
غضب جلوگیری نمود. همچنانکه برخی از دانشمندان بیان داشته اند که« قبل از آنکه غضب
زبانه بکشد و زبانهی آن، گوشت و خون انسان را فرا بگیرد، باید جلوی آن گرفته شود
زیرا خاموش کردن آن قبل از دامنهدار شدن آن امکان پذیر است ولی بعد از دامنه
پیداکردن دیگر راهی به خاموش کردن ان وجود ندارد»[27]
خشم یکی از حالات نفسانی است که موجب
انحراف طبع از مجاری مستقیم خود میگردد و هنگامی که خشم تمام وجود انسان را
فراگرفت، روح یک حالت سرکش به خود گرفته و عقل و خرد و ایمان از انسان سلب
میشود. از اینرو لازم است تا ابتدا آنرا خوب بشناسیم و در راه کنترل و مهار آن
تلاش کنیم. بهترین راه درمان غضب پیشگیری از آن است امّا در صورت ابتدا به این
نقیصهی اخلاقی باید ابتدا جنبههای معرفتی خود را نسبت به عواقب سوء طغیان خشم
و غضب افزایش داد و آنگاه با عواملی که موجب هیجان و غضب میگردد، مقابله کرد و
آنها را نابود کرد. زیرا تا زمانی که علّت غضب در وجود انسان وجود دارد، معلول او
نیز وجود خواهد داشت.
1- قرآن
کریم
2-
تمیمی آمدی، محمد، تصنیف غرر الحکم و در الکلم، نشر الجواد،
1381.
3-
معین، محمد،فرهنگ معین، تهران: انتشارات امیرکبیر، 1379.
4-
نراقی، مهدی، جامع السعادة، ترجمهی
کریم فیضی، 1385
5-
شبّر، عبدالله، اخلاق شبّر، انتشارات هجرت، 1379
6-
رشید پور، عبدالمجید، چرا رنج میبرم، قم: انتشارات
دارالفکر
7-
فلسفی، محمد تقی، گفتار فلسفی، نشر معارف اسلامی،1359.
8-
تفسیر نمونه، گروهی از نویسندگان، انتشارات دارالکتب
الإسلامیّه.
9-
نراقی، ملااحمد، معراج السعادة، قم: انتشارات قائم آل محمد،
1386
10-
موسوی لاری، مجتبی، بررسی مشکلات اخلاقی و روانی، قم: مجمع علمی نجات نسل
جوان.
11-
محمدی ریشهری،میزان الحکمة، قم: دارالحدیث
12-
داوودی، محمد، مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی، قم: دفتر نشر معارف،
1386
13-
راغب اصفهانی، الذریعه الی مکارم الشریعه
[1] - «الغضب مفتاح کل شرّ» (محمدی ریشهری، میزان الحکمة،
ص4328)
[2] - « من لم یملک غضبه، لم یملک عقله» (همان، ص
4321)
[3] - محمد معین، فرهنگ معین، ج2، ص2419،مادّهی «غضب»
[4] - نراقی، مهدی، جامع السعادة،ج1، ص 385
[5] - شبّر، عبدالله، اخلاق شبّر، ص248
[6]- نراقی، همان، ص285
[7] - همان
[8] - رشید پور، عبدالمجید، چرا رنج میبرم،
ص136
[9] - فلسفی، محمد تقی، گفتار فلسفی
[10] - توبه/ 73
[11] - فتح/ 29
[12] - تفسیر نمونه، گروهی از نویسندگان، ج2،
ص460
[13] - نراقی، ملااحمد، معراج السعادة، ص
188
[14] - موسوی لاری، مجتبی، بررسی مشکلات اخلاقی و روانی،
ص345
[15] - میزان الحکمة، ج9، ص 4330
[16] - همان
[17] - موسوی لاری، همان
[18] - داوودی، محمد، مبانی و مفاهیم اخلاق اسلامی،
ص190
[19] - شبّر، عبدالله، اخلاق شبّر، ص 248
[20] - مجید رشیدپور،
همان، ص136
[21] - میزان الحکمة، ص 4239
[22] - همان
[23] - رشیدپور، مجید، چرا رنج میبرم، ص
136
[24] - میزان الحکمه، ص 4345،
[25] - غرر الحکم و در الکلم، ج5، ص247
[26] - میزان الحکمه، ص4335
[27] - راغب اصفهانی، الذریعه الی مکارم
الشریعه