فاطمه کومو
قرن چهارم و پنجم قرن شکوفائی تمدن و رنسانس
اسلامی
الف. علم و دانش در قرون چهارم و
پنچم
تمدن به معناي مجموعهاي از فرهنگ و آداب
اجتماعي كه در حال پويايي است، ميباشد. آنچه كه در اين نوشتار مورد نظر نگارنده
است، آشنايي با تمدن دين مبين اسلام
در دو قرن چهارم و پنجم هجري قمري است. مؤلفههاي فراواني براي شناسايي تمدن يك دين
وجود دارد و بر اساس تمام آن مؤلفهها دين مبين اسلام در آن دو قرن در اوج شكوفايي قرار داشته است. بر
اساس مهمترين يافتههاي اين نوشتار، به موازات گسترش مراكز علمي آن زمان، علم و
فرهنگ نيز به اوج و كمال خود رسيد، چنانكه مهمترين كتابهاي فقهي و روايي شيعه در
اين قرون به رشته تحرير درآمد.
تاريخ و سرگذشت دين اسلام
همراه با پستيها و بلنديهاي فراواني بوده است، چنانكه در مقاطعي از تاريخ
مسلمانان در حال افول بوده و در مقاطعي ديگر شاهد اوجگيري آنها
هستيم.
يكي از دورانهايي كه
اسلام در اوج شكوفايي قرار داشته است، دوراني است كه از آن به رنسانس اسلامي ياد
ميشود. اين دوران كه شامل دو قرن سوم و چهارم است همزمان با شكلگيري دولت شيعي آل
بويه است. از اين رو تمدن اسلامي و شكوفايي آن نيز در اين دوران مرهون مذهب شيعه
است.
آنچه در اين نوشتار به
دنبال آن هستيم آشنايي با فرهنگ و تمدن اسلام در اين دو قرن از راه شناسايي عوامل
دخيل در آن
است.
واژه و مفهوم تمدن را
ميتوان به لحاظ لغوي و اصطلاحي تعريف كرد:
تمدن در لغت به معناي
شهرنشین شدن، خوی شهری گزیدن و به اخلاق مردم شهر آشنا شدن. زندگانی اجتماعی،
همکاری مردم با یکدیگر در امور زندگانی و فراهم ساختن اسباب ترقی و آسایش خود آمده
است.[1]
در اصطلاح تعاریف متعددی
از تمدن شده است. برخي از آنها عبارتند از:
1-
تمدن مجموعهی اعمال و آرایی است که
در هر جامعه افراد انسانی از بزرگتران فرا میگیرند و به نسل جوان تحویل
میدهند.
2-
تمدن نظامی است اجتماعی که موجب
تسریع دستاوردهای فرهنگی شده و به منظور بهرهگیری از اندیشهها، آداب، رسوم و هنر
دست به ابداع و خلاقیت می زند.
3-
تمدن
نظامی است سیاسی که اخلاق و قانون،
نگهدارندهی آن میباشد و نظامی است اقتصادی که با تداوم تولید مهارت پایدار خواهد
شد.
4-
تمدن حاصل و نتیجهی معرفتها و مهارتهایی
که نسلهای مختلفی درگذر از شرایط بدوی به شرایط طبیعی گردآورده، حفظ کرده و در
زندگی عملی خود به کار بستهاند.
5-
تمدن تشکل هماهنگ انسانها در حیات معقول
با روابط عادلانه و اشتراک همهی افراد و گروهای جامعه در پیشبرد اهداف مادی و
معنوی انسانها در همهی ابعاد مثبت است. [2]
6-
آرنولد توین بی تمدن را حاصل نبوغ
اقلیت نوآور، یعنی طبقهی ممتازی در جامعه که از هوش، ابتکار و نوآوری برخوردارند،
در سایهی تحولات و سیر تکامل جامعه میداند. [3]
آنچه که در تمام این
تعاریف وجود دارد و مشترک است این است که تمدن، پویایی و تکامل و پیشرفت جامعه از
وضعیت موجود آن است، گرچه برخی تمام افراد جامعه را در ایجاد این تکامل سهیم
میدانند و هرکس به نوعی در آن همکاری دارد برخلاف برخی که تنها افراد ممتاز جامعه
را در ایجاد آن سهیم میدانند.
قرن چهارم و پنجم قمری در
واقع عصر طلایی و شکوفایی تمدن اسلامی (رنسانس) است که همزمان با تجربهی بزرگترین
امپراتوری قرون وسطا یعنی خلافت عباسی بود. این امر که باعث بروز و ظهور استعدادهای
بالقوه ملل و اقوام دیگر در گسترهی نظام سیاسی، اجتماعی و فرهنگی شد، شکوفایی و
عظمت مسلمانان را به همراه داشت که مایهی سرافرازی و مباهات بوده است. این شکوفایی
از متن تعالیم اسلام جوشیده بود. فرمایشات معصومین (ع) در مورد علم بسیار است،
چنانكه پیامبر اکرم (ص)
فرمود:
«اطلبوا العلم ولو بالصین»[4]
«دنبال علم و طلب علم
کنید گرچه در چین باشد.»
و نيز فرمودند:
«اطلبوا العلم من المهد
إلی الحد»[5]
«از گهواره تا گور به
دنبال دانش باشيد.»
پیامبر (ص) مرز و زمان برای بدست آوردن
دانش معین نفرمودند، و همچنین دانش را مختص به دانش و علم دینی نکردند بلکه هر علمی
که مفید باشد برای انسان و پیشرفت جامعه و تعالی تمدن آن، مورد توصيه ايشان است. از
اين رو شکوفایی مسلمانان در این دو قرن هم ریشه در تعالیم اسلامی دارد. هر چند كه
نقش برخی از حکومتها را در این باره نباید نادیده گرفت، چنانكه توجه سامانیان و آل
بویه به فرهنگ و دانش در دستیابی به چنین پیشرفتی سهم بزرگی داشته است.[6]
به
گفته برخي از محققان، سامانيان خوش رفتارترین شاهان و فرهنگ پرورترین ایشان
بودهاند. [7] همچنین سجستانی در ستایش
فضای ایجاد شده در دوران عضدالدوله میگوید: این پادشاه، سزاوار آن است که تمام خلق
و خاصّه اهل دانش و فرهنگ، او را تمجید و برای بقای ملکش دعا کنند. [8]
برخی از حاکمان آل بویه خود اهل دانش و یا دوستدار آن بودند و از این رو، بسیاری
از دانشمندان را در وزارت و یا امور دیگر به خدمت میگرفتند. حضور فعّال و گسترده
دانشمندان بزرگ قرن چهارم و پنجم هجری در دربار آل بویه و فراهم نمودن امکانات علمی
و رفاهی برای آنان، گواه راستینی بر نقش مؤثر این خاندان شیعی در به ثمر رساندن
رنسانس اسلامی است. [9]
در این دو قرن علی رغم
پیوستگی کلی میان سرزمینهای اسلامی حاکمیت سیاسی هر منطقه به سمت استقلال پیش رفت.
این مسأله تأثیری هم بر افکار و اندیشهها داشت. حاکمان هر منطقهای از نوعی سیاست
مذهبی جانبداری میکردند و به جهان اسلام
ظهور کرد و در هر منطقه، بنا به سنتهای دیرین آموزش و همچنین گرایش حاکمان
یکی از این اندیشهها بر افکار دیگر غلبه کرد. [10]
خلاصه اینکه اگر چه
گرایشهای مذهبی گوناگوني در آن ايام وجود داشت، امّا هر کدام به سمت استقلال پیش
رفتند که نشان از آزادی بیان و بیداری افکار و پیشرفت در عرصههای مختلف است كه خود
یکی از نشانههای تمدن به شمار ميآيد.
سلاطین آل بویه که بعد از
سه برادرِ موسس ـ علي، حسن و احمد ـ، به حکومت رسیدند. اغلب، خود و فرزندانشان کم
و بیش دارای معلومات متنوعی بودند و به علم و علماء توجه داشتند. در میان آنها
عضدالدوله خود در زمره دانشمندان زمان خود محسوب میشد. عضدالدوله در ادامه سیاست
توجه به علماء حقوقی برای فقهاء محدثان، پزشکان، مهندسان، ریاضیدانان و... مقرر
کرده بود و قسمتی از قصر خود را به حکما و فلاسفه اختصاص داده بود.[11]
وجود این همه توجه و
حمایت از طرف پادشاهان نسبت به علما موجب پیشرفتهاي فراوان و قابلتوجه در علوم
مختلف شد.
در اين دوران
مرحوم شیخ
مفید در دولت آل بويه، حضوري همراه با عظمت و کرامت داشت و عضد الدوله بارها به
زيارت وي رفت. شيخ صدوق نيز با دعوت رکن الدوله به ري آمد. سيد رضي ـ یکی از
بزرگترین دانشمندان شیعی آن زمان ـ به فرمان بهاء الدوله ديلمي به عنوان نقيب
علويان عراق و قاضي القضاه حکومت آل بویه منصوب شد. همچنين مي توان از علماي برجسته
اي چون سيد مرتضي، شيخ طوسي و ابن جنيد اسکافی نام برد که با دولت آل بويه همکاری داشتند.[12]
به
جز علماي علوم ديني، ميتوان به استخري جغرافيدان، ابوالوفاي
بوزجاني رياضيدان، النسوي که اعداد هندي را رايج کرد، و بالاخره پزشکان
برجسته ای چون المجوسي اشاره كرد كه مورد حمايت آل بويه بودند.[13]
تعدادی از کتابهای شیعی
در آن دوران نوشته شده مانند کتاب من لایحضره الفقیه، تألیف ابوجعفر محمد بن علی بن
بابویه معروف به شیخ صدوق والاستبصار و تهذیب الأحکام تألیف ابوجعفر محمد بن حسن،
معروف به شیخ طوسی که هر سه از کتب اصیل و اصول چهارگانهی شیعه به شمار میروند.
همچنین نبايد از کتابهاي الشفاء، القانون و الاشارات شیخ الرئیس ابوعلی سینا
چشمپوشي كرد كه تا به امروز در مراكز مهم علمي جهان مورد توجه انديشمندان مسلمان و
غير مسلمان ميباشند.[14]
عصر
آل بویه از نظر کتاب و کتابخانه هم، نسبت به عصرهای دیگر، امتیاز داشت، در آن زمان،
در هر رشته از علم و ادب بهترین و نفیسترین کتابها نوشته شد و با شکوهترین و
مهمترین کتابخانهها به وجود آمد. در ایران، عراق، مصر، کتابخانههایی بود که در
هیچ زمانی نظیر نداشت.
امّا
متأسفانه اغلب کتابخانهها به سرنوشت بد و اندوهباری، دچار شدند. برخي از اين
كتابخانهها عبارتند از:
1-
کتابخانهی
عظیم عضد الدوله در شیراز
مقدسی از
علمای قرن چهارم از کسانی است که کتابخانهی عضدالدوله را در شیراز مشاهده کرده و
از کتابها، تصاوير، نقشهها و نفایس دیگر آن بهره گرفته است. وی دربارهی کتابخانه
مزبور چنین میگوید: در ساختمان بزرگ عضدالدوله در شیراز محلی به کتابخانه اختصاص
دارد و چند تن از افراد مورد اعتماد شیراز به عنوان وکیل و خازن، در آن به خدمت
اشتغال دارند، هر کتابی که تا زمان عضدالدوله درباره هر علم یا هر چیز نوشته شده در
این کتابخانه موجود است. محل کتابخانه بنائی طولانی است که در هر طرف آن مخزنهایی
قرار دارد. کتابهای مربوط به هر علم و فن در حجرهی جداگانهای نهاده شده است.
فهرستهایی ترتیب دادهاند که نام کتابها در آن ثبت شده است. دربانها جلو در
کتابخانه گماشته شده و فقط به افرادِ با عنوان، اجازه ورود میدهند.[15]
2-
کتابخانه
صاحب بن عباد
این
کتابخانه از معروفترین کتابخانهها در آن زمان بوده که تعداد کتابهای آن به صد
بار شتر میرسيد. این کتابخانه در ری واقع شده بود. طبق گفته خود صاحب، شمارهی
کتابهای کتابخانهی او دویست و شش هزار مجلد بوده است. بسیاری از آثاری که در این
کتابخانه بود. از آثار فلسفی و کلامی و شیعی بود، که متأسفانه توسط سلطان محمود
غزنوی، پس از سقوط شهر در سال 420 از بین رفت.[16]
3-
کتابخانه
ابوالفضل بن العمید
این
کتابخانه هم در ری بود که بنابر نوشتهی مسکویه دانشمند برجسته ـ كه به مدت هفت سال
کتابدار آنجا بود ـ در آن کتابخانه، کتابهایی در خصوص هر علم و هر نوع از انواع
حکمت و ادب، وجود داشت. هنگامی که به خانه او حمله شده بود اوّلین سؤال او از
کتابهایش بود وقتی از سلامت آنها آگاه شد به از دست رفتن اموالش اهمیتی
نداد.[17]
4-
کتابخانه
حبشی
این
کتابخانه متعلق به فرزند معزالدوله بود و در بصره شهرت بسزایی داشت.[18] در
اين کتابخانه حدود پانزده هزار کتاب جلد شده و جلد نشده وجود
داشت.
افزون بر
كتابخانههاي يادشده، وزرا و رجال دستگاه آل بویه نيز عموماً دارای کتابخانه
بودند.
در
کتابخانهها گذشته از کتابهای گوناگون، اشیاء نفیس و ظریف هم نگهداری میشد از
قبیل صورت و نقشه و خطوط خوشنویسان بزرگ و کتابهایی به خط مؤلفین آنها و انواع
کاغذهای مرغوب و قلمهای تراشیده و چیزهای دیگر از این قبیل. چنانكه گفته شده در
کتابخانهی بهاء الدوله پسر عضد الدوله، انواع کاغذ سمرقندی و چینی و کاغذهای کهنه
و ظریف، وجود داشت.[19]
میتوان گفت
این کتابخانهها قسمتی از آنها موزه بود که نمونهای از آن در زمان ما میتواند
کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی و کتابخانه حضرت امام رضا (ع)
باشد.
مراكز آموزشي
و علمي آن زمان عبارتند بودند از:
الف-
مساجد جامع
مسجد
از آغاز پیدایش، مرکز پرستش و نیز پایگاه آموزشی بوده است. راجع به استفاده از مسجد
به عنوان كلاس درس در قرون چهارم و پنجم گفته شده كه ابونصر احمد بن عبدالله بن فضل
خیزاخزی امام مسجد جامع بخارا بود و در آنجا مجلس درس داشت، همچنين مجلسی هم برای
ابوعلی حسین بن محمد رودباری طوسی در جامع شهر نیشابور برپا شد تا سنن ابی داوود
سجستانی را درس دهد.[20]
خلاصه اینکه
مساجد مانند زمان پیامبر اکرم (ص) محل تدریس و کسب علم بوده
است.
ب-
مدارس
در
شهرهایی همچون نیشابور و مرو و غزنه و بُست مدارسی وجود داشت که این مدارس بعضاً با
کمک دولت تأسیس میشده و گاه اختصاص به شاخهی خاصی در علوم مانند حدیث داشته است.
به گفتهی مقدسی در قلمرو سامانیان مدارس برپا و بزرگان و استادان به فعالیتهای
علمی مشغول بودهاند.
یکی
از آن مدارس مدرسهی بیهقی است. این مدرسه به گفتهی سُبکی از نخستین نهادهای
آموزشی پیش از مدارس نظامیه و قبل از ولادت خواجه نظام الملک طوسی است كه به دست
ابوالحسن محمد بن شعب بن ابراهیم عجلی بیهقی، فقیه، مفتی، مناظر و مدرس شافعی در
کوی (سکّه) سیّار نیشابور پایهگذاری شد. [21]
ج-
دارالعلمها
یکی
ديگر از مراکز آموزشي آن دوران دارالعلمها بودند. این دارالعلمها کتابخانههای
عمومی به حساب میآمدند. از جمه این دارالعلمها، دار العلم شاپور بن اردشیر بود که
در محلهی شیعه نشین کرخ بغداد در سال 383 هجري قمري ساخته شد كه نخستین مدرسه به
سبک جدید بود. درالعلم دیگری هم توسط شریف رضی در سمت غربی دجله در برابر مقابر
قریش ساخته شد. [22] همچنين دارالعلم فاطمیون
در مصر نيز از مراكز آموزشي مهم آن دوران بود که در 395 قمري به دستور الحاکم
بامرالله، خلیفهی فاطمی مصر، در قاهره تأسیس شد. در اين مركز آموزشي تقریباً یک
میلیون جلد کتاب وجود داشت. در طرابلس، از شهرهای لبنان کنونی نیز، در اواخر سدهی
پنجم هجری، دارالعلمی با کتابهایي
فراوان وجود داشت.[23]
د-
نظامیّه
نظاميه نيز یکی ديگر از مراکز مهم و مشهور
دورهی اسلامی بود. در نیمهی دوم سدهی پنجم هجری، خواجه نظام الملک مدارسی را با
نام نظامیه در بغداد و نیشابور و شهرهای دیگر ساخت. افراد مشهوری در این نظامیهها
تدریس میکردند از جمله حکیم عمر خیام، امام محمد غزالی و... نظامیه به خاطر
انتسابش به خواجه نظام الملک به نظامیه مشهور شدند.[24]
افزون بر اين مراكز علمي
معروف، مراکز آموزشی ديگري نيز وجود داشتند كه در اين ميان مي توان به رصدخانهها،
خانههای علما، خانقاهها و ... اشاره كرد. [25]
صنعت معماری سده سوّم و
چهارم با صنعت معماری دوران گذشته ارتباط نزدیک داشت. این ارتباط قبل از هر چیز در
طرح بنا ظاهر میشد.
نخستین نمونههای
مقبرههای اسلامی که در زمان سامانیان بنیاد شده بود، نفوذ بیواسطهی معماری بناها
و مقابر پیش از اسلام را نشان میدهد.
با وجود این، صنعت معماری
زمان سامانیان دارای جنبههای مهم و جدیدی است. چنانكه خشت پخته پیش از پیش اهمیت
یافته است و خشتهای مربع کوچک و نازک که در تمامی بناها به کار برده میشد، جای
خشتهای خام بزرگ را گرفت و به طور وسیعي در تزئینات استفاده میشد.[26]
صنعت معماري در ساختن
بناهايي به كار ميرفت كه برخي از آنها عبارت بودند از:
1-
مساجد
مهمترین و تقریباً تنها
نشان ویژه بناهای نخستین اسلامی مسجد است که در هر شهر و روستا از بناهای الزامی
است و از این رو توجه ویژهای به معماری آن شده است.[27]
پس از فتوحات اسلامی
مساجد ستوندار در عراق بنیاد گردید و سپس ساختن مساجد در ایران رایج شد، که ابتدا
از همان شیوهی مسجدسازی با ستون پیروی ميشد. امّا چندی نگذشت که پایههای آجری را
جانشین ستونهای سنگی ساختند و طاقهای قوسدار گوناگون را ابداع کردند که با آجر
بسته میشد. شیوهی خاص مسجدسازی ایرانی نیز با استفاده از ایوان و رواق، از
خانههای ایرانی به مسجد و از آنجا به بنای مدارس رسمی، که از نیمهی دوم سدهی
پنجم هجری برای طالبان علوم ساخته میشد، راه یافت. [28]
2-
بیمارستانها
بیمارستان عضدی در بغداد
که توسط عضد الدوله در سال 371 ساخته
شد از بزرگترین بیمارستانهای اسلامی محسوب میشده است. در این بیمارستان عدهای
پزشک و خزانهدار و دربان و پیشکار و ناظر حضور داشتند. عضدالدوله دستور داد تا
آنچه از دارو و شربت و فرش و وسائل دیگر لازم بود، در آن فراهم سازند و بزرگترین
پزشکان آن زمان را برای تصدی و اداره آن معین نمود.[29]
البته برخي محققان بر اين
باورند كه عضدالدوله این بیمارستان را بنا نکرده بلکه آن را تعمیر کرده بود و این
بیمارستان از قبل و از زمان مقتدر و مکتفی از خلفاء عباسی در بغداد وجود داشت. در
هر صورت طبق آنچه که نویسندگان معاصر عضدالدوله یا نزدیک به زمان او نوشتهاند
عضدالدوله نسبت به این بیمارستان علاقه فراوانی داشت بهطوری که بهترین پزشکان آن
زمان را از نواحی مختلف گردآورد و برای خدمت در آن و معالجهی بیماران تعیین کرد.
در این بیمارستان مجلس درسی هم ترتیب داد تا شاگردان مسائل مربوط به علم طب را
فراگیرند.[30]
3-
آرامگاهها
بنای آرامگاهها که در
کنار مساجد و مدرسهها نوع دیگر از معماری اسلامی به شمار میرود. از حدودو سال 390
تا پایان سدهی نهم هجری رواج داشت.
این بناها در آغاز بیشتر
ساده بود، مانند بنای آرامگاه قابوس وشمگیر در گنبد قاموس (به سال 397) که بعدها
نمای خارجی آن تزیین یافت. کم کم آرامگاههایی ایجاد شد که به نقشهای مفصّل کاشی
معرّق مزّین شد.
نخستین بنای اصیلی که به
دست معماران ایرانی در اوایل سدهی چهارم هجری ساخته شد، بنای آرامگاه شاه اسماعیل
سامانی در بخارا بود، که سر مشق برای ساخت دیگر آرامگاههای باشکوه قرار گرفت.[31]
4- اقدامات عمرانی
دیگر
عضد الدوله برای زیباسازی
شهر، دستور داد خانههای مخروبهی بازمانده از جنگها بازسازی شود و به کسانی که
توانایی مالی نداشتند. وام داد تا زمینهای زیادی را به بوستانهای تقریحی تبدیل
کرده و باغهای رها شدهای که ویرانه و لانه سگها و جایگاه خاکروبه و مردار شده
بود، با سبزه و گل، آباد شود. به گفته مسکویه، این گلها از فارس و دیگر شهرها به
بغداد آورده میشد. عضد الدوله همچنین نهرهای زیادی که خشک شده و به زیر خاک رفته
بود را لایروبی کرد كه در اثر آن، آب در آنها جاری شد.[32]
علاوه بر بغداد آل بویه در شهرهای دیگر هم اقدامات عمرانی مهمّی انجام دادند از
جمله سد عظیم «بند امیر» و یا «بند عضدی» بر رودخانهی کُرا واقع در حد فاصل شیراز
و اصطخر که سبب رونق کشاورزی آن منطقه شد.[33]
همچنين منصور بن ابی عامر
در سال 368 هجری کاخی بنام الزهراء بنا کرد که هم منزل و هم سنگر و دژ به شمار
میرفت. منصور این کاخ را در کنار رود قرطبه برپا ساخت و صنعتگران و کارگران فراوان
در اطراف آن بکار انداخت و برج و باروی آن را برافراشت و ساختمانهای بسیار از آن
جمله دفتر خانهها و انبارها در آن کاخ بنا کرد و حوالی آن کاخ را به وزیران و
نویسندگان و دبیران خویش واگذارد و بزودی کاخها و عمارتها و بازارها در آن محل
پدید آمد.[34]
قرن چهار و پنج از
طلاییترین دورانها بعد از زمان پیامبر (ص) برای مسلمانان بوده است، که مهمترین
زمینه پیشرفت مسلمین و تمدنشان در آن دوره وجود حاکمانی است که علما را به رسمیت
شناختند و جایگاه ویژهای برای آنها قرار دادند و همیشه پشتیبانشان بودهاند که در
پیشرفت علوم و پرورش استعدادها برای همه قشرهای جامعه بسیار مؤثر بوده است.
همانطور که اشاره شده دولت آل بویه زمینه بود برای تمدن اسلامی در این دو قرن که
همین جهت هم در قلمرو حکومتشان این پیشرفتها بسیار دیده میشد. که در فرهنگی پیش از همه بود با ساختن
کتابخانههای بزرگ و مجلل.
1-
پاينده، ابوالقاسم، نهج الفصاحة، نشر
دنياي دانش.
2-
جعفریان، رسول، تاریخ ایران اسلام از
طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهيان.
خوارزمشاهیان، مؤسسه
فرهنگی دانش و اندیشه معاصر، چاپ اول.
3-
حسینیان مقدم، حسین، منصور
دادشنژاد، حسین مرادی نسب، محمد رضا هدایت پناه، تاریخ تشیع (2)، پژوهشگاه حوزه و
دانشگاه، چاپ سوم.
4-
زیدان، جرجی، ترجمه علی جواهر کلام،
تاریخ تمدن اسلام، انتشارات امیرکبیر، چاپ دوازدهم.
5-
عميد، حسن، فرهنگ
عميد.
6-
فقیهی، علیاصغر، آل بویه و اوضاع
زمان ایشان با نموداری، چاپ سوم.
7-
کلودکاهن،
مقاله آل بويه از نشريه رشد آموزش، ترجمه علي بحسراني. تهران، شماره
15.
8-
مجلسي،
محمدباقر، بحارالانوار، تهران، نشر اسلاميه
9-
مدرسی، محمد تقی، اصول و پایههای
تمدن اسلامی، ترجمه محمد صادق پارسا، انتشارات محبّان الحسین (ع)، چاپ
اوّل.
10-
ناجی، محمد رضا، فرهنگ تمدن اسلامی
در قلمرو سامانیان، انتشارات امیرکبیر، چاپ اول.
11-
نحوي، سيد
سيف الله، آل بويه حاميان فرهنگ تشيع، قم، سازمان تبليغات اسلامي اول،
1381.
12-
ولایتی، علي اکبر، فرهنگ و تمدن
اسلامی، دفتر نشر معارف، چاپ چهارم.
[1] . فرهنگ عميد،
ذيل واژه «تمدن».
[2]. تاریخ
تمدن و فرهنگ اسلامی، مرکز جهانی علوم اسلام، مؤسسه علوم انسانی.
[3]. ولایتی، علی
اكبر، فرهنگ و تمدن اسلامی، ص18.
[4] . مجلسي،
محمدباقر، بحارالانوار، ج1، ص177.
[5] . پاينده،
ابولقاسم، نهج الفصاحة، ص218.
[6]. حسینیان مقدم،
حسین و دیگران، تاریخ تشیع 2، ص71.
[7]. همان،
ص72.
[8]. همان،
ص72.
[9]. همان،
ص73.
[10]. جعفریان،
رسول، مقالات تاریخی، انتشارات دلیل، چاپ اول، ص330.
[11]. فقیهی،
علیاصغر، همان، ص530. حسینیان مقدم، حسین و دیگران، همان، ص73.
[12] . نحوي، سيد
سيف الله، آل بويه حاميان فرهنگ تشيع، ص 104.
[13] . کلودکاهن،
آل بويه، ترجمه علي بحسراني، ص35.
[14]. حسینیان مقدم،
حسین و دیگران، همان، ص74.
[15]. فقیهی،
علیاصغر، آل بویه، ص533.
[16]. همان،
ص534 و جعفریان، رسول، همان، ص161.
[17]. همان،
ص535. همان ص161.
[18]. جعفریان،
رسول، همان، ص161.
[19]. همان.
[20]. ناجی،
محمد رضا، فرهنگ و تمدن اسلامی در قلمرو سامانیان، انتشارات امیرکبیر،
ص498.
[21]. همان،
ص498و501.
[22]. جعفریان،
رسول، از طلوع طاهریان تا غروب خوارزمشاهیان، ص162.
[23]. ولایتی،
علیاکبر، همان، ص31.
[24]. همان،
ص32.
[25]. ناجی،
محمدرضا، همان، ص510-515.
[26]. همان،
381.
[27]. همان،
ص381.
[28]. ولایتی،
علیاکبر، همان، ص105.
[29]. فقیهی،
علیاصغر، همان، ص746.
[30]. همان،
ص747-748.
[31]. ولایتی، علی
اکبر، همان، ص105.
[32]. حسینیان مقدم،
حسین و دیگران، همان، ص78.
[33]. حسینیان مقدم،
حسین و دیگران، همان، ص79.
[34]. زیدان، جرجی،
ترجمه علی جواهر کلام، تاریخ تمدن اسلامی، انتشارات امیرکبیر.