جستاری در مسئله‌ی «قرآن و فرهنگ زمانه»

    آفرین قائمی


چکیده

مقدمه

جغرافیای حجاز در عصر نزول

ادیان رایج در عصر جاهلی

1- بت پرستی

2- أهل کتاب

3- مجوس

4- حنفاء

فرهنگ و اخلاق در عصر جاهلی

1- روحیه‌ی جنگجویی و تعصّبات کور

2- افراط در میگساری و قماربازی

3- شهوت رانی و بی بند وباری اخلاقی

4- بیتوجّهی به شأن و جایگاه زن

5- درآمیختن خرافات با مناسک مذهبی

اقدامات قرآن و اسلام در برخورد با فرهنگ جاهلی

1- طرح آموزه‌ی توحید

2- بسط مکارم اخلاق

3- رفع تبعیض و بسط عدالت اجتماعی

4- توجّه به کرامت انسانی و شخصیّت بخشی به زنان

5- توجه به پاکیزگی جسم در کنار طهارت روح

6- توأم ساختن سیاست با دیانت

7- اِخبار از وقایعی در گذشته و آینده

نتیجه بحث

منابع و مآخذ

 

چکیده

یکی از شبهاتی که مستشرقان در مورد وحیانی بودن قرآن مطرح کرده­اند, تأثیرپذیری قرآن از فرهنگ زمان عصر نزول است. این شبهه در پی آن است که با تنزل دادن قرآن در حد تجربه‌ی دینی یا محصول نبوغ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)، آنرا از مصدر و منشأ الهی­اش منعزل کرده و پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را به عنوان یک نابغه و مصلح معرّفی کند که با وام کردن از فرهنگ عصر خود و میراث ادیان گذشته، در صدد آن است تا دین جدیدی را مطرح سازد. در این نوشتار با مرور برخی شاخصه­های فرهنگی، اجتماعی و اخلاقی مردمان عصر جاهلی از جمله اعتقادات، خلقیّات، آداب و رسوم و مقایسه‌ی آن با تعالیم و آموزه­هایی دین اسلام، عدم تأثیرپذیری قرآن از شاخصه­های منفی فرهنگ مردمان عصر نزول بررسی شده و استقلال قرآن از حیث معارف و احکام و اتّکای آن به منبع معرفتی وحی مورد تأکید قرار گرفته است.

مقدمه

 قرآن کریم تنها کتاب آسمانی است که به عنوان آخرین ارتباط خداوند متعال با انسان از همان هنگام نزول آن تاکنون توسط محقّقان و پژوهشگران زیادی با انگیزه­های مختلف و متفاوت مورد عنایت و توجه بوده است. انسان­های حقیقت­جو بی­طرفانه شیفته‌ی محتوا و گیرایی إعجاب آور بیان آن گشته و در برابر عظمت آن زانو زده­اند و برخی دیگر برای زیر سؤال بردن آسمانی بودن این کتاب اعجاب انگیز به ایجاد شبه در آن تلاش می­کنند.

یکی از تهاجمات مستشرقین بر این کتاب مقدّس، القاء شبهه‌ی «تأثیر پذیری قرآن از فرهنگ عصر نزول» است. مستشرقین و غربزدگان مغرض تلاش کرده­اند تا پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را در حدّ یک نابغه­ای که توانسته بدعت­هایی را در آیین الهی مسیحیّت ایجاد کند، معرفی کرده و با انکار وحی، کتاب آسمانی مسلمانان را نوشته­ای حاصل از نبوغ و حدّاکثر تجربه دینی پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) که در قالب الفاظ و بالتبع متأثر از فرهنگ زمانه ارائه شده، معرفی کنند وارزش قدسی و آسمانی آن را منکر شوند.[1]

در این نوشتار سعی شده تا با مرور ویژگیهای فرهنگی واجتماعی عصر جاهلی، تأثیراتی که قرآن بر این فرهنگ گذاشته مورد اشاره گرفته و تأثیرپذیری ادّعایی قرآن از آن فرهنگ مورد ارزیابی قرار گیرد.

 جغرافیای حجاز در عصر نزول

پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در شبه جزیره حجاز مبعوث گردید. سرزمینی که عدم تمرکز و پراکندگی جمعیّت، فقدان تمدّن و شهرنشینی و کوچ پی در پی قبائل، از جمله مهمترین ویژگی­های این بخش از زمین بود.

  منطقه­ای بی آب و علف و خشک وسوزان که نه جاذبه­ای برای سیاحان داشت و نه متاع و طعمه‌ی چربی برای استعمارگران و امپراطوران محسوب می شد. در این میان تنها منطقه‌ی «یمن» سرزمین آبادی بود که مورد تعرض ایرانیان واقع شده و تحت سلطه‌ی خسرو پرویز اداره می­گشت. به علّت این وضعیّت جغرافیایی، کشاورزی در حجاز به ندرت صورت می­گرفت و بیشتر قبائل از طریق دامداری، تجارت و بعضاً غارت دیگر قبائل عمران معاش می­کردند و همین امر باعث شده بود که قبائل بر سر چراگاه و بر اثر تعصّبات خشک قبیله­ای دائما با هم درگیر باشند. [2]

 در جامعه‌ی حجاز آنروز، طبقه­ای از مردم مکّه بسیار ثروتمند و متموّل و متمکّن و تجارت پیشه بودند. در تابستان­ها به طرف شام وسوریه و ایران می­آمدند و به روم، تا حدود استامبول فعلی می رفتند و در زمستان­ها به طرف یمن می رفتند ورابط میان تجارت هند و این مناطق بودند، یعنی مال التّجاره­ها را یا به طرف هند تا لب دریا حمل می کردند و یا از آن جا به منطقه‌ی حجاز و منطقه‌ی سوریه می­آوردند.[3]

  برده­داری در میان این طبقه رواج داشت و در طرف مقابل فقر وفلاکت وبدبختی بیداد می کرد. هنرنمایی آن­ها در جنگاوری و شترسواری و تیراندازی و شعر ونثر سرایی خلاصه می گشت؛ اشعار و نثری که از هر گونه محتوای علمی و عقلانی و شعور تهی بود.[4]

ادیان رایج در عصر جاهلی

1- بت پرستی

اگرچه آیین توحیدی به عنوان یادگار ابراهیم(علیه‌السلام) و اسماعیل(علیه‌السلام) در سرزمین حجاز برای مدّت­ها رواج داشت، لکن گذر زمان و دور شدن از تعالیم انبیاء از یک سو و ارتباطشان با سایر بلاد بت پرست مثل شامات، زمینه­های ورود بت و بت پرستی و شیوع یک سری خرافات که لازمه‌ی آن بود را در شبه جزیره فراهم آورد. در اوائل، تعداد بت­ها بسیار کم بود اما روحیه‌ی قبیله گرایی سبب شد که هر قبیله بتی جداگانه برای خود دست و پا کند و بعد هر خانواده و هر کسی برای خود بت مخصوصی ساخت. گاه از خرما بت می­ساختند و آن را عبادت می کردند و در پی قحطی بت­شان را می خوردند. اما سه بت لات، عزّا و منات در این میان برای آن ها جایگاه خاصی داشت که قرآن کریم نیز به نام آنها اشاره دارد.[5]

مشرکان مکه سه دسته بودند: دسته­ای اصلا وجود آفریدگار و موجودی ماورای ماده را منکر بودند دسته­ای دیگر مشرکانی بودند که نقش «الله» را تنها در آفرینش اولیّه عالم قبول داشتند ولی منکر روز رستاخیز بودند و دسته‌ی سوّم اعتقاد بسیطی در مورد خداوند داشتند و به علّت جهل نسبت به صفات جمال و جلال الهی دچار شرک عبادی و طاعت می­شدند.[6] مشرکان جزيرة العرب، کارهای مهم خود را با نام بت ها شروع می کردند، اما قرآن کریم با جمله «إقرأ باسم ربک الذی خلق» نازل شد و در آیات فراوان دیگری به شدت بت و بت پرستی را منکوب کرد تا این که بالاخره در فتح مکه به کلی بساط آن برچیده گردید.[7]

2- أهل کتاب

 از جمله ساکنان آنروز جزیرة العرب یهودیان بودند. اغلب ساکنان یهودی شبه جزیره، مهاجرانی بودند که پس از حمله‌ی بخت النصر بر یهود، برای حفظ جان و دین از یک سو و برای معارضه و یا استقبال از پیامبر موعود تورات، به این سرزمین قدم نهاده و اغلب در اطراف یثرب رحل اقامت افکنده بودند.

 شغل اغلب یهودیان کشاورزی، باغداری، آهنگری و اسلحه سازی بود و به جهت تنازعات قبائل، همیشه بازار تجارتشان پر رونق بود و از این راه ثروت کلانی را در برج و باروهای خود انباشته بودند و رباخواری نیز این امر را تسهیل می کرد. نژاد پرستی شان اجازه تبلیغ دین شان را نمی داد، زیرا نمی خواستند غیر از قوم خودشان مردمان دیگر که به زعم آن ها پلید بودند، وارد دین شان شوند. به همین جهت در این مدت طولانی اقامتشان در حجاز، تنها گروهی انگشت شمار به دین یهود پیوسته بودند. آن ها به پیمان شکنی و خیانت شهره بودند، زیرا خود را برتر از همه انگاشته وحرمتی را برای امانات و عقود و پیمان­ها نگه نمی داشتند.

  دسته­ای دیگر از اهل کتاب حجاز نصارا و یا مسیحیان بودند. مسیحیان حجاز نسبت به یهودیان بسیار معتدل­تر بودند وهمین امر سبب شده بود تا با دادن جزیه به زندگی در سایه‌ی امن اسلام بپردازند و یا با پذیرش دعوت پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در ادوار مختلف حکومت اسلامی، مسلمان شوند.

3- مجوس

«مجوس» معرّب «مگوش» است که به نقلی لقب پیامبر زرتشتیان بوده وبه نقلی به معنی «مغ» و «مغو» یعنی روحانی و خادم است. در تاریخ ولادت زردشت اختلاف بسیار است تا آنجا که از 6 تا 6000 سال قبل میلاد ذکر شده است . محققان ریشه زرتشتیان را به قوم آریایی و بازماندگان طوفان نوح بر می گردانند؛ قومی که از سیبری فعلی به سمت جنوب حرکت کردند؛ لکن در میانه‌ی راه گروهی جدا شده و ساکن ایران گشته و آموزه­های دینی آن­ها در قالب «اوستاها» منتقل گردید و گروه باقی مانده، راه را تا هندوستان ادامه داده و مشابه همان آموزه ها را در قالب «وداها» ارائه نمودند. امروزه نیز بین این دو دین و کتاب آن ها و اسامی خدایان وحتی زبان سانسکریت و اوستایی و غیره تشابهات بسیاری وجود دارد. از متون 50 جلدی اوستا که کتاب مقدس ایشان است، تنها یک جلد باقی مانده که در اواخر دوره‌ی ساسانیان نگاشته شده است، لکن اوستای فعلی کاملاً متأثر از آموزه های اسلامی است.

 در این آیین ده­ها خدا تحت لوای خدای «ایزد» مطرح­اند که همسر و زاد و ولد دارند و در امور جهان و انسان­ها دخالت می کنند و هر یک عهده­دار بخشی از امور جهانند. زرتشتیان، شرور وبلایا و مصائب عالم را به اهریمنان (شیاطین) نسبت می دهند وبدین جهت به «ثنویت» شهرت یافته اند شعار اصیل ومحوری این کیش التزام به پندارنیک، گفتار نیک و رفتار نیک است.[8]

4- حنفاء

گروهی دیگر از متدیّنین اهل حجاز در عصر نزول «حنفاء» بودند. این گروه اهل بت پرستی نبوده و گاه در حراء معتکف شده و به مناجات با خدا به دور از نظر مردم می­پرداختند وبه «حلف الفضول»[9] پایبند بوده و اهل زنا و قمار و... نبودند و حج برهنه را مردود می شمرده و با سنّت ختنه، کفن و دفن میت و عدم ازدواج با محارم ملترم بودند. افرادی همچون آل عبد المطلب، جدّ پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به حنفاء شهرت داشتند. نبی اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیز از این خاندان و از این گروه محسوب می­شد واز جوانی به امانت و صداقت و حمایت از مظلوم و عدم بت پرستی شهرت داشت.[10]

فرهنگ و اخلاق در عصر جاهلی

1- روحیه‌ی جنگجویی و تعصّبات کور

به علّت وضعیت جغرافیایی خاص شبه جزیره‌ی حجاز و کمبود منابع حیاتی مثل کشاورزی و آب، تزاحم منافع ومنجر شدن آن به درگیری و نزاع در چنین فضایی امری طبیعی می­نمود. این امر تا حدّی پیش رفته بود که غارت و چپاول قبائل یکدیگر امری عادی و معمولی شده به گونه ای که امنیت و آسایش را از همه ربوده و مجبور بودند شمشیر و خنجر خود را شب­هنگام زیر بالش خود قرار داده و همیشه آماده دفاع از خود باشند.

قرآن کریم با یادآوری روحیه‌ی جنگویی و عداوت اعراب پیش از اسلام می­فرماید: «واذکروا نعمة الله علیکم اذ کنتم أعداء فألّف بین قلوبکم فأصبحتم بنعمته إخواناً و کنتم علی شفا حفرة من النار فأنقذکم منها»[11] (و به یاد آورید نعمت خدا را برشما وقتی که دشمن یکدیگر بودید و خدا بین قلب هایتان الفت برقرار نمود و در پی آن نعمت، برادران یکدیگر شدید و بر پرتگاه آتش بودید و خدا شما را از آن نجات بخشید)

 از ثمرات شوم روحیه‌ی جنگویی در میان ایشان، تقویت تعصّبات جاهلی و پررنگ شدن روابط قومی و قبیله­ای و خون و نژاد بود. تعصبّات کور باعث شده بود تا پایه‌ی قضاوت­ها و تصمیم گیری­های خرد و کلان آنها خون و نژاد و تقلید کورکورانه از آباء و اجداد و پیروی بی چون و چرا از رئیس قبیله شود. در این میان مردم جاهلی شعار «أنصر أخاک ظالماً أو مظلوماً» را برگزیده­ بودند، زیرا به زعم آنها دوام و حیات و مرگشان به بقاء و نابودی قبیله و افرادش وابستگی تام داشت.

اساساً «انسانی که در ایل زندگی می کند، تمام شخصیّت و هویّت اجتماعی خود را در قبال اقتدار و توان ایلی خود به دست می آورد. بر این اساس وقتی که ایل و عشیره‌ی او قوی باشند او نیز از موقعیّت و امنیّت اجتماعی متناسب برخوردار می شود و وقتی که ایل و عشیره‌ی او ضعیف باشند، او نیز فاقد موقعیّت اجتماعی مناسب ومطلوب خواهد بود. همان گونه که فرد از ایل و عصبیّت موجود در آن بهره مند است، به دفاع از آن نیز برمی خیزد. وقتی او نزاع دو نفر را مشاهده کند که یکی از دو طرف نزاع از افراد هم خون و هم عشیره ای او باشد، به سرعت به دفاع از شخصی می پردازد که در پرتو ارتباطات حسی ، پیوند عاطفی با او پیدا کرده است. در روابط عشیره­ای و ایلی، خان یا خانواده­ای خاصّ در مرکز اقتدار عشیره و ایل قرار می گیرد و افراد عشیره، شأن و موقعیّت اجتماعی خود را دراعتبار و اقتدار اجتماعی او می بینند و به همین جهت خان، نقش توتم و نماد مشترک را برای ایل و عشیره ایفاء می کند» [12]

2- افراط در میگساری و قماربازی

از جمله ویژگی­های مردم جاهلی، افراط در نوشیدن مسکرات و زیاده­روی در قمار بوده است. در بین عرب جاهلی وبلکه برخی أهل کتاب باده نوشی و میگساری و قمار رواج زیادی داشت واین دو، منشأ بسیاری از مفاسد و فتنه­ها گشته و امنیّت روانی و سلامت جسمانی و اقتصادی را ازایشان ربوده بود. این حقیقت را می­توان از نحوه‌ی تحریم این امور و تدریجی بودن منع از استعمال مسکرات در قرآن کریم استفاده کرد.

قرآن کریم نهی تحریمی از خصوص شراب را به تدریج بیان فرمود به این معنا که نخست شراب را در ضمن عنوان گناه که عنوان عامی است، تحریم کرده[13] آن گاه همان را به تحریم خاص وبه صورت نصیحت بیان کرده[14] و بار سوم در سوره‌ی مائده آن را با تحریم خاص و لیکن با تشدید و تأکید هر چه بیشتر بیان فرمود. در آیه‌ی 90 سوره‌ی مبارکه‌ی مائده آمده است:        

  «إنما الخمر والمیسر و الأنصاب و الأزلام رجس من عمل الشیطان فاجتنبوه» (همانا شراب و قمار و انصاب و ازلام، پلیدی ازکردار شیطانی­اند، پس ازآن ها دوری گزینید.)

«خمر» عبارت است از هر مایعی که در اثر تخمیر خاصیّت سکر ومستی به خود گرفته باشد و خوردنش عقل را تیره و بیهوده کند و «میسر» عبارت است از جمیع أنحاء قمار و «أنصاب» عبارت است از همان بت ها ویا سنگ­هایی که برای ذبح قربانی ها در اطراف خانه کعبه نصب می کردند، اینها سنگ­هایی بوده که مردم به آن تبرک می جسته ودر باره‌ی آن ها عقیده­هایی داشتند و «أزلام» عبارت است از چوب هایی که با آن به طرز مخصوصی قمار می کرده­اند و چه بسا اطلاق بر چوبه تیرهایی می شده که در ابتدای هر کار مثلاً در موقع عزیمت به سفر و امثال آن با آن ها تفأل می زده­اند. در عرب شایع بوده در اول هر کار بزرگی با پاره چوب­هایی به نام «ازلام» استخاره و فال می گرفتند. این عمل را «استقسام» می گفته­اند و وجه تسمیه­اش به این اسم این بوده که با این عمل به خیال خود، قسمت وسهم خود را از روزی وخیرات طلب می کرده­اند.[15]

3- شهوت رانی و بی بند وباری اخلاقی

عرب جاهلی از یک سو دختران را زنده به گور می­کرد و از سوی دیگر در تب و تاب شهوت جنسی می­سوخت. لازمه‌ی چنین وضعیت مشمئز کننده­ای روی آوردن به بی بندوباری اخلاقی و کشتن مردان قبیله مخالف واسیر گرفتن زنان و دختران قبیله شکست خورده بود و راه دیگر، استفاده غیر اخلاقی از کنیزکان و کرایه دادن آن­ها به دیگران بود.

  اما اسلام با منع زنده به گور کردن دختران از یک سو وتشویق به ازدواج شرعی از سوی دیگر و توصیه به تقوای الهی و آخرت گرایی در مقابل شهوت گرایی، تا حدود زیادی از این اعمال شنیع کاست. لکن به این هم اکتفاء ننموده و برای متجاوزان از احکام الهی ، حد شرعی تعیین نموده و برای عبرت دیگران تأکید نمود که حکم در حضور عموم به اجراء نهاده شود.

نزول آیاتی از قرآن کریم در تحریم زنا و گرفتن عهد از مشرکان برای دوری از فساد جنسی خود حاکی از ریشه داشتن این رذیله‌ی اخلاقی در بین آنها می­­تواند، باشد.[16]

 خداوند در سوره‌ی نور خطاب به مردم می­فرماید: «و لا تکرهوا فتیاتکم علی البغاء إن أردن تحصنا»[17] (اگر کنیزکان شما می خواهند پاکدامن باشند آنان را بر فساد وتباهی (زنا) وادار نکنید) همچنین یکی از موارد بیعت از مؤمنان در بیعت عقبه‌ی اولی و بيعة النساء، اجتناب از فحشاء و فساد جنسی بود.[18]

4- بی­توجّهی به شأن و جایگاه زن

مجتمع بشری در آن روز یعنی در عصر نزول قرآن، زن را در جایگاه و موقعیّتی که در متن واقع دارد، جای نمی داد و از این که زن را جزء اجتماع بشری بداند، کراهت داشت و حاضر نبود آن را مانند مردان جزء مقوّم اجتماع بشمارد؛ بلکه مجتمعاتی که در آن عصر بودند، یا زن را موجودی طفیلی و خارج از جامعه انسانی و ملحق شده به آن می دانستند و الحاق او نیز از باب ناچاری وبه جهت بهره­برداری از آن بود و یا اینکه زن را انسان می دانستند، ولی انسان ناقص در انسانیت. در نتیجه باید برای همیشه در تحت استیلای مردان زندگی کنند.[19]

دید عرب جاهلی نسبت به زن آن قدر منفی بود که اساساً وجود و تولّد او و نگهداری او را ننگ و عار محسوب می کرد، زیرا ممکن بود در جنگ­ها اسیر و مایه‌ی سرافکندگی گردد. عرب آنزمان به جای این که دست از خونریزی و چپاول مال و ناموس دیگران بردارد و امنیت و صلح را حاکم نماید، ساده­ترین راه را برگزید، یعنی کودکان دختر را از ترس اسارت وبی آبرویی یا فقر زنده به گور می­کرد و خود را از دغدغه‌ی حفظ آن از دستبرد شیادان و غارتگران آزاد می کرد تا با خیال آسوده خود به چپاول دیگران بپردازد و از انتقام و حمله‌ی متقابل آن ها بیمی نداشته باشد.

قرآن با اشاره به این عادت شوم و شرم­آور عرب جاهلی می­فرماید:

 «و إذا بشّر أحدهم بالأنثی ظلّ وجهه مسودّا و هو کظیم * یتواری من القوم من سوء ما بُشّر به أ یمسکه علی هون أم یدسّه فی التراب ألا ساء ما یحکمون»[20] (وقتی به یکی ازآن ها بشارت دختری را دهند خشمش را فرو خورده وبدین جهت صورتش سیاه می شود؛ از قوم فرار می کند و به جهت خبری که به او داده شده بود درمانده می­شود که آیا آن نوزاد را با خفت وخواری نگاه دارد و بزرگش کند یا آن را در خاک پنهان نماید، چقدر بد قضاوت می کنند)

  زن در عصر جاهلی چنان منزلت و شأن پستی داشت که همانند دیگر اموال شخص متوفّی به ارث برده می­شد و ورثه‌ی میّت، او را همانند اموال میّت به ارث می بردند؛ حال اگر وارث دلش می خواست بدون پرداخت مهریّه با او ازدواج می کرد و اگر علاقه­ای به این کار نداشت، نزد خود نگه می­داشت تا به نحوی از او استفاده کند؛ یا شوهرش دهد و مهریه­اش را بگیرد وخرج کند و یا در خانه­اش بماند و بمیرد تا اموالش را، اگر مالی داشت، به ارث ببرد.[21] این در حالی است که در عربستان جاهلی معمولا زنان و کودکان خود از ارث محروم بودند و مقتدرترین ویا جنگجوترین افراد بازمانده وارث، ورثه میّت می شدند[22]

در خانواده‌ی عرب جاهلی، زن از هیچگونه امنیّتی روانی برخوردار نبوده و پیوسته در خوف جدایی همسر و محروم شدن از حقوق خود به سر می­برد. در عرب چیزی به نام طلاق وجود نداشت و هر کس می خواست زنش را رها کند، پارچه­ای یا چیز دیگر بر سر او می­افکند و می­گفت: تو به سان پشت یعنی مادر من هستی و این گونه از او جدا می شد، بدون هیچ حق و حقوق و عِده­ای.. این کار که در بین ایشان به «ظهار» شهرت داشت، در قرآن کریم مورد نکوهش قرار گرفت و از زمره‌ی صیغ طلاق خارج شده و بر اعطای حقوق زنان پس از جدایی تأکید شد.[23]

5- درآمیختن خرافات با مناسک مذهبی

همانگونه که اشاره شد، سابقه‌ی مدنیّت مکه به هجرت هاجر و اسماعیل(علیه‌السلام) به این سرزمین و جوشش آب زمزم از زیر پای ایشان بر می گردد وبا آمد وشد ابراهیم(علیه‌السلام) حنیف به این بلد و برپا داشتن کعبه وحج، آیین ابراهیمی در این سرزمین رواج یافت. امّا گذر زمان باعث شده بود تا مردم جاهلی خرافات و تحریفاتی را این دین حنیف ایجاد کنند و آنرا از مسیر مستقیم ابراهیمی خارج سازند. به طور مثال، یکی از سنّت­های عرب جاهلی در طواف خانه‌ی کعبه آن بود که هرکس طواف کند، باید لباسی را که با آن طواف کرده پس از طواف نپوشد و حتماً صدقه بدهد. همین سنت اجباری سبب می شد که اگر کسی امکان خرید لباس جدید را نداشت، گرچه زن باشد، برهنه طواف می کرد تا پس از طواف لباسی برای پوشیدن داشته باشد. پیامبر ( صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ) اصل این سنت را یک رسم جاهلی شمرد و از ریشه با آن مبارزه کرد.

از جمله سنّت­های غلط و خرافی دیگری که عرب جاهلی در دین حنیف ابراهیمی وارد ساخته بود، سوت زدن و کف زدن به هنگام طواف گرد خانه‌ی خداوند بود که در قرآن کریم نیز به آن اشاره شده است.[24]

 اقدامات قرآن و اسلام در برخورد با فرهنگ جاهلی

1- طرح آموزه‌ی توحید

در جامعه‌ی که شرک و چندگانه­پرستی به اشکال مختلفش در همه جا منتشر بود و عقاید شرک آمیز ذهن عرب جاهلی را احاطه کرده ­بود، آغازین شعار دعوت پیامبراسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) و اولین ندای ملکوتی آن حضرت پس از بعثت، ندای توحید و دعوت به سوی خداوند یگانه بود. حضرت با صدای بلند اعلام کرد: «قولوا لا اله الا الله تفلحوا» یعنی بگویید هیچ خدایی جز الله نیست تا رستگار شوید[25]

  قرآن کریم که کتاب وحی و نازل شده از ناحیه‌ی پروردگار، در دست رسول ختمی مرتبت بود، در حدود بیش از 2600 مرتبه نام جلاله «الله » را در آیات کریمه­اش آورده ودر هر مورد صفتی از صفات و جلوه­ای از جمال و جلالش را به مردم جزيرة العرب و مشرکان معرفی نمود. حال سؤال این است که آیا آن «الله» ای که مشرکان عرب زمان ظهور اسلام می شناختند همین «الله» با همین صفات عالی­ای بود که در سوری مانند سوره‌ی حشر به آن اشاره شده است؟

 مسلّماً جواب منفی است. اگر چه مشرکان هم به دلیل داشتن فطرت الهی معتقد به وجود آفریدگار عالم به نام الله بودند، چنان که خود قرآن بارها بدان تصریح کرده است، اما آنان از «الله» جز مفهومی اجمالی چیزی نمی دانسته­اند، در واقع صفات و جایگاه «الله» به مرور تاریخ به دست فراموشی سپرده شده بود، بلکه صفاتی مانند رازق بودن، حاجت دادن، باران فرستادن، عبادت شدن به دیگر خدایان دروغین منتقل شده بود.[26]

قرآن در ارائه‌ی طرق خدا­شناسی از همه‌ی راه­های موجود استفاده کرده است؛ راه مطالعه آیات آفاقی و انفسی، راه تزکیه وتصفیه‌ی نفس، راه تعمّق و تفکّر در هستی و وجود و به طور کلی می­توان بیان داشت که زبده­ترین فیلسوفان اسلامی محکم­ترین برهان­های خود را به اقرار واعتراف خود از قرآن مجید الهام گرفته اند. قرآن رابطه‌ی خدا را با جهان و مخلوقات، بر توحید صرف قرار داده است؛ یعنی خداوند در فاعلیّت و نفوذ مشیّت و اراده­اش رقیب و معارض ندارد. همه‌ی فاعلیّت ها و همه‌ی اراده ها و اختیارها به حکم خدا و قضا و قدر خداست .

 همه‌ی اشیاء او را می خواهند و او را می خوانند. تمام موجودات از عمق ژرفای وجود خود با او سر و کار دارند، او را ثنا گفته و تسبیح می کنند[27] حال سؤال این است که آیا ممکن است یک فرد امّی درس ناخوانده، معلم ندیده و مکتب نرفته از پیش خود تا این حد در إلهیّات پیش رود که هزاران سال از افکار فلاسفه­ای مانند افلاطون و ارسطو پیشتر باشد؟[28]

2- بسط مکارم اخلاق

از جمله اقدامات اعجاب آمیز اسلام و قرآن کریم در شبه جزیره، اصلاح اخلاق منحط مردمان آن سرزمین و استقرار نظامی اخلاقی بود که دغدغه‌ی خاطر نسبت به همنوع و تلاش در جهت به دست آوردن مقامات معنوی، جایگزین روحیه‌ی خشن و منفعت طلب و ستیزه­جوی اعراب جاهلی شده بود. ویل دورانت با اشاره به این تحوّل شگرف می­نویسد:

 قرآن بیشترین سهم را در ارتقای سطح اخلاقی و فرهنگی مسلمانان داشته است، زیرا قواعد یک نظام اجتماعی و وحدت اجتماعی را پایه گذاری کرد. عقول مردم را از بسیاری از خرافات و اوهام آزاد کرد، ظلم و قساوت قلب را از آنان گرفت و روحیه خوش رفتاری به زیر دستان و غلامان را تعلیم داد. روحیه‌ی کرامت و عزّت به انسان­هایی بخشید که احساس ذلت و خواری، آنان را کوچک کرده بود و به جز رفتار بعضی خلیفه­های بعدی، اعتدال را در جامعه حاکمیّت بخشید. عفت و پرهیز از شهوات را آن­چنان در جامعه حاکم ساخت که تاکنون هیچ سرزمینی مانند آن را ندیده است. قرآن روحیه‌ی تحمل مشکلات و بردباری و متانت و نشاط و نجات از افسردگی را در جامعه ترویج کرد.[29]

حال با نظر به این انقلاب اخلاقی آیا می­توان روحیه‌ی اخلاقی حاکم بر کل قرآن کریم و نظام اخلاقی آنرا وامدار فرهنگ آنزمان و اخلاق منحطّ حاکم بر مردمان عصر جاهلی دانست، و یا به عکس باید اذعان کرد، این قرآن بود که فرهنگ و اخلاق مردمان عرب را متأثر از دستورات و توصیه­های انسان­ساز خود ساخت.

3- رفع تبعیض و بسط عدالت اجتماعی

همانگونه که در قسمت قبل گذشت، تعصّبات قبیله­ای و افتخار به خون و نسب، از جمله ویژگی­های عصر جاهلی است که اسلام نه تنها آنرا نپذیرفت، بلکه در جهت براندازی این روحیّات تلاش کرد. اسلام شدیداً با نظام قبیلگی مبارزه نمود و بیان داشت: «یا ایها الناس إنا خلقناکم من ذکر و انثی و جعلناکم شعوباً و قبائل لتعارفوا إن أکرمکم عند الله اتقیکم»[30] (ای مردم هرآینه ما شما را از یک زن و مرد آفریدیم و شما را شعبه ها و قبائلی قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید؛ هرآینه گرامی ترین شما نزد خدا با تقواترین شما است). قرآن تقوا را تنها ملاک برتری انسان­ها بر یکدیگر معرّفی کرد.و اعلام داشت که نژاد و تیره سبب برتری بر دیگران نیست، چنان که موجب پستی و حقارت نسبت به دیگران نیز به حساب نمی­آید. در دارالاسلام افرادی که با نژادهای گوناگون با هم زندگی می کنند، همانند اعضای یک پیکرند و با اختلافاتی که در آفرینش با یکدیگرند دارند، امت واحده هستند.

خداوند امّت اسلام را امّت واحده خوانده است: «إن هذه أمتکم أمة واحدة و أنا ربّکم فاعبدون»[31] (این امت یگانه‌ی شماست و من تنها رب ّ شما هستم، پس مرا عبادت کنید) امت به گروهی می گویند که هدف واحدی آنها را دور هم جمع کرده و با یکدیگر در امری واحدی وحدت دارند، خواه آن امر واحد دین باشد و خواه راه و روش. امتیازات منطقه جغرافیایی، نژاد، قبیله و طایفه و مقامات اجتماعی همه اعتباری ودر رتبه سنجی انسانیّت و معنویّت پوچ­اند و تنها در رتبه سنجی های دنیوی شاید قابل طرح باشند. اما آن چه از نظر اسلام مایه‌ی امتیاز است پیشی در ایمان و عمل صالح می باشد وآن چه مایه‌ی وحدت و پیوستگی وهمیاری و همدلی مسلمین است، تنها و تنها اخوت اسلامی و ایمانی است ولا غیر .

4- توجّه به کرامت انسانی و شخصیّت بخشی به زنان

اسلام بر خلاف آنچه در عصر جاهلی رایج بود، به زنان کرامت بخشید و شخصیّت پایمال شده‌ی ایشان را دوباره به آنها بازگرداند.

زن از دیدگاه قرآن واسلام، شخصیت ارجمند انسانی است که نباید ابزار خوش گذرانی و عیاشی مردان گردد. زن آن قدر باید کمال یابد که نه تنها الگوی دیگر زنان، بلکه الگوی مردان مؤمن نیز قرار گیرد چنان که خداوند زنِ با شخصیت و پاک و مقاومی همانند آسیه – همسر فرعون – را الگوی مردان مؤمن معرفی کرده است.[32] زن از دیدگاه قرآن از چنان منزلت و شأنی برخوردار است که نه تنها حضرت عیسی(علیه‌السلام) را الگوی مردان جامعه می­داند، بلکه حضرت مریم(س) را نیز الگوی مردان مؤمن جامعه معرّفی می­کند.[33]

ممکن است گمان ­شود وضع احکام و قوانین خاصی در مورد زنان در اسلام، ناشی از نگاه حقارت­­آمیز به ایشان است، ولی به عکس باید توجّه داشت، وضع این احکام در جهت ایجاد بستر مناسب برای سیر معنوی و شکوفایی شخصیّت معنوی آنها می­باشد.

به طور مثال در مورد واجب کردن حجاب برای زنان باید گفت اگرچه خداوند هر دوی زن و مرد را به عفاف جنسی و اجتناب از برخوردهای حرام با نامحرمان منع کرد، ولی از آن جایی که خداوند به زن محبت بیشتر نموده و اورا زیباتر آفریده است تا هم خودش از این نعمت ویژه‌ی الهی بهره­مند باشد و هم شوهرش را دلباخته و عاشق خود سازد، لذا احتیاج به مراقبت و محافظت بیشتری از این ثروت الهی از گزند دست تطاول مردان هوس­باز طمعکاران بیماردل دارد و حجاب به بهترین شکل تأمین کننده‌ی این هدف متعالی است.

حجاب نشانی از شخصیت و متانت و وقار زن است و بی حجابی نشانی از ابتذال و بی شخصیتی وی. محجّبه بودن زن نه تنها مانع رشد علمی و ارتقای معنوی و حضور آن در صحنه­های مختلف فعالیت­های اجتماعی و تلاش اقتصادی و نقش آفرینی در عرصه های سیاسی نمی شود، بلکه در قوانین اسلامی زنان در کنار مردان متکفّل مسئولیّت­های دینی و اجتماعی می­باشند و هر دو از دست آوردهای تلاش خویش بهره­مند می­باشند.[34]

زنان مسلمان عصر پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیز هم­دوش مردان در اجتماعات و سخنرانی­ها و جمعه و جماعات و حتی جنگ­ها شرکت داشتند. بسیاری از زنان مسلمان نقش عمده­ای در انتقال معارف اسلام از نسل­های گذشته به نسل های آینده ایفا کردند و نام آن ها در سلسله راویان احادیث ثبت است.[35]

5- توجه به پاکیزگی جسم در کنار طهارت روح

 وضعیت جغرافیایی و اجتماعی عرب جاهلی نه تنها خُلق وخوی خشنی را بر ایشان تثبیت کرده بود که از حیث محیط و جسم هم از هرگونه بهداشت طهارت عاری بودند. امام علی(علیه‌السلام) در ترسیم اوضاع زمان بعثت می فرمایند:

«خداوند محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) را به رسالت مبعوث ساخت که جهانیان را بیم دهد و امین آیات وی باشد، در حالی که شما ملّت عرب بدترین دین و آیین را داشتید و در بدترین سرزمین­ها زندگی می نمودید؛ در میان سنگهای خشن و مارهایی که فاقد شنوایی بودند (و به همین جهت از هیچ چیز نمی ترسیدند، زندگی می­کردند)، آبهای آلوده را می نوشیدید و غذاهای ناگوار را می خوردید. خون یکدیگر را می ریختید و پیوند خویشاوندی را قطع می نمودید. بتها در میان شما برافراشته و گناهان سراسر وجود شما را فرا گرفته بود.»[36]

اما اسلام با ارائه مکارم اخلاق و دستورات طهارت با غسل و وضو و تیمم ودستور طهارت بدن و لباس از هر گونه نجاست و آلودگی، بهداشت را به میان ایشان آورد و طهارت روح را با طهارت جسم پیوند ناگسستنی داد.

خداوند پس از تشریع وضو و تیمم و تشریح نحوه‌ی انجام آن می­فرماید:

«ما یرید الله لیجعل علیکم من حرج و لکن یرید لیطهّرکم و لیتمّ نعمته علیکم لعلّکم تشکرون»[37] (خداوند نمی­خواهد شما را به سختی بیندازد، لکن اراده نموده که شما را پاکیزه کند و نعمتش را برشما تمام کند، شاید که شکرگزار شوید)

6- توأم ساختن سیاست با دیانت

از جلمه اقدامات مهمّ پیامبر اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) که به جرأت می­توان می­توان گفت در فضای حاکم بر جامعه‌ی آنروز و گفتمان ادیان زنده‌ی آن­عصر همانند مسیحیّت سابقه نداشت، تشکیل حکومت و همراه ساختن سیاست و دیانت بود. آنحضرت همزمان با اولین دعوت­های معنوی خود، تشکیل یک نظام حکومتی را واجب شمرد و خود به آن اقدام کرد. در طول قرون بعدی هر مسلمانی که قدم به عرصه می گذاشت، اعتقاد به تشکیل حکومت دینی را با خود به همراه داشت، زیرا آنان معتقد بودند که چون خدا عادل است، جامعه هم باید عادل و منسجم باشد و از جهتی دیگر، ازآنجاکه مسلمانان معتقد به لزوم دعوت دیگر آحاد بشری به سوی اسلام و گسترش دین در همه‌ی سرزمین­ها بودند، بالطبع اندیشه‌ی عدالت را در زمین می گستراندند. دین اسلام با داشتن این جامعیّت توانست در طول چند قرن، ملت­ها و اقوام گوناگون بشری را به خدا جذب کرده و امپراطوری و تمدن بزرگ اسلامی را در تاریخ ایجاد کند.[38]

7- اِخبار از وقایعی در گذشته و آینده

یکی از شواهدی مهمّی که اتّهام بشری بودن قرآن و تقلید از فرهنگ زمانه را از دامان قرآن کریم می­زداید، اخبار و گزارشاتی از حوادثی است که در گذشته­های دور رخ داده بود و مردم نسبت به آنها بی­اطلاع بودند و یا حوادثی که در آینده رخ خواهند داد. پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) آیاتی از قرآن را برای مردم تلاوت کرد که در بردارنده مطالبی فوق دسترس بشر بود، مانند خبر از حوادث و تاریخ امّت­های گذشته مانند قوم نوح و عاد وثمود و زندگانی حضرت آدم و نوح وابراهیم و سلیمان و یوسف ومریم و موسی و عیسی(علیهم السلام) که اثری ازآن مطالب در کتاب های تاریخ باقی نمانده بود ویا اخبار از واقعیت­های شگفت انگیز علمی عالم طبیعت که مقدمات درک آن­ها برای هوشمندان نیز فراهم نبود؛ مثل حرکت دورانی خورشید و ماه در فلک خود[39] و یا سیر مراحل رشد جنین در رحم مادر[40][41]

 قرآن تواریخ و قصصی آورد که مردم آن عصر چیزی از آن ها نمی دانستند و خود پیامبر(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم ) نیز از آن ها بی خبر بود[42] و در همه‌ی عرب یک نفر مدعی نشد که این داستان ها را ما می دانسته ایم. قرآن در این داستان ها از تورات و انجیل پیروی نکرد و بلکه آن ها را اصلاح کرد. تحقیقات مورخین عصر جدید در باره‌ی قوم سبأ، قوم ثمود وغیرهم نظر قرآن را تأیید کرده­اند .

  قرآن هنگامی که ایران، روم را در سال 615 میلادی شکست داد و موجب خوشحالی قریش شد، با قاطعیت کامل گفت در کمتر از ده سال دیگر روم، ایران را شکست خواهد داد. حتّی بر روی این قضیه میان بعضی مسلمین و بعضی از کفار شرط بندی شد و بعد هم همانگونه شد که قرآن خبر داده بود. قرآن همچنین با قاطعیتی کامل خبر داد که آن کس که پیامبر را ابتر و بی دنباله (مقطوع النسل) می­خواند، خودش ابتر است و آن شخص که در آن روز فرزندانی داشت، تدریجاً در طول دو سه نسل منقرض شدند.[43]

نتیجه بحث

مرور شاخصه­های فرهنگی و اخلاقی جامعه‌ی عصر نزول قرآن کریم این نکته را روشن می­سازد که ادّعای تأثیر پذیری قرآن از فرهنگ عصر جاهلی ادّعایی بی­اساس بوده و شواهد تاریخی به هیچ وجه آنرا تأیید نمی­کند. معارف و محتوای قرآن کریم به حدّی متعالی و در اوج است که نه تنها وامدار فرهنگ منحط مردمان آن­عصر نیست، بلکه در مقابل آن، اقدام به فرهنگ سازی کرده و با مخالفت صریح با برخی آداب و رسوم مردم جاهلی همانند زنده به گور کردن دختران و پافشاری بر تعصّبات کور قبیله­ای و قومی، فرهنگ ناب و جدیدی را پایه­ریزی کرد. قرآن کریم با طرح آموزه­های متعالی خود از جمله توحید و ترویج و بسط مکارم اخلاق، انسان­هایی را پرورش داد که از دایره‌ی تنگ خودبینی و خودمحوری خارج شده و نمونه­هایی مثال­زدنی از گذشت، ایثار، نوع دوستی و از جان گذشتگی به نمایش گذاشتند و این همه به مدد تعالیم وحیانی قرآن کریم و تلاش خستگی ناپذ رسول مکرم اسلام(صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) در تعلیم و اجرایی کردن آنها بود.

 منابع و مآخذ

1.                 قرآن کریم

2.                 نهج البلاغه، ترجمه‌ی فیض الإسلام

3.                 پارسانیا، حمید، حدیث پیمانه، قم: نشر معارف، 1376

4.                 جعفریان، رسول، تاریخ تحلیلی سیاسی اسلام، قم: دلیل ما، 1385

5.                 رامیار، محمود، تاریخ قرآن، تهران: امیرکبیر، چ3: 1369

6.                 رضایی، عبد العظیم، أصل ونسب دین­های ایران باستان، تهران: انتشارات درّ، چ5: 1380

7.                 زمانی، محمد حسن، مستشرقان و قرآن، بوستان کتاب، قم ، چ 2 ،1387 .

8.                 فرید وجدی، محمد، دائرة المعارف القرآن العشرین، چ4: 1386ق

9.                 مطهری، مرتضی، آشنایی با قرآن1، تهران: صدرا، چ26: 1387

10.             ------------، وحی و نبوت ، انتشارات صدرا، چ22: 1387

11.             طباطبایی، سید محمد حسین، قم: دفتر انتشارات اسلامی، چاپ ۵: ۱۴۱۷ق

 



[1] - رامیار، محمود، تاریخ قرآن، ص84  و فرید وجدی، محمد، دائرة المعارف القرآن العشرین، ج10 ، ص712

[2] -  ر.ک. جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 156 –200 و نیز : 309- 330

[3] - مطهری ، آشنایی با قرآن 1 ، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 123

[4] -همان، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 41 – 42

[5] - «أفرایتم اللات و العزی * ومناة الثالثة الأخری» (آیا بت های لات و عزّی و مناة را دیده ای ؟) نجم/19 و 20 « إن هی إلا أسماء سمیتموها أنتم و اباؤکم ما أنزل الله بها من سلطان» (این ها نیستند مگر تماثیلی که خود و پدرانتان تراشیده اید؛ خداوند هیچ دلیلی برای پرستش این ها نازل نکرده است)  نجم / 23

[6] - از جمله آیاتی که به این مطلب اشاره دارد می­توان به موارد زیر اشاره کرد: زمر / 38، زخرف / 9 ،عنکبوت 61 و63

[7] -  زمانی، مستشرقان و قرآن، ص231 – 234 و نیز : جعفریان، همان ، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 180 - 193

 

[8] - رضایی، عبدالعظیم، اصل ونسب دین های ایران باستان، «آیین مغان»

[9] - حلف الفضول به معناي پيمان جوان‌مردان، اشاره به عهد و  پيماني دارد كه قبل از بعثت،حضرت پيامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) به همراه عده‌اي از جوانان مكه در خانه عبدالله بن جدعان اجتماع كردند و سوگند ياد كردند تا از ستمديدگان و افراد غريبه‌اي را كه و ارد شهر مي‌شوند و  مورد ستم زورمندان و اقع مي‌شوند ياري كن.

[10] - جعفریان ، همان ، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 174 – 180 و 184- 187

[11] - آل عمران / 103

[12] - پارسانیا، حمید، حدیث پیمانه، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 38 – 39

[13] - «يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَ الْمَيْسِرِ قُلْ فيهِما إِثْمٌ كَبيرٌ وَ مَنافِعُ لِلنّاسِ وَ إِثْمُهُما أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِما»  در باره شراب و قمار، از تو مى‏پرسند، بگو: «در آن دو،گناهى بزرك، و سودهايى براى مردم است، و[لى‏] گناهشان از سودشان بزرگتر است (بقره / 219)

[14] - « لاتقربوا الصلوة و أنتم سکاری» نساء / 43

[15] - طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان ، ج6 ، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 174 – 175 و نیز : همان ، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 176- 201 و ج5 ، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 256 – 322

[16] - همان، ج15 ، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 111- 124

[17] - نور/ 33

[18] - در سورۀ ممتحنه آمده است «و با تو بر این امور بیعت کنند که چیزی را شریک خدا قرار ندهند ودزدی و زنا نکنند و بچه های خود را نکشند ( دختران را از ترس اسارت و پسران را از ترس فقر ) و به دروغ چیزی را افتراء نبندند و اوامر تورا عصیان نکنند » ( ممتحنه / 12 )

 

[19] - المیزان ، ج 4 ، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 407

[20] -  نحل/ 58 – 59

[21] - المیزان، ج4، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 402

[22] -زمانی ، همان ، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 463 – 468

[23] -  در سورۀ مجادله آمده است: «با ظهار، زنان مادر شما نمی شوند؛ مادر شما فقط زنی است که شما را متولد نموده ؛ کار آن ها منکر و زور است و خدا در گذرنده و آمرزنده است * کسانی که پس از ظهار قصد رجوع دارند ، باید یا برده آزاد کتد ویا 60 روز روزه بگیرد و یا 60 مسکین را اطعام نماید»  مجادله / 1- 4

[24] - «وَ ما كانَ صَلاتُهُمْ عِنْدَ الْبَيْتِ إِلّا مُكاءً وَ تَصْدِيَةً فَذُوقُوا الْعَذابَ بِما كُنْتُمْ تَكْفُرُونَ و نمازشان در خانه [خدا] جز سوت كشيدن و كف زدن نبود. پس به سزاى آنكه كفر مى‏ورزيديد، اين عذاب را بچشيد.  انفال/35

[25] - زمانی، مستشرقان و قرآن ، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 139

[26] - همان ، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 231 – 232

[27] - «إن من شی ء إلا یسبّح بحمده ولکن لا تفقهون تسبیحهم» (هیچ چیزی نیست مگرآن که تسبیح  خدارا با حمدش گویند ولکن شما تسبیح شان را نمی فهمید) إسراء / 44

[28] - مطهری ، وحی ونبوت ، ص91.– 93 و سعیدی روشن، تحلیل زبان قرآن، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 184 – 185

 

[29] - به نقل از کتاب  زمانی، مستشرقان و قرآن، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 386 – 387

[30] -  حجرات / 13

[31] - انبیاء/ 92

[32] - « وضرب الله مثلا للذین آمنوا إمرأت فرعون ... ؛ خداوند برای کسانی که ایمان آورده اند، زن فرعونرا مثال زده که در محیط کاملاً آلوده و خفقان زا هم می توان با ایمان زیست و با ایمان از دنیا رفت»  تحریم / 11

[33] - «وضرب الله مثلا للذین آمنوا مریم ابنة عمران التی أحصنت فرجها ... ، و خداوند مریم دختر عمران که خود را حفظ نمود را برای مؤمنان مثال زده »  تحریم / 12

 

[34] - در سورۀ نساء بر حق تملّک و استفاده هر یک از زن و مرد از دسترنج خود تأکید شده است: « للرّجال نصیب ممّا اکتسبوا و للنّساء نصیب ممّا اکتسبن؛ برای زنان و مردان نصیبی است از آن چه به دست آورده اند»  نساء/ 32

[35] - زمانی، همان، ص440 – 443

[36] - نهج البلاغه، ترجمه فیض الاسلام، خطبه 26، صفحه 92

 

[37] -  مائده / 6

[38] - زمانی، همان، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 387 – 388

[39] - یس / 40

[40] -  مؤمنون / 13- 14

[41] -زمانی، همان، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 135 – 136

[42] - «ماکنت تعلمها أنت ولا قومک ؛ تو و قومت کسانی نبودید که توان دانستن آنها را داشته باشید» هود / 49

[43] - مطهری، وحی و نبوت، صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم 93 – 94