زهرا حسینی
2. پيدايش تشيع
از ديدگاه خانم لالاني
3.منشأ شیعه از
دیدگاه هایسل هالم
5. پيدايش تشيع
از دیدگاه جویس ان. دیلی
شيعه
در لغت به معناي پيرو است و در اصطلاحي عام به معناي كساني است كه به خلافت بلافصل
امام علي علیهالسلام پس از وفات پيامبر اكرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم اعتقاد
دارند. موضوع زمان پيدايش تشيع از جمله موضوعاتي است كه از ديرباز ميان انديشمندان
مسلمان و غير مسلمان به موضوعي پردامنه معروف بوده است. آنچه در اين نوشتار به
دنبال آن هستيم، بررسي آغاز پيدايش تشيع از ديدگاه تني چند از انديشمندان غربي است.
بر اساس يافتههاي اين تحقيق، اغلب مستشرقان پيدايش تشيع پس از وفات پيامبر اكرم
صلیاللهعلیهوآلهوسلم ميدانند.
وجود
فيزيكي پيامبر گرامي اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم به خودي خود موجب وحدت ميان
مسلمانان بود و جامعه اسلامي در زير سايه پرچم اسلام جامعهاي يكپارچه به نظر
ميرسيد. با ارتحال آن رهبر جامعه اسلامي، اختلاف بر سر جانشيني ايشان به بزرگترين
تفرقه ميان مسلمانان انجاميد و در پي آن، ديگر موضوعات اعتقادي نيز به نوبه خود
موجب اختلافات بيشتري ميان باورمندان به دين اسلام شدند. امروزه جهان اسلام متشكل
از دو فرقه بزرگ شيعه و اهل سنت است و سوال از زمان پيدايش تشيع موضوعي است كه هنوز
ذهن انديشمندان و محققان را به خود مشغول كرده است.
آنچه
در اين نوشتار ميآيد نگاهي گذرا به نظريات برخي مستشرقان درباره منشأ و خاستگاه
تشيع است.
پيش
از ورود به بحث آشنايي با مفهوم لغوي و اصطلاحي شيعه امري ضروري است تا تصوير روشني
از محل بحث داشته باشيم.
اغلب
لغت نويسان راجع به معناي لغوي شيعه بر اين نظر هستند كه:
«شيعة الرجل : أتباعه
وأنصاره»[1]
«شيعه يك مرد، پيروان و
ياران او هستند.»
برخي ديگر از
لغتنويسان در اين باره
مينويسند:
«الشيعة: القوم الذين
يجتمعون على الأمر وكل قوم اجتمعوا
على أمر ، فهم شيعة»[2]
«شيعه گروهي هستند كه بر يك امر متفق و مجتمع هستند و هر گروهي كه
بر يك امر اجتماع كنند، آنها شيعه
هستند.»
در
اين ميان ابوهلال عسكري در تفاوت ميان شيعه و جماعت مي نويسد:
«الفرق بين
الشيعة والجماعة : أن شيعة الرجل هم الجماعة المائلة إليه من محبتهم له»[3]
«تفاوت ميان شيعه و
جماعت: شيعه مرد جماعتي هستند كه به جهت محبتشان نسبت به او، به وي گرايش پيدا
كردهاند.»
براي
شيعه معاني اصطلاحي متعددي بيان شده است كه به برخي از آنها اشاره
ميكنيم:
1.
شيعه به
كساني گفته ميشود كه محبت اهل بيت پيامبر اكرم(ص) را در دل
دارند؛
2.
شيعه به
كساني گفته ميشود كه جانشيني پيغمبر اكرم(ص) را حق اختصاصي خانواده رسالت ميدانند
و در معارف اسلام پيرو مكتب اهل بيت ميباشند.[4]
به
نظر ميرسد با نگاهي به فرقههاي متعدد شيعه بايد وجه جامعي براي آنها پيدا كرد و
شيعه را به گونهاي تعريف كرد كه دربردارنده تمام آن فرقهها باشد؛ از اين رو
ميتوان گفت: شيعه به كساني گفته ميشود كه جانشيني پيامبر گرامي اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم را حق امام علي
علیهالسلام و فرزندان او ميدانند.
چنانكه گذشت،
انديشمندان غربي از ديرباز به موضوع پيدايش تشيع پرداخته و ديدگاههاي گوناگوني را
ارائه كردهاند كه به برخي از آنها اشاره ميكنيم:
«یولیوس
ولهوزن» آلمانی از جمله مستشرقاني است كه در مسئله منشأ پيدايش شيعه نظريهپردازي
كرده است. وي آغاز پیدایش تشیع را زمان معاویه میداند و
مینویسد:
«با
کشته شدن عثمان، اسلام به دو حزب تقسیم شد: «حزب علی» و «حزب معاویه». در زبان عرب،
واژه «شیعه» بر حزب نیز اطلاق میشود، لذا، «شیعه علی» در برابر «شیعه معاویه» قرار
میگیرد اما وقتی معاویه قدرت را در دولت مرکزی اسلام به دست گرفت، دیگر تنها رئیس
یک حزب نبود، از آن پس، واژهی شیعه تنها در پیروان علی استعمال گردید و شیعه در
مورد استعمال این واژه با خوارج نیز اختلاف پیدا کردند.»
ولهوزن راجع
به اختلاف شيعه با خوارج معتقد است كه خوارج، علی را به خاطر اینکه پسر عمّ و داماد
پیغمبر و پدر نوادگان اوست به رهبری نپذیرفتند. زیرا عرب به موروثی بودن رهبری که
به عنوان یک حق مشخص پس از مرگ رهبر به نزدیکان او برسد، معتقد نبود، و بالاتر از
این اصلاً اسلام چنین زعامتی را به رسمیّت نمیشناخت، بلکه خوارج به خاطر این علی
را به رهبری برگزیده بودند که برایشان کاملاً روشن بود که علی برترین صحابی اولیه
پیامبر است و از میان همین اصحاب اولیه بود که تا آن زمان خلیفه انتخاب
میشد.
وي
وضعيت شيعيان علي علیهالسلام را چنين توصيف ميكند كه شیعه در عراق از قدرت
برخوردار بود. شیعیان در واقع یک فرقه صرفاً مذهبی نبودند بلکه در سراسر عراق به یک
تفکر سیاسی- مذهبی از آنان یاد میشد. لذا کلیه ساکنان عراق مخصوصاً کوفیها، با
تفاوتهائی اندک شیعه بودند، و این تنها در افراد خلاصه نمیشد، بلکه شامل قبائل و
رؤسای اعضا نیز میگردید و هیچ فرقی نبود، تنها مراتب شأن در «شیعه گری» بود.
در
دیدگاه آنان، «علی»علیهالسلام سمبل سیادت و کرامت از دست رفته سرزمینشان بود و از
همین جا بود که تمجید و تعریف از «علی»علیهالسلام و اهل البیت او آغاز شد، تمجیدی
که در زمان حیات علی صورت نمیگرفت و بر این اساس، دیری نپائید که در آغوش مذهبی
شریف و بزرگوار، تقدیس و تکریم شخص علی علیهالسلام شروع شد.» [5]
چنانكه گذشت،
ولهوزن منشأ پیدایش شیعه را در کشمکشها و جریان قتل عثمان میداند و هیچگونه
توضیحی در رابطه با قبل آن، نمیدهد و نیز بیان میکند که شیعیان به خاطر اینکه علی
علیهالسلام سمبل سیادت و کرامت از
دست رفته سرزمینشان بودهاند دست به تمجید و تعریف از علی علیهالسلام زدهاند که
میتوان گفت این سخنان دور از انصاف بوده و برخوردی مغرضانه است و اینکه شیعیان
تنها برای اهداف مادی گرد حضرت بودهاند سخنی بدون دليل، لغو و بیهوده
است.
خانم
«ارزينا لالانی» پس از بیان مطالبی راجع به جریانات پس از وفات پیامبر اسلام
صلیاللهعلیهوآلهوسلم مینویسد:
«از
چنین اندیشههایی (اندیشه جانشینی الهی علی علیهالسلام او وصايت ایشان و...) این
طور برمیآید که از همان آغاز گروهی بودهاند که جانشینی علی علیهالسلام را امری
الاهی میدانستهاند. این گروه لزوماً در این زمان نامی نداشتهاند، هر چند به همه
آنهایی که در جنگ صفین و جمل از علی علیهالسلام، خواه از نظر دینی و خواه از جهت
سیاسی، پشتیبانی میکردند، در مقابل «شیعهی عثمان یا عثمانیه» «شیعه علی یا
علوّیه» گفته میشده است.»[6]
ایشان در
مقدمه مینویسند:
«شیعه سر
منشأ خود را در قرآن و در رابطه دوستانه او که میان پیامبر و علی علیهالسلام وجود
داشته است میبیند. این نگرش مبتنی است بر بعضی از آیات قرآن، احادیثی چند از
پیامبر و رویدادهای تاریخی مختلفی که طی زندگانی پیامبر رخ داده است گذشته از
اینها، شیعه معتقد است که حضرت محمد صلیاللهعلیهوآلهوسلم در غدیر خم، اندک
زمانی پیش از رحلتش، علی علیهالسلام را به جانشینی خود منصوب کرده
است.
معمولاً تشیع
را با اشاره به عوامل سیاسی و اجتماعی توجیه و تبیین کردهاند حال آنکه تأکید بیشتر
میبایست بر پدیدههای دینی اسلام شیعی نهاده شود که عاملی قاطع در یقین تاریخ
بیرونی و ظاهری آن بوده است. به این معنا، اعتقاد بر آن است که تشیع در روزگار
پیامبر هم وجود داشته است و آن هنگامی بود که گروهی از افراد، از جمله سلمان فارس،
ابوذر غفاری، مقدار ابن اسود کندی و عمار یاسر، به عنوان شیعه علی یا «اصحاب علی»
شهرت داشتند.» [7]
«کلمه شیعه،
در لغت به معنای پیرو و پشتیبان است و در روزگاران ؟؟ اسلام، در ارتباط با اشخاص
دیگری نیز مانند عثمان و معاویه به کار میرفت. اما با گذشت زمان، این کلمه بخصوص،
دلالت بر اشخاص میکرد که، چه از لحاظ دینی و چه از لحاظ سیاسی، از علی پیروی و
طرفداری میکردند از لحاظ تاریخی، ریشه اسلام شیعی به زمان بلافاصل بعد از رحلت
حضرت محمد (ص) میرسد که عدهای از صحابه پیغمبر در سقیفهی بنی ساعده در مدینه
ابوبکر را به عنوان جانشینی پیامبر برگزیدند. این انتخاب با شتاب بسیار صورت گرفت.
زیرا رقابت میان انصار و مهاجرین میرفت
که جامعه اسلامی را از هم متلاشی کنذد، علی (ع) که پسر عم و داماد پیامبر (ص) بود
در کنکاش انتخابات حضور نداشت، زیرا در خانه در کنار بستر مرگ پیامبر مانده بود.
این مهم است که با اندک کسی به طلب علی (ع) فرستاده نشد، عدهای از کسانی که در
سقیفه بودند به بیعت با ابوبکر اعتراض کردند و اعلام داشتند که آنها با کسی جز علی
بیعت نخواهند کرد چنین احساساتی که در قدیمترین مواد تاریخی بازمانده انعکاس یافته
است، از نظر تاریخی فوق العاده اهمیت دارد. و در زمان عثمان بود که برای نخستین بار
جنبشی مردمی به طرفداری از علی در کوفه ظاهر شد که خواهان برکناری عثمان از خلافت
بود، رهبری این جنبش را مالک اشتر بر عهده داشت.»
[8]
«ایشان از
لحاظ تاریخی معتقد است که ریشه شیعه در سقسفه است و ظهور و بروز آن در جریان مثل
عثمان است و نظر شیعه را که میگوید شیعه در زمان حیات رسول بوده را رد
میکند.»
ایشان در
کتاب «تشیع» که کتابی نسبتاً مفصل پیرامون شیعه و فرقههاي مربوط به آن است، در
ابتدا به بررسي منشأ شیعه پرداخته است و در بحثهای بعدی به دوازده امامی و شیعیان
دوازده امامی در کشورهای مختلف پرداخته است و مهمترین قسمتهای این کتاب، مربوط به
این دسته از شیعیان میباشد و سپس به شیعیان غالی، اسماعیلی، زیدیه، پرداخته است.
آنچه
که مورد بحث و مدنظر ما است بحثی است که ایشان در رابطه با منشأ پیدایش شیعه نموده
است که ما آن را به تفصیل میآوریم:
وي
در بررسي نام و تعريف شيعه با يادآوري تعبير «احزاب مذهبی ـ سیاسی مختلف در صدر
اسلام» که یولیوس ولهوزن در تحقیق خود در زمینه پیدایش خوارج و شیعه، بر اين
باور ميشود كه کلمه عربی شیعه صرفاً به معنی «حزب»
است.
به
گمان وي شیعه علیعلیهالسلام نامی بود که در کشمکشهای ایجادشده بر سر
جانشینی عثمان، خلیفه سوم مقتول در سال 35 هجري به افرادی داده شد که از پسر عمو و
داماد پیغمبر، علی بن ابیطالب علیهالسلام طرفداری میکردند.
هايسل
هالم در
بررسيهاي تاريخي خود به اين نتيجه ميرسد كه شیعیان در تلاش برای کسب قدرت سیاسی
به صورت یک حزب ظهور کردند و این خصوصیت سیاسی نخستین خود را هرگز از دست
ندادهاند. به باور وي شیعیان در بخش اعظم تاریخ خود ناگزیر از حفظ موضع مخالف
سیاسی خود بودند، اما هرگز، حتی در دورانی که در نهایت ضعف به سر میبردند، از توان
بالقوهی خویش در به دست گرفتن قدرت غافل نبودهاند.
از
سوی دیگر، اگر سعی بر آن باشد که تشیع صرفاً پدیدهای دینی و نه سیاسی تصور شود، در
این صورت روشن است که یافتن تعریفی برای آن دشوار خواهد بود یک دلیل آن است که هیچ
یک از مقولههایی که در مسیحیت میشناسیم دقیقاً مطابق آنچه در تشیع وجود دارد و
نیست، و دلیل دیگر آن که تشیع در یک دورهی طولانی بسط یافته و طی آن چندین بار
ماهیتش اساساً دستخوش تغییر شده است.
ايشان معتقد
است برای ذکر منشأ گسترش جداگانه تشیع، اصطلاح «انشعاب» را بیتردید میتوان به کار
گرفت. امت صدر اسلام در اثنای مشاجرهای بر سر اقتدار واقعی و تعیین رهبر دینی ـ
سیاسی بر سر حق خویش و امام، گرفتار انشعاب شد. لکن وقتی گروه عقب زده شد، به ناچار
به موضع مخالف رانده شد، در اندک زمانی در آن ویژگیهایی خاص فراتر از علت اصلی این
شکاف پدید آمد که عبارت بودند از پیوندی خاص با اولیایشان که همان امامان بودند،
سنن شرعی آنان که از امامان اقتباس کرده بودند، اعیاد ویژه و زیارتگاهها، رسوم
مذهبی خاصی که با شور و اشتیاق در راه رسیدن به مقصود متحمل میشدند و سرانجام
ظهور، روحانیتی که منحصر به شیعه است. لکن تفاوتهای موجود میان شیعیان و اکثریت
مسلمانان چندان زیاد نیست که تشیع (دوازده امامی) یا (هفت امامی) را بتوان دین
جداگانهای به شمار آورد.
هايسل
هالم در بررسي
جايگاه كوفه در گسترش تشیع به اين نتيجه ميرسد كه اين شهر در محیطي نظامي و جنگي
بر کرانه فرات که بیشتر لشکریان آن را افراد قبایل جنوب عربستان تشکیل میدادند
پدید آمد و گسترش یافت و هنگامي كه حضرت علی علیهالسلام در طول مبارزه برای حکومت
به این شهر روی آورد و مورد حمایت قرار گرفت.
به
باور وي شیعیان، علی علیهالسلام را تنها خلیفه بر حق میدانند و عنوان خلافتی
«امیرالمؤمنین» را منحصراً به آن حضرت نسبت میدهند طبق احادیث آنان، خلافت کوتاه
مدت آن امام (36-40ق) تنها حکومت مشروعی بوده که امت اسلامی از زمان رحلت پیامبر به
خود ديده است؛ با وجود اين، خلافت علی علیهالسلام از همان آغاز با مخالفت مواجه
شد.
هايسل
هالم با رد
انتساب تشيع به ايرانيان معتقد است كه نمیتوان تشيع را تجلی روحیه ایرانی که
مدتها عقیده بر آن بوده است و یا انتقام ایرانگرایی آریایی از اسلام و اعراب
تلقّی کرد. وي در نهايت مينويسد: «باید یادآور شد که شیعه از محافل عربی کوفه
سرچشمه گرفت ... پدیدهی تشیع به همان اندازه دارای ریشه عربی است که خود اسلام»[9]
از آنچه ملاحظه شد میتوان گفت که نویسنده
تشیع را ریشهای کوفی برای آن قایل میشود که بعدها افرادی که در کوفه و در اطراف
آن حضرت بودند شیعه را به وجود آوردند نه در زمان خود حضرت.
آربري در
كتاب «تاریخ اسلام» بعد از ذکر وقایع مربوط به خلفاء و همچنین وقایع مربوط به حضرت
علی علیهالسلام و جنگهای ایشان با معاویه زمان پیدایش شیعه را مربوط به زمان
امویان میداند که پیروان و حزب معاویه اهل سنت نام گرفتند و حزب یا پیروان حضرت
علی (ع) را شیعهی علی علیهالسلام ناميدند. وي در اين باره
مينويسد:
«از
همان روزها (زمان جنگ علي علیهالسلام با معاویه) جامعهی اسلامی به سه فرقهی
سیاسی و دینی تقسیم شده بود، که با گذشت زمان سیمای دینی آنها آشکارتر شد، و در
نتیجه آن اسلام به یک اکثریت که خود را پیرو سنت میدانست، و دو گروه انشعابی تقسیم
شد. حزب معاویه که بزودی پیروان فراوان پیدا کرد، اهل سنّت یا سنّی نام گرفت، و این
نه بدان جهت بود که اینان بیش از دیگران از سنت پیغمبر (ص) پیروی میکردند، چه
همهی مسلمانان یکسان به ارزش این سنّت معتقد بودند، بلکه بدان جهت بود که خود را
از لحاظ نظری و عملی امانتدار راست این سنت تصور میکردند، حزب یا پیروان علی
علیهالسلام شیعهی علی علیهالسلام خوانده شدند، خوارج نیز خود دارای معتقدات خاص
بودند.» [10]
جويس
ان. ديلي راجع به پيدايش و خاستگاه تشيع مينويسد:
«...
مسلمانان عراقی کمی بعد، درگیر اختلافی میان فاتحان عرب بر سر جانشینی پیامبر شدند
این اختلاف تأثیری یقین کننده روی تاریخ عراق بعد از آن گذاشت. همه، هر چند با
بیمیلی، چهار خلیفه اول را پذیرفتند، اما اقلیتی از جامعه مسلمانان عرب مشروعیت
حاکمان اموی را که از آن پس خلیفهگری را موروثی خود ساختند، رد کردند. این گروه
اقلیت، خانوادهی علی علیهالسلام پسر عمو و داماد پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم
را جانشین برحق او میدانستند. این گروه «شیعه» به معنای طرفدار و در این مورد،
طرافدار علی (ع) خوانده شدند. به این تربیت «تشیع» به عنوان یک نهضت سیاسی طرافدار
حکومت مشروع در میان فاتحان عرب آغاز به فعالیت کرد.[11]
اگر چه در اين مقام به
دنبال بررسي تفصيلي نظريات يادشده نيستيم، اما بيان اين نكته خالي از لطف نيست كه
از نظر انديشمندان شيعي، تشيع همزاد اسلام است.
به ديگر بيان، از آنجا که
معتقدیم مذهب شیعه همان مذهب اصیل اسلام است، بنابراین شیعه را باید همزاد اسلام
دانست و روایات صادر شده از رسول خدا(ص) که واژه شیعه را برای یاران
وفادار امام علی علیه السلام به کار بردهاند، مؤید چنین ادعایی است.[12]
نتايج حاصل
از اين نوشتار عبارتاند از:
1.
شيعه در لغت
به معناي پيرو و در اصطلاح به كساني گفته ميشود كه به خلافت بلافصل امام علي
علیهالسلام معتقدند؛
2.
مستشرقان
درباره پيدايش تشيع با يكديگر همنظر نيستند؛
3.
اگر چه برخي
از مستشرقان زمان پيدايش تشيع را عصر رسالت پيامبر گرامي اسلام
صلیاللهعلیهوآلهوسلم ميدانند، اما اغلب آنها با طرح ديدگاههايي ديگر مخالفت
خود را با نظريه يادشده اعلام كردهاند.
1-
آل کاشف الغطاء، محمد حسین،
اصل الشیعة و
اصولها، تحقیق علا
آل جعفر، قم، موسسه امام علی علیه السلام، 1415
2-
ابن منظور ، محمد بن مكرم، نشر ادب
حوزه، 1405؛
3-
ابن اثير، مبارك بن محمد، النهاية في
غريب الحديث، تحقيق طاهر احمد الزاوي و محمود محمد الطناحي، قم، مؤسسه اسماعيليان،
1364.
4-
آچ
آربری...[و دیگران] تاریخ اسلام، ترجمه احمد آرام، پژوهش دانشگاه کمبریج زیر نظر پی
ام، هولت ان. ک. س محبتون، تهران، امیدکبیر، 1377
5-
باسورث،
کلیفوردادموند، سلسلههای اسلامی، فریدون بدرهای، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی
(پژوهشگاه)، تهران، 1371.
6-
جوهري، اسماعيل بن حماد، الصحاح،
تحقيق احمد بن عبدالغفور عطار، بيروت، دارالعلم للملائين، 1407.
7-
زبيدي، محمدمرتضي، تاج العروس،
بيروت، مكتبة الحياة.
8-
شیبی، کامل
مصطفی، الصلة بین التصوف و التشیع، بیروت، دار الاندلس،
1982
9-
صدر سید محمد
باقر، تشیع مولود طبیعی اسلام، ترجمه علی حجتی کرمانی، ایران چاپ،
1360
10-
طباطبائی،
محمد حسین، شیعه در اسلام، قدس رضوی، قم، 1385.
11- ولهوزن،
یولیوس، تاریخ سیاسی صدر اسلام و شیعه و خوارج، محمدرضا افتخارزاده، دفتر نشر معارف
اسلامی، 1375.
12-
ویلی، جویس
ان نهضت اسلامی شیعیان عراق، مهوش غلامی، اطلاعات، تهران، 1373.
13-
لالانی،
ارزینا، نخستین اندیشههای شیمی، ترجمه فرزان فریدون بدرهای، 1381،
تهران.
14-
هالم، هانیس،
تشیع، ترجمه محمد تقی اکبری، قم، نشر ادیان، 1384.
[1] . جوهري ،
صحاح، ج3، ص1240، ابن اثير، النهاية في غريب الحديث، ج2، ص519، ابن منظور، لسان
العرب، ج8، ص188، زبيدي، تاج العروس، ج5، ص405.
[2] . ابن منظور،
لسان العرب، ج8، ص188.
[3] . ابوهلال
عسكري، الفروق اللغوية، ص307.
[4] . طباطبايي،
سيدمحمد حسين، شيعه در اسلام، ص28.
[5] . ولهوزن، یولیوس، تاریخ سیاسی صدر اسلام (شیعه و خوارج)، ترجمه:
محمدرضا انتحارزاده، دفتر نشر معارف اسلامی، 1375، چاپ اول، ص139 –
141.
[6] . لالاني، ارزينا، نخستين انديشههاي شيعي، ترجمه فريدون بدرهاي،
نشر فرزان، ص37.
[7] . همان، ص8.
[8] . همان، ص9.
[9] . هالم، هایسل، تشیع، محمد تقی اکبری، ص15، قم، نشر ادیان، چاپ اول،
1384، ص16 – 45.
[10] . آچ. آربری، [و دیگران] تاریخ اسلام، احمد آرام، ص120، پژوهش
دانشگاه کمبریج زیر نظر پی. ام. هولت، ان. ک.س. لمبون، تهران، امیرکبیر، 1377، چاپ
دوم.
[11] . ویلی، جویس ان، نهضت اسلامی شیعیان عراق، مهوش غلامی، چاپ اول،
اطلاعات، تهران، 1373. ص22 و 23.
[12] . راجع به
همزاد بودن شیعه با اسلام ر.ک. محمدحسین آل کاشف الغطاء، اصل الشیعة و
اصولها، ص184، محمد باقر صدر، تشیع مولود طبیعی اسلام، ص82، سید محمد
حسین طباطبایی، شیعه در
اسلام،ص 29، کامل مصطفی الشیبی، الصلة بين التصوف و التشيع، ص23.