چكيده
مقدمه
اولین
شکاف در صفوف مسلمین
علل
افتراق شیعه
1-
اختناق
2-
عواطف و احساسات افراطی
3-
طمع و حبّ مال
4-
طرح مسأله مهدویت
5-
جریان غلات
6-
جهل و نادانی
نتیجه
منابع
مذهب حقه شيعه در طول تاريخ انشعابات فراواني به خود ديده است. اين
انشعابات هر كدام به دليلي خاص بوده است. آنچه كه در اين نوشتار ميآيد گذري بر
برخي عوامل مهم پيدايش نخستين فرقههاي شيعي بوده است. بر اساس مهمترين يافتههاي
اين تحقيق عوامل متعددي را ميتوان به عنوان علل پيدايش نخستين فرقههاي شيعي به
شمار آورد كه مهمترين آنها وجود اختناق فراوان در عصر برخي ائمه عليهم السلام، جهالت و
ناداني مردم، حب مال و جاه و ... بوده است.
مذهب شيعه همزاد اسلام و تاريخ آن همزاد با تاريخ اسلام است. در عصر
پيامبر اكرم صلیاللهعلیهوآله گروهي خاص به نام شيعه
شناخته ميشدند اما ممتاز شدن آنها از ديگران به نخستين روزهاي ارتحال پيامبر
گرامي اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم بر ميگردد. شيعيان كه در ابتدا همدل و
همعقيده بودند، به مرور زمان و به دلايلي خاص دچار اختلافاتي جدي خصوصا در حوزه
امامت امامان خود شدند. از رهگذر اين اختلافات فرقههاي گوناگوني شكل گرفت كه تا به
امروز برخي از اين فرقهها در كشورهاي مختلف داراي پيرواني فراوان است و حتي
حكومتهايي نيز در اختيار دارند.
آنچه در اين تحقيق ميآيد گذري بر مهمترين عوامل پيدايش نخستين
فرقههاي شيعي است.
تا قبل از رحلت پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم در بین مسلمین
اختلاف جدّی که موجب تمایز آنها باشد رخ نداد و کسی مسلمانان را به صورت دسته و
گروههای جدا از هم نمیشناخت.
امّا وقتی پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم دنیا را وداع نمود
و به ملکوت عروج کرد، تاریخ شاهد اولین شکاف در صفوف مسلمین شد. حادثهی سقیفه بنی
ساعده آغازگر این اختلاف بود، که در آن گروهی از مهاجرین و انصار جمع شده و برای
تعیین، جانشین و خلیفه بعد از نبی اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم به بحث و مجادله
پرداختند. در مقابل گروهی از این ماجرا خارج بوده و با تکیه و تمسّک به احادیث و
سفارشهای پیامبر اعظم صلیاللهعلیهوآلهوسلم دربارهی خلافت
علی عليهالسلام به جانشینی ایشان
بعد از رسول اكرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم اقرار نموده و کسی
را جز وی شایستهی رهبری عالم اسلامی ندانستند.
بعداً به دستهی اول اهل سنت و به دسته دوم شیعه اطلاق شده
است.
هر چند که نام شیعه در زمان حیات رسول اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود و هم ایشان
بود که این نام را بر آنان نهاد؛[1]
امّا ظهور آن به عنوان یک گروه از مسلمین بعد از رحلت ایشان و در مسأله خلافت ظاهر
شد. علّامه سید محسن امین دربارهی ظهور تشیع چنین گفته است:
«در بحث قبل دانستی که در زمان پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم گروهی از مسلمانان
شیعهی علی صلیاللهعلیهوآلهوسلم
به شمار میآمدند، آن گاه این امر در جریان اختلاف در مسأله امامت ظاهر گردید، زیرا
در آن مجلس انصار به مهاجرین گفتند: از هر یک از ما و شما رهبری انتخاب شود، امّا
مهاجرین نپذیرفتند، گروهی از بنی هاشم و مهاجرین و انصار نیز امامت علی عليهالسلام
را برگزیدند، آنان همان شیعیان
بودند.»[2]
قبل از بررسی علل پیدایش فرقههای نخستين شیعی باید به این مهم اشاره
کرد که تشکیل فرقههای مختلف از مختصات مذهب تشیع نیست بلکه در میان اهل سنّت نیز
این مسأله پررنگ است و آنان در این امر بر شیعیان پیشدستی نمودند. فرقههای
«عثمانیه»، «خوارج»[3]
و انشعابات آنها و مرجئه قبل از نخستین فرقههای شیعی زیدیه، کیسانیه و اسماعیلیه
تشکیل شده بود و هنوز نام آنها در کتابهاي فِرق و تاریخ به چشم
میخورد.
امّا پیدایش انشعاب در میان شیعیان به زمان بعد از واقعهی خونین عاشورا
و شهادت امام حسین عليهالسلام در
سال 61 هجری باز میگردد، که تا قبل از شهادت ایشان شیعیان همه بر امامت ایشان و
برادرشان امام حسن عليهالسلام متفق
بودهاند. امّا با وقوع حادثهی خونبار کربلا شیعیان که تکیهگاه خود را از دست
دادهاند به شدت دچار وحشت شده و این خود منجر به تشکیل گروههای مختلف بعدی گردید،
که کیسانیه اولین فرقهی متشکله از شیعه بود[4]
و پس از چندی کیسانیة خود به دستههای کوچکتری منشعب گردید. زیدیه و پس از آن
اسماعیلیه هم در طی زمان بوجود آمد و هر یک به نوبهی خود نیز به شاخههای باریکی
تقسیم شدند، واقفیه هم پس از شهادت امام کاظم عليهالسلام شکل گرفت. تشکیل این فرقهها مشکل بزرگی بر
سر راه ائمه عليهم السلام به وجود آورد و ایشان را برای مدّتي طولانی مشغول مبارزه
و تبیین انحرافات آنها ساخت.
ایجاد این انشعاب خود معلول عواملی مهم است که در این بخش به مهمترین
عوامل پیدایش این فرقهها اشاره میگردد.
از زمانی که بنی امیه روی کار آمدند شیعیان وارد طوفان شدیدی از ظلم و
ستم و شکنجه و قتل شدند، امویان جامعه را براساس هوا و هوس و سلیقهی خود اداره
میکردند و با ایجاد جوّ رعب و وحشت در صدد بودند تا بر مردم سلطهی بیشتری داشته
باشند.[5]
از مجله بدعتهای معاویه رواج مذهب جبر بود تا بتواند به زورگوئیها و
کشتارهای خود لباس مشروعیّت بپوشاند، چنانكه قاضي عبدالجبار معتزلي معاويه را
نخستين كسي ميداند كه مذهب جبر را رواج داد.[6]
یزید هم دست کمي از پدرش نداشت و آن قدر فسق و فجور کرد که معاویه او را از افراط
در تظاهر به فساد نهی کرد.
پس از هلاکت معاویه یزید بر تخت سلطنت نشست و بنا داشت تا از مردم برای
خود بیعت بگیرد که از جملهی آنان امام حسین عليهالسلام بود که يزید اصرار داشت تا از ایشان به زور
بیعت بگیرد. امّا آن حضرت از قبول بیعت چنین شخص فاسق و فاسدی امتناع ورزیده و جان
خود و اهل بیت خود را برای حفظ اسلام و زنده نگهداشتن تعالیم نبی اسلام
عليهالسلام فدا
کرد.
شهادت مظلومانهی اباعبدالله و اهل بیت عليهالسلام و یارانش موجب سختگیریهای بیش از پیش
امویان بر شیعیان گردید، محافل شیعه در عراق و مجاز ضعیف و سست شده و شیعیان از دور
امام سجاد عليهالسلام پراکنده
شدند.
امام عليهالسلام با وجود
آن شرایط اختناق به جای قیام که در آن زمان بیثمر بود و نتیجهای جز نابودی ایشان
و شیعیان نداشت، از راه دعاها و مناجاتهاي خود معارف اسلامی را تبیین میکرد و ظلم
و ستمهای بنی امیه را فاش میساخت.
در این شرایط سخت توابین در کوفه برای اعلام پشیمانی از یاری نکردن امام
حسین عليهالسلام قیام کردند که
سرانجام نهضت آنان به شکست انجامید. پس از توابین مختار ثقفی در کوفه خود را
نمایندهی محمد بن حنفیه معرفی کرد و دست به شورش علیه امویان زد، او توانست قاتلان
سیدالشهداء عليهالسلام را به هلاکت
برساند. او در سال 67 هجری کشته شد. محمد بن حنفیه نیز در سال 81 هجری از دنیا
رفت.
با مرگ محمد بن حنفیه عدهای قائل به امامت و مهدویت وی گشته و در تاریخ
به نام کیسانیة معروف شدند. مردم به دلیل جوّ خفقان و تقیه امام عليهالسلام نتوانستند امام راستین را تشخیص دهند و به
امامت ابن حنفیه روی آوردند.
از کیسانیة به عنوان اولین فرقه از فرق شیعه در کتب ملل و نحل یاد
میشود، هر چند که به مرور زمان منقرض شده و اثری از آن باقی مانده است. بعد از
شهادت امام صادق عليهالسلام نیز
همین وضعیت در زمان منصور عباسی پیش آمد و فرقههای ناووسیه، فطحیة، اسماعیلیه و..
. شکل گرفت.»
شهادت امام حسین عليهالسلام و خاندان و یاران باوفای او در واقعهی
کربلا موجب خشم و تنفّر مردم و انزجار آنها از حکومت بنیامیه گردید به گونهای که
این احساسات و انفعالات گاهی از حدّ طبیعی خارج شده و حالت افراطی پیدا کرده
است.
فرقهی زیدیه با تأثّر از این احساسها و در آن شرایط سخت بوجود آمد.[7]
زید در دورهی حکومت هشام بن عبدالملك قیام کرد و به شهادت رسید و بدن او چهار سال
بر دار بود. او از داعیان به حق و ظلمستیزی بود. پس از شهادت او فرزندش یحیی در
خراسان قیام کرد و او نیز شهید شد.[8]
دربارهی تشکیل فرقهی زیدیه اختلاف وجود دارد که آیا در زمان زید تشکیل شد یا بعد
از شهادت وی. امّا به هر حال قیام با شمشیر از اصول اعتقادی آنان و شرط امامت نزد
ایشان میباشد.
مال و دارایی از وسائل آزمایش انسانهاست، همواره افرادی بودند که از راه
همین اموال به مقامات مادی و معنوی بالایی رسیدهاند چرا که راه و کیفیت مصرف آنها
را میدانستند و پیاده کردند، آنان به اموال به دیدهی وسیله نگریستند نه هدف. به
نظر ایشان این متاع دنیا ابزاری است برای امتحان است، بنابراین سزاوار دلبستگی و
علاقه ندارند و باید از آن برای رسیدن به سعادت واقعی بهره
برد.
در مقابل افرادی هم بودند و هستند که با حرص و علاقهی شدید به مال و
ثروت راه انحراف را اختیار کرده و به ورطهی ضلالت گرفتار شدند و عدهی زیادی را
نیز دنبال خود به بیراهه کشاندند، فرقهی واقفیه از این دسته بود که بسیاری از
بزرگان آن با وجود اینکه وکلاي امام كاظم عليهالسلام بودهاند و جزء افراد معتبر به حساب
میآمدند، امّا با شهادت امام کاظم عليهالسلام با توجه به اینکه اموال زیادی از بیت المال
را به صورت امانت در دست داشتند از پرداخت آنها به امام رضا عليهالسلام به عنوان جانشین امام هفتم عليهالسلام
امتناع ورزیدند و با ایجاد شبهاتی
دربارهی امام کاظم عليهالسلام و
شهادت آن حضرت توانستند تعدادی را با خود همراه سازند.[9]
اعتقاد به مهدی موعود عليهالسلام از عقاید مسلّم همهی مذاهب اسلامی است که
مبنای آن احادیث متواتری است که از پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم در این باره وارد
شده است. بنابراین اصل اعتقاد به مهدی عليهالسلام مورد پذیرش همهی مسلمین است، هرچند که در
موارد فرعی تفاوتهایی میان آنها به چشم میخورد.
با وجود آن همه روایات نبوی دربارهی صفات و ویژگیهای مهدی موعود، امّا
عدهای از آن سوء استفاده کرده و آن را دستاویزی برای رسیدن به امیال و اهداف خود
قرار دادهاند. با توجه به فشار حاکم دولت اموی و شرایط سختی که شیعیان سپری
میکردند، آنان همواره منتظر یک گشایشی بودند تا این وضعیت خاتمه
یابد.
حکومت عباسیان هم در ظلم و ستم خود راه امویان را در پیش گرفت و حتی در
این گام هم از بنی امیه جلو افتادند ـ در نتیجه اصحاب ائمه عليهم السلام ـ چشم امید
به کسی داشتند تا آنها را از این تنگنا نجات دهد، در چنین وضعیت و شرایطی و در
زمانهای منفصلی گروهی پیدا میشدند که مهدویت یکی از ائمه عليهم السلام یا یکی از
اصحاب ایشان را قائل میشدند و مردم را تحت تأثیر افکار و عقائد باطل خود
میساختند.
همین فرقهی کیسانیه خود انشعابی دارد که برخی از آنها به مهدویت محمد
بن حنفیه قائل بودند. ناووسیه قائل به مهدویت امام صادق عليهالسلام ، واقفیه
مهدویت امام کاظم عليهالسلام ، و اسماعیلیه به مهدی بودن اسماعیل معتقد شدند.[10]
با وجودی که مذهب شیعه از جنبههای فقهی، سیاسی، اعتقادی، تفسیری و
حدیثی و... غنی و قدرتمند بوده است و به تفسیر علامه طباطبائی (ره) و در جمیع شئون
دینی از اصول معارف گرفته تا آخر فروع و جزئیات آنها به بحث و انتقاد پرداخت و
فرآوردههای روایتی آنها به حدّ کفایت پاسخ هرگونه سؤال دینی را میداد و میدهد.[11]
امّا این مذهب همواره شاهد یورشهای دشمنان خارجی و داخلی بوده است که به پیکرهی
آن ضربات سنگینی وارد نمود.
از جمله این مهاجمان، غالیان میباشند که در طول تاریخ لطمات بسیاری را
بر شیعه و تشیع بوجود آوردند. غالیان کسانی را گویند که در حقّ امام یا یکی از
اصحاب امام راه افراط را پیش گرفته و او را بیش از مقدار بالا برده است. به عنوان
نمونه خطاّبیه گروهی منتسب به ابوالخطّاب محمد بن مقلاص اسدی بود که در زمان امام
صادق عليهالسلام میزیست، و عقایدی فاسد به امام عليهالسلام نسبت میداد و او را تا حدّخدایی بالا برد
و خود مدعي نبوت از طرف وی شد.[12]
فرقهی بشیریه (ممطورة) که به محمد بن بشیر منسوب است معتقد بود که امام کاظم
عليهالسلام همان مهدی قائم است و
محمد بن بشیر نائب او در زمان غیبت است.[13]
این پدیده در جهان تشیع ضررهای جبران ناپذیری بر شیعه وارد ساخت. اصحاب
این جریان افرادی نافذ و مشهور در میان اصحاب ائمه عليهم السلام به شمار میآمدند و
مردم به دیدهی وثاقت و احترام به آنها مینگریستند. اینان از موقعیت خود بر ضد
ائمه عليهم السلام استفاده کرده و با مطرح کردن عقایدی منحرف توانستند در صفوف
شیعیان نفوذ یابند و بسیاری را با خود به گمراهی کشانند.[14]
اساساً یکی از علل مهم در نفوذ افکار باطل و عقاید فاسد میان یک گروه
وجود جهل در برخی از افراد آن به شمار میآید، همین سادگی و جهالت بیش از حدّ موجب
شده که عدهای به راحتی آن را دستاویزی برای انتقال دادن افکار خود به دیگران قرار
داده و از این راه به اهداف سوء خود دست یابند. اینکه غلات توانستند در صفوف شیعیان
نفوذ وسیعی یابند و با وجود آن همه آراء و اعتقادات باطل به راحتی افرادی را با خود
همراه سازند و شخصیت ائمه عليهم السلام و اصحاب ایشان را مخدوش نمایند به دليل عدم
معرفت کامل مردم نسبت به امامي بود. همين عامل موجب شد تا با وجودی که امام در میان
آنها بود او را بالا برده و تا حدّ خدایی برسانند.
درست است که فشار دستگاه حکومتی در این انحراف نقش مهمّی داشت امّا در
شرایط آزادی و خارج از اختناق نیز تاریخ شاهد گمراهی بسیاری از شیعیان بود. امام
صادق عليهالسلام بعد از مرگ فرزندش
اسماعیل، مراسم تشییع شکوهمندی برای وی تدارک دید و بارها قبل از دفن کفن از صورت
او برداشت و به مردم نشان داد و آنها به وفات اسماعیل اقرار کردند، امّا همینکه
مراسم دفن پایان یافت عدهای در مرگ او به شک افتاده و سپس قائل به مهدویت وی شدند
و اینکه او نمرده و هنوز زنده و غایب است.[15]
با توجه به آنچه در این مقاله مطرح شد، نتایج زیر حاصل
میشود:
1-
اصل افتراق در میان بشر
امری طبیعی و از قوانین عالم تکوین است.
2-
در ادیان هم بنابر شرایط
و تفاوت عقول و عصور اختلافاتی در فروع و جزئیات وجود دارد و این امری است طبیعی و
ناگزیری.
3-
اختلاف میان منتسبین به
یک دین خطرناک است و موجب انحراف و گمراهی میگردد.
4-
اولین اختلاف میان مسلمین
در مسألهی امامت است که بعد از رحلت پیامبر اکرم(ص) ظاهر
گردید.
5-
انشعاب میان اهل سنّت قبل
از انشعاب بین شیعیان وجود داشت.
6-
عوامل انشعاب در صفوف
شیعه و پیدایش فرقههای تشیع بسیار بوده و از مهمترین آنها اختناق و تقیه، عواطف
افراطی، حب مال، مسألهی مهدویت، جریان غلات و جهل و نادانی
است.
شیعیان باید از این وقایعی که در تاریخ برای مذهب تشیع اتفاق افتاده درس
اعتبار بگیرند و علاوه بر بیداری عوامل اتحاد را تقویت نمایند تا بزرگترین عامل
تفرقهی امروز که استعمار است را ریشه کن کنند.
1-
اسدآبادي معتزلي، قاضي عبدالجبار، المغنی فی ابواب التوحید و
العدل، قاهره، مطبعة دارالکتب المضریة، 1962م
2-
الأمین، محسن، اعیان
الشیعه، بیروت، دارالتعارف، 1983م.
3-
الأمینی، عبدالحسین،
الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، 1977م.
4-
البروجردی، علی، طرائف
المقال، قم، مکتبة المرعشی النجفی، 1410ق.
5-
جدیدینژاد، محمدرضا،
معجم مصطلاحات الرجال و الدرایة، قم، دارالحدیث، 1424ق.
6-
الحلی، الحسن بن سلیمان،
مختصر البصائر، [بینا] [بیتا]
7-
السبحانی، جعفر، کلیات فی
علم الرجال، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، 1414ق.
8-
الشهرستانی، عبدالکریم،
الملل و النحل، Almeshkat.net
9-
الصدوق، علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، قم، مؤسسه النشر
الاسلامی، 1405ق.
10-
طباطبائی، محمد حسین، شیعه (مذاکرات با پروفسور هانری
کربن)،
بوستان کتاب، 1387هـ.
11-
الطوسی، محمد بن الحسن، الغیبة، قم، مؤسسة المعراف الاسلامیه،
1411ق.
12-
فروشانی، نعمت الله، غالیان، مشهد، آستان قدس رضوی،
1387ش.
13-
القمی، سعد بن عبدالله، المقالات و الفرق، [بیجا]، مرکز انتشارات علمی و
فرهنگی، 1361ش.
14-
المفید، محمد بن النعمان، المسائل الجارودیة، بیروت، دارالمفید،
1993م
15-
الموسوعة المسیرة فی الأدیان و المذاهب و الأحزاب، الندوة العالمیة للشباب
الاسلامی، Alkashf.net
[1]. السیوطی، جلال الدین، الدرالمنثور، دارالاحیاء
التراث العربی، ج8، ص538.
[2]. الأمین، محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف،
1983م، ج1، ص23.
[3].الشهرستانی، عبدالکریم، الملل و النحل،
Almeshkat.net ، ج1، ص53. نیز: فرقهی عثمانیه، بنگرید، الأمینی، عبدالحسین، الغدیر،
بیروت، دارالکتاب العزی، 1977م، ج4، ص63.
[4]. الشهرستانی، همان، ص83.
[5]. ر.ک: الحلی، الحسن بن سلیمان، مختصر
البصائر[بینا]، ص14. نیز: الأمینی، عبدالحسینی، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی،
1977م، ج11، ص28.
[6] .
اسدآبادي معتزلي، قاضي عبدالجبار، المغنی، ج8، ص4.
[7]. الشهرستانی، همان.
[8]. الندوة العالمیة للشباب الاسلامی، الموسوعة
المسیرة فی الأدیان و المذاهب و الأحزاب، www.Alkashf.net .
[9]. الطوسی، محمد بن الحسن، الغیبیة، قم، مؤسسه
المعارف الاسلامیه، 1411ق، ص68. نیز:
الشهرستنی، همان، ص80.
[10]. ر.ک:
الصدوق، علی بن بابویه، کمال الدین و تمام النعمة، قم، مؤسسة النشر الاسلامی،
1405ق، ص37. نیز: البروجردی، علی، طرائف المقال، قم، مکتبة المرعشی، 1410ق، ج2،
ص234.
[11]. طباطبائی، محمد حسین، شیعه (مذاکرات با پرفسور
هانری کربن)، بوستان کتاب، 1387ش، ص60.
[12]. السبحانی، جعفر، کلیات فی علم الرجال، قم، مؤسسة
النشر الاسلامی، 1414ق، ص409. نیز: الشهرستانی، همان، ج1، ص106.
[13]. الشهرستانی، همان،ص98.
[14]. برای اطلاع از جریان غلات، ر.ک: صفری فروشانی،
نعمت الله، غالیان، مشهد، آستان قدس رضوی.
[15]. البروجردی، همان. نیز: جدید نژاد، محمدرضا، معجم
مصطلحات الرجال و الدرایة، قم، دارالحدیث، 1424ق، ص20.