جستاري در مسئله «تقيه»

عزيزه اديب

چكيده:

مقدمه

تقيه در لغت

تقيه در اصطلاح

تقيه يک اصل عقلائی

انواع تقيه

احکام تقيه

الف) تقيه حرام

ب)تقيه واجب

ج) تقيه جايز(مباح)

تقيه در قرآن

تقیه از دیدگاه روايات اهل سنت

آثار تقیّه در روايات معصومین علیهم السلام

1) تقيه موجب اوج و رفعت انسان

2) تقيه؛ امانبخش مؤمنین

3) تقيه؛ عامل حفظ وحدت اسلامي

پاسخ به شبهات

1- تقيه يک ترس بدون دليل

2- تقيه عامل ترويج دروغگويي

3- تقيه لازمهی نفاق

4- بدعت بودن تقيه در برابر مسلمان

نتيجه‌ی  بحث

فهرست منابع

 

چكيده:

مسئله تقيه يكي از آموزه­هاي مكتب حقه تشيع بوده و در موارد متعّددی از ناحیه‌ی  معصومین علیهم­السلام به پیروان خود توصیه شده است. در تعریف تقیّه گفته اند که عبارت است از «نگهداشتن خود از ضرر غير به وسيله­ي انجام يا ترک کاري و يا گفتن چيزي که در شرايط عادي جايز نيست». فقهاي شيعه با استفاده از منابع و مدارک اسلامي، تقيه را به سه قسم  حرام، واجب و  جايز تقسیم کرده­اند. در قرآن کریم نمونه­هایی از قبیل داستان مؤمن آل فرعون را می­توان یافت که به توسّط آن جواز تقیه را می­توان استنباط کرد. علاوه بر این، در روایات اهل سنّت  نیز شواهدی را می­توان یافت که بر جواز شرعی و عقلانی بودن این عمل دلالت دارد. از جمله‌ی  آثار و برکات تقیّه که در بعضی از روایات مأثور از ناحیه‌ی  معصومین علیهم السلام به آنها اشاره شده است می­توان به حفظ جان مؤمنین، رفعت مقام و کمال انسانی و حفظ وحدت اسلامی، اشاره کرد.

مقدمه

مكتب حقه تشیّع به عنوان يكي از دو مذهب اصلي مسلمانان، آموزه ها و پيام هايي دارد كه تبيين و دفاع از آن آموزه ها را وظيفه خود مي داند. برخي از آن آموزه ها به حوزه اعتقاد و نظر بر مي گردد و برخي ديگر راجع به حوزه عمل شيعيان است.

از جمله آن آموزه هايي كه به حوزه عمل برمي گردد، آموزه‌ی  «تقيه» است كه يكي از اصول مسلم و انكارناپذير مذهب شيعه به شمار رفته و در روایات زیادی ائمّه معصومین علیهم السلام، شیعیان را به آن توصیه نموده­اند. در روایتی از امام باقر علیه السلام آمده است:  «تقيه دين من و دين پدران من  است و كسي كه تقيه نمي كند، ايمان ندارد.»[1]

تا كنون راجع به اين مسئله، آثار و كتاب هاي شايسته و در خور تقديري نوشته شده است كه نشان از اهميت این موضوع دارد.

در اين نوشتار كوتاه، پس از تبيين اصل مسئله «تقيه» و تبيين جايگاه آن در روايات، به شبهات واردشده بر آن پاسخ خواهيم داد.

تقيه در لغت

واژه تقيه از ماده‌ی  «وقَیَ وقايةً» گرفته شده و به قول راغب در مفردات، «وقايه» به معناي حفظ شي از ضرر مي باشد.[2] بر این اساس «تقيه» بر حسب لغت به معناي برحذر نگه داشتن و پرهيز کردن از بدي و شرور مي باشد که هم به صورت مصدر و به معنای نگه­داشتن[3] و هم به صورت اسم مصدر به معنای حفظ و نگهداشت[4] آمدها است. ولي در روايات اين کلمه بيشتر در معني اسم مصدري يعني «عملي که آدمي را از  شرور ديگران در امان نگه مي دارد»، به كار رفته است.[5]

تقيه در اصطلاح

تعريف اصطلاحي تقيه در نزد انديشمندان شيعه و اهل سنت يکسان است.

شيخ مفيد در اين باره مي نويسد:

 «تقيه مستور داشتن اعتقادات باطني و کتمان در برابر مخالفان بخاطر اجتناب از زيان هاي ديني و دنيوي است.»[6]

شيخ انصاري تقيه را چنين تعريف کرده است:

«تقيه حفظ كردن خود از ضرر شخص ديگر به وسيله موافقت با گفتار و كردار او ­– كه مخافت با حق است – مي باشد[7]

سرخسي حنفي – از علماي اهل سنت - در مورد تقيه چنين مي گويد:

«تقيه حفظ جان از خطر و ضرر به واسطه ي ظاهر کردن چيزي است که خلاف باطن است.»[8]

ابن حجر عسقلاني شافعي مي گويد:

«تقيه يعني خودداري از اظهار اعتقادات باطني براي غير»[9]

شيخ محمد ابو زهره نيز نزديک به همين تعريف را دارد:

«به واسطه ي تقيه شخص اعتقادات اش را براي دفع آزار و اذيت مخفي مي کند.»[10]

به طور خلاصه مي توان در تعريف اصطلاحي تقيه چنين گفت که «تقيه عبارت است از نگهداشت از ضرر غير به وسيله­ي انجام يا ترک کاري و يا گفتن چيزي که در شرايط عادي جايز نيست.»[11]

تقيه يک اصل عقلائی

تقیّه به عنوان یکی از سفارشات و آموزه­های دینی، همانند دیگر توصیه­های رسیده از ناحیه‌ی  شارع مقدّس، از پشتوانه‌ی  عقلانی لازم نیز برخوردار است و علاوه بر شارع مقدّس، عقل سلیم نیز به آن فتوا می­دهد. در همه­ي دنيا نسبت به اطّلاعات مهم و حسّاس، تدابیر امنیّتی خاصی می­اندیشند و آنها را در اختیار همه و در معرض دید افراد غیر مسئول قرار نمی­دهند و با به کارگيري کد و رمز در اطلاعات مربوط به  امور سياسي و نظامي و اقتصادي براي محفوظ ماندن اسرار و اهداف تلاش می­کنند.

تقيه نیز که یک استراتژی و يک روش برای حفظ اعتقاد، جان و آبرو و مال است، در حقيقت يک نوع اقدام دفاعی و امنیّتی محسوب مي شود،‌ از اين رو تمام اديان آسماني، مکتب هاي بشري و نيز عقل بشر، دفاع در هنگام احساس هرگونه خطری(جاني، عرضي، مالي،.....) را حق هر فردی مي داند.

با توجه به آنچه كه گذشت، ترديدي باقي نمي ماند كه تقيه و استتار عقيده‌ی  باطني روشي است، که به عنوان يک تاکتيک عقلائی مؤثر مورد تأیید عقل و مبنای عمل عقلای عالم می­باشد.

انواع تقيه

همانگونه که درتعریف تقیّه گذشت، حفظ جان و عقیده، به عنوان عنصری کلیدی در مفهوم آن اخذ شده است. بالتبع زمانی مسئله‌ی  حفظ مطرح می­شود که خطری جان انسان را تهدید کند. امّا با رجوع به موارد استعمال تقیه و موارد مشورع آن پی می­بریم که مواردی را می­توان یافت که خطر بالفعلی جان انسان را تهدید نمی­کند ولی به خاطر تأمین مصالح بالاتری که متوجه‌ی  کل اسلام و جامعه‌ی  اسلامی می­باشد، کتمان عقیده تجویز و توصیه شده است. با توجّه به این مسئله «تقیه» را می­توان به سه نوع تقیّه‌ی  خوفی، تقیّه‌ی  کتمانی و تقیّه‌ی  مدراتی تقسیم کرد. در ادامه به توضیحی اجمالی پیرامون هر یک خواهیم پرداخت.

الف) تقيه خوفي: عبارت است از تقيه در مقابل کفّار و مخالفان اسلام، با انجام عملي طبق نظر آنها؛[12]

چنانچه از تعريف بر مي آيد هدف از اين نوع تقيه، جلوگيري از هدر رفتن نيروي معنوي فرد ديندار و نجات جان وي است؛ زيرا ممکن است به خاطر آشکار کردن عقيده­ي باطني، جان خودش را به خطر بيندازد که در اينجا حکم عقل و شرع همان صيانت از جان و مال با روش تقيه مي باشد.

2- تقيه کتماني: يعني حفظ کيان و اساس اسلام با پنهان کردن مذهب، در مقابل حکومت هاي ظالمان و ستمگران.[13]

کتمان و پنهان داشتن عقيده­ي خود يک تاکتيک به حساب مي آيد که اقليت­هاي صالح از آن براي حفظ ريشه و اصل اسلام در مقابل حکومت هاي جور، استفاده مي کنند. اين نوع تقيه در صدر اسلام فراوان بوده است. مانند: طرح هجرت پيامبر(ص)، حرکت مخفيانه و تدريجي مسلمانان مهاجر و........

3- تقيه مدراتي: تقيه مداراتي عبارت است از حسن معاشرت در زندگي و حضور در مجالس و محافل اهل سنت براي حفظ وحدت و اتحاد اسلامي و دفاع از اسلام در مقابل کفر جهاني.

بنابراين تقيه مداراتي که برگرفته از سنت است از روي ترس و نگراني نيست، بلکه براي برقراري دوستي ميان مسلمانان مي باشد، و موارد آن جايي است که به خاطر مداراي با اهل سنت مي توان از انجام اعمال مخصوص شيعي چشم پوشيد و طبق مذهب آنان عمل کرد، هرچند که ترسي در ميان نباشد. پس حرکت هاي وحدت گرايانه ي شيعيان نبايد از روي ترس تفسير شوند؛ چرا که گاهي امامان شيعي نيز از اين گونه حرکت ها انجام مي دادند که نمي توان اين حركت­ها را به حساب ترس ايشان گذاشت. به عنوان مثال اگر امام علي بن ابي طالب(عليه السلام)که عين شجاعت است، با مخالفان خود نماز اقامه مي کرد، از روي ترس نبوده بلکه براي بقاي نظام اسلامي، از اختلافات درون­ديني چشم مي پوشيد.[14]

احکام تقيه

فقهاي شيعه با استفاده از منابع و مدارک اسلامي، تقيه را به چند قسم تقسيم کرده اند: در یک تقسیم­بندی،  «تقيه» به سه نوع تقیّه‌ی  حرام، تقيه واجب، تقيه­ي جايز تقسیم شده است.

الف) تقيه حرام

فلسفه‌ی  تشریع تقیّه به منظور حفظ و اعتلای کلمه‌ی  حق و صیانت از یک عقیده‌ی  صواب است. حال اگر درجائی با انجام تقیه خلاف این غرض حاصل شود، نه تنها تقیه کردن جائز است، بلکه حرام شمرده شده است. از جمله‌ی  آنها می­توان به موارد زیر اشاره کرد.

1) آنجا که حق به خطر بيفتد:

جايي که پرده افکندن بر روي عقيده و کتمان آن موجب نشر فساد، يا تقويت کفر و بي ايماني با گسترش ظلم و جور مي شود و يا توسعه­ي نابساماني ها يا تزلزل در ارکان اسلام و در نتيجه گمراهي مردم و محو شعائر و پايمال شدن احکام را به دنبال دارد، شکستن سد تقيه واجب است.

بنابراين اشتباه بزرگ است اگر ما خيال کنيم تقيه حتي در اين موارد مباح است. اينگونه تقيه­ها، تقيه ويرانگر و منفي است. تقيه اي مجاز يا واجب است که سازنده و مثبت و در وصول به هدف باشد نه در جهت مخالف.

2) تقيه در خونريزي ممنوع است

اگر شخصي را تحت فشار قرار دهند که بايد به کشتن فرد يا افراد بي گناهي دست بزند، و گرنه جان خودش در خطر است، آن شخص حق ندارد، اقدام به کشتن ديگري کند، حتي اگر يقين داشته باشد که جان خود را از دست مي دهد.[15]

چنانچه امام باقر(عليه السلام) مي فرمايد:« تقيه براي اين مشروع شده که خون ها، محفوظ باشد و اگر موجب خونريزي گردد تقيه مجاز نيست.[16]»

ب)تقيه واجب

اقسامی از تقیّه که در بالا به آن اشاره شده و شامل  تقيه ي خوفي، کتماني و مداراتي، می­شد را می­توان از انواع تقیّه‌ی  واجب برشمرد.[17]

ج) تقيه جايز(مباح)

تقيه در بعضي مباحات که انجام آنها در نزد عامه مردم ترجيح دارد و ترک آن باعث ضرري نمي شود، مباح است.[18]

تقيه در قرآن

در قرآن كريم، آياتي وجود دارد كه بر اساس آن مي توان مدعي شد كه خداوند خود در قرآن كريم، سفارش به تقيه كرده است:

« لاَّ يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاء مِن دُوْنِ الْمُؤْمِنِينَ وَمَن يَفْعَلْ ذَلِكَ فَلَيْسَ مِنَ اللّهِ فِي شَيْءٍ إِلاَّ أَن تَتَّقُواْ مِنْهُمْ تُقَاةً وَيُحَذِّرُكُمُ اللّهُ نَفْسَهُ وَإِلَى اللّهِ الْمَصِيرُ»[19]

«مؤمنان نبايد كافران را به جاى مؤمنان به دوستى بگيرند و هر كه چنين كند در هيچ چيز [او را] از [دوستى] خدا [بهره‏اى] نيست مگر اينكه از آنان به نوعى تقيه كند و خداوند شما را از [عقوبت] خود مى‏ترساند و بازگشت [همه] به سوى خداست.»

اين آيه در ابتدا به مؤمنان هشداد مي دهد که اگر از کافران دوست و سرپرست براي خود انتخاب کنند، رابطه ي آنها به کلي با خدا قطع مي شود؛ ولي بلافاصله به اين قانون اساسي يک استثناء مي زند، و مي فرمايد كه اگر اين رابطه به جهت تقيه باشد، مانعي ندارد؛ چون دين جز اين را نمي خواهد که حق را زنده کند و بسيار مي شود که تقيه کردن و طبق دلخواه دشمن و مخالفين عمل کردن، مصلحت دين و حيات آن را چنان تأمين کند که ترک تقيه آن را  تأمين نمي­کند.

افزون بر آیاتی که صراحتاً انجام تقیّه را به منظور حفظ دین و عقیده جائز شمرده است، درآیاتی با نقل داستان پيروان راستين اديان پيشين و نيز مسلمانان، انجام تقیّه توسّط ایشان را ستوده است.. برخي از اين افراد عبارتند از:

1) عمار یاسر

«مَن كَفَرَ بِاللّهِ مِن بَعْدِ إيمَانِهِ إِلاَّ مَنْ أُكْرِهَ وَقَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالإِيمَانِ وَلَكِن مَّن شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْرًا فَعَلَيْهِمْ غَضَبٌ مِّنَ اللّهِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ»[20]

«هر كس پس از ايمان آوردن خود به خدا كفر ورزد [عذابى سخت‏خواهد داشت] مگر آن كس كه مجبور شده و[لى] قلبش به ايمان اطمينان دارد ليكن هر كه سينه‏اش به كفر گشاده گردد خشم خدا بر آنان است و برايشان عذابى بزرگ خواهد بود.»

خداوند متعال در اين آيه در مقام القاي اين مطلب است كه اگر كسي از روي اجبار زبان به كفر بگشايد، ولي در دل اطمينان به خداوند خود دارد، حرج و عذابي بر او نيست.

قرطبي در تفسيرش ذيل اين آيه بيان مي کند که: «اهل علم اجماع دارند بر اينکه، کسي که از روي اکراه بخاطر ترس از جانش، اظهار کفر کند، در حالي که قلبش مطمئن به ايمان است، گناهي بر او نيست.»[21]

اگرچه اقليتي از مفسران اهل سنت، اين آيه را راجع به مسلمانان مکه که تحت فشار طاقت فرساي قريش قرار داشتند، دانسته اند؛ اما اغلب آنها نزول اين آيه را راجع به عمار ياسر، صحابي بزرگ پيامبر اكرم(ص) می­دانند كه زير فشار سخت شكنجه گران قريش كلماتي را بيان كرد كه مخالف با عقيده اش بود.[22]

چنين بياني از قرطبي كه از مفسران قرن هفتم اهل سنت است، نشان از اين واقعيت دارد كه تقيه از مخترعات شيعه نبوده و ريشه در قرآن و سنت دارد.

2) مومن آل فرعون

« و قالَ رَجُلٌ مُؤْمِنٌ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَكْتُمُ إيمانَهُ أَتَقْتُلُونَ رَجُلاً أَنْ يَقُولَ رَبِّيَ اللَّهُ وَ قَدْ جاءَكُمْ بِالْبَيِّناتِ مِنْ رَبِّكُمْ وَ إِنْ يَكُ كاذِباً فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَ إِنْ يَكُ صادِقاً يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذي يَعِدُكُمْ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّاب»[23]

«و مرد مؤمنى از آل فرعون كه ايمان خود را پنهان مى‏داشت گفت: «آيا مى‏خواهيد مردى را بكشيد بخاطر اينكه مى‏گويد: پروردگار من «اللَّه» است، در حالى كه دلايل روشنى از سوى پروردگارتان براى شما آورده است؟! اگر دروغگو باشد، دروغش دامن خودش را خواهد گرفت و اگر راستگو باشد، (لا اقل) بعضى از عذاب­هايى را كه وعده مى‏دهد به شما خواهد رسيد خداوند كسى را كه اسرافكار و بسيار دروغگوست هدايت نمى‏كند.»

بر اساس اين آيه مي توان گفت كه مؤمن آل فرعون با آنکه ايمان به حضرت موسي آورده بود؛ ولي آن را اظهار نمي کرد و بر وجه تقيه پنهان مي کرد.[24]

نكته بسيار مهم راجع به اين آيه، اين است كه شيوه­ي عملي يک انسان با ايمان که به خاطر شرايط خاصّ زماني ناگزير از پنهان نگه داشتن عقيده ي خود شده بود، مورد ستايش قرار مي گيرد و به مردم تعليم داده مي شود که بايد در زندگي از اين گونه انسان ها الگو گرفت و همانند او عمل کرد.[25]

3) حضرت ابراهيم عليه السلام

« فَنَظَرَ نَظْرَةً فىِ النُّجُومِ فَقَالَ إِنىّ‏ِ سَقِيمٌ فَتَوَلَّوْاْ عَنْهُ مُدْبِرِين فَرَاغَ إِلى ءَالِهَتهِِمْ فَقَالَ أَلا تَأْكلُُون مَا لَكمُ‏ْ لَا تَنطِقُون فَرَاغَ عَلَيهِْمْ ضَرْبَا بِالْيَمِين فَأَقْبَلُواْ إِلَيْهِ يَزِفُّون قَالَ أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُون و اللَّهُ خَلَقَكمُ‏ْ وَ مَا تَعْمَلُون‏»[26]

«نگاهى به ستارگان كرد، و گفت: من بيمارم.از او رويگردان شدند و بازگشتند. پنهانى نزد خدايانشان آمد و گفت: چيزى نمى‏خوريد؟ چرا سخن نمى‏گوييد؟و در نهان، دستى به قوت بر آنها زد. قومش شتابان نزدش آمدند. گفت: آيا چيزهايى را كه خود مى‏تراشيد مى‏پرستيد؟ خداى يكتاست كه شما و هر چه مى‏سازيد، آفريده است.»

حضرت ابراهيم عليه السلام، نقشه اي را که به خاطر شکستن بتها در سر داشت آن را به اهل شهر که براي جشن به خارج شهر مي رفتند، نگفت، بلکه توريه کرد و گفت که من بيمارم ولي در حقيقت از بت پرستي هاي آنها ناراحت بود و با استفاده از روش تقيه و استتار عقيده فرصت طلايي براي از بين بردن بتها و بيدار کردن مردم به دست آورد. از همین روست در روایتی از امام صادق علیه السلام آمده است:

«به خدا سوگند تقيه از دين خداست، و. ابراهيم عليه السلام [از روي تقيه] فرمود: «من بيمارم» و يوسف عليه السلام [از روي تقيه] فرمود: « أيتها العير إنكم لسارقون» در حاليكه به خدا قسم آنها چيزي را ندزديده بودند.»[27]

تقیه از دیدگاه روايات اهل سنت

هرچند امروزه تقیّه به عنوان آموزه­ای شیعی مطرح است امّا در جوامع روایی اهل سنّت نیز شواهدی را می­توان یافت كه مفهوم و مضمون آنها، جواز و دستور به تقيه است و این خود می­تواند دلیلی بر این مطلب باشد که «تقیّه» نه تنها مربوط به شیعیان بلکه اصلی دینی و مورد تأیید اسلام است. در ادامه به برخی از این روایات اشاره­ای خواهیم داشت.

در کنز العمال حديث معروفي از پيامبر(ص) آمده است است که مشهور به حديث رفع است:

 «رُفِعَ عن امتي الخطا و النسيان و ما استکرهوا اعليه.»[28]

«از امّتم، اشتباه، فراموشي و چيزي که بدان مجبور شده است، برداشته شده است.»

 مضمون این روایت آن است که در جائی که شخص مجبور به انجام کاری شود، حکم آن مسئله برداشته می­شود و مؤاخذه­ای در پی انجام آن کار متوجّه‌ی  شخص نیست. از اینرو می­توان نتیجه گرفت که اگر شخص مجبور شود به منظور حفظ جان خویش ویا تأمین مصلحت بالاتری، خلاف آنچه را که در دل به آن اعتقاد دارد، به زبان بیاورد، کار معصیتی انجام نداده و عقوبتی متوجّه‌ی  وی نخواهد بود. از این جهت این روایت نیز دلالت روشني بر جواز و مشروعيت تقيه دارد.»

2)  از حسن بصري نقل شده که در مورد تقيه چنين گفته است:

«التقية جائزة للمؤمن الي يوم القيامه الّا في قتل النفس التي حرّم الله.»[29]     

«تقيه براي مؤمن تا روز قيامت جايز است مگر در مورد قتل نفس چون خدا او را حرام کرده است.»

3) عبد الله بن عمر از پيامبر صلی الله و علیه و آله و سلم نقل مي کند:«سزاوار نيست مؤمن خود را خوار و ذليل نمايد، گويد: گفتم اي پيامبر، چگونه خود را ذليل مي کند؟ فرمود خود را گرفتار حوادث طاقت فرسا مي نمايد.»[30]

آثار تقیّه در روايات معصومین علیهم السلام

در روایات وارده از ائمّه اطهار ضمن سفارش به انجام تقیّه شده در مواضع خطر به برخی از آثار وفواید آن نیز اشاره شده که مناسب است تا به چند نمونه از آنها اشاره­ای داشته باشیم.

1) تقيه موجب اوج و رفعت انسان

امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

پدرم امام باقر عليه السلام فرمود: «به خدا سوگند كه نزد من بر روي زمين چيزي محبوب تر از تقيه نيست، اي حبيب! كسي كه تقيه مي كند، خداوند به او رفعت مي دهد و كسي كه تقيه نمي كند، خداوند او را تنزل مي دهد.»[31]

2) تقيه؛ امان­بخش مؤمنین

امام علي (عليه السلام) مي فرمايد:

«تقيه از بهترين اعمال افراد با ايمان است که به کمک آن هم خود و هم برادران خويش را از چنگال فاجران رهايي مي بخشد.»[32]

حضرت صادق(عليه السلام) نيز در اين باره مي فرمايد:

 «تقيه سپر فرد با ايمان است و تقيه وسيله ي حفظ و نگهداري او به هنگام مبارزه است.»[33]

همچنین پيامبر اكرم صلی الله و علیه و آله و سلم مي فرمايد:

«مثل انسان با ايمان که تقيه را کنار بگذارد، همانند بدني است که سر نداشته باشد.»[34]

3) تقيه؛ عامل حفظ وحدت اسلامي

از رواياتي که در اين مورد وارد شده است بر مي آيد که تقيه به عنوان يک عامل حفظ وحدت اسلامي مي باشد، چنانکه امام صادق عليه السلام مي فرمايد:

 « هرکه با [اهل سنت] در صف اول نماز کند گويا با رسول خدا در صف اول نماز گزارده است.»[35]

و يا در حديث ديگر از آن حضرت وارد شده است: « عيادت نماييد مرضاي آنها را و حاضر شويد جنازه هاشان را و نماز گذاريد در مسجدهاشان.»[36]

در نتيجه مي بينيم که تقيه، ضرورت است، چون باعث زنده نگه داشتن دين و اتحاد ديني مي شود ولي ترک تقيه باعث از هم پاشيدگي و کينه ميان مذاهب اسلامي و تقويت دشمنان اسلام مي شود.

پاسخ به شبهات

راجع به مسئله تقيه شبهاتي از سوي برخي افراد، وارد شده است كه به برخي از آ‌ن شبهات اشاره کرده و آنها را پاسخ خواهيم داد.

1- تقيه يک ترس بدون دليل

تقيه حفظ منافع شخصي و فدا کردن مصالح نوع و ترک حريت و آزادگي است، و چنين چيزي با روح آموزه هاي اسلام منافات دارد.

پاسخ:

اينکه مي گويند تقيه ترک حريت است، با سيره رسول گرامي اسلام(ص) منافات دارد. چرا كه ايشان سه سال دعوت مخفیانه داشت.[37]

افزون بر آن، بيرون آمدن مخفيانه از حلقه­ي محاصره­ي دشمن، و پنهان شدن در غار کوه ثور، و بالاخره مهاجرت مخفيانه به سوي مدينه و پياده روي در شبها و مخفي ماندن در روزها همگي نوعي تقيه به شمار مي آيند.[38]

2- تقيه عامل ترويج دروغگويي

«ابن تیميه» و «محمد بن عبد الوهاب» و پيروان آنها تقيه را به جهت اينکه احياناً ملتزم کذب است، محكوم كرده و آن را مايه ترويج دروغ معرفي کرده اند.[39]

پاسخ:

با اطلاع از تاريخ و احکام اسلامي، مي بينيم که تقيه هم در تاريخ اتفاق افتاده و هم در احکام اسلامي، و اگر مستلزم دروغ يا عمل خلاف واقع باشد، بر اساس اصل اهم و مهم جايز دانسته شده است.

امام غزالي در اين مورد چنين بيان مي کند:

« ...پس هر مقصود نيکويي چنانچه بشود با صدق و کذب به آن نائل شد، دروغ گفتن در آن حرام است، و اگر امکان رسيدن به آن، تنها از راه دروغ ميسر است، کذب در آن مباح است، اگر تحصيل آن مقصود مباح باشد و واجب است اگر مقصود واجب باشد مانند حفظ خون مسلمان که واجب است. پس هرگاه صدق، موجب ريختن خون مسلماني شود که از دست ستمگري مخفي شده، قطعاً جايز نيست و دروغ در آنجا واجب است،و هرگاه مقصود از جنگ يا اصلاح ذات البين يا بدست آوردن دل کسي که مورد ستم قرار گرفته جز با دروغ حاصل نمي شود، لازم است از آن بهره گرفت و دروغ واجب است....»[40]

افزون بر آن، مطابق با فرمايش پيامبر اكرم (ص) كه فرمود: «لاکذب علي مصلح»[41] (دروغ­گفتن براي فردي كه در صدد اصلاح ميان مردم است، حرام نيست)، می­توان به جواز تقیّه حتی اگر ملزم به دروغ­گویی باشد، فتوا داد.

3- تقيه لازمه­ی نفاق

چون تقيه اظهار خلاف آنچه که در قلب است و يا انجام عملي بر خلاف عقيده مي باشد، پس يک نوع نفاق است؛ زيرا که نفاق هم تظاهر خلاف عقيده است.

پاسخ:

جواب اين شبهه واضح است؛ زيرا که مفهوم تقيه در کتاب و سنّت عبارت است از اظهار کفر و مخفي داشتن ايمان و يا تظاهر به باطل و پنهان کردن حق. اين درست نقطه ي مقابل نفاق است؛ چون نفاق عبارت است از اظهار ايمان و نگه داشتن کفر، و تظاهر به حق و پنهان داشتن باطل مي باشد.

افزون بر آن، آيات و روايات در مذمت نفاق فراوان است در حالي که آيات و روايات بر مباح بودن بلکه واجب بودن تقيه تأکيد کرده اند.

4- بدعت بودن تقيه در برابر مسلمان[42]

چه بسا تصور مي شود که تقيه اي که جايز شمرده شده تقيه در برابر کفّار است؛ ولي تقيه در مقابل مسلمان بدعتي است که شيعه آن را بنا گذاشته است.

پاسخ

تقيه اي که شريعت آنرا جائز شمرده است به جهت اهميت ملاکی و مصحلتی است که در آن می­باشد آن ملاک عبارت است ازحفظ جان، آبرو، مال و ...  و هر جا اين ملاک وجود داشته باشد، حکم به جواز نيز مي آيد؛ پس فرق نمي کند که طرف مقابل کافر باشد يا مسلمان ، سني باشد يا شيعه.

چنانچه امام شافعي مي گويد: «جايز است تقيه بخاطر حفظ جان همانگونه كه بين کفّار جايز است بين مسلمين نيز جايز است.»[43]

نتيجه‌ی  بحث

نتايج حاصل از اين نوشتار عبارتند از:

تقيه امري عقلايي است كه مورد پذيرش تمام عقلاي جهان مي باشد؛

مشروعيت اصل تقيه مورد اتفاق فريقين است.

در روايات اسلامي از تقيه به عنوان سنت پيامبران، لازمه حفظ ايمان و نيروي دفاعي ياد شده است كه موجب حفظ وحدت اسلامي مي شود.

تقيه به هيچ وجه عدم حريت نيست؛ چون پيامبر اكرم(ص) نيز از آن استفاده کرده اند؛

تقيه نفاق محسوب نمي شود؛ زيرا نفاق اظهار ايمان و اخفاء کفر است؛ ولي تقيه اخفاء ايمان و اظهار کفر از سر اکراه است.

جائي که مسلمات و ضروريات دين خدشه دار و يا باعث خونريزي شود، تقيه جايز نيست.

فهرست منابع

احياء العلوم: ابي حامد محمد بن محمد غزالي، دار القلم، بي چا، بيروت، بيتا، ج2.

اعتقادات: صدوق، ابو جعفر محمد بن بابويه قمي، مترجم: سيد محمد علي بن سيد محمد الحسني، انتشارات علميه اسلاميه، بي چا، بي جا، 1371 ه.

اصول کافي: کليني، محمد بن يعقوب، دار الاسوه للطباعه و النشر، پنجم، تهران، 1425 ه.

امام خميني و همگرايي جهان اسلام: هاشمي، سيد محمد جواد، نهاد نمايندگي مقام معظم رهبري در امور اهل سنت سيستان و بلوچستان، اول، بي جا، 1382.

تشيع و وحدت: ايماني.

تصحيح الاعتقاد: مفيد، محمد بن محمد بن نعمان العکبري البغدادي، دار المفيد، بي چا، بيروت، 1372.

تفسير بيضاوي: بيضاوي، ابي سعيد عبدالله بن عمر بن محمد شيرازي، مؤسسه الاعلي المطبوعات، اول، بيروت- لبنان، 1410 ه، ج1.

تفسير جامع آيات الاحکام: قرباني لاهيجي، زين العابدين، نشر سمايه، بي چا، تهران، 1374.

التقيه: انصاري، مرتضي، تحقيق؛ لجنه التحقيق قرآن الشيخ الاعظم، مؤسسه الکلام، اول، قم، 1415.

تقيه سپري براي مبارزه ي عميق تر: مکارم شيرازي، ناصر، مطبوعاتي هدف، بي چا، قم،  بي تا.

التقيه عند اهل البيت: العاملي، مصطفي قصير، المعاونيه الثقاضيه للمجمع العالمي لاهل البيت(عليه السلام)، بي چا، لبنان،1414 ه.

التقيه مفهومها، حدّها، دليلها: سبحاني، جعفر، مؤسسه ي امام صادق(عليه السلام)، اول، قم، 1423 ه.

جامع الاحکام القرآن: قرطبي، ابي عبدالله محمد بن احمد انصاري دار الاحيا التراث العربي، بي چا، بيروت- لبنان، 1405 ه، ج10.

دراسات في منهاج السنه للمعرفة ابن تيميه، عقيده و علماً و عدالة: حسيني ميلاني، سيد علي، مؤلف، اول، بي چا، 1419 ه.

ره آورد گفتمان: دستاورد 29 کميسيون علمي- تحقيق علماي تشيع و تسنّن/ معاونت پژوهشي دفتر نماينده مقام معظم رهبري در امور اهل سنت بلوچستان- زاهدان، چاپ اول، قم، 1379.

الصحيح: بخاري، ابي عبدالله محمد بن اسماعيل، عالم الکتب، اول، بيروت، بي تا.

فتح الباري: ابن حجر عسقلاني شافعي، احياء التراث العربي، چهارم، بيروت، 1408 ه، ج12.

فراز هايي از تاريخ پيامبر اسلام: سبحاني، جعفر، مشعر، دوازدهم تهران، 1379.

بيروت، 1409 ه.

لسان العرب: ابن منظور، نشر ادب حوزه، بي چا، قم، 1405 ه، ج15.

المبسوط: سرخسي، محمد بن احمد، تحقيق: سمير مصطفي رباب، دار الاحياء التراث العربي، اول، بيروت، 1422 ه.

مجمع البيان: طبرسي، فضل بن حسن، رابطه الثقافه و العلاقات الاسلاميه، مدريت الترجمه و النشر، بي چا، تهران، 1374.

مفردات القرآن: راغب اصفهاني، ابي القاسم حسين بن محمد، بين الحرمين، بي چا، تهران، بي تا.

مفهوم التقيه في الفکر الاسلامي: موسوي، هاشم، الغدير للدراسات و النشر، بي چا، بيروت- لبنان، 1415 ه.

الميزان: طباطبايي، سيد محمد حسين، مترجم: سيد محمد باقر موسوي همداني، مؤسسه مطبوعات دار العلم، بي چا، قم، بي تا، ج5.

نهج البلاغه: مترجم: دشتي, محمد، انتشارات مشرقين، سوم، قم، 1379.

واقع التقيه عند المذاهب و الفرق الاسلاميه: الحميدي، ثامه هاشم، مرکز الغدير للدراسات الاسلاميه، اول، قم، 1416 ه.

وسايل الشيعه: حر عاملي، محمد بن حسن، مکتبه الاسلاميه، پنجم، تهران،1401 ه.



[1] . همان.

[2] . مفردات القرآن، راغب اصفهاني، ص 530.

[3] . واقع التقيه عند المذاهب و الفرق الاسلاميه؛ الحميدي، ناصر هاشم، ص 21.

[4] . لسان العرب، ج15، ص 402.

[5] . تفسير آيات القرآن؛ قرباني لاهيجي، زين العابدين، ص211.

[6] .تصحيح الاعتقادات، شيخ مفيد، ص66.

[7] .ره آورد گفتمان (گرد آوري پژوهشي دفتر نماينده مقام معظم رهبري در امور اهل سنت)، ص 113.

[8] . المبسوط/ سرخسي، 24، به نقل از واقع التقيه عند المذاهب و الفرق الاسلاميه، ص179.

[9] .فتح الباري: ج12، ابن حجر عسقلاني شافعي، ص262.

[10] . التقيه، مفهوم ها، حدّها، دليل ها؛ سبحاني، جعفر، ص13.

[11] . ره آورد گفتمان، ص113.

[12] . تشيع و وحدت: استاد ايماني، جزوه ي درسي1384، ص 78.

[13] . همان، ص 79.

[14] . امام خميني و همگرايي جهان اسلام؛ هاشمي، سيد محمد جواد، ص 76-74.

[15] . تقيه سپري براي مبارزه عميق تر، مکارم شيرازي، ص 113.

[16] . وسايل الشيعه، باب 31، حديث 1.

[17] . تقيه سپری براي مبارزه عميق تر، مکارم شيرازي، ص 70.

[18] .التقيه، شيخ انصاري، مرتضي، ص14.

[19] . سوره آل عمران/28.

[20] . سوره نحل/106.

[21] . انصاري القرطبي محمد بن احمد ، الجامع لاحکام القرآن، ج11، ص182.

[22] . طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج6، ص598، ابن ابي حاتم، عبدالرحمن بن محمد، تفسير القرآن العظيم، ج7، ص2304، ابن كثير، اسماعيل بن عمرو، تفسير القرآن العظيم، ج4، ص520، سيوطي، جلال الدين، الدر المنثور، ج4، ص132.

[23] . غافر/28

[24] . تفسير مجمع البيان، طبرسي، ج21، ص 251.

[25] . تفسير جامع الآيات الاحکام، ص 245.

[26] . صافات/88 – 96.

[27] . كليني، محمد بن يعقوب، الكافي، ج2\ ص217.

[28] . کنز العمال، ج4،ص233، حديث 7. 3. 1. و نيز تفسير قرطبي، ج10، ص 181.

[29] . التقيه عند اهل البيت، مصطفي قصير، ص27.

[30] .واقع التقيه عند المذاهب و الفرق الاسلاميه، حميدي، ثامه هاشم، ص 84.

[31] . همان.

[32] .وسايل الشيعه، ابواب امر به معروف، باب 28، حديث 3.

[33] . همان،

[34] . همان، باب28، حديث 2.

[35] .اعتقادات، شيخ صدوق، ص133.

[36] . همان، همان.

[37] . فراز هايي از تاريخ اسلام؛ سبحاني، جعفر، ص99.

[38] . همان، ص195 – 201.

[39] .دراساً في منهاج في السنه لمعرفة ابن تيميه، عقيده و علماً و عدالهً؛حسيني. ميلاني، سيد علي، ص170 و 171.

[40] . احياء العلوم، غزالي، ج3، ص132.(بيان ما رخص فيه من الکذب).

[41] . اصول کافي، ج2،ص 354.

[42] . همان، ص80.

[43] . التقيه عند اهل البيت، ص27.