جواهر محمدی
شبهات موجود بر اعجاز قرآن كريم
الف. آزادی عقیده یا اجبار در ایمان
8- ناسازگاری قرآن با واقعیتهای
علمی
اگر چه تمام پيامبران الاهي داراي معجزاتي
بودهاند، اما قرآن كريم به عنوان معجزه جاويدان پيامبر گرامي اسلام، تنها معجزه يك
پيامبر الاهي است كه اكنون در اختيار بشر وجود دارد. آنچه كه در اين نوشتار مورد
تأكيد است، اثبات معجزهبودن قرآن كريم و آنگاه پاسخ به شبهاتي حول اعجاز قرآن است.
بر اساس يافتههاي اين تحقيق وجه اعجاز قرآن كريم در فصاحت و بلاغت خلاصه نميشود،
بلكه اعجاز قرآن كريم وجوه متعددي دارد. شبهات وارد بر اين وجوه نيز هيچ يك شايستگي
خدشه در آن را ندارند.
اگر
چه به طور کلی با عواملی همچون اِخبار پیامبران پیشین و نیز ملاحظه قرائن و شواهد
گوناگون بر صدق مدعای مدعی نبوت، میتوان به صدق مدعای وی پی برد، اما مهمترین
راه شناخت یک پیامبر ارائه معجزه از سوی اوست.
قرآن در
طول 23 سال بر وجود پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نازل شد و معجزه بودن آن امري
است كه مورد اتفاق تمام مسلمانان است.
قرآن
خود با دعوت مخالفان به مبارزه و ارائه حتي يك سوره مانند آن، اعجاز خود را ثابت
كرده است و از اين جا بود كه بحث از دليل و وجوه اعجاز قرآن مطرح
شد.
بحث از
وجوه اعجاز قرآن كريم پيشينهاي طولاني دارد و انديشمندان مسلمان در منابع تفسيري و
كلامي به بحث از آن پرداختهاند. اگر محور اصلي ما در اين نوشتار پاسخگويي به
شبهات حول اعجاز قرآن كريم است، اما ابتدا گذري اجمالي به اثبات اصل اعجاز قرآن
خواهيم داشت.
در
تعريف معجزه گفته شده كه معجزه عبارت است از کار خارق العادهای که همراه با ادعای
نبوت بوده و با اراده خداوند متعال از شخص مدعی نبوت ظاهر میشود؛ ولی اگر کار خارق
العادهای از بندهای صالح سر زند که مدعی نبوت نباشد، کرامت نامیده می شود.[1]
به
ديگر بيان مي توان گفت كه امور و پديده هاي عالم به طور كلي بر دو دسته
هستند:
1.اموري
كه علت آن را با امور حسي ميتوان به دست آورد؛
اين قسم
از امور را امور عادي و متعارف ميناميم.
2.اموري
كه همه علل و اسباب آنها را نميتوان از طريق بررسيهاي حسي و تجربي به دست
آورد.
اين قسم
از امور را امور خارق العاده و غيرعادي مي ناميم.
حال
امور خارق عادت را مي توان به دو دسته تقسيم كرد:
الف.
اموري كه علل و اسباب آن مي تواند در اختيار
بشر قرار گيرد و آدمي مي تواند با آموزشهاي ويژهاي به انجام چنين
كارهايي اقدام كند.
اين
امور همان اموري است كه مرتاضان و ساحران آن را انجام مي
دهند.
ب.
اموري كه تحقق آنها تنها
به اذن خداوند است و عامل بشري در تحقق آن تأثيري ندارد.
چنين
اموري اگر همراه با ادعاي نبوت باشد را معجزه مي نامند.
با
توجه به آنچه كه گذشت مي توان تفاوتهاي ميان معجزه و ديگر امور خارق عادت را
ميتوان چنين تبيين كرد:
اولا
معجزه قابل آموزش نيست، در حاليكه امور خارق عادت را مي توان ياد
گرفت؛
ثانيا
هدف معجزه اثبات نبوت شخص مدعي نبوت است، در حاليكه هدف در امور خارق عادت غير از
اين است.[2]
معجزات
پیامبران در ادوار گوناگون به حسب اقتضائات آن زمان است؛ به عنوان مثال معجزه حضرت
موسی علیهالسلام در عصری که عصر نفوذ ساحران بود، اژدها شدن عصای آن حضرت بود و
معجزه حضرت عیسی علیهالسلام اموری همچون شفادادن بیماران، ساختن کبوتری گلی و
دمیدن روح در آن و ... بود.
[3]
پیامبر
گرامی اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) معجزات فراوانی از قبيل شق القمر،
معراج، مباهله با اهل کتاب و خبرهاي
غیبی و ... داشته است؛[4]
با
وجود اين، مهمترين معجزه پیامبر گرامی اسلام، قرآن کریم است که معجزهای از سنخ
معنا بوده و جاویدان است؛
قرآن
کریم برای اثبات حقانیت خود به دفعات مخالفان خود را به تحدی فراخوانده است، در
برخي موارد از مخالفان خود، تقاضاي مثل قرآن را كرده است،[5]
در برخي موارد تقاضاي آوردن ده سوره مانند سوره هاي قرآن را كرده است؛[6]
در برخي موارد نيز تقاضاي آوردن حتی یک سوره را کرده است.[7]
حال
اينكه قرآن كريم مخالفان خود را به تحدي و مبارزه طلبي فراخوانده است، بدين معناست
كه اولا كسي نميتواند مانند قرآن را نمي تواند ارائه كند؛
ثانيا
تا كنون تلاش هاي فراواني براي ارائه كتابي مانند قرآن شده است كه هيچ يك به نتيجه
نرسيده است.
با
توجه به آنچه كه گذشت مي توان به اين نتيجه رسيد كه قرآن كريم معجزه پيامبر گرامي
اسلام(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است.
وجوه
اعجاز قرآن كريم
اگر
چه از ديرباز فصاحت و بلاغت قرآن به عنوان وجه اعجاز قرآن کریم معرفي ميشد، اما
بايد مدعي شد كه اموري ديگر را نيز ميتوان به عنوان وجوه اعجاز نام برد كه
عبارتند از:
الف.
آورنده آن فردی امی و درسنخوانده بود؛
ب. با وجود آنکه قرآن کریم در مدت 23 سال
بر پیامبر نازل شد، اما هیچگونه ناهماهنگی یا تعارض در آن وجود
ندارد؛
ج.
در قرآن کریم اصول کلی زندگی انسانی مطابق با فطرت وجود دارد که هرگز در طول زمان
کهنه نشده و کارایی خود را از دست ندادهاند.
د.
وجود آیات دال بر اسرار آفرینش و نیز
برخی مطالب موافق با اکتشافات علمی روز که قرنها پیش از آن خبر داده شده بود،
از دیگر وجوه اعجاز است.
ه.
پیشگویی قرآن از برخی حوادث مانند غلبه روم و ... .[8]
شبهاتی
که در مورد قرآن به آنها در اینجا پرداخته میشود برخی مربوط به اصل اعجاز قرآن است
و برخی مربوط به وجوه اعجاز قرآن.
شبهه
تماثل مربوط به اصل اعجاز است. براساس قانون تماثل که میگوید: «حکم الامثال فی ما
یجوز و فی ما لا یجوز واحد»، اگر این قرآن سخن بشر باشد نه کلام خدا پس افراد بشر
که مانند رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در بشر بودن هستند باید بتوانند
کتابی این چنین بیاورند و اگر نتوانند چنين كنند، روشن میشود که قرآن، کتاب الهی
است نه بشری. این قانون قانون عقلی است و مشرکین نیز آن را قبول دارند وگرنه،
نمیشد براساس آن استدلال کرد. [9]
مشرکین
از همین قانون بر ضد وحی و نبوت استفاده کرده، میگویند: براساس قانون تماثل اگر
کسی ادعای پیامبری کند و ادعای او راست باشد و طبق گفته خودش که میگوید من بشری
مانند شما هستم «قل انما انا بشر مثلکم»[10]
و بر او وحی میشود و ملائکه را میبیند پس چرا برای ما این حالت پیش نمیآید و وحی
بر ما نازل نمیشود و فرشتگان را نمیبینیم؟ مگر ما نیز مانند او نیستیم؟ و مگر
قانون تماثل نمیگوید در افراد مانند هم اگر چیزی در مورد یکی از آنها ممکن بود
برای سایرین هم ممکن است؟
مشرکان
با بهانه قرار دادن این قانون میگفتند تا زمانیکه بر ما وحی نازل نشود ما سخنان
تو را تأیید نمیکنیم و صحت و حقانیت وحی را قبول نمیکنیم.
شبهه
مطرح شده یک اشکال عمومی است که به اعجاز همه انبیاء مربوط میشود و مختص قرآن
نیست. زیرا هر پیامبری با معجزهای که به همراه داشت با مخالفان خود به تحدی
برمیخواست، و دشمنان و مخالفان نیز میتوانند براساس قاعده تماثل بگویند چون تو
بشری مانند ما هستی، پس ما هم باید بتوانیم همانند تو معجزه
بیاوریم.
پاسخ
شبهه
مشرکان
در هنگام دیدن معجزات انبیاء میگفتند:
«لَن نُّؤْمِن حَتى نُؤْتى مِثْل مَا
أُوتىَ رُسُلُ اللَّه»[11]
«به تو
ایمان نمیآوریم مگر اینکه به آنچه به رسولان الهی داده شده است به ما نیز داده
شود،»
خداوند
متعال در مقابل آنها میفرماید:
«أعلَمُ
حَیثُ یَجعَلُ رِسالَتَه»[12]
«خداوند
میداند که رسالتش را در چه کسی قرار دهد.»
بدين
معنا كه رسالت در جایی قرار میگیرد که لیاقت و طهارت و عصمت در آنجا باشد. اگر
پیامبر به دستور خدا میگوید من بشری مثل شما هستم: «قُل إنَّما أنَا بَشَرٌ
مِثلُکُم»[13]
بعد از آن هم میگوید: «یُوحی إلَی»، یعنی دریافت وحی و داشتن معجزه مربوط به ویژگی
روحی فوق العادهای است که او دارد و دیگر افراد عادی بشر آن را ندارند و به دلیل
همان ویژگی در لیاقت است که وحی به او داده شده است و رسالت الهی به گزاف به هر
بشری داده نمیشود. بنا براین اگرچه قانون تماثل تخصیص ناپذیر است ولی آن حضرت به
دلیل خصیصه فوق العادهای که دارد تخصصا از این قانون خارج است. [14]
البته
با دقت در این مسئله و تحلیل آن بدست میآید که قانون تماثل محدوده خاص خود را دارد
و در این مورد چون پیامبر(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) از شخصیت معنوي بالا و همچنین
از لحاظ سعه روح و شرح صدر و مقام عصمت برخوردار میباشد و سایر افراد در این موارد
مانند پیامبر نیستند، لذا در وجود مبارک پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)
قابلیتهایی وجود دارد که سایر افراد بشر از آن برخوردار نیستند. و در مورد انبیاء
و اولیای معصوم نیز چون در اصل عصمت و پاکی روح مانند پیامبر
(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هستند از این مقام برخوردارند منتها درجاتی دارند که
وابسته به مراتب عصمت و ولایت آنها میباشد.
نتیجه
بحث این میشود که افرادی که مانند پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) و انبیاء و
ائمه معصومین علیهم السلام طبق قابلیتهای روحی که دارند از این فیض یعنی دریافت
وحی برخوردار شدهاند. ولی افراد عادی بشر که در این جهات مانند پیامبر نیستند، لذا
این قانون شامل آنها نخواهد شد و چون تماثل آنها با پیامبر در محدوده بدنی و جسمی
است، احکام مربوط به بدن و جسم بین آنها مشترک است.
در بیان
این شبهه برخی میگویند آیات قرآن کریم در مواردی با یکدیگر تعارض دارند؛ که در این
قسمت ما به برخی از این آیات که شبهه وارد شده اشاره میکنیم و بعد پاسخ شبهه بیان
خواهد شد.
خداوند
متعال ميفرمايد:
«لا
إکراهَ فِی الدِّینِ قَد تَبَیَّنَ الرُّشدُ مِنَ الغَی»[15]
«در
قبول دین، اکراهی نیست. (زیرا) راه درست از راه انحرافی، روشن شده
است.»
شبههای
که در این قسمت مطرح خواهد شد نظر به این آیه دارد که طبق این آیه انسانها از
آزادی عقیده برخوردارند و در پذیرش دین اجباری نیست و کسی نمیتواند به زور آنها را
مجبور به پذیرش اسلام نماید.
از طرفی
دیگر خداوند در آیاتی ديگر ميفرمايد:
«یا
أیُّهَا النَّبِیُّ جاهِدِ الکُفَّارَ وَ المُنافِقینَ وَاغلُظ عَلَیهِم»[16]
«ای
پیامبر! با کافران و منافقان جهاد کن، و بر آنها سخت بگیر!»
بدين
معنا که اگر مشرک و یا کافری از قبول اسلام سرباز زد باید با او برخورد کرد. چگونه
این آیات با هم هماهنگی دارد؟[17]
پاسخ
شبهه
ایمان
قلبی هرگز با اجبار به وجود نمیآید، بلکه با استدلال، موعظه، اخلاق و... میتوان
در دلها نفوذ کرد، ولی این به معنی آن نیست که هرکس هر کاری دلش خواست انجام دهد و
مرتکب هر گناه و منکری شود و به اسم اختیار و آزادی عقیده دست به هر کاری بزند و
بگوید کسی حق ندارد جلوی مرا بگیرد و سد راه من شود، زیرا من موجودی آزاد هستم.
واضح است که این آزادی عقیده و اختیار تا زمانی که ضرر و زیانی برای دیگران نداشته
باشد و موجب اخلال در جامعه نشود و با قصد و غرض و مکر و حیله همراه نباشد، کسی حق
اعتراض به این آزادی عقیده را ندارد، ولی از زمانی که خلاف این مطلب ثابت شود،
اسلام هیچ گاه سر سازش با توطئه، (نفاق) و استکبار (شرک) را ندارد. و با آن به
مقابله برمیخیزد.
به ديگر
بيان، مثَل این فرد در جامعه همچون شخصی است که در کشتی سوار شده و به نام آزادی
عقیده قصد دارد کشتی را سوراخ کند و بگوید در عقیده خود آزادم. چنین شخصی با این
کار خود نه تنها خود بلکه تمام سرنشینان کشتی را به هلاکت خواهد رساند طبیعی است که
هیچ انسان عاقلی به او اجازه نمیدهد که کشتی را سوراخ کند. کسی که به اشاعه منکری
در جامعه میپردازد و کار خود را به عنوان «لا اکراه فی الدین» توجیه میکند، کل
جامعه اسلامی را با کار زشت خود مورد تعرض قرار میدهد و بالطبع باید با چنین کاری
مقابله شود.[18]
افزون
بر آن میتوان گفت که آیات دسته اول در ارتباط با کسانی است که هنوز به اسلام گرایش
نیافتهاند. و آیات دسته دوم دلالت بر این دارند که باید در فکر دفاع از کیان و
ممالک اسلامی بود و با تدارک نیروهای زبده و با صلابت، در پی دفع احتمالی حمله
دشمنان اسلام که ممکن است در نزدیکی انسان کمین کرده باشند بود. لذا این دو دسته از
آیات به دو مطلب کاملا جداگانه اشاره میکنند و هیچ تناقضی بین آنها مشاهده
نمیشود.[19]
یکی
دیگر از مواردی که شبهه تعارض آیات در مورد آن مطرح است آیه99 و 100 سوره یونس است.
در ظاهر این دو آیه به دو گونهای است که با اینکه این دو آیه به دنبال هم آمدهاند
اما یکدیگر را نفی میکنند:
«و لَوْ
شَاءَ رَبُّكَ لاََمَنَ مَن فىِ الْأَرْضِ كُلُّهُمْ جَمِيعًا أَ فَأَنتَ تُكْرِهُ النَّاسَ حَتىَ
يَكُونُواْ مُؤْمِنِين»[20]
«و اگر
پروردگار تو میخواست، تمام کسانی که روی زمین هستند، همگی به (اجبار) ایمان
میآوردند آیا تو میخواهی مردم را مجبور سازی که ایمان
بیاورند؟!»
«و مَا
كاَنَ لِنَفْسٍ أَن تُؤْمِنَ إِلَّا بِإِذْنِ اللَّهِ وَ يجَْعَلُ الرِّجْسَ عَلىَ الَّذِينَ
لَا يَعْقِلُون»[21]
«(اما)
هیچ کس نمیتواند ایمان بیاورد، جز به فرمان خدا! و پلیدی را بر کسانی قرار میدهد
که نمیاندیشند.»
خداوند
در آیه اول میفرماید: که کسی را مجبور به ایمان نمیکند. در حالی که در آیه دوم
میگوید: تا فرمان و اراده پروردگار نباشد کسی ایمان نمیآورد. آیا این تناقض در
قرآن نیست؟
پاسخ
شبهه
درست
است که انسانها مختار و آزادند، ولی باز هم اگر لطف الهی توفیق حق و فرمان
پروردگار شامل آنها نشود، هیچ کس ایمان نمیآورد. نه جبر صحیح است، نه تفویض و
واگذاری مطلق، یعنی شرایط نه آنگونه است که مردم در تمامی اعمال خود مجبور و
بیاختیار باشند و نه چنان است که کاملا به حال خود واگذار شده باشند؛ بلکه در عین
آزادی اراده، باز نیاز به امداد الهی دارند، زیرا خداوند این آزادی اراده را به
انسانها میدهد و عقل، خرد و وجدان پاک از مواهب خداوند است. ارشاد پیامبران و
انزال کتب آسمانی نیز از ناحیه او میباشد. لذا در عین آزادی اراده باز هم سرچشمه
این موهبت و آنچه محصول آن است از ناحیه خداوند است. به تعبیر دیگر اذن، فرمان و
توفیق الهی بیحساب نیست، آنها که لایق و شایستهاند مشمول آن میشوند و آنها که
نالایقند محروم خواهند شد.[22]
مرحوم
علامه طباطبايي نيز در اين باره ميفرمايد:
«ایمان
به خدا ـ البته ایمان اختیاری ـ و راه یافتن به سوی او مانند سایر موجودات عالم و
سایر امور در تحققش محتاج به سببی است خاص به خودش، و این سبب هرچه باشد مؤثر واقع
نمیشود و سببیتش کار آمد نمیگردد و مسبب خود را که همان ایمان آدمی است پدید نمی
آورد مگر به اذن خدای سبحان، لیکن خدای سبحان این اذن را در همه موارد نمی دهد،
تنها در خصوص انسانی میدهد که پذیرای حق باشد. و اما انسانی که معاند حق است و در
برابر حق لجاجت میکند خدای تعالی پلیدی و ضلالت را نصیب او میکند، (چون خود او با
بدی اختیارش سبب پلیدی و ضلالت را که همان عناد و لجاجت است انتخاب کرده) پس امیدی
در ایمان آوردن او و سعادت یافتنش نیست.»[23]
برخی
این تلازم عقلی را پذیرفتهاند که اگر قرآن کتاب بشری بود در آن اختلاف فراوان یافت
میشد، و در خود قرآن نیز به این مطلب اشاره شده است که اگر قرآن از جانب غیر خدا
بود در آن اختلاف فراوان یافت میشد، با وجود اين معتقدند كه اگر در قرآن اختلاف
نیست پس نسخی که در بعضی از آیات قرآن کریم واقع شده است،
چیست؟
پاسخ
شبهه
در پاسخ
باید گفت همان طور که در علم اصول تحقیق شده، روح نسخ در احکام الهی، به تخصیص
زمانی برمیگردد و نسخ در حقیقت، تخصیص زمان حکم است.
نسخ یک
حکم به این معناست که امتداد زمانی آن حکم تا این حد معین بوده و اکنون عمرش به
سرآمده است و حکم جدیدی به جای آن مینشیند.[24]
در مورد
احکام و قوانین بشری گاه پیش میآید، که از روی جهل و ناآگاهی حکم و قانونی وضع
شود، اما بعد از مدتی که علم و آگاهی بدست آمد متوجه میشویم که این مطلب اشتباه
بوده است و در صدد رفع مسئله و جایگزین کردن حکم صحیح برمیآییم. اما در برخی مواقع
هم در قوانین بشری پیش میآید که قانوگذار، قانونی را برای مدت موقت و معینی تصویب
میکند، و بعد از پایان مدت آن، قانون جدید را تصویب میکند.
آیات و
احکام منسوخه قرآن کریم از قسم دوم است؛ یعنی حکم صادر شده اساسا زمان اجرای آن
موقت بوده است.[25]
در این
مورد مثالی بیان میکنیم. اگر پزشکی برای بیماری امروز دارویی تجویز کند و فردا به
خاطر فراموشی داروی دیگری تجویز کند این مسئله اختلاف در درمان است. اما اگر پزشکی
دردی را درست تشخیص بدهد و برای مدت زمان معینی دارویی را تجویز کند، و بعد از
پایان این مدت زمان داروی جدیدی دیگری را تجویز کند این نشانه ضعف پزشک نیست، بلکه
نشانه دقت ومهارت پزشک در معالجه
بیمار است. و آورنده قرآن نیز پزشکی دلسوز و دردشناس است. و در رساندن و ابلاغ کلام
الهی کاملا معصوم و مصون از خطا است زیرا از مقام عصمت برخوردار است و هیچ گونه خطا
و اشتباه و فراموشی در رساندن پیام در آن حضرت راه ندارد، و در مورد منبع اصلی
احکام یعنی خداوند نیز هیچ گونه تنافی و دوگانگی در دستورهای خداوند وجود ندارد و
خداوند خود میداند هر حکمی برای چه زمانی مفید است و ممکن است با گذشت زمان و
تغییر شرایط حکمی را که از ابتدا برای مدت معینی قرار داده شده بود نسخ کند و حکم
جدید را جایگزین آن کند.
سؤالی
که در این بخش مطرح است این است که آیا هر آنچه که در قرآن آمده است، تازه و جدید
است و آیا آنچه که از احکام در قرآن آمده در ادیان و شرایع گذشته و عرف و سنت مردم
آن زمان مطرح بوده یا نه؟
اگر
بگوییم احكام قرآن جديد است و در اديان و شرايع گذشته نبوده است، در اين صورت
ميتوان یکی از وجوه اعجاز قرآن را تشریعیات قرآن دانست.
اما حق
اين است كه همه احکام قرآن جدید و تازه نيست، زیرا بسیاری از احکامی که در قرآن
آمده است در ادیان گذشته نيز بوده است. احکامی مانند نماز، روزه، حج، زکات، امر به
معروف و نهی از منکر که در ادیان گذشته و توسط پیامبران قبل بیان و مردم به آنها
دعوت شدهاند.
حال اگر
بگوییم اسلام بسیاری از احکام و دستورات خود را مانند زشتی دروغ، غیبت، تهمت، ظلم و
ستم، زنا و فحشا و وجوب اقامه عدل، احسان انفاق و... را از ادیان پیشین و یا آنچه
که عقل و عرف جامعه آن را تأیید میکند گرفته است، حال این سوال مطرح میشود که
شریعت محمدی(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) چه امتیازی بر سایر شرایع دارد؟ و چگونه از
احکامی که در قرآن مطرح شده است به عنوان اعجاز تشریعی یاد شده است؟[26]
پاسخ
شبهه
در پاسخ
این شبهه چند نکته قابل توجه است:
1-
هنگامی که از شریعتی سخن گفته میشود، مجموع آن شریعت مورد بحث و نظر است، چه
آنهایی که جنبه تأسیسی داشته، چه آنهایی که جنبه امضایی داشته و چه آنهایی که با
گزینش، قسمتهایی و بخشهایی از آن تصحیح شده است.
2- از
آنجایی که بحث اعجاز و همتاطلبی به آوردههای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به
وحی خداوند مستند است، طبعا این نکته مطرح میگردد که پیامبری که امّی است، قرائت و
کتابی نداشته و از کسی نیاموخته است، چگونه میتواند مطالب و مواردی را بدون آگاهی
قبلی از احکام ادیان پیشین و برای اصلاح انحطاط فرهنگی جزیرة العرب سخن
بگوید.
3- مهم
نیست که در ادیان یا عرف جامعه چه بوده و عمل میشده است، مهم آن است که از میان
آنچه در شرایع پیشین و عرف جامعه میگذشته، مجموعه منسجم و هماهنگ انتخاب گردد.
همچنین اصول و قواعدی مشخص شود تا احکام و فروع عملی بر آن پایهریزی شود تا اگر
مجموع احکام، اصول و قواعد با ارزشها مطابقت داشت و از ویژگیهای یک قانون خوب و
اجراپذیر برخوردار بود، قابل دفاع باشد.
4-
بیگمان تشریع قانون و بیان حکمی در شریعت بر اساس مصالح و مفاسدی تنظیم میگردد؛
حال اگر در حکمي از احكام، مصالح زندگی جامعه و حل مشکلات افراد آن لحاظ نشود،
شایستگی دفاع و اجرای آن را ندارد. پس آن حكم بايد اولا ملایم با فطرت بشری باشد،
ثانيا با تواناییهای انسان تناسب تام داشته باشد، ثالثا ملایم با سنن اجتماعی
باشد، بدين معنا كه منافرت با طبع نداشته باشد و زمينه فرار از قانون را فراهم
نکند، رابعا با عرف و مناسبات اجتماعی سازگار باشد، مگر در جایی که مفسدهای آشکار
داشته باشد و خامسا با اهداف اعتقادی و اخلاقی دین مناسبت داشته
باشد.
بنابراین
درست است که قرآن آنچه آورده جدید و ابتکاری نیست، اما از یاد نبریم که آنچه در
جامعه آن روز مطرح بوده و آنچه در شرایع پیشین وضع شده، باطل و ناصالح نبوده است تا
نسخ گردد و نیز آنچه در میان مردم رواج داشته ضد عقل و شرع نبوده است، بلکه قرآن از
نیازهای فطری جامعه و تواناییهای انسان دستوراتی برگزیده که ملایم با سنن اجتماعی
و عرفی بوده و به گونهای دستور داده که اجرا پذیر بوده است. البته با عاداتی، چون
زنده به گور کردن دختران، قتل، زنا، ظهار، برهنگی هنگام طواف، غارت قبائل دیگر،
جنگ، خونریزی و دهها مسئله دیگر مبارزه کرده وعادات ناپسند آنان را محکوم کرده
است.
قرآن در
بخشی مانند عبادات به کلیات بسنده نموده و در بخشی با تفصیل بیشتر میان جزئیات و
اجتهاد فروع را به نسلها به لحاظ شرایط زمان واگذار کرده است؛ لذا لازم نیست همه
دستورات تازگی داشته باشد بلکه مهم در این مجموعه از قوانین و دستورات انسجام و
پیوستگی داشتن آنان و همخوانی با طبع آدمی است.[27]
در قرآن
جملات و عباراتی به کار رفته که با اسلوب فصاحت و بلاغت و با قواعد عربی سازش
ندارد، از اين رو چنین کتابی نمیتواند معجزه باشد.
پاسخ
شبهه
در پاسخ
به این عده باید گفت: این گفتار از دو جهت باطل و نادرست است، زیرا اولا قرآن در
میان بلیغترین و فصیحترین عربها نازل گردید و قرآن آنان را به معارضه فراخوانده
که اگر بتوانند حتی یک سوره مانند قرآن بیاورند، ولی بلافاصله این نکته را يادآور
شده که معارضه با قرآن از قدرت بشر خارج است، گرچه همه آنان در این امر پشتیبان
همدیگر باشند.[28]
پس اگر
در قرآن کوچکترین مخالتی با قواعد عربی دیده میشود، همان افراد بلیغ بر اسلوب لغت
عرب و مزایای آن بیشتر از دیگران واقف و با اطلاع بودند روی همان نقطه کوچک انگشت
اشکال و ایراد مینهادند و آن را علیه قرآن دلیل میگرفتند، و در میدان مبارزه با
قرآن پیروز میگردیدند و خود را از مبارزه با زبان شمشیر راحت
مینمودند.
ثانیا
در زمانی که قرآن نازل گردید از این قواعد خبری نبود، بلکه بعدا در اثر کاوش و
بررسی در کلمات بلیغان عرب از جستجو و دقت در ترکیباتی که آنان در گفتارشان بکار
برده بودند، این قواعد جمعآوری گردید و به صورت یک علم خاص
درآمد.
بر فرض
اینکه قرآن وحی خدایی هم نباشد چنانکه طرف گفتگوی ما میپندارد، مسلما کمتر از کلام
افراد بلیغ دیگر نیست، و بلکه قرآن در کمال فصاحت و بلاغت بوده و یکی از مصادر و
مأخذ مهم قواعد عربی میباشد. بنابراین اگر یک قاعده عربی که پس از نزول قرآن بدست
آمده است با قرآن تطبیق نکند، نقص و ایراد نکند، نقص و ایراد بر آن قاعده متوجه
خواهد بود نه بر قرآن.[29]
یکی
دیگر از وجوه اعجاز قرآن تحریف ناپذیری قرآن است. قرآن کریم به عنوان آخرین و
کاملترین کتاب آسمانی جایگاه ویژهای در بین ادیان جهان دارد. ما مسلمانان معتقدیم
که هیچ گونه تحریفی در قرآن صورت نگرفته و راه ندارد و در برخی از آیات قرآن،
خداوند خود به تصریح بیان کرده که حافظ قرآن خواهد بود. دشمنان اسلام و قرآن چون
توانایی تحریف قرآن را ندارند به انکار سلامت قرآن و القای شبهه تحریف روی آوردند.
و لذا قرآن پژوهان غربی و مستشرقان اسلام شناس در کتابهای خود ادعا کردهاند که
قرآن فعلی با قرآن عصر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) یکسان نیست و برای اثبات
این ادعا به نقل و ترویج ادعای تعداد معدودی از علمای مسلمان شیعه و سنی مبنی بر
وقوع تحریف در کتابهای خود اقدام کردند.
پاسخ
شبهه
بدیهی
است که قرآن فعلی عین همان آیاتی است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به عنوان
آیات وحی، بر مسلمانان و صحابه قرائت میفرموده است. دلایل فراوانی به روشنی بیانگر
این مطلب است که این همان قرآن کریم است که در این قسمت به بیان یکی از این دلایل
می پردازیم.
تلاش و
جدیتی که مسلمانان در حفظ قرآن داشتند هیچ کدام از ملتهای قبلی و هیچ گروهی در حفظ
کتابهای مهم خود نداشتند. این تلاش و اهتمام شدید مسلمانان را ميتوان در ده مورد
بیان کرد:
1-
پیامبر
اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) هر تعداد از آیاتی که نازل میشد چندین بار برای
صحابه قرائت میکرد؛
2-
کاتبان
وحی و دیگران به نوشتن آنها در نسخههای متعدد میپرداختند؛
3-
به خاطر
تأکید آن حضرت بر ثواب تلاوت آیات، مردم در طول عمرشان روزانه به تلاوت آنها مستمرا
میپرداختند؛
4-
بر اثر
احادیث فضیلت تعلیم و تعلم قرآن، مسلمانان به تشکیل جلسات و کلاسهای آموزشی
میپرداختند؛
5-
به خاطر
تأکید آن حضرت به برتری حافظان قرآن در قیامت بسیاری از صحابه به حفظ آیات قرآن
میپرداختند. آنان آن قدر به حفظ قرآن، اهتمام ورزیدند که صدها نفر حافظ قرآن شدند
و شهادت 400 حافظ قرآن در جنگ یمامه نشانی از کثرت حافظان و رواج حفظ بوده
است؛
6-
بزرگان
صحابه اقدام به جمعآوری و تدوین کل آیات وحی پرداخته و هر کدام مصحفی برای خویش
آماده ساختند؛
7-
هنگام
تدوین رسمی کامل قرآن توسط حکومت مسلمانان در زمان خلافت ابوبکر، از همه مصحفهای
رجال مشهور و کاتبان وحی کمک گرفته و مطابق با آنها تدوین کردند؛
8-
در
هنگام تدوین مصحفها در زمان خلافت عثمان نیز این کار مهم را 15 نفر از شخصیتهای
خبره صحابه انجام دادند؛
9-
از آن
زمان تا کنون مسلمانان بلاد اسلامی به نسخه برداری و تکثیر و ترویج همان مصحف
عثمانی پرداخته و هزاران نسخه یکسان که در طول چهارده قرن به مسلمانان عرضه شده
است. تا جایی که نسخههایی از هر قرن که هم اکنون در موزهها نگهداری میشود همگی
کاملا با هم منطبق میباشند.
10-
صدها
میلیون جلد قرآن کریم در قرون اخیر در چاپ خانههایی از سراسر جهان به زیور چاپ
آراسته و همه یکنواخت تمام عالم بشری را نور افشانی میکنند.[30]
به
راستی کدام کتاب دیگری در طول تاریخ فرهنگ و تمدن و دیانت بشری تا این اندازه مورد
توجه و اهتمام پیروانش بوده است تا بتوانند در عالیترین قله مقام سلامت و صیانت با
قرآن برابر نماید؟
خلاصه
این شبهه آن است که اگر فصاحت و بلاغت و علوم ادبی از ذوق بشر جاری شده و ساخته خود
اوست، چگونه بشر نمیتواند کلامی فصیح و بلیغ مانند قرآن
بیاورد؟
در رد
این شبهه مرحوم سید مرتضی رضوان الله علیه از علمای امامیه و نیز برخی از علمای
عامه قائل به نظريه «صرفه» شدهاند. آنها میگویند آوردن کتابی فصیح و بلیغ مانند
قرآن و یا سورهای مانند سورههای قرآن عادتا امر محالی نیست و بشر میتواند مانند
آن را بیاورد، ولی خدای سبحان در مقام اعجاز، دیگران را از آوردن مثل آن منصرف
میسازد و برای آنان مانعی ایجاد میکند تا توانایی مثل آوری را نداشته
باشند.
این نظر
ناتمام است؛ زیرا قرآن را کلامی عادی و فاقد عظمت و فوق العاده بودن میداند، در
حالی که قرآن کریم تجلی ذات اقدس اله است و مبدأ نزول آن اسمای حسنای الهی است. اگر
مردم عادی توان آوردن مثل قرآن را ندارند برای آن است که خود قرآن مثلپذیر نیست نه
اینکه مثلپذیر و کلامی عادی باشد اما خداوند از باب ضرورت مانع منکران
گردد.
افزون
بر این، معجزه بودن یک چیز، در صورتی است که نه تنها در همان زمان و در آینده، مثل
بر آن نباشد، بلکه در گذشته نیز چنین مثلی برای او نبوده باشد. برای مثال معجزه
بودن عصای موسی(علیهالسلام) فقط به این نیست که در زمان خودش معجزه بوده، بلکه
معجزه بودنش به این است که تا روز قیامت مثل نداشته باشد، بلکه از آغاز خلقت انسان
نیز لازم است که کسی مثل آن را نیاورده باشد.
اگر
چنین است، پس قول به صرفه نمیتواند راهگشا باشد؛ زیرا نهایت کاری که صورت گیرد آن
است که در همان حال و در آینده خداوند مانع دیگران بشود ولی نسبت به گذشته چنین
چیزی نیست و نمیتوان به آن ملتزم شد. پس پذیرش این نظریه، اگر بطلانش در مورد سوره
و آیه واضح نباشد، در مورد اصل قرآن واضح البطلان است، مگر آنکه کسی ملتزم شود که
چون خداوند میدانست که در فلان مقطع تاریخ چنین چیزی را به عنوان معجزه به پیامبری
از پیامبران خود عطا میکند، از آغاز تاریخ کسی را به آوردن همانند آن قادر نکرد و
همگان را از آن منصرف نمود.[31]
پاسخ
شبهه
تا
بدينجا روشن شد كه شبهه يادشده را نميتوان با نظريه «صرفه» پاسخ
داد.
اما در
مقام پاسخ به شبهه يادشده بايد گفت که فصاحت و بلاغت سه رکن دارد: اول آنکه باید
انسان به آنچه در جهان موجود است، آگاهی نسبی داشته باشد. دوم آنکه توانایی ساختن
الفاظ و قرار دادن آنها برای معانی را داشته باشد. سوم اینکه بتواند آن معانی
دانسته شده را با الفاظ مناسب آن به کار برد و به مخاطب خود برساند؛ البته منظور از
تناسب، همان انسجام بین واقعیتهای موجود در عالم است.
آنچه از
این سه رکن در اختیار بشر است و بدان احاطه دارد، تولید الفاظ و قرار دادن آنهاست
اما نسبت به دو رکن دیگر توانایی و احاطه لازم را ندارد؛ زیرا معانی و دانستههای
بشری دارای گسترش بسیار زیادی است و برخی از افراد، تنها به اندکی از آن احاطه
دارند و برخی به بیشتر.
تنها
معصومین عليهم السلام هستند كه به همه آن معانی احاطه دارند و اما اینکه از کدام
معنا به کدام لفظ و در چه موقعیت باید تعبیر شود، این از ذوق و فطرت انسان سرچشمه
میگیرد و در همگان پدید نمیآید، چون از شئون عقل عملی است و انسانها از این جهت
بسیار متفاوتند، نظیر استعداد شعر گفتن که در برخی وجود دارد و در برخی اصلا وجود
ندارد. البته کسانی که ذاتا استعداد دارند میتوانند با پرورش و تحصیل علم مربوط
استعداد خود را شکوفا کنند، لکن
مرتبه بالای آن که به حد اعجاز میرسد برای غیر معصوم مقدور نمیباشد. حتی در کلام
معصومین، سخنی همتای قرآن کریم یافت نمیشود، چه اینکه رسول اکرم
(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نه قبل از بعثت و نه بعد از آن کلامی همتای قرآن کریم
ارائه نکرد و آنچه از کلمات جامعه آن حضرت رسیده است هرگز هم وزن ادبی قرآن کریم
نیست.
نظیر
شبهه فوق آن است که شخصی بگوید چرا بشری که شمشیر را ساخته نمیتواند در صحنه پیکار
پیروز گردد؟ این سخن نادرست است؛ زیرا شمشیر ابزاری است که میتوان به وسیله آن
پیروز گردید، اما اینکه پیروزی به وسیله آن حاصل شود، بستگی به شجاعت مجاهدان صحنه
جنگ و بسیاری از عوام دیگر دارد.
نتیجه
بحث اینکه بشر، گرچه مواد خام و سرمایههای اولیه فصاحت و بلاغت را خودش ساخته ولی
توانایی ساختن کلام فصیح و بلیغی در حد قرآن کریم را ندارد.[32]
برخی
پنداشتهاند که عبارتهایی از قرآن با واقعیت علمی یا تاریخی و احیانا ادبی
ناسازگار است که چنین امری با وحیانی بودن قرآن منافات دارد. در این زمینه به یک
نمونه از مطالب علمی که در رآن مطرح شده و مورد شبهه قرار گرفته است اشاره
میکنیم.
از جمله
آیاتی که به گمان برخی با علم منافات دارد آیه ذیل است:
«من کل
شیء خلقنا زوجین»[33]
«تمامی
موجودات را جفت ( نر و ماده) آفریدیم.»
دانش بشري امروزه معتقد است كه برخی
موجوادت، از قبیل حیوانات ابتدایی، تک سلولی هستند و دستهای از کرمها از راه
تقسیم تکثیر میشوند و تولید مثل میکنند و نیز برخی از درختان، بدون گردافشانی ثمر
میدهند.
پاسخ
شبهه
این
شبهه بر اثر برداشتی است که از تعبیر زوجین داشتهاند و آن را به معنای جفت نر و
ماده پنداشتهاند؛ در صورتی که زوج در این قبیل آیات به معنی صنف و مراد از تثنیه،
مطلق تعدد و تکثر است به این معنی که از هر چیزی اصناف و انواع متعددی آفریدیم. از
قبیل انواع سیب، گلابی، آلو و... که از هر کدام انواع گوناگون آفریده شده است.
بنابراین مقصود از زوجین در اینجا دو جفت نر و ماده نیست، بلکه دو صنف از هر گونه
حیوان است. پس این آیه و نظیر آن در جفت نر و ماده نیست، بلکه د و صنف از هر گونه
حیوان است. پس این آیه و نظیر آن در جفت بودن همه اشیاء صراحتی ندارد. اما اگر
اشارتی هم در این باره باشد باز هم اعتراض وارد نیست، زیرا در علم زیستشناسی ثابت
شده که هیچ موجود زندهای از قانون لقاح جنسی مستثنی نیست. دانش زیستشناسی جدید
اثبات کرده که همه جانداران حتی حیوانات ابتدایی تک سلولی (آمیبها) و کرمها از
راه جفتگیری تولید مثل میکنند. و نیز علم زیستشناسی ثابت کرده است که حشراتی
مانند کرمها که از راه تقسیم شدن تکثیر میشوند دارای هر دو دستگاه تناسلی نر و
ماده هستند.[34]
نتايج
حاصل از اين نوشتار عبارتند از:
1.
معجزه
کار
خارق العادهای است که همراه با ادعای نبوت بوده و با اراده خداوند متعال از شخص
مدعی نبوت ظاهر میشود؛
2.
قرآن
كريم معجزه جاويد پيامبر اكرم(صلیاللهعلیهوآلهوسلم) است كه همواره مخالفان خود
را به مبارزه طلبيده است؛
3.
اعجاز
قرآن كريم در فصاحت و بلاغت آن خلاصه نميشود، بلكه اموري همچون پيشگوييها، اعجاز
علمي و ... نيز از وجوه اعجاز قرآن به شمار ميآيند؛
4.
از
ديرباز شبهاتي حول اعجاز قرآن كريم مطرح بوده است كه برخي از آنها عبارتند از، شبهه
تماثل، صرفه، تعارضات قرآني، نسخ و ... ؛
5.
با توجه
به مباني موجود در معارف ديني تمام شبهات يادشده قابل پاسخگويي بوده و خدشهاي در
اعجاز قرآن كريم وجود ندارد.
1. بیان در
علوم و مسائل کلی قرآن، سید ابوالقاسم خویی، ترجمه محمد صادق نجمی هاشم هریسی، چاپ
مهر استوار، قم، اول، 1354.
2.
شبهات و
ردود حول القرآن، محمدهادي معرفت، ترجمه حسن حکیم باشی و ديگران، انتشارات تمهید،
1385.
3.
شبهه
شناسی قرآن یا توهم تعارض در قرآن، مسعود صادقی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ
مروی، اول، 1386.
4. فقه
پژوهی قرآنی، درآمدی بر مبانی نظری آیات الاحکام، سید محمد علی ایازی، مرکز مزالعات
و تحقیقات اسلامی پژوهشکده فقه حقوق، بوستان کتاب قم، انتشارات دفتر تبلیغات
اسلامی، اول، 1380.
5.
قرآن در
قرآن، تفسیر موضوعی قرآن کریم، جوادی آملی، قم: مرکز نشر اسراء، سوم،
1378.
6. مستشران
و قرآن، نقد و بررسی آراء و مستشرقان درباره قرآن، محمد حسن زمانی، قم:موسسه بوستان
کتاب (مرکز چاپ و نشر دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم)، 1385.
7.
معجزه
شناسی، محمد باقر سعیدی روشن، تهران، مؤسسه دانش و اندیشه معاصر، اول،
1379.
8.
مظفر،
محمدرضا، عقايد الامامية، قم، انتشارات انصاريان.
9.
سبحاني،
جعفر، محاضرات في الالهيات، قم، موسسه امام صادق عليه السلام.
10.
مصباح
یزدی ، محمدتقي، آموزش عقاید، تهران، انتشارات سازمان تبليغات اسلامي،
1378.
11.
ـــــــــــ،
راه شناسی،
قم، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 1376
12.
شيخ
مفيد، النكت الإعتقادية، قم،
کنگره شیخ مفید، 1413ق
13.
شیخ
طوسی، الاقتصاد
الهادی الی طریق الرشاد، تحقیق
حسن سعید، تهران، مکتب جامع چهل ستون، 1400ق
14.
محقق حلی، جعفر بن
حسن، المسلک
فی اصول الدین، تحقیق
رضا استادی، مشهد، موسسه الطبع و النشر فی الآستانة الرضویه المقدسة، 1414
15.
بحرانی،
میثم بن علی بن میثم، قواعد
المرام فی علم الکلام،
قم، مكتبة آيت الله مرعشي نجفي، 1406.
[1] . البته تفاوت
ميان كرامت و معجزه از اصطلاحات رايج ميان انديشمندان متأخر است و متكلمان نخستين
شيعه معجزه را براي غير انبيا نيز جايز مي دانستند.
[2] . در اين باره
ر.ك. مظفر، محمدرضا، عقايد الامامية،ص52،
سبحاني، جعفر، محاضرات في الالهيات، ص258، مصباح یزدی ، محمدتقي، آموزش
عقاید،ج2، ص99-103
[3] . مظفر،
محمدرضا، عقايد الامامية،ص52
[4] . مصباح یزدی،
محمدتقي، آموزش عقاید، ج2، ص12 و 13 و راه شناسی، ص23-41. سبحانی، جعفر، منشور
عقاید امامیه،ص124، شيخ مفيد، النكة الاعتقادية، ص 36 و 37، 77، شیخ طوسی،
الاقتصاد، ص173، محقق حلی، المسلک فی اصول الدین، ص176-180، ابن میثم بحرانی،
قواعد المرام فی علم الکلام، ص130.
[5] .
طور/33.
[6] .
هود/13.
[7] . بقرة/23 و
24.
[8] . سبحاني،
جعفر، محاضرات في الاهيات، ص317 - 328
[9]. جوادی
آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم (قرآن در قرآن)، ج1، ص161.
[10]. کهف/110.
[11]. انعام/124.
[12]. انعام/124.
[13]. کهف/110.
[14]. جوادی
آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم( قرآن در قرآن) ص162.
[15]. بقره/256.
[16]. توبه/73.
[17]. شبهه
شناسی قرآن یا توهم تعارض در قرآن، صادقی، مسعود، تهران، دارالکتب الاسلامیه، اول،
1386.
[18]. شبهه
شناسی قرآنی یا توهم تعارض در قرآن، مسعود صادقی، ص93.
[19]. همان،
ص94.
[20] .
يونس/99.
[21] .يونس/100.
[22]. شبهه
شناسی قرآنی یا توهم تعارض در قرآن، مسعود صادقی، ص105.
[23]. طباطبايي،
سيدمحمدحسين، تفسیر
المیزان، ترجمه سيدمحمدباقر موسوي همداني، ج10، ص188.
[24]. جوادی
آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، ج1، ص167.
[25]. همان، ج1،
ص7.
[26]. فقه
پژوهی قرآنی،ايازي، سید محمد علی، مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، بوستان کتاب قم،
دفتر تبلیغات اسلامی، اول، 1380، ص95.
[27].
ایازی، سید محمد علی فقه پژوهی در قرآن، ص100-102.
[28] .
اسرا/88.
[29].
خوئی، سید ابوالقاسم، بیان در علوم و مسائل کلی قرآن، ترجمه محمد صادق نجمی هاشم
هریسی، ص113.
[30]. زمانی، محمد
حسن، مستشرقان و قرآن، نقد و بررسی آراء مستشرقان دربار قرآن، ص262.
[31]. جوادی
آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم( قرآن در قرآن)، ج1، ص165.
[32]. همان،
ص165-166.
[33]. ذاریات/49.
[34]. معرفت، محمد
هادی، شبهات و ردود حول القرآن الکریم، گروهي از مترجمان، ص380-387.