بررسی امامت در کتاب محاسن

سمیه کارگر


چکیده

مقدمه

احمد بن محمد بن خالد برقی و محاسن

1.معرفت امام

2.امام جور

3.اقرار به امامت امام

4.ولایت امام

5.خلقت امام

6.علم امام

7.مرجعیت دینی امام

8.تقیه و حفظ سرّ از سوی امام

9.حب امام

10.مودت امام

11.بغض امام

12.ذکر امام

13.نگاه به امام

14.نیکی و صله امام

15.کذب بر امام

16.نقض عهد و پیمان امام

17.تمسک به امام

18.شهادت در راه امام

19.حشر با امام

20.شفاعت امام

نتیجه گیری

فهرست منابع

 

چکیده

کتاب محاسن نوشته‌ی احمد بن محمد بن خالد برقی از قدیمی‌ترین منابعی روایی شیعی به شمار می‌رود که دربردارنده‌ی مباحث فقهی و اعتقادی فراوانی است. از جمله‌ی مباحث مطرح در این کتاب، مبحث امامت است که مورد عنایت ویژه از سوی نویسنده‌ی آن بوده است. این نوشتار بر آن است تا گزارشی از کتاب یادشده ارائه کند تا در پرتو آن با مباحثی که در آن عصر مورد دغدغه‌ی عالمان دین بوده، آشنا شده و از سوی دیگر پاسخگوی شبهاتی باشد که با رویکردی تاریخی نظام عقیدتی تشیع را مورد هدف قرار داده‌اند. بر اساس مهم‌ترین یافته‌های این تحقیق، برقی مسائل متعددی را در حوزه‌ی امامت مطرح کرده که نشان از نگاه فخیم وی به این مسئله داشته است.

مقدمه

امروزه شبهات فراوانی با رویکرد تاریخی بر عقاید شیعی وارد می‌شود که پاسخ‌گویی به ایشان نیازمند به تتبعات تاریخی دارد. اینکه آموزه‌های اعتقادی شیعیان در دوران معاصر آیا عقایدی نوظهور هستند یا آنکه در طول تاریخ از جمله دوران حضور معصومان علیهم السلام نیز مورد اعتقاد بوده است، شبهه‌ایست که عدم پاسخ‌گویی به آن، مشکلات فراوانی به بار خواهد آورد.

بی‌گمان پاسخ به شبهاتی از این دست، با ارائه‌ی برهان و دلیل امکان‌پذیر نخواهد بود، بلکه نیازمند مراجعه‌ی به متون کلامی و اعتقادی در دوران نخستین تشیع و واکاوی در آنها می‌باشد.

از سوی دیگر ترسیم سیمای آموزه‌های اعتقادی در متون نخستین تشیع می‌تواند بیان‌گر مرام‌نامه و اعتقادنامه‌ی علمای شیعه در آن دوران باشد. در این راستا اصل امامت یکی از اصول مهمی است که از دیرباز مورد توجه‌ی دانشمندان شیعی بوده و موجب تمایز میان اهل سنت و تشیع به شمار آمده است.

کتاب محاسن برقی از معدود کتاب‌های به‌جای مانده از نیمه‌ی دوم قرن سوم هجری است که مباحث فراوانی را در خود جای داده که از جمله‌ی‌ آنها مسئله‌ی‌ امامت است.

در این نوشتار سعی شده تا تصویر و گزارشی از مبحث « امامت» از کتاب «محاسن» ارائه شود.

احمد بن محمد بن خالد برقی و محاسن

بر اساس گزارش منابع رجالی شیعه دوازده امامی، برقی (274ق) از تبار موالی خاندان «اشعری» بود. به نظر می رسد خود این خاندان گرایش های دیرینه‌ای به تشیع داشته اند. بر اساس نظر نجاشی (م 450 ق / 58- 1059 م) و طوسی (م 460 ق / 1067 م)، این خانواده اصالتاً کوفی بودند و جد بزرگ محمد، یعنی محمد بن علی، در پی شکست قیام زید بن علی (م 114 ق / 732 م یا 117 ق / 735 م) که در سال 122 ق / 740 م در کوفه، علیه بنی امیه به راه افتاده بود، به زندان افتاد. خالد، که در آن زمان بسیار جوان بود، همراه پدرش به «بَرق‌رود» روستای کوچکی نزدیک قم، گریخت.

محمد، که نسبت «برقی» او بیانگر این است که او در آن جا به دنیا آمده، به عنوان «مولای ابوموسی اشعری» و غلام او شناخته می شود. خانواده ابوموسی پس از شکست قیام مختار در کوفه در سال (66 ق / 685 م) یعنی قریب شش دهه پیش از ورود خالد و پدرش به قم، وارد این شهر شدند.[1] طبق گفته خود احمد، پدر او یکی از اصحاب امام هفتم، موسی کاظم (علیه السلام) بود[2] و هم احمد و هم طوسی او را در زمره اصحاب امام هشتم علی بن موسی الرضا (علیه السلام) و امام نهم محمد بن علی می دانند. وی همچنین به عنوان کاتب و راوی احادیث شناخته شده است[3]. خود احمد از اصحاب امام نهم و امام دهم علی بن محمد (علیهم الاسلام) بود[4]. او همچنین راوی حدیث و نویسنده یک کتاب مرجع رجالی معروف و کتاب محاسن است.[5]

جناب نجاشی محمد را «ضعیف در حدیث» توصیف کرده و هرچند وی احمد را «ثقه» دانسته، اما گفته است: احمد احادیثی را از راویان ضعیف نقل کرده است.[6] طوسی می گوید: گرچه احمد ثقه است، اما وی از راویان ضعیف روایت کرده است.[7]

طبق نظر «ابن غضائری» (اوایل قرن پنجم ق / یازدهم م) ، قمی ها به خاطر نقل حدیث از راویان ضعیف، برقی را لعن کردند و احمد بن محمد بن عیسی اشعری وی را از قم اخراج کرد. با این حال، ابن غضائری به این نکته نیز اشاره می کند که برقی بعداً به بازگشت به شهر ترغیب شد و اشعری از او عذرخواهی کرد.[8]

اما در باب کتاب محاسن، این کتاب مجموعه ای است از احادیث، که گفته شده بین یک ششم تا یک هفتم آن باقی مانده است.

2705 حدیث موجود در نسخه چاپ شده محاسن، در یازده کتاب تنظیم شده اند. (اشارات متعدد به «کتاب های» محاسن به همین دلیل است.) هر یک از این کتاب ها شامل ابواب متعددی است، بدین سان که اولین کتاب القرائن شامل 11 باب و مشتمل بر 51 حدیث؛ کتاب دوم، ثواب الاعمال مشتمل در 70 باب؛ کتاب چهارم، الصفوة و النور و الرحمة مشتمل بر 203 روایت رد 47 باب؛ کتاب پنجم، مصابیح الظلم مشتمل بر 473 روایت در 49 باب؛ کتاب ششم، العلل شامل 130 روایت در یک باب؛ کتاب هفتم، السفر دارای 163 روایت در 39 باب؛ کتاب هشتم، المآکل 1011 حدیث، تنظیم شده در 127 باب؛ کتاب نهم، الماء دارای 119 روایت در 20 باب؛ کتاب دهم، المنافع مشتمل بر 33 روایت در 6 باب؛ و آخرین کتاب یعنی المرافق دارای 178 روایت در 16باب است.

1.معرفت امام

در بحث اهمیت و ضرورت شناخت و معرفت امام در کتاب الصفوة باب 19، بابی تحت عنوان «معرفة» را به این بحث اختصاص داده است. این باب مشتمل بر 6 روایت است.

در اولین روایت که از ابی بصیر روایت شده در ذیل آیه «و من یوتی الحکمة فقد أوتی خیراً کثیراً» از حکمت تعبیر به طاعت خدا و معرفت امام شده است. [9]در دومین و سومین روایت که به ترتیب از زراره و بکّار بن ابی بکر الحضرمی روایت شده است که عاقبت سرنوشت کسی که نسبت به امام معرفت داشته باشد را به تصویر کشیده است. [10]

و در حدیث دیگری از همین باب که از پدرش نقل کرده است در ذیل آیه شریفه «و لتکبّرو الله علی ما هدیکم و لعلّکم تشکرون» شکر در این آیه به معنای معرفت دانسته شده است. [11]

همچنین در باب دیگری از همین کتاب به نام باب تزکیه که شامل 6 روایت است، به اهمیت شناخت و معرفت نسبت به ائمه اطهار علیهم السلام پرداخته است. برای مثال در روایتی که از طریق فضیل بن یسار نقل شده آمده است که کسی که بمیرد، در حالی که عارف به امامش باشد مانند کسی است که با حضرت قائم (عج) در گروه یارانش باشد[12].

بنابر این جناب برقی با استفاده از روایات متعدد ضرورت شناخت امام را توصیه و یادآور می‌شود.

در سوی مقابل، ایشان در باب عدم معرفت و شناخت امام و نکوهش آن از کتاب عقاب الأعمال باب «عقاب من لم یعرف إمامه،» به روایاتی از این باب استناد کرده است. این باب شامل سه روایت است.

در روایت اول که از ذریح بن ابی حمزه نقل شده است. امام را مفروض طاعة معرفی کرده و بر این نکته تأکید کرده که هر کس او را انکار کند و نشناسد به مرگ یهودی مرده است. [13]

در روایت دوم از عیسی بن السری أبی الیسع روایت شده که هر کس بمیرد و امام خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است. هر کس او را انکار کند و نشناسد به مرگ یهودی مرده است.

در روایت سوم از محمد بن مسلم روایت شده که مرگ کسی که به امام خود معرفت ندارد مرگی همراه با کفر و نفاق دارد. [14]

وی همچنین از همین کتاب، باب «عقاب من انکر آل محمد (ص)» در دو روایت  بحث عدم معرفت و جهل به امام را مطرح می کند. وی در اولین روایت از معلی بن خنیس آورده است که شخصی را توصیف می کند که 100 سال بندگی خدا را بین رکن و مقام انجام داده و روزها را روزه گرفته و شب ها را به عبادت پرداخته است به گونه ای که حجاب ها از برابر چشم هایش برداشته شده است ولی جاهل به حق ائمه اطهار (علیهم السلام) باشد، برای او نزد خدا ثوابی نیست.

و در روایت دوم از میسر نقل شده است که کسی که حق ائمه را نشناسد، خدا از او هیچ چیزی را قبول نمی کند. [15]

بنابر این جناب برقی، در باب معرفت امام بر این باور است که معرفت و شناخت امام، شرط قبولی اعمال نزد خداست؛ ضمن آنکه برای مردم عذری برای شناختن و عدم معرفت نسبت به امام نیست.

2.امام جور

جناب برقی در بحث لزوم اطاعت از امام حق و نهی از اطاعت از امام جور (جائر)،‌ چهار روایت در کتاب عقاب الأعمال باب «عقاب من اتخذ امام جور» نقل می‌کند. دو روایت از چهار روایت از محمد بن مسلم روایت شده که در آن ائمه جور و پیروانش از دین خدا خارج بوده و گمراه هستند. [16]

در حدیث دیگر، از حبیب السجستانی نقل شده که امامت امام جائر و ستم کار را نکوهش کرده و اطاعت از آن را نهی کرده است. [17]

جناب برقی با استناد به روایات یادشده، بر این باور است که اگر قومی از امام جائر اطاعت کنند،  اگر چه نیکوکار و با تقوا باشند مورد عذاب خدا قرار می گیرند. از این رو، نیکی عمل و تقوا به تنهایی عمل امت را در برابر فرمانبرداری و اطاعت امام ستم کار توجیه نمی کند و این به معنای سلب مسئولیت از آن ها در حاکم شدن امام معصیت کار و اطاعت از وی نیست.

3.اقرار به امامت امام

جناب برقی در باب 29 از کتاب الصفوة، اهمیت اقرار به امامت ائمه را بیان می کند. این باب شامل دو روایت است که به ترتیب از طریق موسی بن بکر و ربعی بن عبدالله نقل شده است. ایشان در این دو روایت، اقرار به امامت را به معنای بودن در بهشت معنا می کند و این که شیعیان باید از خدا بخواهند که این نعمت بزرگ را از آنان سلب نکند و آن ها را از بهشت خارج نکند و این که مقِّر به امامت از آتش دوزخ در امان است. [18]

4.ولایت امام

جناب برقی عنایتی خاص به مسئله‌ی ولایت امامان معصوم علیهم السلام دارد. وی در باب 78 از کتاب «ثواب الأعمال» با عنوان «ثواب من تولّی آل محمد(ص)» و باب 79 با عنوان «ثواب من مات مع ولایة آل محمد (ص)» به این مسئله پرداخته است.

همچنین در باب دهم از کتاب الصفوة، عنوانی مستقل با نام «ولایة» مطرح و سه روایت نقل می‌کند. در دو روایت آن که مربوط به تفسیر آیه «إلاَّ مَن تَابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهتَدَی»[19] است، از هدایة تعبیر به ولایت شده است.

در ادامه از همین کتاب در باب قبول عمل، از طریق ابی بصیر در ذیل آیات «یا اَیُّهَا الَّذینَ آمَنوُا ارکَعُوا وَ اسجُدوا وَ اعبُدوُا رَبَّکُم وَ افعَلُوا الخَیرَ لَعَلَّکُم تُفلِحُونَ وَ جاهِدُوا فِی اللهِ حَقَّ جِهادِهِ هُوَ اجتَبَاکُم وَ ما جَعَلَ عَلَیکُم فِی الدّینِ مِن حَرَج[20].» شرط پذیرش و قبولی اعمال را منوط به ولایت ائمه اعلام می دارند.[21]

همچنین در کتاب مصابیح الظُلم در باب نسبتاً مفصلی به نام الشرایع (باب 46)، در 13 حدیث ولایت را اساس و بنیان اسلام معرفی کرده است که به خصوص در سه روایت که به ترتیب از ابوحمزه ثمالی،[22] زراره[23]  ابی بصیر[24] نقل شده است، ولایت، ا از نماز و زکات و روزه و ... برتر معرفی شده است.

بنابراین می‌توان با استناد به احادیث یادشده جناب برقی را بر این باور دانست که در دیدگاه ایشان، اولا ولایت، جزء و اساس اسلام است؛ به‌گونه‌ای که بدون ولایت ایمانی وجود ندارد؛ ثانیا شرط قبولی دیگر اعمال داشتن ولایت ائمه است؛ زیرا ولایت کلید سایر اعمال و ولی (امام) راهنما و دلالت کننده بر آن هاست؛ ثالثا ولایت افضل اعمال است.

5.خلقت امام

ایشان در بحث از خلقت ائمه به روایتی که از طریق ابوحمزه ثمالی روایت شده بهره برده اند. این روایت در کتاب الصفوة و در باب 2 (خلق مومن از علیّین) مطرح شده است، مبنی بر این که خلقت ائمه از اعلی علیّین است. بدون این که تعریفی از آن ارائه دهد، تنها در ادامه، به آیه‌ی شریفه ذیل اشاره کرده است: [25] «کَلاَّ إنَّ کِتابَ الأَبرارِ لَفی عِلّیّین. وَ مَا اَدریکَ مَا عِلِّیوُنَ. کِتابٌ مَرقُومٌ. یَشهَدُهُ المُقَرَّبون.»[26]

6.علم امام

جناب برقی در (ح 31/ص 316) از باب المعرفة در کتاب مصابیح الظلم، بعضی از صفات ائمه و درجات آن را ذکر کرده است. در این حدیث که به نقل از ابی حمزه روایت شده است، ائمه کلیدهای علم، درهای حکمت و روشنایی امور و فصل الخطاب معرفی شده اند. [27]

7.مرجعیت دینی امام

در هشتمین باب از کتاب مصابیح الظلم به نقش مرجعیت ائمه در مسائل و شبهات دینی اشاره شده در حدیث اول که از طریق پدرش نقل کرده است. در ذیل قول خدای متعال « فَأسئَلوُا اَهلَ الذکر إن کُنتُم لاَ تَعلَموُن[28]» از اهل ذکر به ائمه هدی تفسیر کرده است. و همچنین در حدیث دوم که از طریق حمزه بن الطیار توصیه به رجوع به ائمه در شبهات شده است و لذا جناب برقی با استناد به این روایات نقش هدایت گری آن ها را به تصویر کشیده و بر آن تأکید کرده است. [29]

8.تقیه و حفظ سرّ از سوی امام

در باب ضرورت تقیّه و حفظ سرّ، در کتاب مصابیح الظلم، بابی با عنوان تقیّه که تقریباً مفصل است، به این مطلب اختصاص داده است. در حدیثی از بر لزوم تقیّه و حفظ سرّ ائمه تأکید شده است. در احادیث دیگری به شدت از اشاعه و افشاء امور ائمه توسط شیعیان نکوهش و مذمت شده است و آن را در حکم قتل ائمه ـ آن هم قتل عمدی نه سهوی ـ مطرح می کند، از این رو، در حدیثی در ذیل آیه «وَ یَقتُلُونَ الأنبیاءَ بِغَیرِ حَق[30]» فرموده اند، که آن ها را با شمشیر نکشتند بلکه با اشاعه و افشاء کردن سرّشان کشتند.

در حدیث دیگری کسی که تقیه کند را نزد خدا عزیز و کسی که تقیه نکند را ذلیل می داند و بالاخره در احادیث دیگری در ذیل آیات شریفه «اُولئِکَ یُؤتُونَ اَجرَهُم مَرَّتَین بِمَا صَبَرَوا»[31] مراد از صبر، صبر بر تقیه تفسیر شده است. و در آیه «وَ یَدَرُونَ بِالحَسَنَه السَیئه»[32] از حسنه به تقیه و از سیئه به عدم تقیه و افشاگری تعبیر شده است.[33]

9.حب امام

جناب برقی بحث حب ائمه را با دو حدیث در باب «ثواب من احبّ آل محمد (ص)» از کتاب ثواب الاعمال آغاز می کند. این باب مشتمل بر دو روایت است که اولین آن ها از طریق مفضل بن عمر و دیگری از بشر بن غالب اسدی روایت شده است و طی آن بر اهمیت و ضرورت حبّ ائمه تأکید دارد.[34]

در حدیث دیگری از باب «شرایع» از کتاب مصابیح الظلم، حب اهل بیت (علیهم السلام) را اساس اسلام معرفی کرده است.[35]

همچنین در چهار روایت که در باب «قل لا اسئلکم علیه اجرا إلا موّده فی القربی»[36] از کتاب الصفوة از مودت به حبّ تعبیر شده است و این که خداوند این محبت را واجب کرده است و مراد از فی القربی، اهل بیت (علیهم السلام) هستند. [37]

همچنین در همین کتاب در باب «طیب الولادة» در روایتی از حسین بن زید  اشاره دارد که تنها کسی که ولادت پاکی دار است به ائمه حب می ورزد. [38]

در حدیث دیگری از باب «حبّ» که شامل 11 روایت است به بحث حب ائمه پرداخته است. در دو روایت نخست اساس اسلام و برترین عبادات را حب ائمه مطرح کرده است. [39]

در روایت دیگری از حبّ ائمه تعبیر به حسنه و از بغض آن ها به سیئه تعبیر شده است.[40] همچنین در روایت سوم و چهارم و ششم و هفتم حب ائمه ایمان و بغض آن ها کفر اعلام شده است. [41]

بر اساس آخرین روایت این باب، حب اهل بیت در هفت موطن نافع است: نزد خدا، هنگام مرگ، در قبر، به هنگام حشر، نزد حوض کوثر، نزد میزان و روی پل صراط.[42]        

و در باب 21 از همین کتاب، تحت عنوان باب «من احبنا بقلبه» در روایتی از ابوحمزه ثمالی نقل شده است که در بهشت سه درجه است که بالاترین درجه آن به کسی تعلق دارد که حب اهل بیت را در قلبش داشته باشد و با زبان و دستش آن ها را یاری دهد؛ درجه دوم بهشت از آن کسی است که حب ائمه در قلبش باشد و با زبانش آن ها را یاری دهد و درجه آخر به کسی تعلق دارد که تنها حب آن ها را در قلبش دارد. [43]

بنابر این با توجه به احادیث یادشده، می‌توان گفت که به باور برقی، اولا حبّ اهل بیت افضل اعمال است؛ ثانیا حبّ به اهل بیت در ردیف ولایت اساس اسلام است؛ ثالثا حب اهل بیت (علیهم السلام) و بغض آن ها ، ملاک برای ایمان و کفر هستند.

10.مودت امام

جناب برقی گاه افزون بر بحث محبت به اهل بیت، بر مودّت ایشان نیز تأکید کرده است. وی در حدیثی از کتاب ثواب الاعمال باب «ثواب موّده آل محمد(ص)» (باب 81) روایت کرده است که هر کس با موّدة اهل بیت (علیهم السلام) در روز قیامت خدا را ملاقات کند در بهشت داخل می شود، و مورد شفاعت قرار می گیرد. [44]

بنابر این جناب برقی شرط دخول در بهشت و مورد شفاعت قرار گرفتن را داشتن موّدت نسبت به ائمه (علیهم السلام) می داند.

11.بغض امام

جناب برقی در کتاب عقاب الأعمال باب 16 روایاتی را در نکوهش بغض نسبت به امام (ع) مطرح می کند.

همچنین از کتاب الصفوة و النور و الرحمة باب 35 به شدت بغض و دشمنی به ائمه را نکوهیده و طی این احادیث مطرح می کند که عبادت کسی که هزار سال عبادت کرده باشد ولی بغض ائمه را داشته باشد، مورد قبول و پذیرش خدا نیست. [45]

و نیز در باب 47 همین کتاب بحث بغض و کینه نسبت به ائمه را ادامه می دهد. این باب شامل 8 روایت است. در روایات اول دوم که هر دو از ابی بصیر نقل شده اند، دشمنی با ائمه را در ردیف دشمنی با رسول خدا معرفی می کند.

در روایات سوم و چهارم به نقل از ابی بصیر لیث مرادی و عبد الحمید الواسطی فرد ناصبی را بدتر از زنازاده معرفی می کند.

در حدیث دیگری بیان می دارد که ناصبی به هیچ وجه مورد شفاعت قرار نمی گیرد. در حدیث از بعضی از اصحاب در قول خدای متعال در آیه شریفه « یُریدُ الله بِکُم الیُسر وَ لا یُریدُکُم بِکُم العُسر[46]» یسر را ولایة ائمه و عسر را بغض و دوستی دشمنان خدا مطرح می کند.

و بالاخره در روایات منحصراً به ناصبی نسبت به علی (ع)پرداخته است و در روایت عاقبت دشمنی با علی (ع) را به تصویر کشیده است که داخل در آتش است و از اسلام خارج است. [47]

12.ذکر امام

در کتاب ثواب الاعمال باب «ثواب ذکر آل محمد (ص)» (باب 82) روایتی که از ابن مسلم نقل شده است،[48] آمده است که ذکر ائمه (علیهم السلام) موجب شفای از تب، بیماری و وسواس شک است. در روایت دیگری نیز از همین کتاب و از باب 86 ، بر اهمیت اشک ریختن بر مصیبت های وارده بر ائمه و ثواب آن تأکید دارد.

13.نگاه به امام

جایگاه امامان معصوم در اندیشه‌ی برقی چنان والاست که به استناد برخی روایات می‌توان گفت وی معتقد است که نگاه به آل محمد (ص) نیز عبادت است.[49]

14.نیکی و صله امام

در باب 85 و 87 از کتاب ثواب الاعمال دو روایت وجود دارد که جناب برقی بحث اهمیت احسان و نیکی به امام و اهل بیت (علیهم السلام) را مطرح می کند. در روایت اول که از طریق ابوحمزه ثمالی روایت شده است، آمده که: هر کس به ائمه نیکی و احسان کند، به رسول خدا (ص) احسان کرده و هر کس به رسول خدا (ص) نیکی کند، به خدا احسان کرده است.[50] در روایت دوم از طریق عیسی بن عبد الله العلوی روایت شده، هر کس به احدی از اهل بیت (علیهم السلام) نیکی کند و برای او در روز قیامت کفایت می کند. [51]

15.کذب بر امام

در باب کذب بر امام، ایشان به حدیثی از کتاب عقاب الأعمال، باب عقاب دروغ بر خدا و رسولش و اوصیاء استناد کرده است. وی در روایتی که از طریق ابی خدیجه نقل شده است، کذب بر امام را در ردیف کذب بر خدا و رسولش جزء گناهان کبیره می داند. [52]

16.نقض عهد و پیمان امام

در کتاب عقاب الأعمال، باب 19 «عقاب من نکث صفة الإمام»، جناب برقی به حدیثی که از طریق علی بن جعفر (ع) روایت شده توجه داده است به این که شکستن بیعت با امام، باعث می شود که ناقض پیمان در روز قیامت نزد خدا حاضر می‌شود در حالی‌که به بیماری جذام مبتلاست. [53]

17.تمسک به امام

برقی در کتاب الصفوة و النور و الرحمة بابی به نام «باب شیعتنا آخذون بحجزتنا» را به مسئله‌ی تمسک به امام اختصاص داده است. در پنج روایت این باب بر تمسک و تعلق ائمه به نبی اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره دارد،  چنان که در روایتی تصریح شده است که همه شیعیان به ما (ائمه) تمسک دارند و ما به پیامبر و پیامبر نیز به خدا متمسک است.[54]

18.شهادت در راه امام

در بحث شهادت در راه آل محمد (ص) جناب برقی به یک روایت که در باب 82 کتاب ثواب الاعمال ذکر کرده است، استناد کرده است. از محمد بن القاسم روایت کرده است که هرکس در راه ائمه اطهار (علیهم السلام) به شهادت برسد برای او 7 درجه است. و می تواند در 70 جا از خانواده اش شفاعت کند. [55]

بنابر این ایشان برای شهید در راه ائمه اطهار (علیهم السلام) حق شفاعت قائل است.

19.حشر با امام

در باب دوم از کتاب الصفوة، بحثی با عنوان «یوم ندعوا کل اناس بإمامهم» مطرح شده است. همچنین در ادامه از همین کتاب باب «من مات لا یعرف امامه» مطرح شده و در این دو باب موضوع حشر با امام بیان شده است.

برقی با استناد به روایات فوق معتقد است که در روز قیامت، هر گروه از مردم با امام خودشان مبعوث می شوند؛ همچنین همه مردم با امامی که به آن اقتدا کرده اند و از او اطاعت کرده اند همراهند و او را لعنت می کنند و آن امام هم آنان را لعنت می کند مگر کسانی که ائمه اطهار (علیهم السلام) را امام خود قرار داده اند و به امامت آن ها معتقدند. [56]

20.شفاعت امام

بحث شفاعت ائمه در کتاب الصفوة و النور و الرحمة، باب 44 مطرح شده است. در حدیث اول آمده که ائمه شیعیان خود را شفاعت می کنند. و در حدیث دوم در ذیل آیه «مَن ذَاالَّذی یَشفَعُ عِندَه الاَّ بِإذنِه یَعلَمُ مَا بَینَ اَیدیهِم وَ ما خَلفَهُم»[57] آورده که شفاعت کنندگان در آیه، ائمه هستند.

همچنین در همین کتاب، بابی را با نام شفاعت به این بحث اختصاص داده است. دو روایت مفضل به بحث مقام شفاعت ائمه پرداخته است. برای مثال در روایت مفضل در ذیل آیه « فَمَا لَنا مِن شَافِعین. وَ لاَ صِدیقٍ حَمیم[58]» از شافع در آیه به ائمه تفسیر شده است.[59]

نتیجه گیری

به نظر می رسد که جناب برقی تلاش سرشاری به ترویج و اشاعه عقیده حق (مذهب شیعه اثنی عشری) داشته است.

جمع بندی مباحث مطرح شده در باب امامت از دیدگاه جناب برقی (ره) در کتاب محاسن چنین است.

Line Callout 3: ‏1- ذکر امام‏
‏2- شهادت در ‏راه امام
‏3- نظر به امام‏
‏4- نیکی و صله ‏به امام
Line Callout 3: ‏1- ولایت امام‏
‏2- حب امام‏
‏3- مودّت امام‏
‏4- معرفت امام‏
‏5- جهل و عدم ‏معرفت
‏6- کذب بر ‏امام
‏7- اقرار به ‏امامت
‏8- حشر یا امام‏
‏9- بغض امام‏
‏10- تقیّه  ‏رازداری نسبت به امام
‏11- نقض عهد ‏و پیمان امام
Line Callout 3: ‏1- خلقت امام‏
‏2- امام جور‏
‏3- تمسک امام‏
‏4- علم امام‏
‏5- شفاعت امام‏


 

1- ولایت امام، افضل اعمال و جزء و اساس اسلام است و شرط پذیرفتن و قبولی دیگر اعمال و عبادات منوط به داشتن ولایت امام است؛ از این رو،‌ بدون ولایت ایمانی وجود ندارد.

2- برقی محبّ ائمه را مومن و مبغض آن ها را کافر می داند. از طرف دیگر برای حب درجاتی قائل است؛ از جمله حبّ به قلب و دست و زبان بالاترین درجه حب، حبّ به قلب و زبان و حب به قلب به تنهایی که پایین ترین درجه حبّ است.

3- جناب برقی (ره) شرط دخول در بهشت و مورد شفاعت گرفتن را در مودّت امام می دانند و البته این مودّت را مشروط به شناخت حق امام می دانند. لذا مودّت محبت به تنهایی نیست بلکه مودّت محبت همراه با معرفت و شناخت نسبت به حق امام است.

4- جناب برقی (ره) از معرفت و شناخت امام به خیر کثیر تفسیر کرده و آن را طاعتی از طاعات خدا می دانند. و عارف به امام را مانند کسی می دانند که در گروه یاران حضرت قائم (عج) قرار دارد. و از طرف دیگر برای جاهل به امام و کسی که امام خود را نشناسد و نسبت به او معرفت نیابد سه نوع مرگ را مطرح می کند. 1. مرگ جاهلیت 2. مرگی به غیر از دین اسلام یا به صورت نصرانی یا یهودی 3. مرگ همراه با کفر و نفاق.

5- جناب برقی اقرار به امامت و ائمه را شرط باقی ماندن در بهشت می داند.

 6- جناب برقی کذب بر امام را جزء گناهان کبیره و در ردیف کذب بر رسول خدا (ص) و خدا می داند.

7- در روز قیامت هر قومی با امام خود محشور می شوند. در آن روز تمام مردم ائمه خود را که برای خود امام و مقتدا قرار داده اند لعنت می کنند و آن ها (ائمه) نیز مردمشان را لعنت می کنند، جز شیعیان و امامان آن ها.

8- در باب تقیّه و رازداری نسبت به امام بسیار سفارش شده است به گونه ای که هر کس تقیه کند خدا او را عزیز و هر کس امر امام خود را فاش کند خدا او را در دنیا ذلیل و در آخرت نور چشمانش را از او سلب می کند. و این که هر کس عمداً حدیث امام را آشکار مانند کسی است که عمداً امام را به قتل رسانده است. این همه تأکید بر تقیه دلالت بر اهمیت آن دارد.

9- خلقت امام را از اعلی علّیین می داند و این که شیعیان همه قلوبشان متمایل به سوی امام است هر چند بدنشان از چیز دیگری است.

10- کلیدهای علوم در نزد امام است و آن ها درب های حکمت و فصل الخطاب هستند. لذا شیعیان در موارد شک و تردید به رجوع به امام امر شده اند چرا که ائمه باعث هدایت و روشنگری هستند.

11- ذکر امام، شهادت در راه امام، نگاه به امام، نیکی و صله و... از اموری  هستند که بسیار سفارش شده اند و وعده به دخول به بهشت و شفاء از بیماری داده شده اند. با توجه به سفارشات و وعده های داده شده ذکر امام و نگاه به امام به معنای یاد کردن و نگاه صرف نیست یا دو نگاهی که همراه با اعتقاد و شناخت باشد.

12- از امامتِ شخص جائر و ستم کار نهی شده است و مردمی که از چنین شخصی به عنوان امام و مقتدا اطاعت می کنند و لو نیکوکار و اهل عمل صالح باشند مورد عذاب قرار می گیرند و معزور نیستند. لذا عدم جور را یکی از شروط و ویژگی اصلی امام می دانند و این که جانشین پیامبر(ص) نمی تواند یک امام جائر باشد بر خلاف آنچه مورد قبول اهل سنت است.

فهرست منابع

قرآن کریم

1.                 ابن غضائری، احمد بن حسین، رجال ابن غضائری، موسسه اسماعیلیان، قم،‌ 1364.

2.                 برقی، احمد بن محمد بن خالد، رجال، ویراسته جلال الدین محدث ارموی ، تهران، 1342 ق.

3.                 طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ویراسته م.ص. بحر العلوم، نجف، 1937 م.

4.                 طوسی، محمد بن حسن، رجال الطوسی، ویراسته م.ص. بحر العلوم، نجف، 1380 ق/1961 م.

5.                 نجاشی، احمد بن علی الاسری، رجال نجاشی، قم، 1407 ق.

6.                 نیومن، آندروجی، دوره شکل گیری تشیع دوازده امامی، مهدی ابوطالبی، محمد رضا امین، حسن شکر اللهی (مترجمان) ، انتشارات شیعه شناسی، قم، 1386 .

 

 



[1] . نجاشی، احمد بن علی الاسری، رجال، النجاشی، قم، 1407 ق، ص 325.

[2] . برقی، احمد بن محمد بن خالد، رجال ، ویراسته جلال الدین محدث ارموی، تهران، 1342 ق، ص 50 .

[3] . همان، ص 54 و 55 .

[4] . طوسی، محمد بن حسن، رجال طوسی، ویراسته م . ص . بحر العلوم، نجف، 1380 ق / 1961 م، ص 398 .

[5] . طوسی، همان .

[6] . نجاشی، همان، ص 76 .

[7] . طوسی، محمد بن حسن، الفهرست، ویراسته م .ص . بحر العلوم، نجف، 1937 م.

[8] . ابن غضائری، احمد بن حسین، رجال ابن غضائری، ج1،‌ ص138.

[9] . همان،‌ ص 245.

[10] . همان،‌ ص 246.

[11] . همان،‌ ص 246.

[12] . همان، ص 262 .

[13] . همان،‌ ص 175.

[14] . همان،‌ ص 176.

[15] . همان،‌ ص 173.

[16] . همان،‌ ص 177.

[17] . همان،‌ ص 178.

[18] . همان،‌ ص 262.

[19] . طه: 82 .

[20] . حج: 77- 78 .

[21] . برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ص268.

[22] . همان،‌ ص425.

[23] . همان،‌ ص446.

[24] . همان،‌ ص468.

[25] . همان،‌ ص 224.

[26] . مطففین: 18-21.

[27] . همان، ص293 و 294.

[28] . انبیاء: 7.

[29] . برقی، احمد بن محمد، همان،‌ ص341 و 342.

[30] . آل عمران: 112.

[31] . القصص: 54.

[32] . همان.

[33] . برقی، احمد بن محمد، همان، ص396 – 400.

[34] . همان، ص134.

[35] . همان،‌ ص445.

[36] . شوری: 23 .

[37] . برقی، احمد بن محمد، همان،‌ ص240.

[38] . همان،‌ ص232.

[39] . همان،‌ ص247.

[40] . همان ، ص 248 .

[41] . همان،‌ ص247 و 248.

[42] . همان،‌ ص250.

[43] . همان،‌ ص250.

[44] . همان،‌ ص134.

[45] . همان،‌ ص 271.

[46] . بقره: 185.

[47] . برقی، احمد بن محمد، همان،‌ ص 295 – 297.

[48] . همان، ص 135 .

[49] . همان،‌ ص 135 .

[50] . همان،‌ ص 136.

[51] . همان،‌ ص 136.

[52] . همان،‌ ص 209.

[53] . همان،‌ ص 178.

[54] . همان،‌ ص 291 و 292.

[55] . همان،‌ ص 135 .

[56] . همان،‌ ص 239 و 254.

[57] . بقره: 255.

[58] . شعراء: 100- 101.

[59] . برقی، احمد بن محمد،‌همان،‌ ص293 و 294.