بررسی و نقد «صحيح بخاري»

عزيزه اديب

 

چكيده :

مقدمه

نگاهي به زندگي بخاري

بخاري در نگاه محدّثان اهل سنّت

کتاب صحيح بخاري در نگاه اهل سنت

تعداد احاديث صحيح بخاري

مشخصات صحيح بخاري

بررسی انتقادی صحيح بخاري

1)نقل به معني

2) نقل حديث مجعول

3) نقل حديث از افراد مجهول يا کذّاب

4) نقل ناقص حديث

5) اسرائيليات در صحيح

6) عدم تصحيح و بازنگري مجدد

اهل بيت در صحيح بخاري

الف: حضرت علي عليه السلام

ب) حضرت زهرا سلام الله عليها

ج- ساير عترت طاهره

فهرست منابع

 

چكيده :

كتاب صحيح بخاري معتبرترين كتاب اهل سنت پس از قرآن كريم است كه به جمع­آوري روايات در  ابواب مختلف پرداخته است. بخاري سال هاي متمادي براي جمع آوري احاديث نزد اساتيد گوناگون به تحصيل مشغول بوده است. اگر چه كتاب مزبور از جايگاهي رفيع نزد اهل سنت برخوردار است؛ اما منصفان و محققان از اهل سنت، به نقاط ضعفي راجع به اين كتاب اشاره كرده اند. اموري همچون نقل به معنا، نقل احاديث مجعول، نقل حديث از افراد مجهول و كذاب، نقل ناقص حديث و ... از نقاط ضعف اين كتاب به شمار مي آيد. همچنين عدم توجه به فضايل اهل بيت را مي توان نشان از تعصب وي دانست. هدف از نگارش اين نوشتار، آشنايي با نويسنده و اصل كتاب صحيح بخاري و بررسي انتقادي آن است.

مقدمه

قرآن كريم به عنوان معجزه جاويدان پيامبر گرامي اسلام(ص) دربردارنده كليات احكام و معارف است و بيان جزئيات احكام را به عهده پيامبر اكرم(ص) و جانشينان آن حضرت واگذار كرده است از اين رو براي شناخت كامل دين، توجه به احاديث صادر شده از سوي آن بزرگواران از اهميت به سزايي برخوردار است.

با وجود اين، تاريخ حديث حكايت از وقوع يك برهه تاريك زماني دارد كه همان دوران منع كتابت حديث بود. سال ها بعد كه چنين منعي برداشته شد، تلاش هاي فراواني براي  جمع آوري احاديث از سوي انديشمندان شيعه و سني صورت گرفت.

در ميان مجامع روايي اهل سنت، كتاب صحيح بخاري از اعتبار و منزلت ويژه اي برخوردار است؛‌ به گونه اي كه در برخي از ديدگاه ها به عنوان برترين كتاب، پس از قرآن كريم از آن ياد شده است.

در اين نوشتار به بررسي اجمالي اين كتاب و ارائه نقاط قوت و ضعف آن خواهيم پرداخت.

نگاهي به زندگي بخاري

محمد بن اسماعيل بن ابراهيم بخاري صاحب كتاب صحيح معروف به صحيح بخاري در شوّال سال 194 هجري به دنيا آمده است.[1]

خانواده­ي وي اصالتا ايراني و پيرو مذهب زرتشت بودند و اولين کسي که از خانواده ي او اسلام آورد، جدّ پدرش «مغيره» بود که با واسطه ي «يمان جعفي»، استاندار بخارا، اسلام آورد.

از آنجا که مغيره و فرزندانش غلام او بودند به بخاري، «جعفي» نيز مي گفتند، بنابراين نسبت او به جعفي نسبت خويشاوندي و نسبي نبوده است.

پدر بخاري در جواني درگذشت، در اين هنگام بخاري کودکي خردسال بود که در دامان مادرش رشد کرد. پدر بخاري ثروت زيادي براي فرزندش برجاي گذاشت.

در کتاب فتح الباري آمده است که بخاري در نوجواني بينايي- خود را از دست داد. مادرش، حضرت ابراهيم(عليه السلام) را در خواب ديد و آن حضرت به او گفت : «اي زن خداوند بينائي را به پسرت برگردانده است». صبح شد در حالي که خداوند او را شفا داده بود و بعد از شفا يافتن در شبهاي مهتابي حديث مي نوشت.[2]

بخاري در سن ده سالگي کار حفظ را آغاز کرد و کتاب هاي ابن مبارک و وکيع که از مشاهير و محدثين قرن بودند،‌ را حفظ کرد.

 وي قبل از شانزده سالگي به جمع آوري و حفظ حديث پرداخت، تا اينکه در اين شاخه به نبوغ رسيد. خودش گفته است که صد هزار حديث صحيح و دويست هزار حديث غير صحيح حفظ بوده است.[3]

وي بخشي از عمرش را در جمع آوري حديث و گردش از شهري به شهر ديگر در پي يافتن حديث گذراند. سرانجام ششصد هزار حديث گرد آورد و صحيح را از بين آنان برگزيد.[4]

بخاری سرانجام در اول شوال سال 256 در 62 سالگي، در روستاي خرتنگ از توابع سمرقند به عالم باقي پيوست.[5]

بخاري در نگاه محدّثان اهل سنّت

به نظر محدثان اهل سنت، بخاري از موثق­ترين و معروف­ترين محدثان اسلام مي باشد.

ابن عماد حنبلي گويد: بخاري از هزار نفر از علماء روايت نقل کرده که همگي معتقد بودند ايمان عبارت است از: گفتار و کردار.[6]

محمود بن عمر عقيلي گويد: زماني که بخاري، صحيح را تأليف کرد آن را بر احمد بن حنبل، يحيي بن معين و علي بن مدني، عرضه کرد. آنان همه کتاب جز چهار حديث را پسنديده و صحيح دانسته اند.[7]

دارالقطعي گفت: اگر بخاري نمي بود، مسلم نیشابوری، کتاب صحیح را نمي نوشت، مسلم هيچ کاري نکرد، غير اينکه کتاب بخاري را گرفت و روي آن کار کرد و چيزهايي نيز به آن افزود.[8]

اعتماد محدثين نسبت به او به حدي رسيد که ابوالحسن مقدسي گفت: تمام روايات صحیح از پل گذشته اند.[9]

کتاب صحيح بخاري در نگاه اهل سنت

ظاهرا محدثان اهل سنت اتفاق نظر دارند که بخاري اولين کسي بود که براي جدا کردن حديث صحيح از غير صحيح اقدام کرده است. وي ششصد هزار حديث گرد آورد و صحيح را از بين آنان برگزيد.[10]

بعضي از محدثان از وي نقل مي کنند که گفت: «هيچ حديثي را در صحيح نگنجاندم، مگر اينکه قبل از آن غسل کردم و دو رکعت نماز گزاردم.[11]وي شانزده سال در جستجوي حديث بود تا اينکه صحيح را به اتمام رسانيد.[12]

رشيد رضا مي گويد: «احاديث صحيح بخاري بطور کلي از نظر صنعت حديث و تحقيق، صحيح تر از دیگر مجامع حديثی است، و صحيح مسلم نيز در رتبه ي پس از آن قرار دارد.[13]

محمد ابوريه مي نويسد: «صحيح بخاري صحيح ترين کتاب، بعد از کتاب خداست.»[14]

تعداد احاديث صحيح بخاري

به نوشته برخی محققان، تعداد احاديث صحیح بخاري به هفت هزار و دويست و هفتاد و پنج حديث مي رسد که احاديث غير تکراري آن، چهار هزار مي باشد.[15]

مشخصات صحيح بخاري

صحيح بخاري، داراي 9 جزء و بيش از 100 کتاب و 3450 باب مي باشد و همانگونه که گذشت، تعداد احاديث آن را با مکررات، 7275 و با حذف آنها، 4000 حديث دانسته اند.

 تاکنون 59 شرح (تام و ناقص) بر آن نوشته اند. و تنها 11 شرح از آنها چاپ شده اند. همچنین تا به حال 28 دانشمند بر صحیح بخاري، پاورقي زده اند، و پانزده نفر، آن را طبق سليقه ي خودشان، تلخيص نموده اند. و شانزده تن نيز بر آن، مقدمه نوشته اند.[16]

بررسی انتقادی صحيح بخاري

گر چه به نظر اهل سنت صحیح بخاري به منزله قرآن دوم است؛ ولي در عين حال برخي از محققين منصف اهل سنت گفته اند که: «بخاري و روات او معصوم از خطا نيست.»[17]

«محمد رشيد رضا» مي گويد:زماني که «فتح الباري» ـ شرح بخاري ـ را خواندم، ديدم که اشکالات زيادي در احاديث صحيح وجود دارد مانند، اشکال در متن و معناي حديث، تعارض بين احاديث و .....[18]

بعضي از اشکالاتی که از سوی محققين بر صحیح بخاری وارد شده است، عبارتند از:

1)نقل به معني

«أحيدر بن جعفر» والي بخارا گفت: « محمد بن اسماعيل روزي به من گفت: «چه بسا احاديثي که در بصره شنيدم و در شام نوشتم و چه بسا احاديثي که در شام شنیدم و در مصر نوشتم، به او گفتم: يا    ابا عبدالله آنها را تمام نوشتي؟ وي ساکت شد.»[19]

محمد بن أزهر سجستاني می گوید: «من در مجلس سلمان بن حرب بودم و بخاري نيز همراه ما بود و گوش مي داد، اما نمي نوشت بعضي پرسيدند که او چرا نمي نويسد؟ جواب دادند: وقتي به بخارا برگشت، از حفظ مي نويسد.»[20]

شواهدي از اين دست، نشان از يک ضعف عمده در برخي از احاديث صحيح بخاري دارد که همان نقل به معنای برخي روايات است

برخی محدثان نیز بر این باور بوده اند که صحیح بخاري در ثبت عين الفاظ حديث، مقيد نبوده و گهگاه نقل به معني مي کرده است.[21].

2) نقل حديث مجعول

در صحيح بخاري بعضي از احاديث مجعول نيز به چشم مي خورد،‌ چرا که در آن احاديث، نشانه هايي وجود دارد که در علم درايه از علامات وضع به حساب مي آيد.

از جمله آن احادیث، حديث سحر شدن رسول خدا(ص) توسط عده اي از مردم است. این حدیث حتی از سوی برخی علمای اهل سنت مانند «جصاص» و «محمد بن عبده» مردود اعلام شده است،‌ چرا که این حدیث صريحا با آيات قرآن در تعارض است:

« وَ قَال الظالِمون اِن تتيعون الّا رَجلاً مسحوراً انظر کيف ضربوا لک الامثال فضلوا فلا يستطيعون سبيلاً»[22]

«آن گاه كه ستمگران مى‏گويند: «شما جز از انسانى كه افسون شده، پيروى نمى‏كنيد!» ببين چگونه براى تو مثلها زدند! در نتيجه گمراه شدند، و نمى‏توانند راه حق را پيدا كنند.»

رشید رضا ـ از مفسران معروف اهل سنت ـ با  اذعان به وجود برخی احادیث مجعول در صحیح بخاری مي گويد: که از اصول ايمان و ارکان اسلام نيست اينکه هر مسلماني بايد به تمام احاديث صحيح بخاري اطلاع داشته باشد و آنها را بپذيرد هرچند که مجعول باشد و نيز شرط صحت اسلام هم اين نيست که اقرار کند به تمام آنچه که در صحيح بخاري است.[23]

3) نقل حديث از افراد مجهول يا کذّاب

دکتر «احمد امين» بعد از ذکر تعدادي از احاديث بخاري که بر آن انتقاد کرده، مي گويد: به درستي که بعضي کساني که بخاري از آنها روايت کرده، افراد غير ثقه هستند.

برخی محققان حدیث­شناس اهل سنت، قريب به هشتاد نفر از رجال بخاري را افرادی ضعيف دانسته اند.

احمد امین در این راستا از عکرمه یاد می کند. وی یادآور می شود که که دنيا از حديث و تفسير او پر شده و به تحقيق که بسياري دروغ ها را نيز به عنوان حديث جعل مي کرد؛ زيرا او مطابق خواست و نظر خوارج حرف مي زد و نيز به جهت اينکه از فرمانروايان جايزه بگيرد احاديثي را مطابق ميل آنها مي گفت، تا آنجا که  برخی حدیث­شناسان اظهار کرده اند که  عکرمه دروغگوست چيزي را که صبح مي گويد، شب تکذيب مي کند و مخالف آن را مي گويد.

با اين حال عده اي او را توثيق کرده اند و بخاري صدق او را ترجيح داده و احاديث زيادي از او روايت کرده در حالي که مسلم نیشابوری کذب او را ترجيح داده و جز یک روایت ـ که به آن حديث هم اعتماد نکرده و براي تقويتش حديثي را از سعيد بن جبير در همان مورد نقل مي کند ـ دیگر روايتي از او نقل نکرده است.[24]

4) نقل ناقص حديث

بخاري بعضي از احاديث را از روي غرض به طور کامل نقل نمي کند مانند حديث عمار:

«ويح عمّار يدعوهم الي الجنه و يدعونه الي النّار»

در صحت اين حديث ابن عبدالبر مي گويد: اين حديث از اخبار متواتر است و از صحیح­ترین احاديث مي باشد.

همچنين ابن اثير مي گويد: اين حديث را قبل از بخاري، ابوبکر برقاني و ابوبکر اسماعيلي اينگونه نقل کرده اند:

« ويح عمّار، تقتله الفئه الباغيه؛ يدعوهم الي الجنه و يدعونه الي النّار»

ابن وزير مي گويد: اينکه بخاري اول حديث را ترک کرده شايد به خاطر ترس و تقيه از متعصبين باشد. [25]

از آنچه که گذشت،‌ می توان به این نتیجه رسید که عدم نقل کامل برخی احادیث نیز از جمله نقاط ضعف صحیح بخاری است.

5) اسرائيليات در صحيح

بخاري در بعضي ابواب،‌ با ذکر برخی احادیث، يهود و نصاري را مورد لعن قرار داده، در بعضي ابواب ديگر مطالبي نقل کرده که باعث ترويج آنان مي شود!؟

به اين روايت دقت کنید:

قال رسول الله (ص) :

« لا تخيروني علي موسي؛ فانّ الناس يصعقون يوم القيامه فاکون اول من یفیق.... فلاادری أکان موسی فیمن صعق فأفاق قبلی او کان ممن استثنی الله.»[26]

«مرا بر موسی(ع) برتری ندهید،‌ چرا که در قیامت بر مردم صاعقه وارد می شود،‌ پس من اول کسی هستم که به هوش می آیم، پس نمی دانم که آیا موسی(ع) هم از کسانی است که صاعقه بر او وارد می شود، پس پیش از من به هوش می آید یا اینکه او از جمله کسانی است که خداوند او را از جمله افراد مورد استثنا قرار داده است.»  

حافظ ابن حجر اعتراف مي کند که اين روايت دلالت بر افضليت موسي عليه السلام نسبت به پيامبر خاتم دارد.

همچنین بخاری بيشتر از هفت مورد از پيامبر نقل مي کند:

« لا ينبغي لعبد أن يقول: انا خيرٌ من يونس بن متي»[27]

«برای کسی شایسته نیست که بگوید: من[پیامبر اسلام] از حضرت یونس به متی(ع) برتر هستم»

اينکه پيامبر اكرم(ص)، خاتم پيامبران و افضل و اشرف انبيا آنها در دنيا و آخرت بوده و شريعت آن حضرت نيز ناسخ و خاتم شرايع ديگر مي باشد، از امور مسلم و مورد پذیرش تمام مسلمانان است و همه ي فرق اسلامي در اين امر اجماع دارند، و اینگونه احادیث در صحیح بخاری با این اعتقاد مسلمانان منافات دارد.

6) عدم تصحيح و بازنگري مجدد

شواهدی در صحیح بخاری به چشم می آید که بر اساس آنها شاید بتوان مدعی شد، بخاری فرصت تصحیح و بازنگری احادیث را پیدا نکرده بوده است. برخی از این شواهد عبارتند از:

الف. نقل احادیث با اسناد ناقص

ابن حجر  در کتاب «هدي الساري» آورده است که ابو اسحاق ابراهيم بن احمد المستعلي ـ از نسخه برداران صحیح بخاری ـ گفت: از اصل کتاب بخاري که نزد دوستش محمد بن يوسف فريري بود، نسخه برداري کردم، احاديث ناقص و پاکنويس شده اي در آن مشاهده کردم، بعضي از سلسله اسناد ناقص بودند و بعضی دیگر نیز اساسا سلسله سند نداشتند ما نيز بعضي را به بعضي ديگر ضميمه کرديم.

افزون بر آن، اختلاف نسخه های صحیح بخاری که به وسیله کسانی همچون ابو اسحاق مستعلي، ابو محمد سرخسي، ابوهيثم کشمهيني و ابوزيد مروزي که از يک اصل نسخه برداري کردند، دلیلی دیگر بر وجود اسناد ناقص و مقطوع است.

ضمن آنکه به همین دلیل، در صحيح بخاري دو سلسله سند و يا بيشتر ديده مي شود که به هم متصل اند و بين آنها حديث وجود ندارد.[28]

افزون بر آن، در صحيح بخاري احاديث معلق[29]، موقوف[30]، و مقطوع[31] و ..و عيوبي از اين قبيل ديده مي شود.

البته ممكن است بخاري تصميم نداشته است که کتابش را اين چنين عرضه کند، بلکه ابتدا مي خواسته کتابش را به اين شکل کنوني جمع کند و بعد از آن اسناد را بازبيني و تصفيه و نيز متن احاديث را بررسي کند، اما بعد از به پايان رساندن مرحله ي اول اجل مهلتش نداده است. وي براي گردآوري اين مقدار حديث بخشي از عمرش را در سير و سفر گذراند و به شهرهاي اسلامي بزرگ که در آنها، مساجد، مجالس و منزل علماء به مراکز تدريس و تدوين حديث و ديگر علوم و فنون تبديل شده بود روي آورد.

پس از او شاگردانش نوشته هايش را با عيب و علت­هايي که داشت، جمع آوري کردند. به همين مناسبت است که در برخی موارد يک حديث را بدون مناسبت در ابواب مختلف مشاهده مي کنیم، ضمن آنکه هيچ باب از ابواب صحیح خالي از حديث تکراري نيست.[32]

ب. نقل حدیث از افراد معلوم الحال

بخاري از اشخاصي چون مروان بن حکم، ابوسفيان، معاويه، عمر بن عاص، مغیره بن شعبه، عبدالله بن عمر و عاص و نعمان بن بشير انصاري نیز روايت کرده است.

نعمان بن بشير تا هنگام مرگ، در رکاب معاويه و پسرش يزيد بود و در تمام جنايت­ها هم­دست آنان بود؛ در عین حال، بخاري امام حسن و امام حسين(عليه السلام) را در زمره ي اصحابي که ناقل حديث پيامبرص  بوده اند، به شمار نياورده است.

با توجه به اينکه طبق گفته ي خودشان در تعريف صحابه (هرکس پيامبرص را ديده باشد يا حديثي از او شنيده و يا زمان او را درک کرد باشد، صحابي ناميده مي شود) آن دو بزرگوار نيز از اصحاب پيامبر اكرم(ص) بودند.

وي اغلب از ابوهريره ، عايشه، عمر بن خطّاب، عبدالله بن عمر و عبدالله بن عمر وعاص روايت کرده است. از ابو هريره 464 حديث، عبدالله بن عمر270، عايشه242، ، ابو موسي اشعري57، معاويه8، مغيره بن شعبه11 حديث، نعمان بن بشير6 نقل کرده است.

با وجود این، بخاری از حضرت فاطمه سلام الله علیها فقط يک حديث نقل کرده است،  وي از بزرگانی همچون امام علي عليه السلام29 حدیث، مقداد بن اسود1، عمّار بن ياسر4 و سلمان فارسي4، نقل کرده است.[33]

اهل بيت در صحيح بخاري

پیامبر اکرم (ص) در احادیث بیشماری به سفارش راجع به اهل بیت خود پرداخته و روایات متواتری نیز در فضیلت آن بزرگواران وجود دارد، از این رو اهل بیت عصمت و طهارت جایگاهی بس رفیع میان شیعیان دارند و از نظر آنها، خلافت و رهبری پس از رسول خداص تنها برازنده و شایسته اهل بیت بوده است.

حال باید دید، برخورد بخاری با اهل بیت پیامبر اکرم (ص) در کتاب صحیح چگونه بوده است.

الف: حضرت علي عليه السلام

بخاري در باب مناقب علي بن ابي طالب عليه السلام فقط چند حديث معدود را ذکر مي کند:

1.پیامبر اکرم (ص) به امام علی علیه السلام فرمود:

           « انت منّي و اَنَا منّک»

          «تو از من هستي و من از تو هستم.»

2.عمر گفته است که وقتي رسول خداص رحلت کردند از علي عليه السلام راضي بودند.

3.پيامبر (ص) در جنگ خيبر در فضيلت علي عليه السلام فرمود:

«لا عطينَّ الرايه غداً رجلاً يفتح الله علي يديه. »

«فردا پرچم را به دست كسي خواهم داد كه خداوند به دستان او پيروز مي شود.»

4.لقب ابوتراب از طرف پيامبر اكرم (ص) براي علي(عليه السلام) انتخاب شده است.

5.پيامبر اكرم(ص) به امام علي عليه السلام فرمودند:

«أما ترضي أن تکون مني بمنزله هارون من موسي»[34]

«آيا راضي نيستي كه تو براي من به منزله هارون براي موسي (ع) باشي»

با وجود اين، عدم نقل روايات مشهور راجع به فضايل و مناقب امام علي عليه السلام که در منابع معروف اهل سنت به وفور يافت مي شوند، نشان از تعصب وي در اين باره دارد. برخي از آن احاديث عبارتند از:

1)      حديث غدیر؛ که از لحاظ کثرت طرق هيچ حديثي به درجه ي او نمي رسد، و همه در متواتر بودنش اجماع دارند.[35]

2)      حديثي که روايت مي کند که آيه اي «إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصلاة وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ»[36] در شأن امير المؤمنين نازل شده است و عده ي زيادي از مفسرين و علماء و محدّثين اهل سنت بدان اقرار دارند.[37]

3)               حديث معروف پيامبر اكرم(ص) كه فرمودند:

من شهر علم هستم و علي در آن است.»[38]

4)               حديث برادري پيامبر و امام علي عليه السلام که احمد بن حنبل و ترمذي آن را  نقل كرده اند.[39]

5)               حديثي كه در آن به لزوم بستن تمام درها جز در خانه امام علي عليه السلام اشاره دارد؛

پيامبر اكرم(ص) فرمود:

 «من اراد أن ينظر الي آدم في علمه و الي نوح في تقواء و الي ابراهيم في حلمه، و الي موسي في بطشه، و الي عيسي في عبادته، فلينظر الي علي ابن أبي طالب عليه السلام»[40]

    «هر كس مى‏خواهد به علم آدم و تقواي نوح و بردبارى ابراهيم و استوارى موسى و عبادت عيسي عليهم السلام بنگرد، به على بن ابى طالب نگاه كند.»

پيامبر اكرم(ص) فرمود: «المبارزة علي يوم الخندق مع عمرو بن عبدود، افضل من اعمال امتي الي يوم القيامه.»[41]

«مبارزه علي عليه السلام در روز خندق با عمرو بن عبدود از اعمال امتم تا روز قيامت با فضليت تر است.»

ب) حضرت زهرا سلام الله عليها

حضرت فاطمه زهرا(س) يکي از بانوان برجسته ي عالم اسلام به شمار مي آيد که شيعه و سني در مناقب او احاديث فراواني نقل کرده اند با وجود اين، بخاري از آن همه فضايل، تنها سه روايت را نقل مي كند:

1.حديثي که پيامبر تسبيح معروف به تسبيح حضرت زهرا(س) را به ايشان تعليم داد.[42]

2.پيامبر اكرم (ص) فرمود: «فاطمه سيد نساء اهل الجنة»[43]

3.پيامبر اكرم ص فرمود:

«فاطمة بضعة مني فمن اغضبها فقد اغضبني»[44]

«فاطمه پاره تن من است هر كس او را غضبناك كند مرا غضبناك كرده است.»

ج- ساير عترت طاهره

بخاري با وجود اينكه  از افراد معلوم الحالي كه پيشتر از آنها ياد كرديم، راواياتي نقل كرده است،‌اما هيچ گاه در كتاب خود از امامان بزگوار شيعه روايتي نقل نكرده است.

نتيجه گيري

نتايج حاصل  از اين تحقيق عبارتند از:

1.  به نظر محدثان اهل سنت، بخاري از موثق­ترين و معروف­ترين علماي علم حديث مي باشد؛

2.  به نوشته برخي محققان اهل سنت، صحيح بخاري صحيح ترين کتاب، بعد از کتاب خداست؛

3.  صحيح بخاري، داراي 9 جزء و بيش از 100 کتاب و 3450 باب مي باشد و تعداد احاديث آن را با مکررات، 7275 و با حذف آنها، 4000 حديث دانسته اند؛

4. اموري همچون نقل به معنا، نقل احاديث مجعول، نقل حديث از افراد مجهول و كذاب، نقل ناقص حديث و ... از نقاط ضعف اين كتاب صحيح بخاري به شمار مي آيد؛

5. از ميان روايات فراواني كه راجع به فضايل اهل بيت عليهم السلام وجود دارد، بخاري به نقل روايات بسيار اندكي بسنده كرده و حتي روايت متواتري همچون حديث غدير را نيز نقل نكرده است.

 

فهرست منابع

قرآن کريم.

1-                اضواء علي السنه محمديه ، محمد ابوريه، مؤسسه الاعلمي للمطبوعات، سوم، لبنان، بي تا.

2-                الباعث الحثيث؛ شاکر، احمد محمد، دارالکتب علميه، بي چا، بيروت، بي تا.

3-                البخاري و صحيحه؛ هرساوي، حسين غيب غلامي، مرکز الابحاث، العقائديه، اول، قم، 1420ه.

4-                بررسي رجال صحيحي، صبّاغي، يوسف، انتشارات انصاريان، اول، قم، 1382.

5-                تهذيب التهذيب؛ ابن حجر عسقلاني، دار احياء التراث العربي، دوم، بيروت، 1413ه.

6-                الصحيح، بخاري، محمد بن اسماعيل، دار احياء، التراث العربي، بي چا، بيروت، بي تا.

7-                فتح الباري بشرح صحيح البخاري، ابن حجر عسقلاني، دار احياء، التراث العربي، چهارم، بيروت، 1408.

8-       قول الصراح في البخاري و صحيحه الجامع؛ اصبهاني، شيخ الشريعه؛ تحقيق: حسين الهرساوي، مؤسّسه امام صادق، اول، قم، 1422ه.

9-       ابن ابي حاتم، عبدالرحمان بن محمد، تفسير القرآن العظيم، عربستان سعودي، مكتبة نزار مصطفي الباز، 1419.

10-            طبري، محمد بن جرير، جامع البيان، بيروت، دارالمعرفه، 1412.

11-           ابن کثير، اسماعيل بن عمرو، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الكتب العلميه، 1419

12-            سيوطي، جلال  الدين، الدر المنثور، قم، كتابخانه آيت الله مرعشي نجفي(ره)، 1404.

13-           آلوسي، سيد محمود، روح المعاني في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الكتب العلميه، 1415

14-            رازي،‌ فخرالدين، مفاتيح ا لغيب، بيروت، داراحيا التراث العربي، 1420

15-           احمد حنبل، مسند حنبل، بيروت، دارصادر.

 



[1] . تهذيب التهذيب؛ ص 34.

[2] . اضواء علي السنه محمديه، ص299.

[3] . همان.

[4]. پژوهشي تطبيقي در احاديث بخاري و کليني ، ص119 .

[5] . همان.

[6] . همان ص 120.

[7] . همان.

[8] . همان، ص121.

[9] . همان.

[10] .فتح الباري(مقدمه)؛ ص 5.

[11] . همان؛ ص6.

[12] . پژوهش تطبيقي در احاديث بخاري و کليني؛ص 120.

[13] . اضواء علي السنه محمديه، ص 304.

[14] . اضواء علي السنه محمديه، ص 306.

[15] . الباعث الحثیث، ص23.

[16] . بررسي رجال صحيحين، جلد اول، ص 139.

[17] . اضواء علي السنه محمديه، ص 306.

[18] . همان، ص 302و303.

[19] . همان؛ص300.

[20] . همان.

[21] . همان؛ ص 301.

[22] . اسرا/47 و 48.

[23] . اضواء علي السنه محمديه، ص 304و305.

[24] ضحي الاسلام، ج2، ص117و118. به از علي السنه محمديه، ص 303.

[25] .البخاري و صحيحه، ص14و15.

[26] . صحيح بخاري، ج7، ص193 و همان، ج 3، ص88.

[27] . همان، ج4، ص125.

[28] . اضواء علي السنه محمديه، ص 301.

[29] . معلق: حديثي است که تعدادي از روات اول سلسله سندش ذکر نشده باشد گويي ابتدا اين طور روايت مي کند....عن ابن عمر عن النبي ص .

[30] . موقوف: حديثي است که سلسله سندش به صحابي منتهي شود بدون اينکه به گفتار با کردار پيامبر )ص) اشاره کند.

[31] . مقطوع: حديثي است که سلسله سندش به تابعي منتهي شود و از آن تجاوز نکند.

[32] . پژوهشي تطبيقي در احاديث بخاري و کليني ، ص 129و128.

[33] . همان، ص 132.

[34] . صحيح بخاري، ج4، ص207 و 208، باب مناقب علي بن ابي طالب(عليه السلام).

[35] . در اين باره ر.ك. احمد حنبل، مسند حنبل، ج1، ص84 و 118، قول الصراح، ص 31.

[36] . مائده/55.

[37] . ابن ابي حاتم، عبدالرحمان بن محمد، تفسير القرآن العظيم، ج4، ص1162، طبري، محمد بن جرير، جامع البيان، ج6،ص  186، ابن کثير، اسماعيل بن عمرو، تفسير القرآن العظيم، ج3، ص126؛ سيوطي، جلال  الدين، الدر المنثور، ج2، ص293، آلوسي، سيد محمود، روح المعاني، ج3، ص334، رازي،‌ فخرالدين، مفاتيح ا لغيب، ج12، ص382. البته فخر رازي با وجود آنكه روايتي را نيز از عكرمه نقل مي كند كه اين آيه در شأن ابوبكر نازل شده است، اما  ديگر روايات كه نقل مي كند، همگي اين آيه را در شأن امام علي عليه السلام دانسته اند.

[38] . .نيسابوري، حاكم، المستدرك، ج3،ص127، بغدادي، خطيب، تاريخ بغدادج3، ص181و ج5، ص110 و ج7، ص182 و ... .

[39] . قول الصراح، ص 35.

[40] . کنز العمال1، 226، الرياض النظره2: 218، ذخاير العقبا930، البدايه و النهايه7: 356. به نقل از قول الصراح، ص 36.

[41] . المستدرک3: 32. السيره الجليه. 3492. کنز العمال 158:6. به نقل از قول الصراح: ص36.

[42] . صحيح بخاري، ج4، ص 208، باب مناقب علي بن ابي طالب(عليه السلام).

[43] . همان، ص219.

[44] . همان.