منير سادات سجاديان و معصومه
اميني
1. ملا محمد امين استرآبادي (م 1036)
4. سيد هاشم بحراني (1030 ـ 1107)
برخي از شيوههاي علامه بحراني در تدوين
حديث
نظريات بزرگان دين راجع به علامه
بحراني
5ـ علّامه محمد باقر مجلسي (1037 ـ 1111
ق)
6 ـ سيد نعمت الله جزايري (م. 1112
ق)
اخباريگري به جرياني
شيعي گفته ميشود كه گرايش فراوان به استفاده از روايات داشته و نظام اجتهاد و تقليد را بر نميتافتند. آنچه كه در اين
نوشتار به دنبال آن هستيم، آشنايي با برخي شخصيتهاي برجسته اخباري است. در اين
تحقيق شخصيتهاي بزرگي همچون محمدامين استرابادي، ملامحسن فيض كاشاني، شيخ حر
عاملي، سيدهاشم بحراني، علامه مجلسي و سيدنعمت الله جزائري معرفي شده و آثار و
منابع برجاي مانده از آنها به تصوير كشيده شده است. بر اساس يافتههاي مهم اين
تحقيق، با وجود برخي ديدگاههاي غير قابل قبول، خدمات ارزنده و شايانتوجهي را از
خود بر جاي نهاده كه كتاب شريف بحارالانوار يكي از آنهاست.
تنوع و آزادانديشي در
جهان تشيع يكي از نعمتها و بركاتي است كه در ديگر اديان و مذاهب كمتر به چشم
ميآيد. در پرتو چنين نعمتي جريانهاي فكري گوناگوني در طول تاريخ، در ميان شيعيان
به وجود آمده است.
يکي از جريانهاي فکري
مهمي که تقريبا در 4 قرن پيش راجع به اجتهاد پيدا شده مسأله اخباريگري است. مؤسس
اين مکتب مرحوم محمد امين استرآبادي است. در مقابل اخباريون، اصوليان هستند. البته
براي اين دو جريان (اخباري و اصولي) ميتوان در سدههاي نخستين اسلامي ريشههايي
پيدا کرد که البته نام اخباري يا اصولي نداشتند. مکتب حديثي قم نماينده گرايشي است
که امروزه به اخباري معروف است و از برجستگان فقيهان حديثگرا در اين دوره،
ميتوان کساني همچون محمد بن يعقوب کليني (م. 328 يا 329 ق) و علي ابن بابويه قمي (م. 381 ق)
را نام برد.[1]
مکتب ديگر با شخصيتهايي
چون شيخ مفيد (م. 413 ق)، سيد مرتضي (م. 436 ق) و شيخ طوسي (م. 460 ق) شناخته
ميشوند که گرايشي اجتهادي داشتند.
اصطلاح اخباري را
شهرستاني در ملل و نحل براي اولين بار در نيمة نخست قرن ششم قمري به کار برده
است.[2]
اصطلاح اصولي را نيز عبدالجليل قزويني رازي، در کتاب النقض در قرن ششم به کار برده
است.[3]
در اوايل قرن 11ق مجددا
گرايش به حديث توسط ملامحمد امين استرآبادي (م. 1033 يا 1036 ق) مطرح شد که وقتي
اصطلاح اخباري به کار برده ميشود منظور اين گرايش است.
اخباريون شيعه ديدگاههاي
خاصي داشتند از جمله اينكه اجتهاد را حرام ميدانند؛ ادله را در کتاب و سنت منحصر
ميدانند؛ همه مردم را مقلد معصوم مي دانند وتقليد از غير معصوم را جايز نمي دانند؛
تمسک به ظاهر قرآن را تنها در صورت وجود تفسيري ازمعصوم جايز مي شمارند و کليه
اخبار کتب اربعه را صحيح و قطعي الصدور ميدانند.[4]
آنچه كه در اين نوشتار به
دنبال آن هستيم، آشنايي با برخي شخصيتهاي برجسته اخباري
است.
محمد امين استر ابادي يکي
ازعلماي مشهور امامي است. او از بنيانگذاران گرايش اخباري ميباشد. از اوايل زندگي
استرآبادي اطلاع دقيقي در دست نيست؛ همين قدر ميدانيم که او در جواني مدتي در
شيراز زندگي کرده و مدت چهارسال نزد شاه تقيالدين محمد نسابه دانش آموخته و از
علوم عقلي بهره جسته و سپس به نجف رفته و از
اساتيدي چون شيخ حسن صاحب معالم و سيد محمد عاملي اولين استاد خود به آموختن علوم
نقلي همچون حديث و رجال پرداخته است.
گويا ايشان در زمان اقامت
دوم خود در شيراز به مکه مسافرت کرده و مدتي آنجا بوده است.[5]
او همچنين مدتي در مکه، نزد آخرين استادش ميرزامحمد استرآبادي، فقه و حديث و رجال
آموخت. وي شاگردان معروفي را تربيت کرد و در سال 1036 ق به گفته علي خان مدني
درگذشت و در کنار قبور ابوطالب و عبدالمطلب به خاک سپرده شد.[6]
روشي که امين استرآبادي
بنا نهاد، در سنت فقهي ـ کلامي اماميان بيسابقه نبود؛ يعني فکر اخباريگري قبل از
وي نيز وجود داشت ولي روش او مخصوص خودش بود. او سعي ميکرد مذهب اخباريگري را
احيا کند و اجتهاد اصوليان را در حضور امامان، يک خطر تلقي مينمود. البته گفتني
است فضاي فکر ديني عصر صفوي، نقش و روش اجتهادي عالماني چون محقق کرکي در زمينه هاي
ظهور افکار امين استرابادي نقش به سزايي داشتنند به طوري که در کتاب الفوائد برخورد
انتقادي ايشان با روش اجتهادي کرکي مشهود ميباشد.
ملامحمد امين استرآبادي
آثاري دارد که البته منتشر نشدهاند؛ تنها اثر انتشار يافته او کتاب معروف الفوائد
المدنيه[7]
است كه در رد بر شيوة فقهي اصوليان است.
برخي از آثار خطي او نيز از اين قرارند:
1. شرح الاستبصار، يا الفوائد
المكية، كه شرحي است ناتمام بر استبصار شيخ طوسي، و مقدمة آن مباحثي در
علم حديث و درايه را در بردارد. او همچنين حواشي و تعليقاتي بر الاستبصار
داشته است[8]
2. شرح تهذيب الاحكام،
شرحي ناتمام بر تهذيب شيخ طوسي
3. حاشيه بر الكافي
كليني، كه فاضل قزويني آن
را
جمعآوري كرده است[9]
4. دانشنامه شاهي،
رسالهاي است فارسي و در موضوعات كلامي و غيرکلامي
5. حاشيه بر انموذج
العلوم دواني، 6. المسائل الثلاث الكلامية، 7. رسالهاي در بداء، 8.
حاشيه بر معارج الاصول محقق
حلي
نام او محمد، ولي مشهور
به ملامحسن و ملقب به فيض کاشاني است. وي در چهاردهم ماه صفر سال 1007 ق. در
خانوادهاي که در علم، عرفان و ادب، بسيار پرسابقه و برجسته بودند به دنيا آمد. علم
و عرفان در خاندان او سابقه چهارصد ساله داشت.
جد ملامحسن، تاجالدين
شاه محمود فرزند ملاعلي كاشاني، عالم و عارفي شاعر از ناموران زمان خويش در
كاشان بوده و در آنجا مدفون است. پدرش رضيالدين شاهمرتضي (950 – 1009 ق.) فقيه،
متكلم، مفسر و اديب معروف كاشان بود که در همانجا نيز حوزه تدريس داشته و خود
از شاگردان ملافتحالله
كاشاني (م. 988 ق.) و ضياءالدين محمد رازي (م. 1091 ق.) بوده است. مادر او
نيز زهرا خاتون، (م. 1071 ق.) بانويي عالم و شاعر، دختر ضياءالعرفا رازي (از عالمان
بزرگ شهر ري) بوده است.[10]
همسر فيض كاشاني،
دخترخاله فاضل و عالم اوست که از اين زوج فرهيخته، شش فرزند به دنيا آمدهاند:
علّيّه بانو، فاضل و شاعر؛ علّامه محمد علمالهدي که در قم به دنيا آمد و در كاشان
مدفون است و از نسل او عالمان متعددي برخاستهاند؛ سكينه بانو؛ ابوحامد محمد، ملقب
به نورالهدي که او نيز عالم و شاعر بوده و در كاشان مدفون است. ام سلمه که او نيز
زاهد و حافظ قرآن بوده است؛ ابوعلي معينالدين احمد که او هم فقيه و محدث بوده و
مدفون در كاشان است.
ملامحسن فيض کاشاني
سرانجام پس از عمري تلاش و کوشش علمي و عملي در 84
سالگي در
شهر خود كاشان رحلت کرد و در قبرستاني كه خودش آنجا را خريداري و وقف کرده بود به
خاك سپرده شد. امروزه اين قبرستان با نام قبرستان فيض شناخته ميشود و محل رجوع و
زيارت شيعيان آن منطقه است.[11]
اين دانشمند بزرگ شيعي
تمام عمر خود را صرف کسب علم و دانش و همينطور تربيت شاگرد و تدريس و تأليف کرد و
يکي از نويسندگان پر تأليف است. او از 18 سالگي تا آخر عمر شريفش، حدود 200 جلد اثر
نفيس ـ اعم از کتاب و رساله ـ در علوم و فنون گوناگون تأليف كرد.
مصطفي فيض، اديب و شاعر
معاصر، تعداد كتابها و رسالههاي فيض
را قريب به 140 مجلد برميشمارد. كه اكثر آنها منتشر شدهاند و برخي از مهمترين
آنها در موضوعات مختلف از اين قرار است:
الف. تفسير قرآن: كتابهاي تفسيري
مرحوم فيض عبارتند از:
1.
تفيسر صافي، که در
1075 ق. با مطالعه اكثر تفاسير
قرآن ـ از سني و شيعهـ نوشته شده و در ضمن بيان آيات، روايات معتبر و مستند شيعه را
نيز گردآوري کرده است.
2.
تفسير اصفي که تلخيصي است از تفسير
صافي و در سال 1077 ق. نوشته شده است.
3.
تفسير مصفي: که آن هم گزيدهاي است
از مطالب تفسيري تفسير اصفي.
ب. حديث: كتابهاي حديثي
مرحوم فيض عبارتند از:
1.
الوافي: کتاب معروف کافي مجموعه
احاديث کتب اربعه شيعه (كافي،
تهذيب،
استبصار، من لا يحضره الفقيه) را جمعآوري کرده و با حذف مکررات، کل اين چهار کتاب
را در يک کتاب ارائه کرده است. پس از او فرزندش علم الهدي با نوشتن و افزودن يك جزء كه شامل
معرفي رجال حديث، كشف رموز و … بوده آن را تكميل كرده است.
2.
الشافي: منتخبي است از احاديث
الوافي.
3.
النوادر: مجموعهاي
است از احاديث نقل نشده در كتب معتبر،
4.
المحجة البيضاء: اين کتاب بسيار
ارزشمند، روايت شيعي است از كتاب احياء العلوم غزالي که با استفاده
از احاديث و روايات معتبر
شيعه آن را شرح و تكميل کرده است. فيض کاشاني بعدها المحجة البيضاء را تلخيص و با
نام الحقايق آن را ارائه كرد.
5.
مفاتيح الشرايع: از
آثار فقهي و استدلالي فيض است که در بردارنده همه ابواب فقه
است.
ج. كلام و عرفان:
كتابهاي كلامي و عرفاني مرحوم فيض عبارتند از:
اصولالمعارف،
اصولالعقائد، رسالههاي علماليقين، حقاليقين، عيناليقين، حقالمبين و الجبر
والاختيار و...
د- اخلاق و ادب: كتابهاي
اخلاقي مرحوم فيض عبارتند از:
ضياءالقلب، الفتنامه،
زادالسالك، شرحالصدر، راه صواب، گلزار قدس، آب زلال، دهر آشوب، شوقالجمال،
شوقالمهدي، شوقالعشق و ديوان قصائد، غزليات و مثنويات و ... .
بسياري از بزرگان علم و
دانش فيض را ستودهاند و از او تجليل کردهاند که در اينجا به نمونههايي از آنها
اشاره ميکنيم:
1.
شيخ حر عاملي: ...
فيض كاشاني، فاضل، عالم،
ماهر، حكيم، متكلم، محدث، فقيه، محقق، شاعر و اديب بود و از نويسندگان خوب عصر ماست
كه داراي كتابها و نوشتههاي فراواني است.[12]
2.
سيدنعمتالله جزايري: استاد محقق ما
ملامحمدمحسن فيض كاشاني صاحب كتاب
الوافي و دويست كتاب و رساله ديگر است.[13]
3.
سيدمحمدباقر خوانساري: فيض در فضل و
فهم و خبره بودن در فروع و اصول دين و زيادي نوشتهها با عبارات و جملات زيبا و
رسا سرآمد ديگر عالمان دين است.[14]
4.
محدث قمي: او در دانش و ادب و زيادي
معلومات و دانستنيها و به كارگيري تعبيرات و
عبارات نيكو در نوشتهها و احاطه كامل به علوم عقلي و نقلي مشهور است.[15]
5.
محدث نوري: از مشايخ علّامه مجلسي،
عالم با فضل متبحر، محدث و عارف حكيم،
ملامحسن فرزند شاه مرتضي مشهور به فيض كاشاني است. [16]
6.
علّامه اميني: فيض، علمدار فقاهت و
پرچمدار حديث و گلدسته رفيع فلسفه و
معدن معارف ديني و اسوه اخلاق و سرچشمه جوشان علم و دانشهاست ... بعيد است روزگار
به مثل او فرزند ديگري بياورد.[17]
شيخ حر عاملي از نوادگان
«حر بن يزيد رياحي» نخستين شهيد کربلا است. او در خانوادهاي به دنيا آمد که نسل در
نسل پرچمدار علم و ادب و شهادت و شهامت بودند.[18]
او ابتدا، در حوزه علميه
جبل عامل نزد اساتيد بزرگ آن دوره مشغول تحصيل علوم ديني شد و پس از تبديل شدن به
يک عالم برجسته به ايران آمد. وي براي اولين بار از ابوعبدالله الحسين فرزند حسن بن
يونس ظهيرالدين عاملي در سال 1051 که 18 سال بيشتر نداشت اجازه نقل روايت گرفته و
رواياتش را از طريق او نقل ميکند.[19]
اين خود
نشانگر مراتب علم و فضل اوست.
از
سوي ديگر، از آنجايي که در گذشته، معرفي افراد به عنوان عالم
دين و اجازه نقل حديث سند تقوا، راستگويي و فضيلت آنان به شمار ميرفت ميتوان به
مراتب تقوا و معنويت او نيز پي برد.
شيخ در حدود چهل سالگي
بود که براي زيارت مرقد مطهر امام هشتم عليهالسلام عازم مشهد شد. و چون جامعه شيعه
در معرض تهاجم ازبکها و اهل تسنن بود تصميم به پذيرش مسئوليتهاي اجتماعي گرفت و
در صحنههاي سياسي ـ اجتماعي نيز
به تشيع
خدمت كرد. در سفر به اصفهان بود که از طرف علامه مجلسي به ديدار شاه رفت و مقام شيخ
الاسلامي را پذيرفت.
حکايت جالبي از او نقل
ميکنند که وقتي در مجلس شاه سيلمان بدون اجازه شاه در
بالاي مجلس و نزد شاه نشست ـ به طوري كه بين او و شاه يك متكا بيش نبود و شاه پس
از نشستن رو به شيخ كرد و گفت: به من گفتهاند تو از علماي جليل و بزرگ عرب محمد بن
حسن حر عاملي هستي حال به من بگو «فاصله ميان حر و خر چقدر است»؟ شيخ بيدرنگ (به
شوخي) گفت: «يك متكا»! شاه از شجاعت و حاضر جوابي شيخ يكه خورد.[20]
شاه سليمان از شيخ تقاضاي
اقامت در اصفهان را داشت اما شيخ علاقه خود را به اقامت در جوار ثامن الائمه
اعلام داشت و از اين روي، مقام قاضي القضات خراسان را به او دادند و با تجليل، او
را روانه خراسان نمودند.[21]
شيخ حر عاملي چه
در زمان سكونت خود در جبل
عامل و چه در ايران چندين مرتبه به زيارت خانه خدا و عتبات عاليات موفق گرديد. در
سال 1088 هجري كه شيخ در مكه مكرمه حضور داشت فاجعهاي دردناك به وقوع پيوست كه اين واقعه
در مقدمه امل الآمل چنين آمده است:
«در سال 1088 خادمين
(خائنين) حرم كعبه خبر دادند كه كساني ديوار كعبه مطهر را آلوده به نجاست كردهاند.
خبر به سرعت در مكه پيچيد و گفتگوها شروع شد. عاقبت دشمني قديمي اهل تسنن با
شيعيان سبب شد تا اين هتك حرمت
را به شيعيان نسبت دهند. عدهاي از تركان و برخي از عربها با هم قرار گذاشتند كه هر
كجا شيعهاي را بيابند به قتل رسانند. چون به حرم رسيدند پنج نفر از شيعيان را كه
يكي از آنها ميرزا سيد محمد مؤمن استر آبادي بود به شهادت رساندند. شيخ حر عاملي كه
در اين ايام در مكه به سر ميبرد از توطئه آگاه شد و به همراهان خود دستور داد كه
از خانه بيرون نروند و با شنيدن خبر شهادت سيد محمد مؤمن استرآبادي و شيعيان ديگر
با همراهان خود به خانه «سيد موسي بن سليمان» كه يكي از اشراف مكه بود پناه برد.
سيد موسي به كمك ياران خود مخفيانه شيخ حر عاملي و ساير شيعيان را به سمت يمن
روانه ساخت و آنان را از اين مهلكه نجات داد.»[22]
سرانجام اين دانشمند بزرگ
جهان تشيع و فرزانه روزگار در بيست و يكم ماه رمضان 1104 در هفتاد و يك سالگي چشم
از جهان فرو بست و در جوار
مرقد مطهر حضرت علي بن موسي الرضا عليهالسلام به خاک سپرده
شد.
شيخ حر عاملي از اساتيد
فراواني استفاده که برخي از ايشان از اين قرارند:
علّامه شيخ
حسن حر عاملي (پدر
بزرگوارش)،
علامه
شيخ محمد حر عاملي (عموي او)،
علّامه شيخ عبدالسلام (جد مادري)،
علّامه شيخ علي، فرزند محمود مشغري
عاملي، علّامه شيخ زين الدين فرزند محمد بن
حسن فرزند شهيد ثاني، علّامه شيخ
حسين فرزند
حسن بن ظهير الدين عاملي ظهيري، علامه سيد حسن حسيني عاملي، علامه
شيخ عبدالله فوشي حر، فيض
كاشاني، علّامه مجلسي، علّامه مولي
محمدطاهر
فرزند محمد حسن شيرازي نجفي، و ....[23]
همچنين از جمله كساني كه
مفتخر به شاگردي مرحوم شيخ حر بودهاند، ميتوان به دو فرزندش يعني محمدرضا و
حسن، شيخ مصطفي حويزي، سيدمحمد حسن اعرجي، محمدتقي استرابادي و ... ديگران اشاره
كرد.[24]
آثار
گويا اولين آثار نوشتاري
اين عالم بزرگ نيز در همين سنين به انجام رسيده است. برخي از آثار شيخ حر عاملي از
اين قرارند: جواهر السنيه،
صحيفه ثانيه، الايقاظ من
الهجعة برهان علي الرجعة،
خلق الكافر،
الفوائد الطوسيه، بدايةالنهاية،
امل الآمل، اثبات الهداة، هداية الامة، وسائل
الشيعه و ... .
سيد
هاشم بحراني فرزند سيد سليمان حسيني بحراني، معروف به علامه
بحراني است و با بيست
و پنج واسطه به امام موسي بن جعفر
عليهالسلام ميرسد. او در سال 1030 يا 1040 قمري در يکي از روستاهاي شهر
توبلي آن زمان بحرين
به دنيا آمده است. بحرين در آن دوره پس از عراق و ايران، سومين حوزه علميه شيعه در
جهان اسلام بوده
است
سيد
بحراني پس از چندي تحصيل در زادگاهش راهي نجف اشرف
شد و از استادان آن حوزه با شکوه استفاده فراوان برد و سالها بعد
با رسيدن به مقام
علمي و معنوي اجتهاد، بزرگ مرجع آن حوزه گشت. او در سال 1063 ق. نزد استاد بزرگ
نجف، فخرالدين طريحي
درس آموخته و پس از چندي به زادگاهش بحرين بازگشته و پس از رحلت شيخ محمد بن ماجد
بحراني عهدهدار منصب مرجعيت و رهبري ديني شيعيان بحرين گشته
است.
پس
از حدود شش قرن که حديث نگاري رو به افول نهاده بود علامه بحراني در کنار بزرگاني
ديگر چون علامه مجلسي همت کرده و منابع عظيمي از احاديث را تدوين کردند و به جامعه
اسلامي ارائه نمودند و در کنار منابع حديثي تفاسير متعددي نيز بر
قرآن نوشت. او براي جمعآوري احاديث اهلبيت، فعاليتهاي علمي ديگر خود را در
عرصههاي فقهي و اصولي و ... تعطيل کرد و صرفا به امر تدوين حديث
پرداخت.
مرحوم سيد هاشم
بحراني سرانجام در سال 1107 ق. در بحرين رحلت کرد.
1.
استفاده از
روايات اهل سنت در اثبات امامت ائمه شيعه
عليهمالسلام؛
2.
استفاده از
نسخهها و عبارات متفاوت يک حديث
فهم محتواي حديث؛
3.
تحقيق و بررسي
دقيق اسناد احاديث؛
4.
دسته بندي
احاديث.[25]
درباره اين
عالم برجسته شيعي، دانشمندان برجستهاي اظهار نظر کردهاند که به عنوان نمونه به
برخي از اين نظرات اشاره ميکنيم:
شيخ يوسف
بحراني: سيد بحراني مردي
است فاضل، محدث، جامع و داراي تتبع زياد در اخبار، به طوري که غير
از علامه مجلسي
مانند او در شيعه ديده نشده ... .
شيخ حر
عاملي: او مردي با
طهارت، عارف به تفسير، رجال و علوم عربي است.
شيخ عباس قمي:
سيد رکن معتمد، فقيه ماهر، محدث جامع ، متتبع در اخبار، صاحب مولفات کثير
سودمند است، که نشان از کثرت اطلاعات او دارد.
سيد محسن
امين :سيد بحراني از
کوههاي راسخ و درياهاي شگرف علم است. کسي از او - حتي علامه مجلسي -
پيشي نگرفته و ديگر آمدن امثال او در آينده، با اين قدرت تتبع
و کثرت اطلاعات
مشکل است.
شيخ
محمد حسن نجفي صاحب کتاب جواهر الکلام: در عدالت و تقوا، فرزانگاني چون مقدس
اردبيلي و علامه بحراني از چهرهاي ممتاز و استثنايي تقوا
هستند.
آيت الله مرعشي
نجفي: شخصيتي که هم از جهت شهرت
ملقب و مشهور به علامه و هم از حيث علم واقعا علامه ميباشد آگاه
و متبحر در حديث،
نابغه در روايت، پيشواي پيشتاز است.
شهيد
مطهري :سيد هاشم
بحريني از محدثين و
متتبعين معروف شيعه به شمار ميرود.
برخي از اساتيد
او از اين قرارند: شيخ فخرالدين طريحي نجفي (م.
1087 ق)، سيدعبدالعظيم ابن عباس استرآبادي و ... .
علامه بحراني
شاگردان فراواني تربيت کرده است که برخي از بزرگان ايشان از اين قرار هستند:
شيخ حر عاملي، صاحب
کتاب شريف وسايل الشيعه، شيخ محمود بن عبدالسلام المعني، شيخ عبدالله بن علي بن
احمد بحراني، سيد محمد بن علي سيفالدين عطار بغدادي، شيخ علي مقايي بحراني، شيخ
حسن بحراني، شيخ هيکل بن عبد علي اسدي جزائري و ...
.
آثار مرحوم
علامه بحراني بسيار متعدد و متنوع است که در اينجا نام برخي از اين آثار را در
موضوعات مختلف ذکر ميکنيم:
1.
علوم قرآن و
تفسير: البرهان في تفسير القرآن، علوم
قرآن، نورالانوار في تفسير قرآن.
2.
کلام و فضائل
اهلبيت: اللوامع النورانيه في اسماء علي و اهل بيته
القرآنيه، الحجه
فيما نزل في القائم
الحجه، الهدايه القرآنيه الي الولايه و الاماميه، اصول و
اعتقادات، حقيقه الايمان
المبثوت علي الجوارح و احاديث التوحيد و النبوه و الامامه، امامت، اثبات الوصيه،
احتجاج المخالفين علي امامه علي
بن ابي طالب امير المومنين عليهالسلام، الانصاف في النص علي الائمه الاثني
عشر من آل محمد الاشرف ، و ...
3.
تاريخ و سيره:
تاريخ اسلام، حليه الابرار في احوال محمد و آله الاطهار،
المطاعن البکريه و المثالب العمريه من طريق العثمانيه، مولد القائم، وفاة
النبي، وفاه الزهراء، سير الصحابه، مقتل ابي عبدالله الحسين
عليهالسلام، مصباح الانوار و انوار الابصار في بيان معجزات
نبي المختار.
4.
فقه و رجال:
رجال، تنبيهات الاريب في رجال التهذيب، تعريف رجال من لايحضره الفقيه، فقه،
التنبيهات في الفقه، ترتيب التهذيب، شرح ترتيب التهذيب.[26]
محمد باقر مجلسي، معروف
به «علامه مجلسي» و «مجلسي پسر» در سال 1037 هجري قمري چشم به جهان گشود.[27]
والدين او هر دو اهل علم و فضل بودند. پدرش ملامحمدتقي مجلسي از برجستهترين علماي
شيعه عصر خود و يکي از شاگردان شيخ بهايي بود. مادرش نيز دختر صدرالدين
محمد عاشوري است كه خود از
پرورش يافتگان خاندان علم و فضيلت بود.[28]
از آنجايي که جد علامه،
در مجالس سخناني زيبا ارائه ميکرد و اشعاري دلنشين ميخواند به «مجلسي» مشهور شد و
پس از او نيز اين لقب در خاندان او باقي ماند. او دروس خود را در کودکي نزد پدر
آغاز كرد و به خوبي رشد نمود، بهگونهاي که در چهارده سالگي از ملا صدرا اجازه
روايت گرفت.[29]
علامه مجلسي در علوم
گوناگون به مراتب عالي دسترسي پيدا کرده است. برخي از اين علوم از اين قرارند: صرف
و نحو، معاني و بيان، لغت و رياضي، تاريخ و فلسفه، حديث و رجال، درايه و اصول و فقه
و كلام اسلامي.
پس از کسب مدارج عالي
علمي به استادي مسلم تبديل شد و در مسجد جامع اصفهان به اقامه نماز و درس
دادن مشغول شد و شاگردان فراواني را تربيت نمود و آثاري عظيم از خود به جاي
گذاشت.
اين عالم بزرگ شيعي
سرانجام در 27 رمضان سال 1111 ق. از اين عالم رحلت فرمود و پيكر پاكش در كنار مسجد
جامع اصفهان و در كنار مزار پدر فرزانهاش محمد تقي مجلسي به خاک سپردند.[30]
نخستين استاد او پدر
بزگوارش علامه محمدتقي مجلسي بوده است. افزون بر آن، مجلسي پسر برخي ديگر از دروس
را نزد اساتيدي چون علّامه حسن علي شوشتري، امير محمد مؤمن استرآبادي،
ميرزاي جزايري، شيخ حر عاملي،
ملا محسن استرآبادي، ملا محسن فيض كاشاني، ملا صالح مازندراني و ... گذرانده است.
بهقطع برجستهترين اثر
اين عالم برجسته شيعي، مجموعه عظيم حديثي است که «بحارالانوار» نام دارد. او در
مقدمه بحارالانوار ميگويد:
«هرجا كه نسخه حديثي بود سراغ گرفتم و به هر قيمتي كه ممكن شد بهرهبرداري ميكردم. شرق
و غرب را جويا گشتم تا نسخههاي بسيار گرد آوري نمودم. همکارانم به شهرها و قصبهها
و بلاد دور دست سفر کردند و به
فضل الهي مصادر لازم را به دست آوردند.[31]
ديگر آثار او را ميتوان
در موضوعات مختلف به صورت ذيل ارائه داد:
1.
كلام و عقايد: رساله في الاعتقادات،
جبر و تفويض از امام رضا(ع)، چهل حديث در امامت، جبر و تفويض،
بدا، رجعت، حق اليقين و ... .
2.
فقه: مرآة العقول (شرح کافي در 26
جلد)،
ملاذ
الاخيار (شرح تهذيب الأحکام)، حدود و ديات،
زکات، شکيات نماز، احکام نواصب، و ... .
3.
رجال: الوجيزة في
الرجال.
4.
اخلاق: حليه
المتقين،
حيات
القلوب،
زادالمعاد.
5.
ادعيه: ترجمه دعاهاي کميل، سمات،
زيارت جامعه، جوشن صغير.
سيد نعمتالله جزائري در
سال 1050 در يکي از مناطق بصره به نام صباغيه متولد شد.[32]
نام پدرش سيد عبدالله از نوادگان امام كاظم عليهالسلام بود.[33]
سيد نعمتالله از اوان کودکي نزد بزرگان آن منطقه مشغول تحصيل شد. در 11 سالگي به
همراه برادرش، سيد نجمالدين به شيراز مسافرت نمود و در مدرسه منصوريه شيراز مقيم
شد. به دليل فقر از همان ابتدا براي کسب درآمد به نسخهنويسي، حاشيهنويسي و تصحيح
کتاب مشغول شد. گاهي حتي هزينه تهيه روغن چراغ را نيز نداشته و شبهنگام در تاريکي
ميماند ولي براي مطالعه، به مسجد جامع يا زير نور مهتاب ميرفت و درس خواندن را
ترک نميکرد.
کمکم در کنار تحصيل به
تدريس هم روي آورد ولي هنوز به شدت در فقر و تنگدستي بود. خودش چنين نقل ميکند:
بيشتر وقتها نميتوانستم نان تهيه كنم، بنابراين تا شامگاه گرسنه ميماندم،
اغلب هنگامي كه شب فرا ميرسيد به اندازهاي در انديشه درس فرو رفته بودم كه
نميدانستم در روز چيزي خوردهام يا نه! پس مدتي فكر ميكردم و در مييافتم كه
چيزي نخوردهام. سرماي هوا و بسياري تلاش در نوشتن باعث ميشد كه خون از دستم جاري
شود ... . سه سال روزگارم بدين سان گذشت.[34]
پس از مدتي، والدينش از
او درخواست کردند به صباغيه بازگردد و براي آنکه در همانجا مستقر شود و در کنار
آنها بماند، دخترعمويش را به ازدواج او درآوردند. اما فقط 20 روز پس از ازدواج از
خانه بيرون آمد و بدون آنكه كسي را مطلع کند رهسپار شيراز شد. اما پس از مدتي خبر
درگذشت پدر وي را در اندوه فرو
برد[35]
و اندكي بعد به دليل آتشسوزي و از بين رفتن مدرسه، به اصفهان منتقل شد.
در سال 1079 بود که از
شوشتر و هويزه، نامههايي دريافت كرد كه او را به آنجا دعوت کرده بودند. بنابراين،
دعوت مردم جنوب را پاسخ گفت و در آن سامان در کنار تبليغ دين به ساختن مسجد و
مدرسههاي ديني اهتمام داشت و به تربيت شاگرد پرداخت.
در پي اين فعاليتها بود
که شاه سليمان صفوي او را به شيخ الاسلامي جنوب برگزيد و همه مناصب شرعي آن ديار را
به وي واگذار کرد و سيد، مرجع
ديني آن منطقه شد.
در
اين دوران بود که سفري به مکه رفت و در بازگشت از سفر مکه خبر درگذشت
علامه محمد باقر مجلسي را شنيد و راهي اصفهان شد و در مراسم تشييع و تدفين او شرکت
کرد. داغ علامه بر او گران بود و به همين دليل تصميم گرفت براي زيارت امام رضا
عليهالسلام به مشهد مسافرت نمايد.[36]
مرجع شيعيان جنوب سرانجام در
62 سالگي در شب
جمعه 22 شوال 1112 ق. ديده از جهان
فروبست.[37]
از آنجايي که ايشان در بازگشت از سفر خود در جايدر (نزديک شهر پلدختر فعلي) از دنيا
رفتند همانجا نيز به خاک سپرده شدند.[38]
او در شيراز اساتيد بزرگي
چون: شيخ جعفر بحراني (م. 1091 ق.)، ابراهيم بن ملاصدرا، شاه ابوالولي بن شاه
تقيالدين شيرازي، سيد هشام بن حسين احسايي[39]،
شيخ صالح بن عبدالكريم كزكزاني (م.
1098 ق.) را درک کرده است.
در اصفهان نيز اساتيد او
از اين قرار بودند: سيد محمد ميرزاي جزايري[40]،
ميرزا رفيعالدين محمد بن حيدر
طباطبايي
(م. 1079 ق.)، شيخ عمادالدين يزدي، محقق سبزواري (م. 1090 ق.)، شيخ علي بن شيخ محمد
عاملي[41]،
شيخ حر عاملي (م. 1104 ق.)،[42]
شيخ حسين بن جمال الدين
خوانساري[43]
(م. 1098 ق.)، امير اسماعيل خاتونآبادي[44]
(م. 1116 ق.) ملامحسن فيض كاشاني[45]
(م. 1091 ق) و علامه محمدباقر مجلسي.
سيد نعمتالله در تدوين
بحارالانوار يکي از همکاران و کمککاران استادش مرحوم علامه مجلسي بوده و از آنجايي
که علامه مجلسي از او حمايتهاي ويژهاي کرد توانست از تنگناهاي مادي نيز رهايي
يابد.[46]
سيد نعمتالله، شاگردان
فراواني را پرورش داد که برخي از اين بزرگان از قرار زير هستند: ابوالحسن اصفهاني
غروي، ابوالحسن شوشتري، شيخ علي
بن حسين بن محييالدين عاملي، فتحالله بن علوان الكعبي الدورقي، قاضي محمد تقي بن
قاضي عنايت الله شوشتري، شيخ محمد الضبيري، شيخ محمد علمالهدي كاشاني، شيخ محمد بن
علي بن حسين نجار شوشتري، محمود بن مير علي ميمندي و ... .
سيد نعمتالله جزايري
نوشتههاي فراوان و ارزشمندي نيز از خود به يادگار گذاشته است که از جمله آنها
ميتوان به اين نوشتهها اشاره کرد: الانوار النعمانية في بيان معرفة
النشأة الانسانيه،
انيس الفريد في شرح التوحيد،
تحفة الاسرار في الجمع بين الاخبار، الجوهر الغوالي في شرح عوالي اللئالي، رياض
الابرار، في مناقب الائمه الاطهار، زهرالربيع، الغاية القصوي، عقود المرجان في
تفسير القرآن، مشكلات المسائل، منبع الحياة في اعتبار قول المجتهدين من الاموات،
نوادر الاخبار، النور المبين ي قصص الانبياء و المرسلين، هدية المبين و تحفة
الراغبين و ... .[47]
اخباريون يکي از جريانات
فکري شيعي بودند که در قرن يازدهم ظهور کردند. مؤسس اين مکتب مرحوم محمد امين استر
آبادي مي باشد. اخباريون انديشه ها وافکار خاصي داشتند از جمله اينکه ظواهر قرآن را
بدون تفسير يا روايتي از ائمه حجت نميدانستند. انديشههاي اخباريون مخالف ودرمقابل
انديشه هاي اصوليون شيعي بود. لذا اين دو گروه در مقابل هم قرار داشتند. با توجه به
حيات علمي و سياسي بزرگترين انديشمندان اخباري روشن ميشود كه با وجود بروز برخي
انديشههاي انحرافي در ميان آنها، خدمات آنها در حوزه علم و عمل انكارناپذير است به
گونهاي كه برخي از آن آثار تا بدين روز و قرنها آينده مورد استفاده تمام محققان و
انديشمندان بوده و خواهد بود.
1.
افندي اصفهاني، ميرزا عبدالله، رياض العلماء، ترجمه: محمد
باقر ساعدي، استان قدس، 1366.
2.
افندي، عبدالله، تعليقة
املالآمل، به كوشش احمد حسينى، قم، 1410ق؛
3.
امين، سيد محسن،
عيان الشيعه، موسسه دائره
المعارف فقه اسلامي، 1384.
4.
موسوي بجنوردي، کاظم، دائرةالمعارف
بزرگ اسلامي، مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، تهران، 1383.
5.
تنکابني، محمد، قصص العلماء،
ذويالقربي، 1384.
6.
تهراني، آقا بزرگ، الذريعة الي
تصانيف الشيعه، اسماعيليان و کتابخانه اسماعيليه تهران، قم،
1408.
7.
جزايري، سيد نعمتالله،
كشفالاسرار فى شرح الاستبصار، تحقيق
سيد طيب جزايري،
8.
خوانساري، ميرزا محمد باقر، روضات
الجنات، اسماعيليان، قم.
9.
عاملي، شيخ
حر، امل الآمل، مکتبة الاندلس، بغداد،
1385ق.
10.
عاملي، شيخ
حر، وسائل الشيعه، موسسة آل
البيت، قم. 1414.
11.
اميني،
عبدالحسين، الغدير، دارالکتاب
العربي، بيروت، 1379.
12.
علمالهدي، محمد، مخارنالحكمه،
انتشارات جامعه مدرسين، قم
13.
علىخان مدنى، سلافة العصر،
نجف، المكتبة
المرتضويه.
14.
قمي، شيخ عباس، الكني والالقاب،
تهران، 1368.
15.
گروهي از نويسندگان، گلشن ابرار،
قم، نشر معروف، 1382.
16.
قمي، شيخ عباس،
فيضالعلام فى عمل الشهور و وقايع
الايام،
17.
مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسة
الوفاء، بيروت، 1403.
18.
مدرس تبريزي، محمد علي، ريحانة
الادب، چاپ سوم، تبريز.
19.
مطهري، مرتضي، آشنايي با علوم اسلامي(اصول فقه)،
انتشارات صدرا
20.
علىخان مدنى،
سلافة العصر، نجف، المكتبة
المرتضويه.
21.
نوري، حسين، خاتمة
مستدرك الوسايل، دار احياء
التراث، قم، 1415.
22.
قزويني رازي، عبدالجليل، النقض،
تصحيح ارموي، انتشارات انجمن آثار ملي، 1358.
23.
شهرستاني، محمد بن عبدالکريم، ملل و
نحل، ترجمه دكتر محمد رضا جلالي، انتشارات اقبال، 1350.
[1] . اين گروه را
«اهل النقل»، «اصحاب الآثار» و«اصحاب حديث» نيز ناميدهاند. (دائرةالمعارف بزرگ
اسلامي، مدخل اخباريان.)
[2] . ملل و نحل، ج
1، ص 147.
[3] . النقض، ص 256،
300 و 301. به نقل از دائرةالمعارف بزرگ اسلامي، مدخل
اخباريان.
[4] . در اين باره
ر.ك. آشنايي با علوم اسلامي(اصول فقه)، ص12
[5] .
الفوائدالمدنية، ص 278 / سلافة العصر، ص 491.
[6] . ما در اين
نوشتار عمده زندگينامه مرحوم ملا محمد امين استرآبادي را از دانشنامه جهان اسلام
نقل کردهايم.
[7] . نام کامل اين
کتاب «الفوائد المدنية فى الرد على من قال بالاجتهاد و التقليد فى نفس الاحكام الالهية»
است
[8] . تعليقة
املالآمل، ص 247.
[9] .
همان.
[10] . مخازنالحكمه، ج 1، ص
9-12..
[11] . رک: مقدمه ديوان اشعار
فيض.
[12] . امل الامل، ج 4، ص
305.
[13] . زهر البريع، ص 164.
[14] . روضات الجنات، ج 6، ص
79.
[15] . الكني
والالقاب، ج 3، ص 39
[16] . خاتمة
مستدرك الوسايل، ص
42.
[17] . الغدير، ج11، ص
362.
[18] . امل الآمل، ج 1، ص 9 و شهيدان راه فضيلت، ص 329.
[19] . وسائل الشيعه، ج 20، ص
49.
[20] .
اعيان الشيعه، ج 9، ص
167.
[21] . گنجينه
آثار قم، ص 248.
[22] . امل الآمل، ج 1، مقدمه، ص
50.
[23] . اثبات
الهدايه، مقدمه.
[24] . گلشن ابرار،
ص239.
[25] . با دقت در
آثار ايشان ميتوان اين شيوهها را استنباط کرد. به عنوان مثال، ر.ک: غاية المرام،
ص 109، البرهان، ص 551، لؤلؤةالبحرين، ص 65.
[26] . ر.ک: سايت
انديشه قم
[27] . ريحانة الادب، ج 5، ص
196.
[28] . الذريعة، ج 1، ص
151.
[29] . همان، ص 426.
[30] . قصص العلماء، ص 205.
[31] .
مقدمه بحارالانوار، يادنامه
علّامه مجلسي، ص 6ـ 8.
[32] . نابغه فقه و
حديث، ص 10.
[33] . تحفةالعالم، ص 53.
[34] . الانوار النعمانيه، ج 4، ص 302 ـ
310.
[35] . نابغه
فقه و حديث، ص 125.
[36] . نابغه فقه و حديث، ص 15-18 و
286-287.
[37] .
فيضالعلام فى عمل الشهور و وقايع
الايام، ص 81.
[38] . كشف الاسرار،
ج 1، ص 442-445.
[39] .
كشفالاسرار فى شرح الاستبصار،ج 1، ص
58.
[40] . نابغه فقه و
حديث، ص 106.
[41] . قصص العلماء،
ص 437.
[42] .
رياض العلماء، ص 56 و 256.
[43] . تحفةالعالم، ص
55.
[44] . نابغه فقه
و حديث، ص 92.
[45] . كشفالاسرار،
ج 1، ص 59.
[46] . همان، ص 49.
[47] . كشف الاسرار،
ج 1، ص 68 ـ 103 و 106 ـ 238.