اهل بيت عليهم­السلام در آيه‌ي تطهير

رضوانه صديق علوي

چکيده:

مقدمه

مفهوم شناسي واژگان

1. «انّما»

2. «يريد»

3. «رجس»

4. «تطهير»

5. «اهل بيت»

«اهل البيت» در آيهي تطهير

1. مفهوم اهل بيت

2. مصاديق اهل بيت

ادله اقوال موجود در مسئله

دليل ديدگاه اول

بررسي

دليل ديدگاه دوم

بررسي

دليل ديدگاه سوم

پاسخ به شبهات

شبهه اول

پاسخ

شبهه دوم

پاسخ

شبهه سوم

پاسخ

شبهه چهارم

پاسخ

نتيجه گيري

 

چکيده:

   آيه تطهير يکي از مهمترين آيات موجود در قرآن کريم است که از ديرباز مباحث کلامي و تفسيري راجع به آن مطرح بوده است. هدف از نگارش اين تحقيق، بررسي دلالت آيه‌ي مذکور و نيز شناسايي مصاديق واژه اهل بيت در اين آيه است. اگر چه بسياري از مفسران و محدثان اهل سنت،‌ روايات فراواني را راجع به انحصار مصاديق اين آيه در پنج تن آل عبا نقل کرده اند، اما باز هم برخي از آنها، در مقام نظريه­پردازي از همسران پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به عنوان مصداق واژه اهل بيت در اين آيه نام برده­اند. شيعه اماميه بر اساس روايات متواتر شأن نزول اين آيه را راجع به پنج تن آل عبا دانسته،‌ و حکم به عصمت آن بزرگوران کرده است.

مقدمه

قرآن کريم به عنوان معجزه جاويدان پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) در مدت بيست و سه سال بر قلب ايشان نازل شد و به مسلمانان ابلاغ شد. پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) در زمان  حيات خود،‌ بارها به مراجعه به ائمه اطهار عليهم السلام براي فهم معناي حقيقي قرآن کريم، سفارش کردند؛‌ با وجود اين، پس از رحلت ايشان، به دليل بروز اختلافات سياسي ميان مردم، دامنه اين اختلافات به مسائل شرعي و به فهم از آيات قرآن کريم نيز کشيده شد.

از جمله آياتي که از ديرباز راجع به مفهوم و مصداق آن از ديرباز ميان مسلمانان شيعه و اهل سنت، اختلاف نظر وجود داشته است،‌ آيه 33 سوره احزاب معروف به آيه تطهير است.

«انما يريد الله ليذهب عنکم الرجس اهل البيت و يطهرکم تطهيرا»

«خداوند فقط مى‏خواهد پليدى و گناه را از شما اهل بيت دور كند و كاملًا شما را پاك سازد.»

اينکه مدلول اين آيه چيست و مصداق اهل بيت در اين آيه چه کساني هستند، در اين نوشتار بررسي خواهد شد.

مفهوم شناسي واژگان

پيش از ورود به بحث،‌ لازم است با معاني واژگان آيه تطهير و دلالت آنها آشنا شويم.

1. «انّما»

آيه ي تطهير با واژه «انّما» شروع مي شود. اين واژه در ادبيات عرب، دلالت بر حصر دارد. ابن منظور در اين باره مي گويد: اگر بر «انَّ»، «ما» افزوده شود دلالت بر تعيين دارد، مانند قول خداي متعال: «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاكِينِ........»[1]

بنابراين اين واژه دلالت بر اثبات حکم براي فرد مذکور و نفي از غير آن دارد[2]

ابن هشام نيز چنين گفته است: ترديدي نسبت که در وضع لغوي انَّما براي حصرات از قرينه اي وجود داشته باشد مي تواند با وجود قرينه در منير حصر استعمال مجازي خواهد بود.[3]

بنابراين حکم اين آيه ـ هر چه که باشد ـ مخصوص و منحصر به افراد يادشده در آيه است.

2. «يريد»

معناي لغوي اراده روشن است و تنها سخن در اين است که آيا مقصود از اراده در اين آيه، اراده تکويني است يا اراده ي تشريعي؟

مقصود از اراده تکويني،‌ همان خواست حتمي خداوند است که به دنبال خود شيء و امر اراده شده را به دنبال دارد، همانکه در قرآن کريم راجع به آن مي فرمايد:

بَديعُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُون»[4]

«و هنگامى كه فرمان وجود چيزى را صادر كند، تنها مى‏گويد: «موجود باش!» و آن، فورى موجود مى‏شود.»

به ديگر بيان متعلق اراده در اراده تکويني،‌ افعال خداوند است.

منظور از اراده تشريعي همان اوامر و نواهي الهي است، که به افعال انسان­ها تعلق مي گيرد. در قرآن کريم،‌ آيات ديگري وجود دارد که در آنها سخن  از اراده تشريعي خداوند به ميان آمده است:

«ما يُرِيدُ اللّهُ لِيَجْعَل عَلَيْكُم مِّنْ حَرَجٍ وَلَكِن يُرِيدُ لِيُطَهَّرَكُم»[5]

«خداوند نمى‏خواهد مشكلى براى شما ايجاد كند بلكه مى‏خواهد شما را پاك سازد»

اراده تشريعي خداوند منحصر در گروهي خاص نيست،‌ بلکه نسبت به عموم مومنين بلکه بشريت و حتّي جنيان جريان دارد.

حال اينکه مقصود از اراده در اين آيه کدام يک از اين دو نوع است، را به سطور آينده واگذار مي کنيم.

3. «رجس»

در برخي روايات واژه رجس، به شک تفسير شده است؛[6] اما مراجعه به متون لغوي روشن مي­کند که رجس در لغت به معاني­اي همچون قذر، حرام، قبيح، عذاب، کفر و لعنت به کار رفته است؛[7] بنابراين تفسير رجس به شک، تفسير به يک مصداق است و از نظر وضع لغوي، ديگر معاني را نيز در بر مي­گيرد.

ضمن اين که الف و لام در اينجا اصطلاحاً الف و لام «جنس» است. بنابراين واژه رجس تمام پليدي ها ـ اگر چه گناه نباشند ـ را در بر مي گيرد.[8]

با اين توضيح روشن مي­شود که اينکه برخي مفسران معناي رجس را محدود به گناه نموده­اند، نيز نادرست است.[9]

4. «تطهير»

واژه تطهير به معناي پاک ساختن است و ورود آن در اين جا در حقيقت تأکيد بر مسأله «اذهاب رجس» و نفي پليدي ها است،‌ ضمن آنکه ذکر آن به صورت« مفعول مطلق» در اينجا نيز تأکيد ديگري بر اين صفي محسوب مي شود.

5. «اهل بيت»

تعبير «اهل بيت» به اتفاق همه علماي اسلام و مفسران اشاره به اهل بيت پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است و اين چيزي است که از ظاهر خود آيه نيز فهميده مي شود، چرا که «بيت» گرچه به صورت مطلق در اينجا ذکر شده، اما به قرينه آيات قبل و بعد، منظور از آن، بيت و خانه پيامبر است.[10]

بنابراين از آيه کريمه دانسته مي شود که خداوند در صدد تطهير گروهي خاص که همان اهل بيت پيامبر گرامي اسلام است،‌ بوده است. حال سوال اين است که خواست و اراده خداوند،‌ به گونه اراده تکويني است يا اراده تشريعي؟

پيشتر، تفسير خود از اراده تشريعي را بيان کرديم، حال بايد گفت که‌ با توجه به اينکه اراده تشريعي خداوند بر اين تعلق گرفته است که تمام انسان­ها از راه انجام دستورات و واجبات و ترک گناهان پاک شوند، اگر مقصودش از اراده در آيه تطهير همان اراده تشريعي بود، تخصيص آن به اهل بيت بي معنا بود؛ بنابراين نمي­توان، اراده مورد نظر در آيه را اراده تشريعي دانست؛ پس لزوما بايد مقصود همان اراده تکويني باشد.

ضمن آنکه آيه تطهير به گواهي روايات بسياري که در منابع حديثي و تفسيري شيعه و اهل سنت آمده است، متضمن تمجيد و ستايش خاندان پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است و اگر اراده در آيه ي کريمه اراده تشريعي ـ که شامل عموم مردم و حتي جنّيان هم خواهد شد ـ باشد، تمجيد و ستايشي براي خاندان پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) به شمار نمي آيد.

بيهقي از ابن عباس روايت نقل مي کند که پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود خداوند خلايق را به دو بخش تقسيم فرمود و مرا در بخش برتر قرار داد...سپس قبيله ها را و خانه ها را آفريد و مرا در بهترين آنها قرار داد و فرمود:

«إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا»

«خدا فقط مى‏خواهد آلودگى را از شما خاندان [پيامبر] بزدايد و شما را پاك و پاكيزه گرداند»[11]

بنابر آنچه که گذشت، روشن مي شود که اراده خداوند در اين آيه همان اراده تکويني اوست، از اين رو مي توان نتيجه گرفت که از آنجا که خداوند متعال رجس و پليدي ها را از اهل بيت پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) دور کرده است،‌ آن بزرگواران معصوم هستند.

«اهل البيت» در آيه­ي تطهير

پس از آنکه معناي آيه تطهير را به دست آورديم، نوبت به اين مي رسد که مقصود از اهل بيت را روشن کنيم. براي به دست آوردن مصاديق اهل بيت،‌ لازم است به دو جهت توجه شود.

1. مفهوم اهل بيت

واژه اهل چنانچه تنها به کار رود به معناي مستحق و شايسته است و چنانچه به چيزي اضافه شود، معنا پيدا مي کند، مثلاً «اهل علم» کساني هستند که دانش و آگاهي در آنها وجود دارد يا اهل شهر، اهل خانه و...... مفهوم اهل در حالت اضافه دلالت بر مزيد اختصاص به چيزي دارد که به آن اضافه شده است.

همچنين راجع به واژه بيت چند احتمال وجود دارد، يکي اينکه منظور از بيت سکني باشد، دوم اينکه احتمال دارد،‌ مقصود از بيت، نسب باشد که در اين صورت اهل بيت به معناي دودمان خواهد بود. [12]

آنچه که موافق با سياق آيه است، همين است که مقصود از بيت در اينجا همان خاندان است و به اتفاق تمام علماي اسلام مقصود از خاندان،‌ خاندان رسول گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) است. [13]

2. مصاديق اهل بيت

در اين که مصداق اهل بيت چه کساني هستند، ميان مفسران شيعه و سني اختلاف نظر وجود دارد؛‌ به گونه اي که دست کم مي توان سه نظريه را به دست آورد:

1- منظور از اهل بيت تنها همسران پيامبرند؛[14]

2- منظور از اهل بيت. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و علي (عليه السلام) فاطمه و حسن و حسين-عليهم السلام- به ضميمه ي همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مي باشند؛[15]

3. منظور از اهل بيت، همان پنج تن آل عبا هستند.

ادله اقوال موجود در مسئله

قائلان به ديدگاه هاي سه گانه اي که گذشت، براي اثبات نظريه خود، دلايلي را ارائه کرده اند.

دليل ديدگاه اول

مستند نظريه نخست، چهار حديث عجيب است که اهل بيت را مختص به زنان پيامبر معرفي مي نمايد که دو نقل آن توسط عکرمه يکي مستقلاً و ديگري از ابن عباس، است و يک نقل از طريق سعيد بن جبير به ابن عباس نسبت داده شده است و يک نقل هم از «عروه بن زبير» مي باشد.

عکرمه چنان در قول خود ثابت بود که که مي گفت: هر که بخواهد من با او مباهله مي کنم که اهل البيت در آيه در انحصار همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)است؛[16]

بررسي

به طور مسلم فقط زنان آن جناب، اهل بيت او نيستند، براي اينکه هيچ گاه صحيح نيست ضمير مذکر را براي زنان آورد.[17] بنابراين نظريه نخست، مردود است.

افزون بر آن عکرمه در ميان اهل سنت متهم به وضع و جعل حديث به نام ابن عباس و متهم به گرايش به خوارج مي باشد،‌ تا جايي که سعيد بن مسيب به غلام خود گفت:

 «لا تكذب عليّ كما كذب عكرمة على ابن عبّاس»[18]

«تو بر من دروغ و افترا نبند، آنگونه که عکرمه بر ابن عباس دروغ بست.»

برخي از فقهاي اهل سنت از جمله مالک بن انس، بر دروغگو بودن اذعان کرده اند.[19] پس از نظر آنان نيز اين شخصي غير قابل اعتماد مي باشد- و عروه هم بس ادعايش در مظان اتهام است

دليل ديدگاه دوم

همانگونه که گذشت، نظريه دوم که اهل البيت پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)، همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)و علي و فاطمه و حسن و حسين عليهم السلام هستند، را بسياري از اهل سنت بيان کرده اند.

اهل سنت براي اثبات اين نظريه به سياق آيه استدلال کرده اند؛ بدين معنا که آيات قبل از آيه تطهير و آيه بعد از آن مربوط به همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) است. آيه تطهير که در ميان اين آيات قرار گرفته به لحاظ صلاحيت مفهوم اهل بيت و هم به لحاظ قرينه ي سياق، همسران آن حضرت را شامل مي شود.

بررسي

اولاً تنها واقع شدن يک آيه به دنبال آيات قبل نمي تواند موجب انعقاد سياق شود و از سوي ديگر نمي توان يقين پيدا کرد که اين آيات با هم و يک جا نازل شده اند، زيرا در تشکيل سياق شرط آن است که نزول آيات با يکديگر صورت گرفته باشد- همين که در اين جهت شک کنيم نمي توانيم وجود سياق را احراز کنيم.

ممکن است گفته شود، اگرچه اين آيات در نزول، همراه يکديگر نباشد ولي قرار گرفتن و آيه و سوره در جايگاه ويژه خويش که تحت نظر پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) صورت گرفته است، به لحاظ رابطه­ي معنوي آيات با يکديگر است با اين وصف سياق در آيات، انعقاد يافته و اهل البيت شامل همسران پيامبر و پنج تن عليهم السلام خواهد گرديد.

پاسخ اين است که دليلي وجود ندارد که قرار گرفتن آيه تطهير در اين جايگاه خاص به لحاظ پيوند معنوي آيات باشد، بلکه ممکن است پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) بر اساس مصلحتي ديگر اين آيه را ميان آيات مربوط به همسران خويش جاي داده است. به عنوان مثال ممکن است مصلحت آن هشداري باشد نسبت به همسران آن حضرت که شما با اين «اهل البيت» انتساب و ارتباط داريد از اين رو بايد مراقب اعمال و کارهاي خويش باشيد.

ثانياً: در آيه کريمه از چند جهت احراز مي کنيم که سياق آيه تطهير با سياق آيات قبل و بعد از آن متفاوت است و در سياق جدايي وجود دارد. و هر يک از آنها داراي سياق مستقلي است که به ديگري مربوط نيست. توضيح آنکه سياق آيات مربوط به همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)همراه با عقاب و سرزنش است و هيچ گونه تمجيد و ستايشي از همسران در آن آيات مطرح نيست، در حالي که سياق آيه تطهير سياق مدح و تمجيد است.

افزون بر آن، آيه تطهير شأن نزول مستقلي دارد، و آيات مربوط به همسران آن حضرت نيز شأن نزول مستقل ديگري دارد. شأن نزول مربوط به آيات همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) اين است که آنها از رسول گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم) درخواست نفقه کرده بودند و اين آيات مذکور نازل شد.[20] در حالي که شأن نزول آيه تطهير مربوط به پنج تن آل عبا عليهم السلام است.[21] اين شأن نزول احتمالاً سالها با شأن نزول آيات مربوط به همسران فاصله داشته است.

همچنين مسئله ديگري که انعقاد سياق را دستخوش اختلال مي سازد، اختلاف ضمير در آيات مربوط به همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) و آيه تطهير است، در مجموع آيات کريمه مربوط به همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) 22 ضمير جمع مؤنث مخاطب وجود دارد که 20 ضمير مربوط به آيات قبل از آيه تطهير و 2 ضمير مربوط به بعد از آن است، در حالي که در آيه تطهير دو ضمير مخاطب وجود دارد که هر دو مذکرند، با اين اختلاف، چگونه ممکن است سياق تحقق يابد؟[22]

دليل ديدگاه سوم

ديدگاه سوم که ديدگاه شيعه اماميه است، بر اين مسئله تأکيد داشت که مقصود از اهل بيت در آيه تطهير،‌ پنج تن آل عبا هستند.[23]

مرحوم طبرسي در همين راستا مي­گويد:

«استدلت الشيعة علي اختصاص آلايه بهولاء الخمسة عليهم السلام»[24]

دليل اين نظريه را مي توان چنين مطرح کرد:

اولاً با توجه به مفهوم «اهل بيت» از نظر لغوي و عرفي، اين عنوان پنج تن را شامل مي شود.

ثانيا از احاديث فراواني که در منابع شيعه و اهل سنت وجود دارد، استفاده مي شود که منظور از اهل بيت در آيه تطهير تنها خمسه ي طيبه است و همسران پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)به هيچ وجه در آن وارد نيستند. به عنوان نمونه ابن ابي حاتم از شش روايتي که راجع به شأن نزول اين آيه نقل مي کند، پنج روايت آن دلالت بر انحصار اهل بيت در هنگام نزول به پنج تن آل عبا ـ پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم)،‌ امام علي، حضرت زهرا، امام حسن و امام حسين عليهم السلام ـ دارد،[25]  ابن کثير نيز اغلب رواياتي که در اين باره نقل مي کند،‌ همان روايات مربوط به حديث کساء است،[26] و حتي حاکم حسکاني تمام رواياتي که در شأن نزول اين آيه نقل مي کند،‌ همگي دلالت بر حصر مصداق اهل بيت در اين آيه بر پنج تن آل عبا دارد.[27]

افزون بر آن بسياري از محدثان اهل سنت روايات مربوط به نزول آيه تطهير راجع به پنج تن آل عبا را با عباراتي متفاوت نقل کرده اند.[28] همچنين ترمذي از محدثان معروف اهل سنت در سه مورد روايت مذکور مبني بر شان نزول اين آيه بر پنج تن آل عباء را غريب توصيف کرده­،[29] اما در جايي ديگر اين حديث را از طريقي ديگر نقل کرده و  آن حديث را حسَن و صحيح دانسته است[30]

همانگونه که بيان شد، روايات دال بر انحصار اهل بيت بر پنج تن آل عبا در منابع شيعه و سني اندکي با يکديگر متفاوت هستند، چنانکه حاکم نيشابوري در کتاب المستدرک علي الصحيحين از عبدالله بن جعفر  چنين روايت نقل کرده است:

«هنگامي که پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) به رحمت الهي. که از آسمان فرود مي آمد. نظر کرد، فرمود: برايم فرا خوانيد برايم فرا خوانيد صفيه گفت: يا رسول الله، چه کسي را فرا خوانيم؟ فرمود: اهل بيتم را، علي و فاطمه، حسن و حسين (عليه السلام)را پس از اينکه آنان را را آوردند، پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)کساء خويش را بر آنان افکند و دست هاي خويش را بلند کرد و فرمود: « خدايا اينان خاندان من هستند- بر محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)و خاندان او درود فرست در اين هنگام خداوند متعال آيه « انّما يريد الله ..........را نازل فرمود.»[31]

در تفسير طبري نيز از همسر ارجمند پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) «ام سلمه» چنين نقل کرده است که: روزي حضرت فاطمه نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و سويي خاص براي پدرش آورد، پيامبر به او فرمود: فاطمه جان : همسر ارجمند و دو فرزند دلبندت حسن و حسين عليهم السلام را نزدم دعوت کن. دختر پيامبر آنان را به خانه پدر فرا خواند و همگي از آن غذا خوردند. آن گاه پيامبر کسايي خيبري را بر سر آنان بر افراشته داشت و رو به بارگاه خدا برد و نيايشگرانه گفت: اللهم هؤلا اهل بيتي و عترتي فاذهب عنهم الرجس و طهّر هم تطهيراً.

بار خدايا! اينان خاندان گرانمايه من هستند، پس پليدي و آلودگي را صحاره از آنان دور داشته و آنان را آن گونه که بايد پاک و پاکيزه دار.

«ام سلمه» مي گويد: من با ديدن اين منظره ي دل انگيز و آن نيايش شور آفرين پيامبر بر آن شدم که خود را در شمار آنان در آورده و مشمول دعاي آن حضرت گردم، که پيامبر فرمود: ام سلمه تو به خير و سلامت در عقيده خواهي ماند، اما از اينان نيستي.[32]

سيوطي نيز پانزده حديث در اختصاص آيه تطهير در شأن اصحاب کساء مي آورد. در يکي از نقل ها چنين آمده است:

پس از اينکه حضرت فاطمه عليها السلام- غذايي مي آورد، پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) از ايشان مي خواهد تا همسرش علي و فرزندانش حسن و حسين عليهم السلام را فراخواند. آنان مي آيند و هنگام خوردن غذا آِيه تطهير نازل مي شود. پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) مي فرمايد: « خدايا اينان اهل بيت من و خواص من هستند پليدي را از آنان دور کن و آنان را پاکيزه گردان» ام سلمه گويد: من هم سرم را داخل کردم و گفتم: يا رسول الله آيا من هم با شما هستم؟ حضرت دوبار فرمود: تو به سوي خوبي هستي.

همچنين در نقلي ديگر از ام سلمه روايت نقل شده است که پيامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) به فاطمه عليها السلام فرمود: همسر و پسرانت را نزد من بياور. فاطمه(س) آنان را آورد- پيامبر خدا(صلی الله علیه و آله و سلم) کساء فدکي را بر آنان افکند، سپس دست خويش را بر آنان قرار داد و فرمود: خدايا اينان خاندان محمد(صلی الله علیه و آله و سلم)هستند پس درودها و برکت هاي خود را بر خاندان محمد قرار بده، به راستي تو ستوده و بزرگي.

ام سلمه گفت: من کساء را بلند کردم تا با آنان به زير کساء داخل شوم پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)آن را از دستم گرفت و فرمود تو بر خير و نيکي هستي.[33]

بنابر آنچه که گذشت،‌ مي توان نتيجه گرفت که

اولا مقصود از «اهل بيت» در آيه تطهير همان پنج تن آل عبا يعني پيامبر گرامي اسلام(صلی الله علیه و آله و سلم)، امام علي،‌ حضرت فاطمه، امام حسن و امام حسين عليهم السلام هستند؛

ثانيا خداوند متعال پنج تن آل عبا را از پليدي ها معصوم ساخته است.

پاسخ به شبهات

از ديرباز راجع به اعتقاد شيعه اماميه نسبت به آيه تطهير، شبهاتي مطرح بوده است که در اينجا برخي از آن شبهات را مطرح و پاسخ خواهيم داد.

شبهه اول

مراد از اراده در اين آيه کريمه اراده تکويني است و اگر اراده تکويني باشد دلالت دارد که طهارت معنوي اهل بيت قطعي و تخلف ناپذير است. نتيجه چنين امري، جبر و عدم اختيار اهل بيت هنگام اجتناب از گناهان است.

پاسخ

در صورتي اراده ي تکويني خداوند مستلزم جبر مي شود که اراده و اختيار آنان در انجام، اعمال آنها واسطه نباشد، ولي اگر اراده ي تکويني خداوند تعلق گرفته باشد که اهل البيت بر اساس   بينش و آگاهي و اختيار از پليدي گناه و معصيت به دور باشند، تعلق اراده به اين کيفيت نه تنها جبر را در پي نخواهد داست، بلکه مؤيد اختيار و نافي جبر خواهد بود، زيرا طبق اين فرض، تعلق اراده ي خداوند به اين نحو نيست که آنان چه بخواهند يا نخواهند کار ها را انجام دهند، بلکه تعلق اراده ي خداوند به انجام طاعات و ترک معاصي آنان با وجود اختيار آنان است، و با فرض وجود اراده و اختيار، فرض جبر مستلزم خلف خواهد بود.

شبهه دوم

در آيه کريمه واژه «يريد» فعل مضارع است و استقبال را مي فهماند، بدين معنا که خداوند اين موضوع را اراده خواهد کرد. اما اين آيه از تحقق چنين اراده اي در عالم خارج، ساکت است.

 پاسخ

يريد که فعل خداوند است، لزوما دلالت بر استقبال ندارد و استعمالات مشابه در آيات اين مطلب را روشن مي سازد مانند اين آيات:

« يُرِيدُ اللّهُ لِيُبَيِّنَ لَكُمْ وَيَهْدِيَكُمْ سُنَنَ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ وَيَتُوبَ عَلَيْكُمْ وَاللّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ ، وَاللّهُ يُرِيدُ أَن يَتُوبَ عَلَيْكُمْ»[34]

«خداوند مى‏خواهد (با اين دستورها، راه‏هاى خوشبختى و سعادت را) براى شما آشكار سازد، و به سنتهاى (صحيح) پيشينيان رهبرى كند. و خداوند دانا و حكيم است.خدا مى‏خواهد شما را ببخشد»

با اين وصف معناي آيه اين نيست که خداوند اراده خواهد کرد، بلکه معنا اين است که خداوند همچنان اراده دارد و اراده ي الهي همچنان مستمر است.

ثانياً: مشمول اين اراده نسبت به پبامبر(صلی الله علیه و آله و سلم)مؤکّد اين معناست، زيرا در مورد آن حضرت چنين نبوده است که قبلاً اراده ي تطهير نبوده و بعد حاصل شود، و آن گرامي قبلاً، از اين طهارت ويژه برخوردار بوده است و معلوم است که استعمال «يريد» در مورد آن حضرت به گونه اي و در مورد خاندان گرامي وي به گونه اي ديگر نمي تواند باشد.[35]

شبهه سوم

اگر به راستي آيه تطهير در مورد آن پنج وجود گرانمايه است، چرا در آغاز آن روي سخن با همسران پيامبر است، و آن گاه از پي آن به بيان مطلب مورد بحث مي پردازد، و دگربار به ادامه ي سخن با آنان باز مي گردد؟

پاسخ

پاسخ اين پرسش آسان است، چرا که سخن شناسان و سخن سنجان و سخن دانان عرب خوب  مي دانند که در فرهنگ سخنوران توانا و نکته سنج عرب، اين شيوه رايج است و آنان در سرود ها و نثر هاي خويش بسيار از اين شيوه بهره مي گيرند و در قرآن نيز از اين نمونه و اين شيوه ي گفتار بسيار است.[36]

شبهه چهارم

در حديث آمده بود که پيامبر(صلی الله علیه و آله و سلم) بعد از نزول آيه ي تطهير درباره ي خاندان خويش ادعا کردند: « اللهم أذهب عنهم الرجس و طهّرهم تطهيراً» خداوندا پليدي را از آنان دور و آنان را به گونه اي ويژه پاک قرار بده- چنين دعايي با استفاده ي عصمت از آيه منافات دارد، زيرا اگر آيه ي کريمه دلالت بر عصمت داشت و اين عصمت براي آنان حاصل بود دعا براي عصمت تحصيل حاصل بود و معنايي نداشت.

پاسخ

شبهه فوق دست کم از قرن پنجم هجري مطرح بوده است و بزرگاني همچون مرحوم شيخ مفيد،‌ آن را در کتاب هاي خود مطرح و به آن جواب داده اند.

اذهاب به معناي صرف و برگرداندن است و اين معنا دو مصداق دارد. يک مصداق آن برگرداندن از چيزي است که وجود دارد و مصداق ديگر آن نيز, برگرداندن از چيزي است که هنوز اتفاق نيفتاده است و اين به معناي ممانعت از پيدايش آن است.

به بيان ديگر اذهاب رجس, همانگونه که رفع گناه را دربر مي­گيرد شامل دفع گناه نيز مي­شود.

به عنوان مثال وقتي در دعا براي کسي مي­گوييم: «صرف الله عنک السوء» يعني خداوند شر وسوء را از تو دور کند مقصودمان همان عصمت و ممانعت خداوند از رسيدن شر و سوء به دعا شونده است.[37] به ديگر بيان، عصمت موهبتي است که خداوند در هر لحظه لحظه ي زندگي آن را به آن انسانهاي برگزيده عطا مي کرده است، زيرا آنان مانند ديگر موجودات در هر لحظه به خدا نياز دارند و چنين نسبت که موهبت و افاضه در يک لحظه، آنان را از افاضه در لحظات ديگر بي نياز کند[38]

نتيجه گيري

نتايج حاصل از اين نوشتار عبارتند از:

1.     آيه تطهير از جمله اختلاف برانگيزترين آيات ميان شيعه و اهل سنت است؛

2.     با توجه به اينکه مقصود از اراده در آيه تطهير، اراده تکويني است، اذهاب رجس در اين آيه ملازم با عصمت اهل بيت است؛

3.   راجع به اينکه مصاديق اهل بيت در آيه تطهير چه کساني هستند، سه نظريه وجود دارد: الف. مقصود،‌ همسران پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) هستند؛

    ب. مقصود،‌ همسران پيامبر اکرم(صلی الله علیه و آله و سلم) و نيز پنج تن آل عبا هستند؛

    ج. مقصود، پنج تن آل عبا هستند.

4. شيعه اماميه به استناد روايات متواتري که در منابع شيعي و اهل سنت وجود دارد، مصاديق اهل بيت را همان پنج تن آل عبا هستند.



پاورقي

[1] . توبه/60.

[2] . ابن منظور،‌ محمد بن مکرم، لسان العرب، ج1، ص245.

[3] . ابن هشام،  مغني اللبيب، ج1-ص88.

[4] . بقرة/117.

[5] . مائده/6.

[6] . کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، ج1، ص286، همان، ج2، ص182، صدوق، معاني الاخبار، باب معني الرجس، ح1، ص138، طوسي، محمد بن حسن، امالي، ص562 دو روايت نخست، معتبر و دو روايت اخير غير معتبر هستند.

[7] . ر.ک. فيروزآبادي، محمد بن يعقوب، القاموس المحيط، ج2، ص318و319، جوهري، اسماعيل بن حماد، صحاح، ج3، ص933، زبيدي، محمد مرتضي، تاج العروس، ج3، ص159 و 160،فيومي، احمد بن محمد، المصباح المنير، ص219، ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج5، ص147.

[8] . تفسير نمونه، مکارم شيرازي، ج17، ص316.

[9] . ابن سليمان، مقاتل، تفسير مقاتل، ج3، ص488،سبزواري نجفي، محمد بن حبيب الله، ارشاد الاذهان، ج1، ص427 و همو، الجديد في تفسير القرآن، ج5، ص436 ،کاشاني، ملافتح الله، زبدة التفاسير، ج5، ص370.

[10] طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج8،‌ص559.

[11] . بيهقي، احمد بن حسين، دلائل النبوة، ج1، ص171.

[12] . کاردان،‌رضا، امامت و عصمت امامان در قرآن، ص224.

[13] طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج8،‌ص559.

[14] .آلوسي، سيدمحمود، روح المعاني، ج22- ص13 و سيدقطب، في ظلال القرآن، ج5، ص2862و

[15] . فخر رازي،‌ مفاتيح الغيب،ج25، ص168، نخجواني، نعمت الله بن محمود، الفواتح الالهية، ج2، ص156، نيشابوري، حسن بن محمد، تفسير غرائب القرآن، ج5،‌ ص462، مراغي، تفسير المراغي، ج22، ص7، انصاري قرطبي، محمد بن محمد، الجامع لاحکام القرآن، ج7، ص134، زحيلي، وهبة، تفسير المنير، ج22، ص11.

[16] . سيوطي، جلال الدين، الدر المنثور، ج 5،‌ ص198 وآلوسي، سيدمحمود، روح المعاني، ج22- ص13،

[17] . طباطبايي،‌ سيدمحمدحسين، الميزان، ج16، صلی الله علیه و آله و سلم 462-

[18] . ذهبي، محمد بن احمد، تاريخ الاسلام، ج7، ‌ص178.

[19] . ميلاني،‌سيدعلي، آية التطهير، ص17 و 18.

[20] . طبرسي، فضل بن حسن،‌ مجمع البيان، ج8،‌ ص555و سيوطي، الدرالمنثور، ج5، ص194.

[21] . روايات مربوط به اين شأن نزول در ادامه نوشتار خواهد آمد.

[22] . امامت و عصمت امامان در قرآن- رضا کاردان-ص29- 227.

[23] . قمي، علي بن ابراهيم، تفسير القمي، ج2، ص67، عياشي، تفسير العياشي، ج1، ص249، کوفي، فرات، تفسير فرات کوفي، ص332، نعماني، محمد  بن ابراهيم، کتاب الغيبة، ص71، خزاز قمي، علي بن محمد، کفاية الاثر، ص65، کوفي، محمد بن سليمان، مناقب الامام اميرالمومنين عليه السلام، ج1، ص132، مغربي، قاضي نعمان، شرح الاخبار، ج1، ص202، قمي، ابن بابويه، الامامة و التبصرة، ص8، شيخ صدوق، کمال­الدين، ج1، ص277.

[24] . طبرسي، فضل بن حسن، همان، ج8، ص560.

[25] . ابن ابي حاتم، تفسير القرآن العظيم، ج9، ص3133

[26] . ابن کثير،‌تفسير القرآن العظيم،ج6، ص365 – 367.

[27] . حسکاني، عبيدالله بن احمد، شواهد التنزيل، ج2، ص24 – 30.

[28] . قشيري نيسابوري، مسلم، صحيح مسلم، ج7، کتاب فضائل الصحابة، باب فضائل اهل بيت النبي(صلی الله علیه و آله و سلم)، ص130، نيسابوري، حاکم، المستدرک علي الصحيحين، ج3، ص147، بيهقي، احمد بن حسين، السنن الکبري، ج2، ص149 براي تفصيل بيشتر ر.ک حسيني فيروزآبادي، سيد مرتضي، فضائل الخمسة، ج1، ص270-289. مرحوم علامه طباطبايي در اين باره مي فرمايد که 70 روايت در اين باره وجود دارد و شايد  روايات از طريق اهل سنت بيش از رواياتي است که از طريق اهل شيعه رسيده است. ر.ک. طباطبايي، سيد محمدحسين، الميزان، ج16، ص311.

[29] . ترمذي، محمد بن عيسي، سنن الترمذي، ج5، ص31، حديث 3258 و 3259، ص328، حديث3875. البته حديث اخير همان حديث 3258 است که در دو صفحه تکرار شده است.

[30] . ترمذي، محمد بن عيسي، سنن الترمذي، ج5، ص361، حديث 3963. ترمذي ذيل اين روايت مي­نويسد: «هذا حديث حسن صحيح و هو احسن شيء روي في هذا الباب».

[31] . نيشابوري،‌ حاکم، المستدرک علي الصحيحين، ج2. صلی الله علیه و آله و سلم 148. حاکم نيشابوري اين حديث را صحيح دانسته است.

 

[32] . طبري،‌محمد بن جرير، جامع البيان،‌ ج22، صلی الله علیه و آله و سلم 6.

[33] .سيوطي، جلال الدين، الدر المنثور، ج6، صلی الله علیه و آله و سلم 604.

[34] . نساء/26 و 27.

[35] . کاردان، رضا،‌ امامت و عصمت امامان در قرآن،‌ ص266-267.

[36] . طبرسي،‌ فضل بن حسن،‌ مجمع البيان، ج8، ص560.

[37] . شيخ مفيد، المسائل العکبرية, ص26 و27.

[38] . امامت و عصمت امامان در قرآن، رضا کاردان-صلی الله علیه و آله و سلم 272.

 

منابع و مآخذ

1.                        قرآن کريم؛

2.                        ابن ابي حاتم، عبدالرحمان، تفسير القرآن العظيم، عربستان سعودي، مکتبة نزار مصطفي، 1419ق؛

3.                        ابن بابويه القمي، علي بن حسين، الامامة و التبصرة من الحيرة، قم، مدرسه الامام المهدي، 1363 ش؛

4.                        ابن سليمان، مقاتل، تفسير مقاتل، بيروت، دار احياء التراث، 1423ق؛

5.                        ابن کثير، اسماعيل بن عمرو، تفسير القرآن العظيم، بيروت، دار الکتب العلميه، 1419ق؛

6.                        ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بيروت، دار احياء التراث العربي، 1995؛

7.                        آلوسي، سيدمحمود، روح المعاني، بيروت، دار الحياء التراث العربي؛

8.                        الانصاري، ابن هشام، مغني اللبيب، بيروت، دارالکتب العلميه؛

9.                        انصاري قرطبي، محمد بن محمد، الجامع لاحکام القرآن، بيروت، دارالفکر، 1999؛

10.                    بيهقي، احمد بن حسين،‌السنن الکبري، بيروت،‌دارالفکر؛

11.                    ترمذي، محمد بن عيسي، سنن الترمذي، تحقيق عبدالرحمان محمد عثمان، بيروت، دارالفکر، 1403؛

12.                    جوهري، اسماعيل بن حماد، الصحاح، تاج العلة و صحاح العربية، بيروت، دارالملايين، 1990؛

13.                    حسکاني، عبيدالله بن احمد، شواهد التنزيل، موسسه چاپ و نشر، 1411؛

14.          حسيني فيروزآبادي، سيد مرتضي، فضائل الخمسة، فضائل الخمسة من الصحاح الستة، بيروت، موسسه الاعلمي للمطبوعات، 1402ق؛

15.                    خزاز قمي، علي بن محمد، کفاية الاثر، قم، انتشارات بيدار، 1401 ق؛

16.                    ذهبي، محمد بن احمد، تاريخ الاسلام،‌ بيروت، دارالکتب العربي، 1413ق؛

17.                    رازي، فخرالدين، مفاتيح الغيب، دار احياء التراث العربي،‌ 1420ق؛

18.                    راغب اصفهاني، حسين بن محمد، المفردات في غريب القرآن، تهران، المکتبة المرتضوية، 1332 ش؛

19.                    زبيدي، محمد مرتضي، تاج العروس من جواهر القاموس، بيروت، دارالمکتبة الحياة؛

20.                    زحيلي، وهبة، المنير في العقيدة و الشريعة و المنهج، بيروت، دارالفکر، 1991؛

21.                    سبزواري نجفي، محمد بن حبيب الله، ارشاد الاذهان، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1419ق؛

22.                    ــــ، الجديد في تفسير القرآن، بيروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1406ق؛

23.                    سيوطي، جلال الدين، الدر المنثور، دار الکتب العلميه؛

24.                    شاذلي، سيد بن قطب، في ظلال القرآن، بيروت، دارالشروق، 1415ق؛

25.                    شيخ صدوق، محمد بن علي، کمال الدين و تمام النعمة، قم، دارالکتاب الاسلامية، 1395ق؛

26.                    ـــــ، معاني الاخبار، قم، انتشارات جامعه مدرسين، 1361ش؛

27.                    طباطبايي،‌ سيدمحمدحسين، الميزان، بيروت، موسسة الاعلمي للمطبوعات، 1417ق؛

28.                    طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان في تفسير القرآن، يروت، دارالمعرفة، 1406ق؛

29.                    طبري، محمد بن جرير، جامع البيان، بيروت، دار الکتب العلميه،‌ 1412ق؛

30.                    شيخ طوسي،‌ محمد بن حسن،‌ الامالي، قم، دارالثقافة، 1404ق؛

31.                    عياشي، محمد بن مسعود، تفسير العياشي، تهران، چاپ­خانه علميه، 1380؛

32.                    فيروزآبادي، محمد بن يعقوب، القاموس المحيط، بيروت، داراحياء التراث العربي، 1991؛

33.                    فيومي، احمد بن محمد، المصباح المنير في غريب الشرح الکبير للرافعي، قم، دار الهجرة، 1405؛

34.                    قشيري نيسابوري، مسلم بن حجاج، صحيح مسلم، بيروت، دارالفکر؛

35.                    قمي، علي بن ابراهيم، تفسير القمي، قم، موسسه دارالکتاب، 1404؛

36.                    کاردان، رضا، امامت و عصمت امامان در قرآن، مجمع جهاني اهل بيت، 1385ش؛

37.                    کاشاني، ملافتح الله، زبدة التفاسير، قم، موسسة المعارف الاسلامية، 1423ق

38.                    کليني، محمد بن يعقوب، الکافي، تهران، دارالکتب الاسلامية، 1365ش؛

39.                    کوفي، فرات بن ابراهيم، تفسير فرات الکوفي، موسسه چاپ و نشر، 1410ق؛

40.          کوفي، محمد بن سليمان، مناقب الامام اميرالمومنين عليه السلام، تحقيق محمدباقر محمودي، قم، مجمع احياء الثقافة الاسلامية، 1412؛

41.                    مراغي، احمد بن مصطفي، تفسير المراغي، بيروت، دار احياء التراث العربي؛

42.          مغربي، قاضي نعمان بن محمد، شرح الاخبار في فضائل الائمة الاطهار، تحقيق سيد محمد حسيني جلالي، قم، موسسة النشر الاسلامي؛

43.                    شيخ مفيد، محمد بن محمد، المسائل العکبرية, قم، کنگره شيخ مفيد، 1413ق؛

44.                    ، مکارم شيرازي، ناصر، تفسير نمونه، دار الکتب الاسلاميه. 1382ش؛  

45.                    ميلاني، سيدعلي، آية‌ التطهير،‌ مرکز الابحاث العقايدية، 1421ق؛

46.                    نخجواني، نعمت الله بن محمود، الفواتح الالهية، مصر،‌ داررکابي للنشر، 1999؛

47.                    نعماني، محمد  بن ابراهيم، کتاب الغيبة، تهران، مکتبة الصدوق، 1397ق؛

48.                    نقي پور، اهل بيت در قرآن.، مرکز آموزش مديريت دولتي،1380.؛

49.                    نيشابوري،‌ حاکم، المستدرک علي الصحيحين، بيروت، دار المعرفه؛

50.                    نيشابوري، حسن بن محمد، تفسير غرائب القرآن، بيروت، دارالکتب العلمية،‌ 1416ق.