2-2. حضور در
تمام عرصه های شناخت:
6ـ2. احتمال
صدور خطا در احکام:
ب. موقعیت
کاربرد آلی عقل نزد فقها
برخی از این کاربردها عبارتاند
از:
2. عقل و تخصیص
یا تعمیم برخی از ادلّه
4 . نقش عقل در
تصحیح یا رد اسناد روایات
5. استفاده از
عقل در مفهومگیری از ادله
6. استفاده از
عقل در تشکیل قیاس
2.کارآیی عقل
منبعی در قلمرو دین
مباحث متعددی در این حوزهی قابل بحث است که به جهت اختصار به برخی از آنها
اشاره خواهد شد:
آدمی
برای شناخت، ابزاری جز عقل ـ به معنای گسترده آن که حس و تجربه را نیز در بر می
گیرد ـ ندارد. بدون به کارگیری آن، نه به قوانین طبیعت دست می یابد و نه به احکام
شریعت. از این روی، حتی کسانی که در شمارش منابع معرفت دینی، نامی از عقل به میان
نمی آورند، در این نکته تردیدی ندارند که بهره گیری از کتاب و سنت فقط در پرتو
راهنمایی عقل امکانپذیر است.[1]
در
عرصهی مطالعات دینی گاهی انسان نیروی اندیشه خود را در فهم کتاب و سنت به کار
میگیرد و از آن به صورت ابزاری برای شناخت گزارههای وحیانی بهره
میجوید.[2]
این نوع کارآیی عقل را با نام عقل ابزاری میشناسیم.
چنانکه برخی محققان گفتهاند عقل شکوفا شده، وقتی متن منقول را بررسی
میکند، آنچه به صورت منطوق از متن مزبور شنیده میشود را در کمال شعور و
آگاهی به ذهن میسپارد و آنچه از لوازم، ملزوم ها، ملازم ها، علل، معالیل،
علائم، ادله و مانند آن مطرح است به ساحت همان متن یاد شده میسپرد، آن گاه از
باب تفسیر متون دینی نسبت به یکدیگر از یک سو و هم آوایی عقل و نقل از سوی دیگر به
پاسخ پرسشها میرسد و به وسیله کشف از متون دینی، زمینه کشف
گنجینههای نقل را فراهم میسازد.[3]
باید
گفت بیشتر کسانی که به عقل به دیده تحقیر نگریسته و از منزلت آن فرو کاستهاند،
عقل به منزله منبع را در نظر دارند و نه عقل به عنوان قوه و ابزار شناخت. زیرا
دستکم میان اندیشمندان جهان اسلام کسی در لزوم
استفاده از عقل برای فهمیدن کتاب و سنت، اختلاف و نزاعی ندارد.[4]
وقتی
از عقل به عنوان ابزار صحبت میشود، باید دانست که این نوع از کارآیی، دارای
ویژگیهای مخصوصی است. وجود این ویژگیهاست که این نوع از عقل را از عقل
منبعی جدا می سازد. بنابراین ما به برخی ویژگیهای این نوع از عقل می
پردازیم.
عقل
واژهای است که بار ارزشی دارد و همگان مدعی داشتن آن هستند.[5]
بدون تردید تمام انسانهای سالم و دارای شعور در زندگی خود از این قوه خدادادی
به وفور استفاده میکنند. به عنوان مثال، همگان برای ترجیح یک کالا بر کالایی
دیگر به هنگام خرید، مسافرت به یک شهر خاص، انتخاب همسر و ... از این نوع عقل بهره میجویند و گاه
برای اثبات اندیشه خود، دیگران را متهم به نداشتن چنین قوهای میکنند و از
سرزنش کسانی که از عقل خود به این معنا استفاده نمیکنند، دریغ
ندارند.
بیشترین کاربرد از عقل در قرآن نیز مربوط به همین معنا از عقل می باشد.
آنجا که انسان ها را به اندیشیدن فرا
میخواند[6] و یا آنجا که آنها را به دلیل عدم استفاده
از عقل، سرزنش می کند.[7]
از
آنجا که قلمرو و میدان شناخت منحصر به حس و تجربه نیست، روش شناخت و روش پیشگیری از
اشتباه در شناخت نیز منحصر به روش تجربی نیست بنابراین روشهای ذهنی دیگری
داریم.[8]
مقصود از عقل در این جا، خصوص عقل تجریدی محض که در فلسفه و کلام، براهین نظری خود
را نشان می دهد، نیست. بلکه گستره آن عقل ریاضی، عقل تجربی ـ که در علوم تجربی و
انسانی ظهور مییابد ـ و نیز عقل
ناب که از عهده عرفان نظری برمیآید، را شامل میشود. بنابراین منظور از
عقل در اینجا همانا علم یا طمانینه علمی است که از برهان تجربی محض یا تجریدی صرف
یا تلفیقی از تجربی و تجریدی حاصل شده باشد. در قبال نقل که همانا کلام مدلول معتبر
متون دینی مانند قرآن و روایت است.[9]
ضمن آنکه با اندک تاملی در قرآن میتوان مواردی را یافت که حضور عقل در
عرصههای مختلف را به نمایش میگذارد.
محصول معرفتی عقل در ساحتهای مختلف دانش تجربی، ریاضی، کلامی، فلسفی و
عرفانی در صورتی به حریم بحث حاضر وارد میشود که یا از سنخ قطع و یقین باشد و
یا مفید طمانینه و اطمینان عقلایی و به تعبیر رایج فن اصول فقه، علم یا علمی باشد.
از این رو آنچه مفید وهم، گمان و
خیال است از چارچوب بحث کنونی بیرون است. بنابراین با چنین دیدگاهی شاخههای
مختلف معرفت که محصول استفاده گونههای چهارگانه عقل[10]
هستند، در صورتی که یقینآور یا موجب طمانینه گردند، علم به شمار آمده و در
کنار نقل، منزلت ویژهای را در ساحت دینشناسی حائز میشوند.[11]
باید
توجه کرد که یقین، مقول به تشکیک است و شدت و ضعف میپذیرد، مانند شهود که
مراتب و درجات دارد. مثلا جزم و یقینی که در ریاضیات به دست میآید، در علوم
تجربی حاصل نمیشود. در علوم ریاضی، گاه قطعیت به صد در صد میرسد؛ ولی در
علوم تجربی، جز در موارد نادر، معمولا چنین قطعیتی وجود ندارد. درستی نتیجه تجارب
همواره به قلمرو آن تجارب محدود، وابسته است و اگر به قطعیت و کلیت برسند، آن قطعیت
و حتمیت نسبی است نه مطلق.[12]
در
علوم تجربی اگر استقراء و مشاهدات در یک قیاس خفی با مقدمهای عقلی ـ به این
مضمون که امر اتفاقی نمیتواند دائمی و یا اکثری باشد، ـ ضمیمه شود، تبدیل به
امر یقینی از سنخ مجربات میشود. با وجود این، دقت و شدت این یقین هرگز به
اندازهی یقین فراهم آمده از یک برهان فلسفی یا ریاضی نمیرسد. چنان که اگر
مسئلهای ریاضی را با یک راه حل و استدلال ریاضی به اثبات رساندیم، درجه
اطمینان و یقین به آن، کمتر از وقتی است که برای آن چند راه حل یافتیم و با براهین
و استدلالهای متعدد، مضمون آن قضیه را به کرسی نشاندیم. چنین نیست که تعدد
براهین و استدلال لغو و بی ثمر باشد، بلکه یقین به آن مطلب قوی تر و روشن تر می
شود.[13]
عقل
در این حوزه، به معنای نیروی ادراکی ناب است که از گزند وهم و خیال و قیاس و گمان
مصون است و پیش از هر چیز گزاره اولی یعنی اصل تناقض را به خوبی میفهمد و در
سایه آن گزارههای بدیهی را کاملا درک میکند. مانند بطلان جمع دو ضد، جمع
دو مثل، دور و سلب شی از نفس، چه اینکه ضرورت ثبوت شی برای نفس خود را نیز به عنوان
بدیهی ادراک میکند.[14]
از
آنجا که عقل در این جا، عقل مجرد محض نیست و قوه ای از قوای نفس به شمار می آید،
ممکن است در درکش اشتباه کند. زیرا چنین عقلی در کارهایش به حواس وابسته است و حواس
در برخی موارد اشتباه می کند. بنابراین خطای عقل به دلیل گزارش اشتباهی است که از
سوی حواس دریافت می دارد. تامل و رفع اشتباه گزارش حواس، سبب از میان رفتن خطا
میگردد. در این موقعیت، عقل چون داوری عالم و عادل است و براساس گزارش های
رسیده درست قضاوت میکند. تنها مشکل، گزارش نادرست است که با رفع آن، و با توجه
و تأمل خود قاضی، قضاوت صحیح جریان می یابد.[15]
کاربرد غیر استقلالی عبارت است از:
نقش عقل در اجتهاد نه به عنوان دلیلی مستقل بر حکم فرعی فقهی. این نقش در سه
شکل زیر آشکار می شود:
یکم
. کاربرد آلی: وقتی عقل در خدمت منبع دیگر قرار میگیرد.
دوم.
کاربرد ترخیصی و تأمینی: وقتی عقل برای حکم و وظیفه شرعی به کار می رود و خاطر مکلف
را از ناحیه تکلیف و عقاب آسوده می سازد.
سوم.
کاربرد تسبیبی: وقتی عقل سبب میگردد قاعدههای کلی بر حکم شرعی جزئی ثابت
شود؛ یعنی عقل دلیل بر دلیل است.
با
توجه به صور سه گانه کاربرد غیر استقلالی، به توضیح هر یک می
پردازیم.
مباحث پیرامون کاربرد آلی عقل را میتوان در در موضوع بررسی
کرد:
عقل
میتواند در خدمت دیگر منابع و دلیلها قرار گیرد و به تثبیت، ردّ ، تفسیر،
تخصیص، تقیید یا تعمیم آنها پردازد؛ در تعارض احتمالی آنها به سود یک طرف حکم دهد؛
سند را تصحیح یا ردّ کند؛ از ادلّه مفهوم گیرد و سرانجام با صغرا و کبرایی که به
خود او تعلّق ندارند، قیاسی پدید آورد و فقیه را در استنباط احکام یاری
دهد.
این
کاربردها «کاربرد آلی عقل در اجتهاد» خوانده میشود؛ زیرا در آنها عقل چون
ابزاری در خدمت سایر منابع و دلیل ها قرار دارد، و منبعی مستقل شمرده
نمیشود.
کاربرد آلی عقل عملا نمیتواند با مخالفت هیچ فقیهی روبرو شود؛ اگر چه
برخی در گفتار کاربرد استقلالیاش را نپذیرفته و آن را از فهرست منابع اجتهاد
حذف کردهاند.
کاربرد آلی عقل، حتی در گفتار نیز مخالفت ندارد و از سوی شیعه و سنّی،
اخباری و اصولی، اشعری پذیرفته شده است؛ برای مثال محدث بحرانی – با آن که از مخالفان سرسخت کاربرد
استقلالی عقل است و چنان باور دارد که همه احکام فقهی عبادی و غیرعبادی توقیفی است
و باید از شریعت برسد و اگر عقل در این زمینه استقلال داشته باشد، فرستادن رسولان و
کتب آسمانی بی وجه میگردد، کاربرد آلی عقل را پذیرفته و مصادیقی برای آن ذکر
میکند. این امر به محدث بحرانی اختصاص ندارد و پذیرش کاربرد آلی عقل در اجتهاد
را میتوان به دیگر اخباریان نیز نسبت داد.
برخی
از این کاربردها عبارتاند از:
یکی
از راههای استفاده از عقل آلی، بهره برداری از آن در تفسیر و تبیین سایر ادلّه
است. بسیار اتفاق میافتد که فقها در استنباط حکم از قرآن یا حدیث، عقل را به
کار میگیرند و دلیل را بر اساس داوری عقل، تفسیر میکنند؛ یا عام را از
عموم میاندازند؛ یا از خاصّ استفاده عموم میکنند. به عنوان نمونه روایات
بسیاری درباره فروش اسلحه به دشمنان دین مطرح شده است امام خمینی (ره) تفسیری خاص ا
ز این روایات دارد و میفرماید: «فروش سلاح به دشمنان دین از اموری است که به
حکومت و دولت مربوط میشود؛ دستوری خاص درباره آن وجود ندارد و تابع مصالح و
مقتضیات روز است. به نظر عقل، نه «زمان صلح» به طور مطلق موضوع حکم (حکم به جواز)
است و نه عنوان مشرک و کافر (برای حکم به منع ) از اخبار و روایات هم چیزی جز آنچه
عقل درک میکند، استفاده نمیشود.»
ایشان به این وسیله روایات را تفسیر کرده و منظور از آنان را تبیین
میفرماید. عقل در این مقام به عنوان ابزاری برای نقل و تفسیر ادله نقلی به
شمار می آید.
عقل
افزون بر تفسیر و تبیین ادلهی نقلی، گاه در جهت توسعه و تضییق آن گام بر
میدارد؛ برای مثال مرحوم امام خمینی، در موضوع سابق، ضمن پذیرش این که مقتضای
اطلاق برخی از اخبار جواز فروش سلاح، به سلاطین جور است و این حکم – به اقتضای اخبار - به در خطر قرار نگرفتن حوزهی اسلام مقیّد
نیست، می افزاید: این اخبار به حکم عقل قطعی به موردی که این فروش حوزهی اسلام و
شیعه را با خطر رو به رو نسازد، مقیّد میگردند.
اصولیان بخشی از کتابهای خویش را به مساله تعارض ادلّه، مانند
ناسازگاری دو حدیث با یکدیگر، اختصاص دادهاند و در آن فصل پیرامون احکام مختلف
تعارض سخن گفتهاند. یکی از مباحث آن بخش ضوابط تقدیم یک دلیل بر دلیل دیگر
است. از آن جا که به نظر گروهی از اصولیان، ضابطهها و مرحّجاتِ بیانشده
در برخی از روایات تعبّدی نیست و به هر مزیّتی که دلیل را به واقع نزدیک
میسازد، عنایت دارد، قهرا در
ترجیح میتوان از عقل کمک گرفت و مرحّجاتی که عقل بر مرجّحیّت آنها قاطع است،
بر مرحّجات مذکور در روایات افزود و از آنها در تقدیم یک دلیل بر دلیل دیگر بهره
برد.
آیا
خبر واحدی که بسیاری از اصولیان آن را حجت میدانند، تنها خبری است که شخص ثقه
آن را نقل میکند یا افزون بر این، خبری که مضمون و محتوایش از اطمینان صدق
برخوردار باشد، هر چند راوی آن ثقه نباشد، حجت است؟
در
این خصوص دو مبنا وجود دارد: جمعی فقط خبر ثقه را حجت میدانند، گروهی خبر
موثوق را نیز به آن میافزایند و برخی گاه نظر اول و زمانی نظر دوم را تقویت
کردهاند.
به
هر حال آنچه قابل انکار نیست پذیرش حجیت خبر ثقه از سوی مشهور اصولیان است در علم
رجال نیز در تشخیص ثقه به وفور از عقل استفاده میشود.
از
دیگر کاربردهای عقل آلی، استفاده از آن در مفهومگیری از ادله است. این کاربرد
با تأیید اصولیان و ظاهرا همه اخباریان روبه رو شده است.
محدث
بحرانی در بحث دلیل عقل می فرماید: از موارد کاربرد دلیل عقل، مفهومگیری از
ادله است . مفهومی که عقل از ادله میگیرد یا موافق حکم مذکور در آن دلیل است
یا مخالف آن. قسم اول را «مفهوم موافق» و قسم دوم را «مفهوم مخالف»
مینامند.
به
عنوان مثال از آیه «فلا تقل لهما اف» [16]عقل
میفهمد که ضرب و شتم و امثال آن به طریق اولی ممنوع
است.
آخرین کاربرد آلی عقل، استفاده از عقل در شکل دادن قیاس است. وضوح و
عمومیّت این نوع کاربرد عقل در فقه و غیر آن، ما را از هر گونه توضیح بی نیاز می
سازد؛ زیرا تمام استدلالها در همهء زمینه ها و علوم با قیاس اقترانی و استثنایی
تحقق می یابد و تشکیل قیاس و طرح قضایای کلی، در همهء موارد، از سوی عقل صورت می
گیرد.
گاه
متصدی استنباط از رسیدن به حکم واقعی شرع ناامید میگردد و هر چه ادله را بررسی
میکند، به حکم واقعی دست نمییابد. در این موقعیت برای رسیدن به نظر شارع
درباره مکلفی که به حکم واقعی شرع راه ندارد، به اجتهاد میپردازد.
عقل
از دلیلهایی است که در این حالت به آن توجه میشود مجتهد باید مقتضای عقل
را بررسی کند و حکم ظاهری را برای مکلف شاک اعلام کند در این فرض جز ترخیص و تأمین
مکلف از عقاب راهی وجود ندارد میتوان این کاربرد را کاربرد ترخیصی و تأمینی
نامید. بنابراین در تعریف این کاربرد باید گفت استفاده از عقل در حکم ترخیص ظاهری و
جواز عمل و تامین از عقاب در زمانی که مجتهد در حکم شرعی واقعی تردید
دارد.
البته باید گفت در این مقال علمای اصول دو نظریه مختلف دارند: 1 . نظریه حق
الطاعه 2 . قاعده قبح عقاب بلابیان
شهید
صدر از کسانی است که در وقایع مجهول الحکم احتیاط عقلی را پذیرفته، قاعده قبح عقاب
بلابیان را مردود میشمارد بنابر نظر او طرفداران برائت عقلی و قبح عقاب
بلابیان ، مولویت مولای حقیقی و شرعی را با مولویت مولای عرفی اشتباه
گرفتهاند.
چنان
که بیان شد، عقل در کاربرد آلیاش در خدمت سایر منابع قرار میگیرد و آنها
را تثبیت میکند، برای مثال، دلیل بر حجیّت قرآن یا خبر واحد که متضمن حکم
شرعیاند، قرار میگیرد و در واقع عقل «دلیل بر دلیل» میشود. «کاربرد
تسبیبی» عقل شبیه این کاربرد است؛ یعنی به کمک عقل، قاعدهای عام و کلی که خود
حکم کلّی شرعی است، استنباط میشود و آن قاعده دلیل صدها حکم شرعی جزیی
میگردد. پس دراین جا نیز نیز عقل دلیل بر دلیل است؛ با این تفاوت که در کاربرد
آلی، عقل در خدمت منبع حکم شرعی است؛ اما در کاربرد تسبیبی در خدمت حکم شرعی کلی.
در کاربرد آلی، عقل ابزاری است که به کمک آن از منبعی چون خبر واحد حکم شرعی
استنباط میشود؛ اما در کاربرد تسبیبی حکم شرعی کلی (قاعدهی فقهی) به طور
مستقیم از آن به دست میآید و از آن قاعده صدها حکم شرعی جزیی استنباط
میگردد؛ برای نمونه میتوان به استدلال برخی از اصولیان به عقل در اثبات
حجیت استصحاب و امثال آن اشاره کرد.[17]
پیش
از ورود به مباحث موجود در مسئلهی عقل منبعی ارائهی تعریف از آن ضرروی
است.
آنگاه که عقل بتواند چیزی را به مجموعه دین بیفزاید و به بیان دیگر، دین
ساز و در تکوین محتوای آن سهیم باشد،
عقل منبعی نام می گیرد[18].
به عبارت دیگر عقل منبعی آن است که در عرصه های مختلفی از دین، مستقل از احکام شرع
به ادراک بپردازد[19].
عقل در این حالت، وابسته به انواع آگاهیها و منابع دیگر از قبیل وحی، عاطفه،
احساس، درون نگری، تجربه حسی و .... نیست بلکه در عرض این منابع و مستقل از آنهاست
و به طور مستقل میتواند در باب هستی و به ویژه دین، یافتههایی داشته
باشد.[20]
به این ترتیب در بعد هستی شناخت دین به ایفای نقش میپردازد، زیرا دخالت در بعد
هستی شناختی دین از سنخ جعل و انشای احکام است. توجه به این نکته لازم است که در
نگاه اولی و تصور بسیط ممکن است گمان شود عقل آدمی احکام و انشائاتی دارد، اما وقتی
دقیقتر شویم، در می یابیم که عقل به هیچ رو قدرت بر انشای حکم و اعمال مولویت
ندارد. عقل هیچ جا حکم مولوی ندارد و تنها میتواند برخی احکام مولوی شارع را
کشف و آن را درک کند.
انشای حکم مولوی و صدور دستور باید و نباید از عهده کسی بر میآید که
حق ربوبیت داشته و به جمیع مصالح و مفاسد آگاه و قدرت بر پاداش و کیفر و عقاب داشته
باشد در حالی که عقل، توان پاداش مطیعان و عقاب عاصیان را
ندارد.
عقل
فقط میتواند منبعی برای ادراک احکام الهی باشد. بنابراین این که گفته
میشود عقل حکم میکند، یعنی حکم خدا را میفهمد وگرنه عقل در بود و
نبود یعنی حکمت نظری و در باید و نباید یعنی حکمت عملی فاقد حکم است و همانند نقل
تنها گزارشگر و ادراککننده احکام و دستورهای الهی است.[21]
عقل
منبعی در دو بخش از دین کارکرد دارد. به عبارت دیگر شناسایی دو ساحت مختلف از دین
به عهده عقل منبعی است. در واقع اگر ما منبع بودن را برای عقل نپذیریم، دو حیطه از
شرع، ناشناخته میماند. باید گفت، دو کارکرد خاص عقل در این مقوله
عبارتاند از: ادراک استقلالی اصول عقاید و ادراک استقلالی حکم احکام دینی.[22]
بنابراین عقل منبعی در بخش عظیمی از عقاید و در بخش مهمی از احکام فقه به
ایفای نقش میپردازد. با عدم پذیرش کارآیی منبعی برای عقل، بسیاری از عقاید را
نمیتوان شناخت و از آن بالاتر اثبات اصل دین با مشکل روبه رو میشود. در
باب فقه نیز باید به مسدود شدن و تعطیلی حکم خدا در جایی که حکمی وجود ندارد، قائل
شویم.
مجموعه اندیشههای دینی به سه بخش عقاید، احکام و اخلاق قابل تقسیم
هستند. هنگامی که از عقاید یا اصول دین سخن به میان میآوریم، مقصود عقایدی است
که در حوزههای مختلفی همچون اثبات وجود خدا، توحید، صفات خدا، نبوت و ... بحث
میکند.[23]
عقل
منبعی در اثبات بسیاری از این عقاید کارآیی دارد. به عبارت دیگر عقل منبعی در قلمرو
عقاید دو نقش عمده بر عهده دارد: اول آنکه به اثبات حقانیت دین میپردازد، پس
از آن به اثبات اصول اعتقادی دین میپردازد.
یکی
از وظایف عقل، اثبات حقانیت دین و مبادی آن است. اثبات ضرورت، حقانیت و عصمت دین،
همگی اموری عقلی هستند. اگر بخواهیم حقانیت دین را از طریق شرع به اثبات برسانیم در
واقع دچار دور میشویم. بنابراین باید راهی جز نقل برای اثبات حقانیت و اثبات
اصل دین یافت.
عقل
یگانه بازیگر این صحنه است و چون مستقلا و بدون بهرهگیری از نقل به چنین
اقدامی دست میزند، به عنوان منبع در این عرصه شناخته می
شود.
اثبات اصول اعتقادی دین نیز به عهده عقل است. دانشمندان آگاه دینی همواره
پذیرش مقلدانه اصول بنیادی و اعتقادی را مردود شمردهاند[24]
و معتقدند، عقل موظف به درک و اثبات اصول اعتقادی است و اگر او قادر به چنین
عملکردی نباشد، یقینا شرع ناتوانتر و به عبارتی بی اثر است. آنان بر این باور
بودهاند که اصول اولیه دین باید به روش استدلال عقلی برای آدمی ثابت شود تا
بتواند به آنها ایمان بیاورد.[25]
بنابراین در این مقام ، وحی متکی به عقل است.[26]
حتی از این بالاتر، وجوب معرفت اصول دین به دو دلیل عقلی مستقل وابسته است که
عبارتند از :
1 . قاعده دفع ضرر محتمل
بلکه مظنون و بلکه مقطوع؛
2 . قاعده لزوم شکر منعم.[27]
حال برای روشن شدن موضوع به
چند اصل اعتقادی دینی اشاره میشود و سپس ادله عقلی را که در اثبات آنها
به کار رفته به صورت مختصر بیان میگردد:[28]
براهین عقلی که بر اثبات وجود خداوند اقامه میشود به دو دسته اصلی
تقسیم میشوند:
1 .
براهینی که در آنها ابتدا وجود مخلوقات مفروض و مسلم گرفته میشود و سپس
با تکیه بر یکی از صفات آنها بر وجود خداوند متعال، استدلال میشود. از
این رو متکلمان از راه حدوث مخلوقات برای اثبات وجود خداوند متعال استدلال
میکنند. به عنوان نمونه میتوان گفت در برهان امکان از راه امکان مخلوقات
و در برهان علیت از راه معلولیت آنها برهان اقامه میشود . برهان حرکت نیز
این گونه است.
2 .
براهینی که از هستی خدا برای اثبات او استدلال میشود در این قسمت، با استفاده
از مفهوم هستی و وجود یا یکی از صفات
آن مانند وجوب یا کاملترین موجود بر وجود خداوند استدلال اقامه میشود.[29]
در این قسم برای اثبات وجود خداوند بر وجود هیچ شیئی در خارج تکیه نمیشود.[30]
در
هر یک از این دو قسم، عقل تنها منبع شناخت آدمی است. بنابراین متکلمان در اثبات
براهینی همچون نظم ، حدوث، امکان فقری،[31]
تغییر[32]
و ... بهره میجویند و تنها منبعی را که به استخدام میگیرند عقل
است.
استدلالهای متعددی بر اثبات توحید و یگانگی خداوند آورده شده است که
یگانه منبع معتبر در این استدلالها عقل است. به عنوان نمونه به دو مورد از
آنها به صورت مختصر و ساده اشاره میشود:
1 .
برهان صرف الوجود: خداوند موجودی صرف و نامتناهی است. در وجود صرف نامتناهی ، تعدد
راه ندارد و گرنه با صرفبودن او منافات خواهد داشت.[33]
2 .
برهان ترکب: اگر واجب الوجود ، متعدد باشد، ترکیب عارض می شود، ترکیب از ما به
الامتیاز و ما به الاتحاد، و روشن است که موجود مرکب به اجزای خود نیازمند
است.
3 .
دلیل فرجه: اگر قائل به دو خدا باشیم باید سه خدا و تا بی نهایت خدا را پذیرفت
.
4 .
برهان فطرت: انسان در تمام حالات سخت زندگی به یک نیرو متوجه می شود ، این گونه نیت
که گاهی به یک نیروگاهی به نیروی دیگر متوسل شود.[34]
نکته جالب آنجاست که حتی خداوند متعال نیز در اثبات توحید خویش، از ادله عقلی
استفاده می کند.[35]
یکی از آیاتی که در این
زمینه به استدلال می پردازد عبارت است از: «لو کان فیهما الهة الا الله لفسدتا»[36]
در واقع این همان برهان وحدت و هماهنگی است[37]
که متکلمان از آن در اثبات توحید بهره میجویند.
یکی
از ادله عقلی که در این زمینه میتوان مطرح کرد آن است
که:
1 .
هدف خلقت ، تکامل اختیاری است.
2 .
تکامل اختیاری بدون شناخت مسیر.
3 .
شناخت های عادی از طریق عقل و حس کافی نیست.
4 .
پس باید راه دیگری برای شناخت مسیر تکامل در اختیار بشر قرار گیرد[38].
5 .
این راه تنها از طریق بعثت پیامبران که به وحی الهی متصل هستند امکانپذیر است.
قاعده لطف و لزوم تکمیل فیض از ادله دیگری است که در این زمینه مطرح میباشد.[39]
برهان عدالت و برهان حکمت از ادله عقلی هستند که در این زمینه می توان به
آن ها اشاره کرد. برای توضیح می توان گفت برهان عدالت آن است که : عدالت خداوند
اقتضا دارد که هر فرد به آنچه که شایسته اوست برسد،
نیکوکار به پاداش در خور و تبهکار به مجازات متناسب با جرم. اما می بینیم
این دنیا ظرفیت چنین عدالتی را ندارد.
کارایی عقل منبعی در استنباط احکام فقهی در دو مورد کلی
است:
مواردی است که به طور کلی به عقل مربوط می شود و عقل در صغری و کبری قیاس
حاکم است. برای مثال در قیاس معروف عدل عقلا نیکو و لازم است و آنچه عقلا لازم باشد
شرع آن را واجب می سازد. پس عدل واجب شرعی است.
در
حقیقت عقل در اینجا با استفاده از قاعدهی ملازمه میان حکم عقل و حکم شرع ـ یعنی
کلما حکم به العقل حکم به الشرع است ـ است که میتواند مستقلا و جدا از حکم شرع
بر مسند قضا نشسته و پس از درک قطعی مصلحت یا مفسده در یک فعل، رابطه میان آن مصلحت
یا مفسده با حکم شرع را استنباط کند.
مراد
مواردی است که تنها کبری قیاس در اختیار عقل قرار دارد. به مثال زیر توجه
کنید:
نماز
واجب است؛
هر عملی که واجب شرعی باشد
مقدماتش هم شرعا واجب است،
پس مقدمات نماز شرعا واجب
است.[40]
نتایج به دستآمده از این نوشتار عبارتاند
از:
1.
در عرصهی مطالعات دینی آنگاه که انسان نیروی عقل و اندیشه خود را در فهم کتاب و
سنت به کار میگیرد و از آن به صورت ابزاری برای شناخت گزارههای وحیانی
بهره میجوید، از آن به نام عقل ابزاری یاد میشود.
2.
عقل ابزاری کاربردهای آلی، ترخیصی و تسبیبی دارد که کاربرد آلی آن در مواردی همچون
تفسیر سایر ادله، تعمیم و تخصیص ادله، مفهومگیری از ادله
است.
3.
منبع بودن عقل به این معناست که عقل به طور مستقل از قرآن و سنت، آموزهای را
به مجموعهی دین میافزاید.
4.
اغلب معارف اعتقادی برگرفته از آموزههای عقل منبعی است.
5. عقل منبعی در حوزهی
احکام نیز کارایی دارد که گاه در حوزه مستقلات عقلیه و گاه در ساحت غیر
مستقلات عقلیه
است.
1.
اصغری ، سید محمد، عدالت و
عقلانیت در فقه و حقوق، اطلاعات، تهران ، 1386
2.
امید، مسعود، گزاره هایی در
باب عقل و دین از دیدگاه امام علی ( ع ) ، مدیریت فرهنگی دانشگاه تبریز، تبریز،
1380
3.
بهشتی نژاد ، سید محمد، پرسش
و پاسخ های اعتقادی بر اساس باب حادی عشر، - ، بی جا، 1371
4.
جوادی آملی، عبدالله، تبیین
براهین اثبات خدا (تعالی شانه)، قم، اسراء، 1386
5.
ــــــــــــــــــــ، منزلت
عقل در هندسه معرفت دینی، قم، اسراء، 1386
6.
حسین زاده، محمد، فلسفه دین،
قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه، 1376
7.
حسینی بهشتی، سیدمحمد، شناخت
از دیدگاه فطرت، تهران، بنیاد نشر
آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر بهشتی، 1383
8.
خلیلی، مصطفی،
اندیشههای کلامی علامه طباطبایی، قم، دفتر تنظیم و نشر آثار علامه طباطبایی،
1382.
9.
دژاکام، علی، معرفت دینی،
تحلیلی از نظرگاه های استاد مطهری، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در
دانشگاهها، بی جا، 1377
10.
ذبیحی، محمد، ترجمه و شرح
بخش نخست مبدا و معاد صدرالمتالهین شیرازی، قم، انتشارات دانشگاه قم (اشراق)،
1380
11.
ربانی، محمدرضا، اثبات
خاتمیت، قم، بوستان کتاب، 1387
12.
رشاد، علی اکبر، دین پژوهی
معاصر: درنگ و درایتی در گفتمانهای سه گانه متحجد، متجدد و مجدد، تهران، موسسه
فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، 1382
13.
سیدان، سیدجعفر، بررسی نسبت
عقل و وحی از منظر فلسفه و مکتب تفکیک، قم، پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی،
1388
14.
شریفی، احمدحسین و یوسفیان،
حسن، خردورزی و دین باوری، کانون اندیشه جوان، تهران ، 1385
15.
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، عقل و وحی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه
اسلامی، تهران، 1386
16.
طاهری، حبیب الله، درس هایی
از علم کلام، قم، جامعه مدرسین حوزه علمیه، 1380.
17.
عبودیت، عبدالرسول، اثبات
وجود خدا به روش اصل موضوعی، قم، مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی
(ره)، 1385
18.
علی دوست، ابوالقاسم، فقه و
عقل، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1385.
19.
فاریاب، محمد حسین، درسنامه
منابع تفکر شیعه2، 1388.
[1] . یوسفیان، حسن و شریفی،
احمد حسین، عقل و وحی، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران، 1386، ص 252 و
251.
[2] . همان، ص 45.
[3] . جوادی آملی، عبدالله،
منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، اسراء، قم، 1386، ص 51.
[4][4] . یوسفیان، حسین و شریفی،
احمد حسین، عقل و وحی، ص 45.
[5] . جوادی آملی، عبدالله،
همان، ص 28.
[6] . «و ما الحیوة الدنیا
الالعب و لهو و للدار الاخرة خیر للذین یتقون افلا تعقلون» انعام: 32.
[7] . «اتامرون الناس بالبرو
تنسون انفسکم و انتم تتلون الکتاب افلا تعقلون» بقره: 44
[8] . حسینی بهشتی، سیدمحمد،
شناخت از دیدگاه فطرت، بنیاد
نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله
دکتر بهشتی، تهران، 1383، ص 136.
[9] . جوادی آملی، عبدالله،
منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص 26 و 25.
[10] عقل
تجربی ، نیمه تجریدی، تجریدی، ناب.
[11] جوادی
آملی، عبدالله، منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص 28 ـ 26 .
[12] برای
مطالعه بیشتر ر . ک. حسینی بهشتی، سیدمحمد، شناخت از دیدگاه فطرت، ص 159 و 160
.
[13] جوادی
آملی، عبدالله، همان ، صص 27 و 26 .
[14] . جوادی آملی، عبدالله،
منزلت عقل در هندسه معرفت دینی، ص 31.
[15] . علی دوست، ابوالقاسم، فقه
و عقل، ص 51. با مروی گذرا به تاریخ فقه و کلام و تفسیر در مییابیم که میان
بزرگان هر یک از این شاخهها با وجود تمرکز و سابقه طولانی و الفت ایشان با
متون روایی و کلام و حیانی، چه اندازه اختلاف نظر و تنوع وتکثر ادراک از کتاب و سنت
وجود دارد. برای مطاله بیشتر ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، همان ، ص 199.
[16]. اسراء/23.
[17]. علی دوست، ابوالقاسم، فقه و عقل، ص161-181.
[18] جوادی آملی، عبدالله ، منزلت عقل در هندهس معرفت
دینی، ص 39 .
[19] اصغری ، سید محمد، عدالت و عقلانیت در فقه و
حقوق، اطلاعات، تهران ، 1386 ، ص 108.
[20] امید، مسعود، گزاره هایی در باب عقل و دین از
دیدگاه امام علی ( ع ) ، مدیریت فرهنگی دانشگاه تبریز، تبریز، 1380 .
[21] جوادی آملی، عبدالله ، منزلت عقل در هندسه معرفت
دینی، ص 39 و 40 .
[22] رشاد،
علی اکبر، دین پژوهی معاصر: درنگ و درایتی در گفتمانهای سه گانه متحجد، متجدد
و مجدد، موسسه فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، تهران، 1382 ، ص 203 .
[23] فاریاب ، محمد حسین، درسنامه منابع تفکر شیعه 2 ، همان، ص 41 .
[24] یوسفیان ، حسن و شریفی احمد حسین، عقل و وحی، ص 250 و 249 .
[25] دژاکام ، علی، معرفت دینی، تحلیلی از نظرگاه های استاد مطهری ، نهاد
نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها ، بی جا، 1377 ، ص 177 .
[26] سیدان، سید جعفر، بررسی نسبت عقل و وحی از منظر فلسفه و مکتب تفکیک ،
پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، قم، 1388 ، ص 117 .
[27] بهشتی
نژاد ، سید محمد، پرسش و پاسخ های اعتقادی بر اساس باب حادی عشر، - ، بی جا، 1371 ،
ص 20 .
[28] از
آنجا که ممکن است پذیرش این نکته که عقل تنها منبع استدلال اصول عقاید است، برای
برخی مشکل باشد، ناگزیر از بیان نمونه هایی هستیم و الا روشن و واضح است که مقاله
حاضر هیچ ارتباطی با اثبات اصول عقاید ندارد. بنابراین برای تنویر افکار و روشن شدن
اصل موضوع مثالهایی آورده میشود.
[29] حسین
زاده، محمد، فلسفه دین، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، قم، 1376 ، صص 189 و
188 .
[30] عبودیت، عبدالرسول، اثبات وجود خدا به روش اصل موضوعی، مرکز انتشارات موسسه
آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره) ، قم ، 1385 ، ص 42 .
[31] از
آنجا که نوشتار حاضر در صد اثبات خداوند از طریق ادله عقلی نیست، علاقمندان برای
مطالعه بیشتر ر . ک . جوادی آملی ، عبدالله، تبیین براهین اثبات خدا (تعالی شانه) ،
اسراء، قم، 1386 .
[32] برهانی که از تبدیل حالت ممکنات از عدم به وجود سخن می گوید برای مطالعه
بیشتر ر . ک . ذبیحی ، محمد، ترجمه و شرح بخش نخست مبدا و معاد صدرالمتالهین
شیرازی، دانشگاه قم (اشراق) ، قم، 1380 ، ص 42 .
[33] ذکر
این نکته لازم است که اصل وجود جواب الوجود در این براهین مفروض گرفته شده
است.
[34] برای
مطالعه بیشتر ر . ک . طاهری، حبیب الله، درس هایی از علم کلام، جامعه مدرسین حوزه
علمیه قم ، قم، 1380، ص 140 – 137.
[35] شریفی، احمد حسین و یوسفیان، حسن، خردورزی و دین باوری، کانون اندیشه جوان،
تهران ، 1385، ص 87 .
[36] .
انبیاء/22.
[37] برای
مطالعه بیشتر ر. ک. طاهری، حبیب الله، درسهایی از علم کلام، ص 137 و 136
.
[38] همان،
ص 206 .
[39] برای
مطالعه بیشتر ر. ک. ربانی، محمدرضا، اثبات خاتمیت، بوستان کتاب، قم، 1387 ، ص 52 و
خلیلی، مصطفی، اندیشههای کلامی علامه طباطبایی ، دفتر تنظیم و نشر آثار علامه
طباطبایی ، قم، 1382، ص 320 و 319 .
[40] علیدوست، ابوالقاسم، فقه و عقل، ص65.