حجیت سنت نبوی از دیدگاه قرآن کریم

صابره احمدی موقر


چکیده

مقدمه

گفتار اول: مفهوم شناسی

1 . حجت

2 . سنت

گفتار دوم :‌ جایگاه سنت نبوی از منظر قرآن کریم

گفتار سوم : اثبات حجیت سنت نبوی از منظر قرآن کریم

الف ـ حجیت داوری پیامبر(صلی الله علیه و آله)

ب. برابری اطاعت از پیامبر با اطاعت از خداوند

ج. معرفی پیامبر به عنوان الگوی حسنه

د. لزوم تمسک به تمام آموزه های پیامبر

هـ. عصمت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)

نتیجه گیری

فهرست منابع

 

چکیده

سنت در لغت به معنای طریقه و روش است و مقصود از سنت نبوی در اصطلاح کلامی و فقهی رفتار، گفتار و تقریر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم است. آنچه در این نوشتار مقصود است، اثبات حجیت سنت نبوی از دیدگاه قرآن کریم است. قرآن کریم از سنت نبوی به بزرگی یاد کرده است و آیات فراوانی مؤید حجیت آن است. بر اساس مهم­ترین یافته­های این نوشتار، آیاتی که از برابری اطاعت از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم و اطاعت از خدا سخن به میان آورده و آن حضرت را به عنوان الگوی حسنه معرفی کرده است، مؤید حجیت سنت نبوی است، چنانکه آیاتی که بر عصمت آن حضرت دلالت دارند نیز قابلیت اثبات حجیت سنت نبوی را دارند.

مقدمه

قرآن کریم در طول بیست و سه سال بر قلب نورانی پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم نازل شده و به وسیلة کاتبان وحی نگاشته شده است. معارف فراوانی در قرآن کریم بیان شده است که همگی در راستای هدایت انسان­ها نازل شده­اند. با وجود این، بسیاری از جزئیات احکام در قرآن بیان نشده است. اینکه نماز صبح دو رکعت است، یا آنکه احکام خمس چیست، یا آنکه نماز آیات چگونه است، یا آنکه مبطلات روزه کدام­اند و ... هیچ­­یک در قرآن بیان نشده است. از این رو نیاز به یک مکمل برای مسلمانان بوده تا در مقام عمل راهنمای آنها باشد. سنت نبوی همان چیزی است که مکمل، مفسر و مبیِّن وحی است. ضرورت بحث از حجیت سنت نبوی بر کسی پوشیده نیست، چرا که در صورت عدم حجیت سنت نبوی، بسیاری از احکام و معارف دین ناقص مانده و مسلمانان در عمل متحیر خواهند ماند.

این نوشتار به بررسی حجیت سنت نبوی از منظر قرآن کریم پرداخته است.

گفتار اول: مفهوم شناسی

در هر تحقیقی، هدفی دنبال می شود که برای رسیدن به این هدف، اولین گام، دانستن معانی لغوی و اصطلاحی می باشد. مهمترین واژگان این تحقیق عبارت­اند از:

1 . حجت

ارباب لغت به طور عمده واژة «الحجة» را به برهان تعریف کرده­اند که به هنگام نزاع به کار آید. خلیل فراهیدی در این باره می­نویسد: «حجت دلیل پیروزی به هنگام خصومت است»[1]

ابن منظور نیز در این باره می­نویسد: «حجت، برهان است و گفته شده که حجت آن چیزی است که به وسیلة آن خصم دفع می­شود.» [2]

معانی یادشده روشن می­سازد که از دیدگاه لغویون حجت، دلیل و برهانی است که وقتی در برابر دشمن باشد او را مغلوب می سازد .

2 . سنت

اندیشوران لغوی «سنت» را به معنای طریقه، روش و سیره اعم از سیرة نیک یا سیرة بد دانسته­اند. [3]

در این باره کسائی بر این باور است که سنت به معنای دوام و همیشگی است، به طوری که عرب موقعی که آب را به طور متوالی بریزد، می گوید: «سننت الماء» یعنی آب را پشت سرهم ریختم. چنانکه بیان شد، سنت اعم از سنت خوب و سنت بد است. این حقیقت در برخی احادیث نیز وارد شده است. پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم در این باره فرمودند: « من سن سنه حسنه فله اجرها و اجر من عمل بها ... و من سن سنه سیئه کان علیه وزرها و وزر من عمل بها ».[4]

«کسی که سنت نیکی را پایه­گذاری کند، اجر این کار و اجر کسانی که به این سنت عمل می­کنند، برای اوست ... و کسی که سنت بدی را پایه­گذاری کند جزای این کار و جزای تمام کسانی که به آن عمل می­کنند بر اوست.»

سنت در اصطلاح فقها و علمای کلام ، در برابر بدعت می باشد و منظور از آن، هر حکمی است که بر اساس اصول شریعت و قواعد دین مبین اسلام قرار دارد . و در اصطلاح متکلمین ، سنت عبارت است از چیزی که وجودش بر عدم رجحان داد ، رجحانی که مانع از ضد نیست ، در نتیجه سنت از نظر اینان مستحب است . در اصطلاح علمای اصول ، سنت عبارت از فعل ، سخن و تقریر پیامبر اگر در مقام قانونگذاری باشد) است . در این میان شیعه در معنای سنت قائل به توسعه و تعمیم شده است و آن قیدی را که علمای اصول ذکر کرده اند را برداشته و سنت را عبارت از کلیه افعال و سخنان و تقریرهایی می داند که از معصوم (اعم از پیامبر و ائمه (علیهم السلام ) ) سرزده باشد .[5]

برای تمایز حدیث و سنت از یکدیگر باید گفت که حدیث ناظر به گفتار معصومین است در حالی که سنت به شیوه منش و رفتار آنان ناظر است و از آن جا که منش ، گفتار را نیز در برمی گیرد، می توان سنت را اعم و فراگیرتر از حدیث دانست.[6] محمد غزالی راجع به رابطه فقه و سنت می گوید : هر یک از این دو احتیاج به دیگری دارد،‌ یعنی فقهی نیست بدون سنت و سنتی نیست بدون فقه و عظمت اسلام با این رابطه تعاونی کامل می گردد.[7]

گفتار دوم :‌ جایگاه سنت نبوی از منظر قرآن کریم

به طور قطع سنت مانند قرآن در مراتب اعتبار نیست، بلکه به منزله تفسیر و شرح معانی احکام کتاب خداست. گفتار خداوند که فرمود: «لتبین للناس ما نزل إلیهم» بر این مطلب دلالت می کند و اینکه سنت در معنایش به کتاب برمی گردد، پس آن تفصیل مجمل قرآن ، بیان مشکل قرآن و بسط مختصر قرآن می باشد ، یعنی در سنت امری را نمی یابیم مگر اینکه قرآن بر معنای آن به صورت اجمالی یا تفصیلی دلالت کند .[8]

اگر چه برخی بزرگان اهل سنت بر این باور شدند که «کتاب خدا کافی است و نیاز به چیز دیگری نیست»[9] اما واقعیت این است که این سخن و باور با آیات قرآن کریم ناسازگار است. قرآن کریم در این باره می­فرماید:

 «و أنزلنا إلیک الذکر لتبین للناس ما نزل إلیهم »[10]

«و ما اين ذكر [قرآن‏] را بر تو نازل كرديم، تا آنچه به سوى مردم نازل شده است براى آنها روشن سازى»

خداوند متعال در این آیه، وظیفة تبیین قرآن را به عهدة رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گذاشته است. همچنین فرمود:

«و ما ءاتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا»[11]

«آنچه را رسول خدا براى شما آورده بگيريد (و اجرا كنيد)، و از آنچه نهى كرده خوددارى نمايي»

بر اساس این آیه، مسلمانان وظیفه دارند به فرامین رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گردن نهاده و عمل کنند.

همچنین روایات بسیاری دال بر این مطلب وجود دارند. شافعی نیز در این زمینه می گوید: «اگر سنت را به طور کلی رد کنیم، به مشکل بزرگی گرفتار می شویم که پذیرفتنی نیست، آن مشکل این است که اگر کسی اقل آنچه را که نماز و زکات می نامند، ‌انجام دهد باید بگوییم وظیفه خود را ادا کرده است، مثلا در هر روز دو رکعت نماز بگذارد و بگوید آنچه در کتاب خدا نیست، بر کسی وجوبی ندارد (یعنی چون تنها اصل نماز در قرآن کریم بیان شده است، با انجام دو رکعت نیز محقق می شود). این در حالی است که سنت تعداد رکعات نمازها در روز و کیفیت آنها را برای ما بیان کرده است، به همین صورت است زکات و انواع آن و مقادیرش و اموالی که در آن زکات واجب است.»[12]

روشن است که اگر سنت پیامبر حجت نبود و برای مسلمین سندیت نداشت، ‌تعالیم اسلام در ابهام و گنگی باقی می ماند و عمل به دستورات قرآن میسر نمی شد و نیز استنباط احکام با موانع و شرایطی که دارد غیر ممکن می شد. زیرا بدیهی است که تعالیم و آیات قرآنی بسیار کلی می باشد و از تمام ابعاد احکام را توضیح نمی دهد و به جزئیات کمتر می پردازد، ‌بلکه فقط هدف در آن بیان اصل حکم و قانون است، ‌چه بسا احکام و دستوراتی در قرآن وجود دارد که تمام شرایط و موانع آن، در خود قرآن یادآوری نشده است به عنوان مثال خداوند متعال می­فرماید:

«و أقیموا الصلوه و ءاتوا الزکوه »[13]

«و نماز را به پا دارید و زکات را پرداخت کنید.»

« کتب علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم »[14]

«روزه بر شما واجب شد همانطور که بر پیشنیان قبل از شما واجب بود.»

راجع به مسئلة حج نیز می­فرماید:

«و لله علی الناس حج البیت من استطاع إلیه سبیلا »[15]

«و براى خدا بر مردم است كه آهنگ خانه (او) كنند، آنها كه توانايى رفتن به سوى آن دارند.»

روشن است که این آیات تنها بیانگر وجوب و لزوم اصل نماز، روزه، زکات و حج است و جزئیات فراوان آنها بیان نشده است. از این رو نمی­توان مدعی شد که قرآن به تنهایی کافی است.

در زمان خود پیامبر و بعد از رحلت آن بزرگوار، ‌گفتگوهایی میان مردم به عنوان ایجاد شک و تردید در ارزش سنت به وقوع پیوست مثلا وقتی عبدالله بن عمر می خواست تا هر آنچه رسول خدا فرموده و او یادداشت کرده را حفظ کند،‌ قریش او را بازداشتند و گفتند: «پیامبر نیز مانند ما بشری است گاه از روی خشم و گاه از روی رضا سخن می گوید!» او نیز از نوشتن و حفظ کردن آنها خودداری کرد. پیامبر وقتی از موضوع مطلع شدند، فرمودند: ‌« بنویس، سوگند به خدایی که جان من در دست قدرت اوست، ‌سخنی از من سرنزده مگر آنکه تمام حقیقت بوده است».[16] یعنی هرگز من از روی احساسات یا اشتباه سخن نگفته ام و از جمله کارهایی که پیامبر بدان وسیله از اقدام قریش در زمینه جلوگیری از ضبط سخنان ایشان انجام دادند ،‌هشداری بود که به عنوان پیشگیری خطاب به مردم به عمل آورده و فرمودند : « لا الفین احدکم علی اریکته یأتیه الأمر من أمری مما أمرت به أو نهیت عنه فیقول : لاندری ما وجدنا فی کتاب الله اتبعناه »[17] . یعنی «نبینم یکی از شما را در موقعیتی که یکی از دستورات مرا دریافت می کند و من در آن به چیزی امر کرده یا از چیزی جلوگیری نموده­ام، آنگاه بگوید چنین چیزی را نمی شناسیم و فقط آنچه را که در کتاب خدا بیابیم به آن عمل می کنیم.»

خضری می گوید: «حجیت سنت از ضروریات دین است و مسلمانان در مورد سندیت آن اتفاق نظر دارند و قرآن حجیت آن را صریحا اعلام می دارد.»[18]

در این مورد که سنت ، تمام آن چیزی است که از رسول ( صلی الله علیه و آله ) صادر شده اعم از قول، فعل و تقریر نزاعی نیست.[19] در نتیجه هر آنچه که پیامبر فرموده اند حجت است مخصوصا با حدیثی که بیان شد و هر آنچه که ایشان تقریر فرموده اند ـ یعنی در برابر عملی سکوت کرده اند که نشان از تأیید آن عمل بوده ـ نیز حجت است. البته برخی از اصولیون در اعتبار و حجیت تقریر ، قدرت انکار معصوم را شرط دانسته اند و ناگفته معلوم است که چنین شرطی در تمام انواع و اقسام سنت باید مطرح باشد و این مشخص است که سکوت فردی در صورت عدم قدرت بر انکار ، دلیل جواز عمل نیست ، بلکه سکوت در چنین موردی راه منحصر به فرد تقیه می باشد .[20] و هر آنچه از فعل پیامبر بر ما رسیده است نیز حجت است ( البته مختصات پیامبر مانند ازدواج دائم با بیش از 4 زن و برخی دیگر ، کارهایی که از روی اراده سر نمی زند جزو سنت نبوده و برای دیگران حجت نخواهد بود[21] ) مانند : وضو ، نماز و ... .

چنان که از کتب روایی و سیره استفاده می شود ، نماز و وضو از همان اول بعثت تشریع شده بود ، زیرا رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) همراه علی (علیه السلام) و خدیجه (سلام الله علیها)‌ نماز می گزاردند . چنانچه در روایتی آمده : « و کان اول ما افترض علیه من الصلوه الظهر ، أتاه جبرئیل فأراه الوضوء ، فتوضأ رسول الله کما توضأ جبرئیل ثم صلی لیریه کیف یصلی ، فصلی رسول الله . و روی بعضهم أن الظهر الصلوه الوسطی أول صلوه صلاها رسول الله ، و کان یوم الجمعه ، ثم أتی خدیجه بنت خویلد فأخبرها فتوضأت و صلت ،‌ثم رآه علی بن أبی طالب ففعل کما رآه یفعل ».[22]

البته بیان و بررسی نمونه هایی از سنت رسول الله(صلی الله علیه و آله) ، در حوصله این تحقیق نمی گنجد و نیاز به تحقیقی مستقل دارد ، و طرح این نمونه تنها به عنوان مثالی از سنت نبوی بود .

در حقیقت نمی توان بدون سنت ، معتقد به مفهومی برای اسلام شد .

اکنون که ضرورت حجیت سنت مشخص شد به اقامه ی دلیل و برهان بر حجیت آن می پردازیم :

گفتار سوم : اثبات حجیت سنت نبوی از منظر قرآن کریم

قرآن کریم در آیات فراوانی به مسئلة جحیت سنت نبوی پرداخته و ابعاد گوناگون سنت نبوی را تأیید کرده است. آیات یادشده را می توان در چهار محور ارائه کرد:

الف ـ حجیت داوری پیامبر(صلی الله علیه و آله)

یکی از ابعاد سنت نبوی مسئلة داوری ایشان در دادگاه و رفع مشاجرات است. قرآن کریم در این باره می­فرماید:

«إنما کان قول المؤمنین إذا دعوا إلی الله و رسوله لیحکم بینهم أن یقولوا سمعنا و أطعنا و اولئک هم المفلحون»[23]

«سخن مؤمنان، هنگامی که به سوی خدا و رسولش دعوت شوند تا میان آنان داوری کند ، تنها این است که می گویند: « شنیدیم و اطاعت کردیم » و اینها همان رستگاران واقعی هستند.»

در این آیه خداوند متعال از مومنانی که به داوری پیامبر گردن نهاده و عمل می­کنند، به نیکی یاد کرده است که خود دلیلی برای حجیت داوری پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است.

خداوند متعال در آیه­ای دیگر می­فرماید:

«و ما کان لمؤمن و لا مؤمنه إذا قضی الله و رسوله أمرا أن یکون لهم الخیره من أمرهم و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضللا مبینا»[24]

«هیچ مرد و زن با ایمانی حق ندارد هنگامی که خدا و پیامبرش امری را لازم بدانند، اختیاری (در برابر فرمان خدا) داشته باشد؛ و هرکس نافرمانی خدا و رسولش را کند ، به گمراهی آشکاری گرفتار شده است ».

همچنین می­فرماید:

«فلا و ربک لایؤمنون حتی یحکموک فیما شجر بینهم ثم لا یجدوا فی انفسهم حرجا مما قضیت و یسلموا تسلیما»[25]

«به پروردگارت سوگند که آنها مؤمن نخواهند بود، مگر اینکه در اختلافات خود، تو را به داوری طلبند؛ و سپس از داوری تو، در دل خود احساس ناراحتی نکنند و کاملا تسلیم باشند»

بر اساس نص صریح این آیه، ایمان واقعی در صورتی تحقق می­یابد که افراد از حکم صادرشده به وسیلة پیامبر در محاکم قضایی حتی در دل نیز احساس ناراحتی نکنند. این آیه دلیلی روشن بر حجیت سنت نبوی در ساحت داوری قضایی است.

ب. برابری اطاعت از پیامبر با اطاعت از خداوند

از جمله اموری که می­توان به وسیلة آن حجیت سنت نبوی را ثابت کرد، برابری اطاعت از پیامبر با اطاعت از خداوند است. قرآن کریم در این باره می­فرماید:

«من یطع الرسول فقد أطاع الله »[26]

«کسی که از پیامبر اطاعت کند، خدا را اطاعت کرده است.»

«یا أیها الذین ءامنوا أطیعوا الله و أطیعوا الرسول»[27]

«ای کسانی که ایمان آورده اید ! از خدا و رسول اطاعت کنید.»

«و من یعص الله و رسوله فقد ضل ضللا مبینا»[28]

«و هر کس نافرمانی خدا و رسولش را کند به گمراهی آشکاری گرفتار شده است.»

« قل أطیعوا الله و الرسول فإن تولوا فإن الله لا یحب الکافرین »[29]

«بگو «از خدا و فرستاده (او) ، اطاعت کنید! و اگر سرپیچی کنید خداوند کافران را دوست نمی دارد».

در تمام آیات یادشده دستور به اطاعت از رسول گرامی اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) داده شده است، این دستور اولا مطلق بوده و به چیزی تخصیص و تقیید نخورده است، ثانیا اینکه دستور به اطاعت از پیامبر داده می­شود، نشان از حجیت گفتار و فرامین او دارد.

ج. معرفی پیامبر به عنوان الگوی حسنه

قرآن کریم پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) را الگو و اسوة حسنه معرفی می­کند و می­فرماید:

«لقد کان لکم فی رسول الله اسوه حسنه لمن کان یرجوا الله و الیوم الآخر»[30]

«مسلماً برای شما در زندگی رسول خدا سرمشق نیکویی بود، برای آنها که امید به رحمت خدا و روز رستاخیز دارند.»

در این آیه، پیامبر به عنوان اسوه حسنه به صورت مطلق و بدون استثنا معرفی شده است، از این رو می­توان بر این باور شد که تمام گفتار و کردار ایشان برای مسلمانان حجت است.

د. لزوم تمسک به تمام آموزه های پیامبر

قرآن کریم در برخی آیات خود به مسلمانان دستور می­دهد آنچه پیامبر برای شما آورده گرفته و از آنچه نهی می­کند، اجتناب کنید. برخی از این آیات عبارت­اند از:

الف. «و ما آتاکم الرسول فخذوه و ما نهاکم عنه فانتهوا و اتقوا الله إن الله شدید العقاب »[31]

«آنچه را رسول خدا برای شما آورده بگیرید، و از آنچه نهی کرده خودداری نمایید و از ( مخالفت ) خدا بپرهیزید که خداوند کیفرش شدید است! »

بر اساس این آیه اولا هر آنچه از پیامبر صادر شده اعم از رفتار، ‌گفتار ، تقریرو کتابت ایشان را در برمی گیرد.

ثانیا واژة «الرسول» به معنی آن است که اطاعت از ایشان، از حیث رسالت و انتساب ایشان به خداوند است.

ثالثا مخالفت با سنت مستوجب عقاب خواهد شد.

ب. «قل یا أیها الناس إنی رسول الله إلیکم جمیعا الذی له ملک السموات و الأرض لا إله إلا هو یحیی و یمیت فآمنوا بالله و رسوله النبی الأمی الذی یؤمن بالله و کلماته و اتبعوه لعلکم تهتدون »[32]

«بگو: «ای مردم ! من فرستاده خدا به سوی همه شما هستم؛ همان خدایی که حکومت آسمانها و زمین، از آن اوست؛ معبودی جز او نیست؛ زنده می کند و می میراند. پس ایمان بیاورید به خدا و فرستاده اش، آن پیامبر درس نخوانده ای که به خدا و کلماتش ایمان دارد؛ و از او پیروی کنید تا هدایت یابید!»

در این آیه نیز خداوند متعال، مسلمانان را به پیروی و تبعیت مطلق از سخنان ایشان فرا می­خواند؛ و این خود دلیلی بر حجیت مطلق سنت ایشان است.

هـ. عصمت پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم)

از دیگر دلایلی که می­توان از طریق آن، حجیت سنت نبوی را ثابت کرد، عصمت آن حضرت است. آنگاه که عصمت ایشان ثابت شود، روشن است که سخنان و افعال ایشان حجیت خواهد داشت.

راجع به عصمت پیامبران و محدودة آن دیدگاه­های مختلفی میان متکلمان مکاتب مختلف اسلامی به چشم می­آید. آنچه در این مجال ضروری است، بررسی این مسئله از دیدگاه قرآن کریم است.

قرآن کریم پیامبران بزرگ الاهی همچون حضرت ابراهیم، اسحاق، یعقوب، یوسف و موسی، علیهم السلام را انسان­هایی «مخلَص» معرفی می­کند و می­فرماید:

«واذکر عبادنا ابراهیم و إسحاق و یعقوب أولی الایدی و الابصار ، إنا أخلصناهم بخالصه ذکری الدار »[33]

«و به خاطر بياور بندگان ما ابراهيم و اسحاق و يعقوب را، صاحبان دستها (ى نيرومند) و چشمها (ى بينا)! ما آنها را با خلوص ويژه‏اى خالص كرديم، و آن يادآورى سراى آخرت بود! و آنها نزد ما از برگزيدگان و نيكانند.»

«واذکر فی الکتاب موسی إنه کان مخلصا و کان رسولا نبیا»[34]

«و در اين كتاب (آسمانى) از موسى ياد كن، كه او مخلص بود، و رسول و پيامبرى والا مقام»

« کذلک لنصرف عنه السوء و الفحشاء إنه من عبادنا المخلصین »[35]

«اين­چنين كرديم تا بدى و فحشا را از او [حضرت یوسف (ع)] دور سازيم چرا كه او از بندگان مخلص ما بود.»

واژه «مخلص» در آیات فوق دلالت دارد بر اینکه خداوند پیامبران خود را برای طاعتش خالص گردانیده به گونه ای که با معصیت او در نیامیخته است و این از بلندمرتبه­ترین مقامات عبودیت است.[36] به دیگر بیان، واژه «مخلص» دلالت روشنی بر عصمت است، زیرا خداوند فرد مخلص را خالص گردانیده است و معصیت کار را هرگز نمی توان مخلص دانست.

در خصوص پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) نیز آیات متعددی وجود دارد که بیان­گر عصمت ایشان است. برخي از آنها عبارتند از:

«و إِن كَادُواْ لَيَفْتِنُونَكَ عَنِ الَّذِى أَوْحَيْنَا إِلَيْك لِتَفْترَِىَ عَلَيْنَا غَيرَْه و إِذًا لاَّتخََّذُوكَ خَلِيلا ولولا ان ثبتناک لقد كدت ترکن الیهم شیئا قلیلا»[37]

«نزديك بود آنها تو را (با وسوسه‏هاى خود) از آنچه بر تو وحى كرده‏ايم بفريبند، تا غير آن را به ما نسبت دهى و در آن صورت، تو را به دوستى خود برمي‌گزينند و اگر ما تو را ثابت قدم نمى‏ساختيم، نزديك بود به آنان متمايل شوى.»

افزون بر آن، بسیاری از مفسران شیعه و سنی در تفسیر این آیه بر این نظر هستند که واژه «تثبیت» به معناى عصمت و حفظ الاهى است و قرآن كريم در این آیه در مقام القای این مطلب است که اگر خداوند متعال پیامبر خود را حفظ نمی‌کرد، ممکن بود میل اندکی به مشرکان پیدا کند.[38]

فخررازی از مفسران بزرگ اهل سنت نیز با طرح شبهاتی از سوی منکران عصمت پيامبران ـ که این آیه را دلیل بر صدور گناه از پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دانسته‌اند ـ و پاسخ به آن شبهات، بر دلالت این آیه بر عصمت پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم تاکید می‌کند.[39]

در منابع شیعی نیز روایاتی دال بر استناد ائمه اطهار علیهم السلام به آیه مذکور برای اثبات عصمت پیامبر گرامی اسلام صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دارد، چنانکه امام کاظم علیه‌السلام از امام صادق علیه‌السلام نقل می‌کند که فرمودند:

«ولولا ان ثبتناک لقد ترکن الیهم شیئا قلیلا» پس معناي آن، چنين است كه اگر قلب تو را بر امر حق به وسيله نبوت و عصمت ثابت قدم قرار نمي‌داديم، قطعا تو به سوي آنان گرايش پيدا مي‌كردي ... اما تو به دليل آنكه ما تو را به وسيله عصمت، ثابت‌قدم كرده بوديم، به سوي آنها گرايش پيدا نكردي.»[40]

از دیگر آیاتی که می‌توان با توجه به آ‌ن به تلقي مسلمانان نخستين راجع به عصمت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم دست يافت، آیات زیر است:

 «ما ضل صاحبكم وما غوى * وما ينطق عن الهوى * إن هو إلا وحي يوحى»[41]

«هرگز يار شما [محمّد «صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم»] منحرف نشده و مقصد را گم نكرده است، و هرگز از روى هواى نفس سخن نمى‏گويد! آنچه مى‏گويد چيزى جز وحى كه بر او نازل شده نيست‏.»

بر اساس معناي عرفي و ظاهر اين آيات، پیامبر اكرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم کسی است که گمراه نشده، از روی هوی و هوس سخن نمی‌گوید و آنچه که می‌گوید، همان وحی است.

در برخي تفاسير روايي اهل سنت، ذيل همين آيات رواياتي از پيامبر گرامي اسلام نقل شده است كه فرمودند: «من چيزي جز حق نمي‌گويم. برخي از اصحاب گفتند: اي رسول خدا تو با ما شوخي و مزاح هم مي‌كني. پيامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم فرمود: من چيزي جز حق نمي‌گويم.»[42]

همچنين اين روايت نيز نقل شده كه فرمودند: «آنچه به شما خبر مي‌دهم كه از جانب خداوند است، ترديدي در آن نيست.»[43]

گفتني است مفسران شیعه و سنی در تفسیر این آیات بر دو گروه شده‌اند: گروهی از آنها بر اين باور شده‌اند كه اين آيه در مقام بيان عصمت پیامبر گرامی اسلام 6در مقام ابلاغ وحی است[44] و گروه دوم از مفسران اهل سنت پا را فراتر نهاده و تأكيد كرده‌اند كه اين آيه بيان‌گر عصمت پیامبر در تمام افعال و اقوال است.[45]

اینک که عصمت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم روشن شد، حجیت سنت ایشان نیز ثابت می­گردد.

نتیجه­گیری

نتایج به دست­آمده از این نوشتار عبارت­اند از:

سنت نبوی به مجموعه­ای از سخنان و رفتارها و تقریرهای پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم گفته می­شود.

اهمیت و جایگاه سنت نبوی چنان والاست که بدون حجیت آن، بسیاری از عبادات و افعال اختیاری مکلفان بدون حکم باقی خواهد ماند.

قرآن کریم از طرق مختلف به اثبات حجیت سنت نبوی پرداخته است.

خداوند متعال از پیامبر خود به عنوان الگوی حسنه یاد کرده، اطاعت از او را همچون اطاعت از خود قرار داده و مردم را به گرفته اوامر و نواهی او فرمان داده است و بدین ترتیب سنت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم را امضا نموده است.

آیاتی فراوانی در قرآن کریم وجود دارد که به بیان­گر عصمت پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم هستند و از این طریق نیز سنت ایشان قابل اثبات است.

فهرست منابع

1.                    قرآن کریم

2.                    آلوسی،‌ سیدمحمود، روح المعانی في تفسير القرآن العظيم، بيروت، دارالكتب العلمية، 1415ق.

3.                    ابن حنبل، احمد، مسند احمد، بیروت، دار صادر.

4.                    ابن کثیر قرشی دمشقی، اسماعیل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، دارالاندلس

5.                    ابن منظور،محمدبن مکرم،لسان العرب،داراحیاءالتراث العربی،لبنان،سوم،1419ه.

6.                    أبوریه ، محمود ، اضواء علی السنه المحمدیه أو دفاع عن الحدیث ، دارالکتب الاسلامی ، قم ، دوم ، 1428 ه .

7.                    الاصفهانی،راغب،مفردات الفاظ القرآن الکریم،طلیعه النور،بی جا،1427ه.

8.                    البیهقی،احمدبن الحسین،السنن الکبری،دارالفکر،بیروت،بی تا.

9.                    الترمذي، محمد بن عيسي، سنن الترمذي، تحقيق عبدالوهاب بن عبداللطيف، بيروت، دارالفكر، 1403ق.

10.                 تستري، سهل بن عبدالله، تفسير التستري، بيروت، دارالكتب العلمية، 1423ق.

11.                 الجوهری، اسماعیل بن حماد ، الصحاح تاج اللغه و صحاح العربیه ، دارالعلم للملایین،بیروت،1399ه.

12.                 الحسینی الزبیدی، محمدمرتضی ، تاج العروس من جواهرالقاموس، التراث العربی، بیروت،1408ه.

13.                 حکیم، محمدتقی، سنت در قانونگذاری اسلام، ابراهیم سیدعلوی، شریعت، تهران، بی تا.

14.                 حمیری، إبن هشام، السیره النبویه، دار احیاء التراث العربی، لبنان، بی تا.

15.                 زحیلی، وهبة، المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج، بیروت، دارالفکر، 1991

16.                 ساطبی، أبی اسحاق، الموافقات فی اصول الشریعه ، دارالکتب المفید،لبنان،اول،1422ه،

17.                 شریف لاهیجی، محمد بن علی، تفسیر شریف لاهیجی، موسسه مطبوعاتی علمی، 1340ش.

18.                 طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، موسسة الاعلمی للمطبوعات، 1417ق

19.                 طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، یروت، دارالمعرفة، 1406ق

20.                 طبري، محمد بن جرير، جامع البيان، بيروت، دارالمعرفة، 1412ق.

21.                 الطریحی ، فخر الدین ،‌ مجمع البحرین ، مؤسسه البعثه ، قم ، 1416 ه

22.                 شیخ طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، بیروت، دار احیاء التراث العربی

23.                 الغزالی،محمد،السنه النبویه بین اهل الفقه و اهل الحدیث،دارالشروق،قاهره،1996.

24.                 طنطاوی، ‌سیدمحمد، تفسیرالوسیط للقرآن الكريم، بي‌تا، بي جا.

25.                 طیب، سید عبدالحسین، اطیب البیان فی تفسیر القرآن، تهران، انتشارات اسلام، 1378ش.

26.                 فخر رازی، محمد بن عمر، مفاتیح الغیب، بیروت، دار احیاء التراث العربی، 1420ق

27.                 الفراهیدی، خلیل بن احمد، العین، قم، نشر اسوه، 1414ه.

28.                 قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، تهران، موسسه طبع و نشر وزارت ارشاد، 1366ش.

29.                 مدرسی یزدی، محمدرضا، تشیع در تسنن، انصاریان، قم، اول،1381،

30.                 مراغی، احمد مصطفی، تفسیر المراغی، بیروت، داراحیاء ا لتراث العربی.

31.                 مغنیه، ‌محمدجواد،‌ تفسیر الکاشف، تهران، دارالكتب الاسلامية، 1424ق.

32.                 مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1381

33.                 موسی ، محمدیوسف،تاریخ الفقه الاسلامی،دارالکتب الحدیثه، قاهره، اول،1378ه،

34.                 نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث، قم انتشارات مرکزمدیریت حوزه علمیه قم، ششم،1386.

35.                 الهورینی، نصر، قاموس المحیط، بی جا، بی تا.

36.                 یعقوبی، ابن أبی یعقوب احمد، تاریخ یعقوبی، منشورات الشریف الرضی،1373.

 

 



[1] . الفراهیدی،خلیل بن احمد،ترتیب کتاب العین،اسوه، قم،1414ه،ج1،ص348.

[2] . ابن منظور،محمدبن مکرم،لسان العرب،دار احیاء التراث العربی،لبنان،سوم،1419ه ،ج3،ص53. و نیز ر.ک. الاصفهانی ،راغب ، مفردات الفاظ القرآن الکریم،طلیعه النور،بی جا،1427ه، ص 219 و الحسینی الزبیدی ،محمدمرتضی،تاج العروس من جواهر القاموس،التراث العربی،بیروت،1408ه ،ج5، ص 464.

[3] . الجوهری ، همان ، ج 5 ، ص 2138، ابن منظور، همان‌ ، ج 6 ، ص 399 ، الهورینی ، نصر ، قاموس المحیط ، بی نا ، بی تا ، ج 2 ، ص 54، الطریحی ، فخر الدین ،‌ مجمع البحرین ، مؤسسه البعثه ، قم ، اول ، 1416 ه ، ج 2 ، ص 436. . الاصفهانی ، همان ،‌ ص 429.

[4] . حنبل، احمد، مسند حنبل، ج4، ص361.

[5] . حکیم ، محمد تقی ، سنت در قانونگذاری اسلام ، ابراهیم سیدعلوی ، شریعت ، تهران، بی تا، ص 6.

[6] . نصیری، علی، آشنایی با علوم حدیث ، مرکزمدیریت حوزه علمیه قم، قم ، ششم،1386،ص 24.

[7] .الغزالی،محمد،السنه النبویه بین اهل الفقه واهل الحدیث،دارالشروق،قاهره،1996،ص32.

[8] . أبوریه، محمود، اضواء علی السنه المحمدیه أو دفاع عن الحدیث، دارالکتب الاسلامی، قم، دوم،1428ه،ص 40.

[9] . بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوة، ج7، ص183 و 184.

[10] . نحل / 44 .

[11] . حشر / 7 .

[12] . مدرسی یزدی، محمدرضا، تشیع در تسنن، انصاریان، قم، اول،1381،صص 110-111.  حکیم ، همان ، ص 12.

[13] . بقره / 43 .

[14] . بقره / 183 .

[15] . آل عمران / 97 .

[16] . حکیم ،‌همان ، صص 10-9.

[17] . ساطبی،أبی اسحاق،الموافقات فی اصول الشریعه ، دارالکتب المفید،لبنان،اول،1422ه،ج4،ص 15.

[18] . حکیم ، همان ، ص 13.

[19] .  موسی ، محمدیوسف،تاریخ الفقه الاسلامی،دارالکتب الحدیثه،قاهره،اول،1378ه،ص 21.

[20] . حکیم ، همان ، صص 149-148.

[21] . حکیم ، همان ، ص 142.

[22] . ابن أبی یعقوب،احمد،تاریخ بعقوبی،منشورات الشریف الرضی،بی جا،اول،1373،ج2،ص23.  إبن هشام،السیره النبویه، دار احیاء التراث العربی، لبنان،بی تا،ج 1،ص 260.

[23] . نور / 51.

[24] . احزاب / 36.

[25] . نساء / 65 .

[26] . نساء / 80 .

[27] . نساء / 59 .

[28] . احزاب / 36 .

[29] . آل عمران / 32 .

[30] . احزاب / 21 .

[31] . حشر / 7 .

[32] . اعراف / 158.

[33] . ص / 46-45.

[34] . مریم / 51 .

[35] . یوسف / 24 .

[36] . طباطبایی، محمدحسین،المیزان فی تفسیرالقرآن،الأعلمی للمطبوعات ، لبنان،دوم،1393ه ، ج14،ص63.

[37] . اسراء/73 و 74.

[38] .  برای نمونه، ر.ک. طبري، محمد بن جرير،  جامع البيان، ج15، ص89، شیخ طوسی،‌ التبیان،‌ج6، ص507، طبرسي، فضل بن حسن، مجمع البيان، ج6، ص665،  فخررازی، محمد بن جرير، مفاتیح الغیب، ج21،ص379، ابن کثیر،‌ اسماعيل بن عمرو، تفسیرالقرآن العظیم، ج5،ص91، آلوسی،‌سیدمحمود، روح المعانی، ج8،ص123 و ... .

[39] . فخر رازی، محمد بن عمر،‌ مفاتیح الغیب،‌ج21،ص379و 380.

[40] قمی مشهدی، محمد بن محمدرضا، تفسير كنز الدقائق و بحر الغرائب، ج‏7، ص: 467.

[41] . نجم/2- 4.

[42] . ابن کثیر، اسماعيل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، ج7، ص411و 412،  مراغی، احمد بن مصطفي،‌ ‌تفسیر المراغی، ج27، ص45. و نيز ر.ک. احمد حنبل، مسند احمد، ج2، ص340، ترمذي، محمد بن عيسي، سنن ترمذی، ‌ج3،ص 241. ترمذی این حدیث را حسن دانسته است.

[43] . سيوطي، عبدالرحمن بن ابي‌بكر، الدر المنثور، ج6، ص122.

[44] . برای نمونه، ر.ک. شیخ طوسی، التبیان،‌ج9، ص421. طبرسی،‌ فضل بن حسن، مجمع البیان، ج9، ص262، ابن کثیر، اسماعيل بن عمرو، تفسیر القرآن العظیم، ج7، ص411و 412، مراغی،‌ احمد بن مصطفي،‌ تفسیر المراغی، ج27، ص45. زحیلی، وهبة بن مصطفی، التفسیر المنیر،‌ ج27، ص100،ص262، شریف لاهیجی، محمد بن علی،‌ تفیسر شریف لاهیجی، ج4،ص289، طباطبایی،‌ سیدمحمدحسین، الميزان، ج19،ص27.

[45] . برای نمونه، ر.ک. طنطاوی، ‌سیدمحمد، تفسیرالوسیط، ج14، ص58،‌ طیب، سیدعبدالحسین، ‌اطیب البیان،‌ج12،‌ص322، تستری، ‌سهل بن عبدالله، تفسیر التستری، ج1،ص156، مغنیه، ‌محمدجواد،‌ تفسیر الکاشف، ج7، ص173، مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج22، ص478.